فرصت ماه محرم یک فرصت استثنایی است که هر سال تکرار می شود. تکرار این فضاها، یک قرارداد نیست بلکه آن واقعه حقیقی، یک تجلی در دنیا ما می کند؛ یعنی یک شعاعی از محرم سال 61 و اتفاقی که در عاشورا افتاده، تکرار می شود و بستری برای سیر به سمت خدای متعال گشوده می شود. پس فرصت محرم فرصت زهیر شدن و حُر شدن است، برای اهلش؛ که البته مقدماتی هم دارد.
فلیرحل معنا
در هشتم ذیحجه وقتی حاجیان دارند مُحرم می شوند و آماده رفت به مشعر و منی هستند، امام حسین(ع) از مکه بیرون می آید. می فرماید: «من کان باذلاً فینا مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه، فلیرحل معنا» هر کس حاضر است خونش را در راه ما بدهد و برای ملاقات خدا و مرگ حاضر است با ما کوچ کند. استادی می گفت: مسافر با کسی که کوچ می کند و راحل است متفاوت است. مسافر بعد از چند روز برمی گردد یعنی دلش پشت سرش است. ولی راحل اصلا وطنی ندارد و وطنش پیش روی اوست. راحل هیچ چیزی در پشت سر ندارد و باید همه چیز را بگذارد و برود. این کار بسیار سختی است. کوچ کردن با امام کار سختی بود، زیرا حاجیان می خواستند اعمال شان را انجام بدهند و نزد زن و فرزندشان برگردند ولی حالا باید بروند و خونشان را بدهند. پس انسان باید در این راه تمام هستی اش را بدهد.
باید اهل سرعت بشوی
اینکار سبقت و سرعت می خواهد. کسی که دراین عالم انتظاری دارد و می خواهد به امامش برسد و راه را با امام خودش طی کند منتظر آن لحظه است و همه عمرش مواظب است که ثانیه ها از کف او نرود. سرعت یعنی اینکه حادثه ها بر تو سبقت نگیرند. این می شود اهل سرعت بودن. اگر من بخواهم شب جمعه را درک کنم باید از قبل آماده باشم زیرا شب جمعه منتظر من نمی ماند. هیچ وقت سحر منتظر من نمی ماند که من از خواب سیر بشوم و بعد بیدار بشوم. جوانی مثل باد می رود و منتظر شما نمی ماند که مهیا بشوید و از آن استفاده کنید. لذا اکثر انسان ها این طوری هستند که وقتی جوانی از کف می رود تازه می فهمند که چه استفاده هایی می توانستند بکنند و نکرده اند. اینها اهل سرعت نیستند. اهل سرعت کسانی هستند که قبل از اینکه جوانی تمام بشود بارجوانی شان را بسته اند و بعد که به پشت سرش نگاه می کند می بیند که تمام بهره اش را برده است و اگر فرصت باز هم تکرار شود باز همین برنامه را دارد و بیش از این قابل استفاده نیست.
اگر سلوک انسان به امام نرسد همه سلوک او بر باد است. کسی که می خواهد به امام برسد و قراری با او دارد، باید همه لحظات بیدار باشد و مواظب باشد که خوابش نبرد و یک لحظه هم غفلت نکند. داستان را شنیده اید که کسی احساس دلداگی نسبت به کسی می کرده و بعد از مدتی درظهر با او قراری گذاشت. او مترصد شد و دید که سر وعده آمده است. کنار ایستاد تا غروب شد و بعد دم سحرخوابش برد. جلو آمد و یک مشت گردو در دامنش ریخت و رفت. یعنی برو گردو بازی بکن. انسان عاشق که خوابش نمی برد. مترصد بودن یعنی همین.
لذا خداوند می فرماید که همه عمرتان اهل سرعت باشید. در قرآن داریم: «سارعوا الی مغفرة من ربکم»(آل عمران/133) یعنی براحتی اینها بدست نمی آید و باید همه فرصت را از آن استفاده کنید. اگر کندی کنید فرصت می گذرد و بهشت جا می ماند. این سرعت است.
چشمه هست؛ البته برای تشنهها
اما سبقت یعنی اینکه انسان نباید منتظر باشد که همه بارها را بردارند و وقتی کسی بار را برنداشت، بار را بردارد. بعضی اینگونه اند. مثلاً فرد، پدر پیری دارد. صبر می کند که اگر برادر یا خواهر یا نوه ای نیامد، اجباری نزد پدرش می ماند و از او پذیرایی می کند؛ اگر کسی لیوان آب دست او نداد او اقدام می کند. این فرد اهل سبقت نیست. درکار خیر نباید اجازه بدهیم که احدی از ما سبقت بگیرد. در برداشتن بار ولی خدا باید اهل سبقت باشیم. در ظهر عاشورا، وقتی کسی باید سپر امام شود تا امام نماز جماعت بخواند، ما باید سبقت بگیریم. کسی اول اقدام می کند او برنده است.
فرصت محرم فرصت طلایی این سبقت هاست که مثل حر از تعلقات مان بِبُریم. حضرت امیر همه این دنیا و خوشی های آن را به یک ته مانده تعبیر می کنند. از این سفره بلند شوید که سفره های عالی برای شما آماده شده است و این تعبیر «موائد المستطعمین معده» در زیارت امین الله است. پس کسانی که در این وادی ولایت، مائده های معنوی می خواهند سفره ها پهن شده است. و چشمه ها برای آنها می جوشد اگر در این وادی تشنه باشند.
آماده کوچ هستی؟
انسان باید در محرم خودش را محاسبه کند. و ببیند که جزو کدام دسته است. دسته ای که امام به آنها نامه نوشته و هنور جواب نداده اند و دست دست ما کنند که چه کنند. یا کسانی که در راه با امام برخورد کرده اند و هنوز تصمیم نگرفته اند. همه جورش در کنار حضرت هست. آیا ما زهیر هستیم یا حر یا حبیب؟
در زیارت عاشورا با تضرع می خوانیم که «ان یجعلنی معکم» من با شما باشم. این معیت کار آسانی نیست که همه چیز انسان همراه باشد. حضرت دارد به طرف خدا می رود و همه ما دعوت هستیم. شما از دنیا کوچ کنید، امام بار شما را می برد. ما آماده کوچ هستیم؟! آنهم کوچی که باید خون مان را در کف دست مان بگذاریم. یا فقط حرف می زنیم؟