مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۱ دقیقه·۲ سال پیش

آمادگی برای ابدیت!

بسم الله الرحمن الرحیم

الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، وَ الصَّلاةُ وَ السَّلام علی حبیبِ اِلهِ العالَمین، اَبِی‌القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد (ص) و عَلی آلِه الطّیِّبینَ الطاهرین المَعصومینَ المُکَرَّمین

شب عاشورا است و امیدواریم که خداوند سبحان این توجهات، توسلات و ابراز محبت‌ها را به احسن وجه قبول بفرماید و همه را نورانیت قبر و قیامت و برزخ ما قرار دهد.

حقیقت مرگ

بحث ما در این شب‌ها که تقدیم محضرتان شد، شرح و بسط قسمتی از فرمایش امام حسین علیه‌السلام درباره‌ی حقیقت مرگ و معاد بود. ما نتوانستیم همه قسمت‌های این روایت را شرح دهیم و به جلسات مفصلی نیاز دارد، فقط آن بخش از فرمایش امام را در شب‌های گذشته بسط و توضیح دادیم که درباره‌ی حقیقت مرگ می‌فرماید «فما الموتُ إلّا قَنْطَرةُ»، بعد از رسول گرامی اسلام هم نقل کرد که حقیقت مرگ یک جسر است، واقعیت مرگ یک محل گذر و انتقال است و چیزی غیر از این نیست.

نفس، پایین‌ترین مرتبه‌ی جان

یکی از چیزهایی که در مسأله‌ی یاد مرگ در روایات ما خیلی تاکید شده، تاثیر یاد مرگ در اصلاح و تربیت نفس و نقش آن در تکامل روح انسان است. از نظر اهل معرفت، واقعیت ما انسان‌ها یک مرحله‌ای به نام نفس دارد که البته پایین‌ترین مرحله‌ی جان ما است؛ مرحله‌ی بالاتری دارد به نام عقل؛ مرحله‌ی بالاتری دارد به نام قلب؛ مرحله‌ی بالاتری دارد به نام روح؛ مرحله‌ی بالاتری دارد به نام سِرّ؛ مرحله‌ی بالاتری دارد به نام خفی؛ مرحله‌ی عمیقی دارد به نام اخفاء.

حقیقت ما، آن حوزه‌ی «من شناختی»، دارای مراتب متعدد است. پایین‌ترین مرتبه‌ی آن که گاهی اوقات به آن تبع یا نفس می‌گویند، خاصیتش این است که به شدت خاکی و زمینی است. به شدت در انسان تمایلات مادی، گیاهی و حیوانی ایجاد می‌کند. تمایلات حیوانی در آن موج می‌زند. به این مرحله نفس می‌گویند. در آیات قرآن، حضرت یوسف آن‌جایی که آن واقعه برای او پیش آمده است، این بیان را دارد که «... إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ...» {یوسف، ۵۳}. کلمه‌ی امّاره خودش خیلی نکته دارد؛ از همان امر و این‌ها می‌آید. نفس امّاره است، نه امیر، امّاره است. نه این که صرفا دستور دهد، مثل یک سلطان قدرتمند در انسان نشسته است و امر و نهی‌های شدید صادر می‌کند، طوری که افراد نمی‌توانند هیچ‌گونه مقاومتی در برابر او داشته باشند. قدرت شدید در درون انسان دارد و انسان را به طرف تمایلات خودش می‌کشاند. رسول گرامی اسلام در آن روایت فرمودند: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» {عدة الداعی و نجاح الساعی، ص۳۱۴}، دشمن‌ترین دشمنان توی انسانی که باید عقلت، قلبت، روحت، سِرّت و مراتب عالی‌ات به فعلیت برسد، همان مرتبه‌ی آغازین است. همان مرتبه‌ای که مقدمه‌ی این صعود است، خودش مزاحم هم می‌تواند باشد. نفس و خواسته‌های شدید او، تمایلات شدید خاکی و حیوانی او، انسان چه‌کار باید بکند؟ چطور نفس، هواهای نفسانی و خواهش‌های نفسانی را رام و کنترل کند؟

توجه به لذات زودگذر و تبعات ماندگار برای کنترل نفس

در روایات ما راه‌حل‌هایی ارائه شده است. دو تا از آن‌ها را خدمتتان عرض می‌کنم. یکی از آن‌ها این است که امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند وقتی در جایی خواهش‌های نفسانی شدید شد، تمایلات خاکی و حیوانی دارد غلبه می‌کند، در آن لحظات این مسئله را به یاد آورید «اذْكُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ، وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ» {نهج‌البلاغه، حکمت ۴۳۳}، این نکته را به یاد آورید که این لذت خیلی زودگذر است، ولی تبعاتش در زندگی انسان به نحو درازمدت می‌ماند. گاهی از اوقات انسان شهوت دارد که یک کلمه حرف را بگوید. خیلی فشار می‌آورد که این کلمه را بزند؛ این حرف را مطرح کند؛ خدای نکرده این دروغ را بگوید. آن‌جا لذت می‌برد از این‌که این صحبت را بکند. اما می‌بینید تبعاتش کل زندگی او را فرا می‌گیرد.

در روایت است «... رُبَّ شَهْوَةِ سَاعَةٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِيلاً...» {پیامبر اکرم (ص)، عدة الداعي و نجاح الساعي، ج ۱، ص ۱۲۰}، یک لحظه لذت بردنی که بعد حزن طولانی در زندگی انسان ایجاد می‌کند. اگر انسان به این نکته توجه کند، [می‌بیند] ممکن است الان یک‌سری روابط ناسالم لحظات خوشی را برای انسان بیاورد، اما تبعاتش زندگی انسان را رها نمی‌کند. ممکن است روابط پسر و دختر در یک شرایطی لذت‌های کوتاه‌مدت برای انسان بیاورد، ولی او دیگر نمی‌تواند زندگی سالم زناشویی داشته باشد؛ نمی‌تواند یک خانواده‌ی متعالی داشته باشد. ممکن است اگر انسان در جایی دروغی بگوید، منافعی زودرس به او برسد، ولی صدماتش انسان را رها نمی‌کند. حضرت می‌فرمایند مواقعی که نفس فشار می‌آورد؛ شرایط گناه کردن فراهم می‌شود؛ در مواقعی که این امیر و سلطانِ قدرتمندی که در انسان است، او را وادار به یک کار نادرست می‌کند، شما به این بحث توجه کنید: لذت آن از بین می‌رود، اما تبعاتش باقی می‌ماند.

یاد مرگ و آثار آن بر تربیت نفس

نکته‌ی دیگری که در روایات مکرر مطرح شده و در کنترل نفس بسیار مؤثر است، یاد مرگ است. یاد مرگ مانند آب سردی است که روی آتش بپاشید. وقتی انسان در معرض معصیت قرار می‌گیرد، باید به یاد بیاورد که قرار است از این دنیا رحلت کند و مسئله‌ی قبر و برزخ و قیامت و ابدیت در میان است. فشارهای نفسانی، برای هرکس برحسب شرایطش گوناگون است. اگر خود فرد اهل رعایت باشد، متوجه می‌شود که چقدر فشار دارد شدید می‌شود و نمی‌تواند خودش را کنترل کند. در این موقع انسان باید حقیقتا به یاد مرگ بیفتد و تأمل کند. این باعث می‌شود که فشار نفس بشکند.

امام صادق (ع) می‌فرماید یاد مرگ چندین فایده‌ی تربیتی دارد. یکی از آن‌ها این است: «ذِكْرُ الْمَوْتِ يُمِيتُ الشَّهَوَاتِ فِي النَّفْسِ» {بحار الأنوار}، یاد مرگ شهوات را در نفس می‌کشد. «و يَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَةِ»، یکی از گرفتاری‌های ما غفلت است. خیلی از چیزها را می‌دانیم، ولی از آن‌ها غافلیم. انسان نیاز به شنیدن پند و نصیحت دارد. خیلی چیزها را انسان می‌داند ولی صِرف دانستن کافی نیست و تذکر آن‌ها، مهم است. خوب است که انسان به‌طور هفتگی جلسه‌ی وعظ داشته باشد. ممکن است انسان مطالبی که واعظ می‌گوید را بداند، اما تذکر آن‌ها مهم است.

علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه مقید بود که در جلسات وعظ شرکت کند. در این‌که او همه‌ی این نکات را می‌دانست بحثی نیست. ما به دوستان پیشنهاد می‌کنیم که هفتگی و مداوم درس اخلاق داشته باشند. این شنیدن‌ها و تذکرهای مکرر مهم است. یک مسئله، مسئله‌ی جهالت است؛ اما غفلت انسان را مثل موضع جهالت قرار می‌دهد. ممکن است انسان چیزهایی را بداند، اما غافل می‌شود. باید چه کار کنیم که غفلت نکنیم؟ مثلاً بعضی از عزیزان، جملات مؤثری را روی کاغذ می‌نويسند و در جیبشان نگه می‌دارند؛ در روز شاید دو مرتبه یا سه مرتبه این‌ها را باز می‌کنند و مرور می‌کنند. بحث غفلت خیلی جدی است. چیزی که می‌تواند رویشگاه‌های غفلت را در انسان از بین ببرد، یاد مرگ است.

این سفارش‌هایی که در دین وجود دارد، مثلاً این‌که وصیت‌نامه بنویسید، کفنتان را فراهم کنید، به زیارت اهل قبور بروید، بخش‌های زیادی از آن‌ها برای این است که انسان، ذاکر مرگ شود و تذکر به مرگ پیدا کند و بداند که ابدیت در پیش دارد. انسان هر کاری که می‌خواهد انجام دهد، باید مواظب باشد که ابدیت در پیش دارد و با توجه به ابدیت کارهایش را انجام دهد و قبل از انجام هر کاری، فکر کند می‌ارزد که این کار را انجام دهد یا نه. با این شیوه، برای انسان چالش‌ها و تأملاتی به‌وجود می‌آید و شهوات سرکش نفس فروکش می‌کند. عقل پشت سر این تذکر حاکم می‌شود. در ابتدا نفس میدان‌دار است؛ اما وقتی انسان یاد مرگ می‌کند، عقل مقداری آزاد می‌شود و انسان می‌تواند به‌درستی فکر کند و بیندیشد.

امام صادق می‌فرمايد: یاد مرگ شهوات را در نفس می‌کشد، رویشگاه‌های غفلت را از بین می‌برد و باعث می‌شود که قلب انسان زنده شود، به مواعد الهی اطمینان پیدا کند. یاد مرگ باعث می‌شود که «... يُطْفِئُ نَارَ اَلْحِرْصِ...» {مصباح الشريعة، جلد۱، صفحه۱۷۱}، یاد مرگ آن آتش حرص انسان را می‌خواباند؛ آتش حرص انسان برای جمع دنیا، جمع غیر معقول دنیا! بسیاری از افراد که به طرف دنیا می‌روند، در بخش‌های مختلف، در روایات هم هست؛ گاهی از اوقات، جنون‌وار به سمت جمع اموال می‌روند. هم برای خودشان کافی ا‌ست، هم برای بچه‌هایشان کافی است، اما اصلا نمی‌دانند چه کار دارند می‌کنند. این حرص است؛ حرص مقدمه باز شدن خیلی از انحرافات و گناهان در انسان است. حضرت می‌فرمایند: یاد مرگ آتش حرص را خاموش می‌کند، «... و يُحَقِّرُ اَلدُّنْيَا...» {مصباح الشريعة، جلد۱، صفحه۱۷۱}، یاد مرگ دنیا را پیش انسان کوچک می‌کند. بعضی اوقات دنیا برای انسان خیلی بزرگ نشان می‌دهد. اگر دنیا در نظر کسی بزرگ بیاید، آن‌وقت حاضر است که برایش هر کاری را بکند. وقتی دنیا در نگاه انسان کوچک باشد، در روایات است، رسول گرامی اسلام (ص) می‌فرمایند که: «أَكْثِرُوا ذِكْرَ الْمَوْت...» {کنز العمّال، ۴۲۰۹۸}، زیاد یاد مرگ بکنید.

گاهی از اوقات گفته می‌شود که مثلاً وقتی یاد مرگ می‌کنیم، افسرده می‌شویم. چه کسی با یاد مرگ افسرده می‌شود؟ آن کسی که تمام زندگی را همین دنیا می‌داند. اگر کسی بداند ابدیت در پیش دارد، یاد مرگ او را به حرکت و نشاط وا می‌دارد. یاد مرگ به زندگی انسان معنا و هدف می‌دهد. یاد مرگ نشاط به سمت اعمال صالحه ایجاد می‌کند. یاد مرگ انسان را از رُکود باز می‌دارد. یاد مرگ انسان را بلند می‌کند؛ نه این‌که او را بنشاند.

اگر یاد مرگ برای کسی افسردگی می‌آورد، باید فکر کند که کجای کار خراب است. اگر با یاد مرگ انسان بداند که بعد از مرگ، برزخ، قیامت و ابدیت است و بعدش نتیجه گرفتن است و اگر بداند که با ارحم الراحمین روبه‌رو است و هر کار نیک اندکی که ما این‌جا انجام می‌دهیم، صدها برابر می‌شود و به ما برمی‌گردد، فعال می‌شود تا مشکلاتش را حل کند و اعمال صالح را در زندگی‌اش فراوان کند.

زاهدان دنیا و یاد مرگ

حضرت می‌فرماید: «اکثِروا ذِکرَ الْمَوْتِ...». نمی‌فرماید که یاد مرگ کنید؛ می‌فرماید که زیاد یاد مرگ باشید، اکثار در ذکر موت داشته باشید. چرا؟ چون «... فإنّهُ يُمَحِّصُ الذُّنوبَ و يُزَهِّدُ في الدُّنيا...»، به‌خاطر این‌که اولاً یاد مرگ گناهان را می‌شوید؛ هم گناهان گذشته را می‌شوید و خودش یک توبه است و هم مانع این می‌شود که انسان در آینده وارد گناه شود.

یاد مرگ انسان را زاهد در دنیا می‌کند، زهد در دنیا یکی از کمالات بسیار بلند است. زهد در دنیا به معنی وارستگی از دنیا است. اگر انسان درباره‌ی زهد فکر کند، متوجه می‌شود که یکی از رمزهای عجیب موفقیت انسان در زندگی متعالی در همین دنیا، زهد است. اگر کسی می‌خواهد راحت و عالی زندگی کند، همه امکانات را داشته باشد و بهترین بهره‌برداری را از آن‌ها بکند، باید زاهد در دنیا باشد.

انسان‌های وابسته‌ی به دنیا همیشه گرفتار هستند. انسان‌های وارفته هم در پیشگاه خدا ارزشی ندارند، نه وارفتگی و نه وابستگی ارزش است. چیزی که ارزش است، وارستگی است. زهد یعنی وارستگی در دنیا. یکی از چیزهایی که می‌تواند برای انسان این مقام بلند [زهد] را ایجاد کند، یاد مرگ است. یاد مرگ انسان را زاهد وارسته می‌کند. انسان زاهد زحمت می‌کشد، کار می‌کند، تلاش می‌کند و همه‌ی نیروهایش را استفاده می‌کند تا از امکانات دنیوی بهره‌مند شود؛ اما به این‌ها وابسته نیست. وقتی بگویند واجب شرعی است که این‌ها را بدهید، می‌دهد. وقتی می‌بیند مستحقانی وجود دارند، به‌راحتی به آن‌ها کمک می‌کند.

اگر زهد نباشد، به‌جای آن بخل است. بخل نه زندگی فردی، نه زندگی خانوادگی و اجتماعی برای انسان می‌گذارد. در مقابل آن زهد و وارستگی است، انسان از دنیا آزاد باشد، دنیا ابزار او باشد و در اختیار او، نه این که انسان در اختیار دنیا باشد. چه چیزی این حالت را به وجود می‌آورد؟ رسول‌الله می‌فرماید: اکثار در ذکر موت، این که انسان زیاد یاد مرگ بیفتد.

مرگ نزدیک‌تر از سایه

در روایتی امیرالمومنین علی علیه‌السلام این بیان را دارد، ابتدا راجع به مرگ توضیحاتی می‌دهد، «عِبادَاللَّهِ! انَّ الْمَوْتَ لَيْسَ مِنْهُ فَوْتٌ...»، بندگان خدا، این را بدانید، هیچ‌کس خلاصی از مرگ ندارد. در شب اول عرض شد چند ویژگی در مسأله‌ی مرگ وجود دارد که آن را بزرگ‌ترین و حساس‌ترین مسأله‌ی واقعی زندگی ما می‌کند؛ این‌که مرگ حتمی است، هیچ فوتی نسبت به این مسأله نیست و حتما اتفاق می‌افتد. آیا حتما چندین سال بعد برای ما پیش می‌آید؟ «كأنّ المَوتَ فيها على غَيرِنا كُتِبَ»، گویا مرگ برای غیر ما است، این‌طور نیست. بعد می‌فرماید: وقتی شما به مسأله‌ی مرگ توجه می‌کنید، «... وهُو ألزَمُ لَكُم مِن ظِلِّكُم...»، چه‌طور سایه‌ی انسان، آدم را رها نمی‌کند، مرگ از سایه‌ی انسان به او بیش‌تر چسبیده است. این‌قدر به انسان نزدیک است و وقت آن معلوم نیست. واقعه‌ای بسیار عظیم که وقت آن مشخص نیست. این‌ها باعث می‌شود مسأله‌ی مرگ مهم باشد. حضرت می فرماید: حالا که این‌طور است، «... فَأَکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ...» زیاد یاد مرگ باشید.

مسأله‌ی مرگ را باید حل کرد. اگر حل نشود، این ابهام زندگی انسان را بی‌معنا و تهی می‌کند. همین است که افسردگی می‌آورد و انسان را حیران می‌کند. «.... فَأَکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ...» برای چه؟ «... عِنْدَ مَا تُنَازِعُکُمْ إِلَیْهِ أَنْفُسُکُمْ مِنَ الشَّهَوَاتِ...»، آن وقتی که این جان‌ها و مرحله‌ی نفسی شما، با شما به مبارزه برمی‌خیزد و دعوت به کارهای خاکی و پَست می‌کند و نمی‌گذارد شما پرواز کنید، یاد مرگ شما را نجات می‌دهد. حضرت در همین بیان می‌فرماید قبل از این که مرگ پیش بیاید، «... فَاحْذَرُوا قَبْلَ وُقُوعِهِ وَ اعِدُّوا لَهُ عُدَّتَه...»، آن را دریابید و در حذر باشید، آمادگی برای مرگ داشته باشید.

زیرک‌ترین مومنان

از رسول گرامی اسلام سوال کردند: کدام یک از مومنین زیرک‌ترند؟ «‏أَيُّ اَلْمُؤْمِنِينَ أَكْيَس؟»، حضرت فرمود: آن‌هایی زیرک‌ترین مومنان هستند که «... أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اِسْتِعْدَادا»، کسانی که بیش‌تر به یاد مرگ می‌افتند، آخربین هستند، نه آخوربین! بعضی آخربین هستند، بعضی جلوی خود را نگاه می‌کنند، الان چه چیزی لذت دارد؟ بعضی‌ها به نتایج و ثمرات اعمال توجه می‌کنند، آخر مسأله را در نظر می‌گیرند. آن‌هایی که بیش‌تر یاد مرگ هستند و توجه می‌کنند که ابدیت در پیش دارند و بیش‌تر خود را برای آن آماده می‌کنند، زیرک‌ترین مومنان و انسان‌ها هستند.

چگونگی آمادگی برای مرگ

خدمت امیرالمومنین علی علیه‌السلام عرض کردند «مَا الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ؟»، چگونه ما آماده‌ی مرگ باشیم؟ رسول‌الله فرمودند هرکس بیش‌تر آماده‌ی مرگ باشد، زیرک‌تر است. ما چکونه آماده‌ی مرگ باشیم؟ حضرت فرمودند: اگر شما سه برنامه را در زندگی خود داشته باشید، دیگر هیچ‌گونه ابا و مشکلی ندارید که مرگ به سراغ شما بیاید یا شما به سراغ مرگ بروید. گاهی اوقات مرگ سراغ انسان می‌آید و گاهی اوقات انسان خودش به سراغ مرگ می‌رود، مثل شهادت.

اگر شما این سه تا نکته را داشته باشید، برای مرگ آماده هستید. استعداد مرگ دارید. برای این رحلت عظیم آماده هستید. به تعبیر استاد علامه حسن‌زاده آملی، می‌فرمود چطور رحم مادر، بچه را رشد می‌دهد تا به یک مرحله‌ای که رسید دیگر باید از رحم مادر خارج شود تا مراحل دیگرش را طی بکند، کل این نظام عالم و هستی رحمی است که ما داریم در آن رشد می‌کنیم. به یک مرحله‌ای که رسیدیم باید انتقال پیدا کنیم. «وَ إنَّمَا تَنْتَقِلُونَ مِنْ دَارٍ إلَی‌ دَارٍ»، ما چطور آماده‌ی این صحنه‌ی عظیم در زندگی بشویم؟ چیزی نیست که بگوییم حالا در آخر یک اتفاقی می‌افتد، مساله‌ی مرگ به همه‌ی زندگی رنگ می‌زند. اگر به مرگ توجه نکنیم، تمام سبک زندگی‌مان تغییر خواهد کرد. اگر به مساله‌ی مرگ توجه کنیم، تمام زندگی تغییر پیدا خواهد کرد.

شب عاشورای حسینی1401؛ حجت الاسلام امینی‌نژاد
شب عاشورای حسینی1401؛ حجت الاسلام امینی‌نژاد


آمادگی برای مرگ ۱: انجام واجبات

می‌فرمایند که برای مساله‌ی مرگ آماده بشوید. برای مرگ استعداد پیدا کنید. چطور استعداد پیدا کنیم؟ فرمودند سه کار انجام دهید: اولین این است که «اداء الفرائض»، واجباتتان را انجام دهید. اگر انسان خوب بیاندیشد، در روایات دیگر هم هست، تمام آن‌چه را که به عنوان واجبات یا محرمات است، بسیاری از آن‌ها را عقل ما می‌فهمد که این‌ها درست است و آن‌ها غلط است. بعضی از چیزها را هم به قول روایات ما دین عصاره‌ی دَفَائِنَ الْعُقُولِ می‌کند. هرچه ما جلوتر رویم و عمیق‌تر شویم، اعماق بیش‌تری از دین روشن خواهد شد. «اداء الفرائض»، واجباتتان را انجام دهید. این نماز بهترین ابزار برای آرامش و نورانیت و رشد روح انسان است. ایستادن، قیام، رکوع و سجده در پیشگاه الهی، آن کسی که سجده ندارد، چطور از مصائب زندگی به راحتی عبور می‌کند؟ انسان نمی‌تواند بدون یاد خدا از سختی‌های زندگی عبور کند. نمازتان را بخوانید، روزه‌تان را بگیرید، واجباتتان را انجام دهید، همه‌ی این‌ها به نفع خودتان است.

آمادگی برای مرگ ۲: دوری از گناهان

نکته‌ی بعدی این است که «اجتناب السیئات»، از گناهان دوری کنیم. بیش‌تر گناهان انسان از راه زبان صادر می‌شود، زبان را کنترل کنیم. دروغ، تهمت، غیبت از بزرگ‌ترین و عظیم‌ترین گناهان است. حضرت امام در زندگی‌شان به شدت روی غیبت حساس بودند، در خاطراتشان است، گاهی اوقات بچه‌هایشان را جمع می‌کردند، ضدیت حضرت امام با مساله‌ی غیبت معروف است. هر جلسه‌ای بود که می‌خواستند از کسی صحبت کنند و بدی کسی را بگویند، یا مقابله می‌کرد یا بلند می‌شد. ایشان به شدت با مساله‌ی غیبت در مبارزه بود. به حسب روایات بچه‌های خودش را جمع می‌کرد، راجع به بحث غیبت به ایشان توضیح می‌داد و حساسیت شدید در فرزندان خودش ایجاد می‌کرد. می‌گفت شما آن گناهان عظیم را در نظر بگیرید، در روایات ما غیبت اشد از آن‌ها حساب شده است. گناه نکنیم، زبانمان و چشممان را کنترل کنیم.

مبادا این چشم آلوده شود، اگر چشم آلوده شد، قلب آلوده می‌شود. اگر قلب آلوده شد، خیال آلوده می‌شود. اگر خیال آلوده شد، دیگر انسان نمی‌تواند خودش را کنترل کند. این چشم اولین سدی است که انسان در برابر شیطان دارد. در روایات ما این نقشه‌هایی که شیطان می‌کشد این سهم‌ها و تیرهایی است که شیطان می‌افکند، اما تیر مسموم چه است؟ «اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ»، نظر حرام، تیر مسموم، این تیرها گوناگون بود. بعضی از این تیرها معمولی بود، بعضی‌ها جلویش یک آهنی نصب می‌کردند، بعضی‌ها یک شعبه بود، بعضی‌ها سه شعبه بود، بعضی‌ها زهرآلود بود. اگر این تیر زهرآلود به کسی اصابت بکند، مردن اون قطعی است. در روایت است که نظر حرام سهم مسموم از سهام ابلیس است.

چشم باید کنترل شود. بله چشم را کنترل نکرده، قلب تسخیر شده، خیال تسخیر شده، اون را در اختیار خودش گرفته، حالا که کار بیخ پیدا کرده، حالا می‌گوید که من چه کار کنم. چشم را انسان باید کنترل کند، زبان را باید انسان کنترل کند، اعضا و جوارح را باید انسان کنترل کند. نزدیک به جلسات حرام نشود، جاهایی را که در آن‌جا حرام رخ می‌دهد. حیف نیست که انسان دهان شریف خودش را که باید به ذکر الهی معطر باشد به نجاست آلوده کند، شرب خمر داشته باشد؟ حیف نیست که انسان این دهان شریف را که باید اذکار الهی از آن بیرون بیاید به این نجاست آلوده کند؟ حضرت فرمود کار دوم این است که «اجتناب السیئات»، گناهان در زندگی انسان نباشد.

آمادگی برای مرگ ۳: کسب اخلاق متعالی

سوم «اکتساب المکارم» است. ما اغلب از این نکته غافلیم، همان‌طور که «اداء الفرائض» و «اجتناب السیئات» مهم است، «اکتساب المکارم»، یعنی خلق و خوی‌های بلند انسانی پیدا بکنیم، از خلق و خوی‌های ناپسند، زشت، حیوانی و بچه‌گانه فرار بکنیم. حسادت از جمله چیزهایی است که انسان را غرق در آتش می‌کند. این را خیلی باید مراقب باشیم، حسادت، از جمله بدترین چیزهایی که انسان را عاقبت به شر می‌کند، همین مساله‌ی حسادت است. این‌ها را درمان بکنیم. اگر خدای نکرده در کسی است، بجنبد، ما خیلی فرصت نداریم. بدذاتی، حسادت، ترسو بودن باید درمان شود. یکی از بیماری‌های بزرگ روحی ما ترس ترس‌های نابه‌جا است. ترس باید درمان شود، انسان باید بتواند حق خودش را بگیرد، حرف خودش را بزند.

شجاعت، عفت، حکمت از کمالات است، این کمالات را به دست بیاوریم. «اکتساب المکارم»، قبلاً هم شاید خدمتتان عرض کردم، همان‌طور که جهنم مراتبی دارد، ضعیف‌ترین مرحله جهنم، جهنم اعمال است. از آن شدیدتر جهنم اخلاق است. از آن شدیدتر جهنم عقاید است. در قرآن شما نگاه بکنید، شدیدترین عذاب‌ها برای عقاید نادرست است. ما موظفیم در طول عمری که به ما داده شد، عقاید خودمان را درست کنیم. اندیشه‌ها را درست کنیم. گاهی اوقات آدم می‌نشیند با کسی صحبت می‌کند همه اندیشه‌هایش کج و معوج است، نه برهانی دارد، من گاهی اوقات آن بحث تناسخ را که عرض کردم، برخی از طرفداران تناسخ را آدم می‌بیند مثلا می‌گوید چرا تناسخ را قبول داری؟ می‌گوید من یک کسی را دیدم به نظرم خیلی آشنا به نظر می‌رسد، پس معلوم می‌شود که ما در دوره‌ی قبل همدیگر را دیده‌ایم. یعنی از این ضعیف‌تر استدلال می‌شود انسان پیدا بکند؟ ده‌ها تحلیل برای این مساله است. مگر می‌شود این دلیل برای تناسخ باشد؟ به راحتی انسان بدون دلیل، بدون برهان، خودش را در اختیار عقاید منحط قرار بدهد؟ جهنم عقاید از همه بدتر، جهنم اخلاق بعد از آن، همین‌طور در باب خیرات و سعادت‌ها هم همین‌طور است. مساله‌ی اخلاق خیلی مهم است. «اکتساب المکارم»، انسان باید خلق و خوی‌های الهی، انسانی، متعالی پیدا بکند. در روایات ما است، سخاوت یکی از خلق و خوی‌های خداوند سبحان است. بخل در مقابل سخاوت هست. بخل کان نزدیک به کفر است و سخاوت انسان را متعالی می‌کند. «اکتساب المکارم»؛ دنبال به دست آوردن خلق و خوهای انسانی باشیم.

اهمیت خودسازی برای ابدیت

این فرصت‌هایی که به ما داده شده، من خدمت برخی از عزیزان که جلساتی داشتیم، عرض کردم، علامه طباطبایی می‌فرمایند مهم‌ترین کاری که ما شبانه‌روز در طول عمرمان داریم، خودسازی است. من معمولاً آثار علامه را حاشیه‌هایی زدم، این‌جا هم حاشیه می‌زنم؛ عرض ما این است که ما اصلاً هیچ کاری غیر از خودسازی نداریم. همه‌ی کارهای دیگر برای این است که خودمان را بسازیم. درس می‌خوانیم و غذا می‌خوریم برای این‌که خودمان را بسازیم، اگر این هدف را توجه کنیم، «خودسازی در جهت ابدیت»، ازدواج می‌کنیم، زندگی می‌کنیم، خوشی می‌کنیم، تفریح می‌کنیم، همه برای خودسازی است. همه باید هدف‌دار باشد. یک وقتی خدمت عزیزانی عرض می‌کردم، یکی از لوازم زندگی انسان همین شوخی کردن است، از امیرالمؤمنین است، از رسول الله است. منتهی مهم این است که انسان جدی جدی شوخی بکند. نه که شوخی شوخی، شوخی بکند. آن کار را خراب می‌کند.

انسان باید بداند برخی از زندگی‌اش تفریح و آسایش است. امام رضا (ع) می‌فرمایند شبانه‌روزتان را چهار قسمت بکنید، یک قسمت تفریحات سالمی است که به شما در آن سه بخش دیگر قوت می‌دهد. همه‌ی این‌ها باید با هم دیده شود. همه‌ی این‌ها برای خودسازی است. ما خودمان را داریم برای ابدیت می‌سازیم. علامه حسن‌زاده آملی خیلی روی این نکته تاکید داشتند؛ یک گوشه‌ی چشمی که داریم، یک حرفی که می‌زنیم، هر امری که از ما صادر می‌شود، یا به ما وارد می‌شود، تمام صادرات و واردات ما، همه دارد ما را برای ابدیت می‌سازد.

حضرت فرمودند شما این سه را داشته باشید، «أَدَاءُ اَلْفَرَائِضِ وَ اِجْتِنَابُ اَلْمَحَارِمِ وَ اَلاِشْتِمَالُ عَلَى اَلْمَكَارِمِ»، حالا آماده هستید، هر وقت مرگ به سراغ شما بیاید. البته آرزو کنید خدا عمر طولانی به شما بدهد که پر از اعمال صالحه باشد. زندگی توحیدی داشته باشید. اما دیگر برایش فرقی ندارد که مرگ به سراغش بیاید یا او به سراغ مرگ برود، او آماده است.

خودسازی اصحاب کربلا و اولیای الهی

اصحاب کربلا، اصحاب عاشورا، وضعیتشان این‌گونه بود، این‌ها خودشان را ساخته بودند. در بین راه، می‌دانید که تعداد افرادی که همراه امام حسین (ع) آمدند، خیلی زیاد بودند. چون می‌گفتند برای اباعبدالله الحسین ده‌هاهزار نامه از طرف کوفه آمده، بنیاد خلافت معاویه و این‌ها که متزلزل شده، یک بچه مثل یزید آن‌جا حاکم شده. یزید وضع وخیمی داشت. وقتی که ولایت‌عهدی یزید مطرح می‌شد، اصلاً خود یزید می‌گفت مگر می‌شود، مگر امکان دارد؟ نزدیکانشان می‌گفتند مگر می‌شود مردم قبول کنند یزید خلیفه‌ی شام شود؟ یزید حاکم بر آن‌ها شود؟ یک انسانی که حتی رعایت‌های ظاهری معاویه را هم نمی‌کرد. یک انسان بوزینه‌باز. آن بوزینه‌ای که داشته، این بوزینه را تعلیم داده بود برای این‌که اسب‌سواری کند، یک وقتی حالا شاید دیگران هم دسیسه کردند، در این اسب‌سواری‌ها و این مسابقات اسب‌سواری بوزینه‌اش برد. اصلاً جشن وسیعی گرفت که بوزینه‌ی من در اسب‌سواری برد. در یکی از همین مسابقات اسب‌سواری بوزینه‌اش افتاد و سقط شد. یک عزای عمومی برپا کرد برای این‌که بوزینه از بین رفت. الان گهگاه انسان مشاهده می‌کند، من تصویری دیدم، که فلانی مثلا چندین سال سگی داشته و الان از دنیا رفته است، قبری برایش تهیه کرده و روی قبر عکسی زده و نوشته به یاد این همه خاطراتی که با هم‌دیگر داشتیم. این خلیفه‌ی مسلمین شد. یزید خلیفه‌ی مسلمین شد. همه گفتند الان اوضاع متزلزل است؛ امام حسین علیه‌السلام بیاید این‌جا و اوضاع را در دست بگیرد، خلافتی راه می‌اندازد. آن وقت معاونینی، دست‌اندرکارانی و وزرایی می‌خواهد؛ مدیران میانی می‌خواهد؛ در سر صحنه با مردم کسانی را می‌خواهد، و ما این‌ها می‌شویم و اوضاعی به هم می‌زنیم. نیت‌شان الهی نبود، خدایی نبود.

با این که امام حسین (ع) از اول فرمودند: «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ... فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا». یعنی هرکسی در راه لقاءالله حاضر است خونش را بریزد با ما باشد. حضرت نشان داد از اول فضا برایش روشن است. برای اصلاح امت آمده بود. در آن روایتی که معروف است که من برای اصلاح امت جدم آمدم، یک بخش اضافه هم دارد؛ برای اصلاح شیعه‌ی پدرم امیرمومنان علی علیه‌السلام آمده‌ام. یعنی حضرت فهمید هم امت و هم شیعه دچار اشکال شد و کاملا حدس حضرت هم درست بود؛ دریافت حضرت درست بود. وضع کوفه را ما مشاهده کردیم که چطور بود. این‌ها آمدند ریختند. چرا؟ چون خودسازی نداشتند؛ مسئله‌ی مرگ برایشان مهم نبود. الان شما که این‌جا نشسته‌اید همه‌ امام حسین (ع) و اصحاب امام حسین (ع) را پیروز و کوفیان را شکست‌خورده می‌دانید. یزیدیان را شکست‌خورده می‌دانید و می‌گویید که همه آن‌ها الان خاک شدند و رفتند. آن‌ها کجا هستند و این‌ها کجا هستند. عمرسعد برای ملک ری چه‌ کار کرد؟ نسبت ما با ۲۰۰ سال بعد همین شکل است. کسانی که بعد از ما می‌آیند همین قضاوت‌ها را راجع به ما دارند. انسان اغلب از خودش غافل است و راجع به دیگران قضاوت می‌کند.

آن‌ها خودشان را نساخته بودند؛ آن‌ها زاهد در دنیا نشده بودند و مساله‌ی مرگ برایشان جدی نبود. اگر مساله‌ی مرگ جدی بود همراهی امام حسین (ع) و در رکاب حضرت بودن، بهترین راه رسیدن به ملکوت بود. شما شرح حال این‌ عده‌ای که ماندند را ببینید؛ چه انسان‌های عظیمی بودند، چه انسان‌های بزرگی بودند. حر هم که آن‌گونه برگشت، شما می‌دانید که زمینه‌هایی داشت. این‌طور نبود که یک انسان فاجر، فاسق و کذا باشد. نه، او در یک دستگاهی، در شرایط خاصی قرار گرفته بود. آن‌جا متوجه شد که کارهایش اشتباه بوده؛ والا آن اصل شخصیت در جناب حر بود. این‌ها آمدند در جریان کربلا؛ این‌ انسان‌های ساخته، در جریان کربلا هستند و شوق شهادت دارند. اولیای الهی شوق ارتحال و لقاءالله دارند.

در خطبه همام هم که شما از امیرالمومنین می‌خوانید، وقتی اولیای الهی را توصیف می‌کند می‌فرماید: «... لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ...»، اگر این اجلی که بر آن‌ها نوشته شده است نبود، این‌ها یک لحظه در این دنیا نمی‌ماندند. این‌ها به سوی خداوند سبحان برای لقای الهی پر می‌کشیدند. حب الهی تمام قلبشان را فراگرفته است. انسان باید به یاد مرگ باشد؛ باید به یاد خدا باشد؛ باید آن سویی و آن جنسی بشود تا همه لحظه آماده‌ی ارتحال باشد.

یک وقتی آقا دید که دیگر تنهای تنها شده است. تاریخ و مقاتل نوشته‌اند که آقا می‌آمد در خیمه‌ها دور می‌زد تا ببیند کسی هست. «هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟»، آیا کسی مانده که از حرم رسول الله حمایت کند؟

دانشگاه صنعتی شریفابدیت
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید