همه چیز از یک تصویر متحرک ۴۰ ثانیهای سیاه سفید و صامت شروع شد. شاید سال ۱۸۹۵ که برادران لومیر با سینماتوگرافشان این فیلم را ساختند، هرگز تصور نمیکردند که روزی صنعتی چند صد میلیارد دلاری به نام سینما پدید بیاید. سینما سالهاست که در خط مقدم فرهنگ جوامع هست و در آینده نیز خواهد بود. سالهاست که بخشی از افکار، اعتقادات، اشکها و لبخندهای مردم شده. بازیگران آن در صف اول شهرتند و کمپانیهای تبلیغاتی برای آنها صف میکشند. سالهاست که نظر فلان کارگردان و فلان بازیگر حتی در سیاست هم اثر دارد. در این یادداشت نگاهی میاندازیم به این تأثیر؛ و سعی میکنیم کلاف سردرگم «رسالت سینما» را کمی بازتر کنیم.
چند وقت پیش داشتم مقالهای درباره کلمه so میخواندم که نکتهای نظرم را جلب کرد: پس از پخش سریال Friends کاربرد این کلمه بسیار رشد کرد. جای دوری نرویم. در همین کشور خودمان هم پس از پخش سریال ستایش، بسیاری نام فرزندان خود را ستایش گذاشتند. هنوز اصطلاحات شبهای برره در جامعه رواج دارد. زمان پخش سریال پایتخت، ترافیک اینترنت کاهش قابل توجهی پیدا میکند. تمام اینها نمونههایی از نفوذ سینما هستند. چه بخواهیم و چه نخواهیم، باید قبول کنیم سینما بر مردم تأثیرگذار است. هنر امری است که روح جمعی یک جامعه و ملت را پرورش میدهد. سینما به عنوان هنر هفتم زیرشاخهای از هنر محسوب میشود و به عنوان یک پدیده جمعی میتواند نقش بسزایی در انتقال مفاهیم و ارزشها داشته باشد. زمانی که در جنگ جهانی دوم دولت انگلستان قصد داشت آمریکا را به حضور در جنگ ترغیب کند، نخستین گام آمادگی اذهان عمومی برای قبول این امر بود. فیلمهایی مثل Casablanca که به صورت سرپوشیده و نمادین لزوم همکاری فرانسه، انگلیس و آمریکا را علیه دشمن مشترک یعنی آلمان به مخاطب القا میکنند، در واقع بیانیهای برای ورود آمریکا به جنگ به شمار میرفت. اما سینما بعضا قبل از اثرگذاری، اثرپذیر هم هست. در سینمای توسعهیافته، میتوان با آسیبشناسی چالشهای اجتماعی و نهادینه کردن فرهنگهای اصیل و بومی در جامعه به حل بحرانهای اجتماعی کمک کرد و جامعه را با اثرپذیری از الگوهای فیلمهای سینمایی محبوب خود به مفاهیم عمیقی چون امید، عشق، نوعدوستی، وطنپرستی (فیلمهای دوران دفاع مقدس را به یاد بیاورید) سوق داد؛ کاری آن چنان تأثیرگذار که دولتها با صرف هزینههای هنگفت نیز امکان رسیدن به آن را نداشته و نخواهند داشت. این همان برگ برنده سینما است و همان چیزی است که دولتهای بسیاری مانند آمریکا، ترکیه، ژاپن، چین و ... را به سرمایهگذاری در آن ترغیب کرده. در سینما میتوانید داستان را آنگونه که دوست دارید تعریف کنید و نه الزاما آنگونه که هست. میتوانید با یک مینیسریال به نام Chernobyl، تاریخ را به گونهای روایت کنید که دوست دارید و به نفعتان است. در سینما میتوانید جنبشی به نام انقلاب جنسی را ایجاد کرده و به پیش برانید. همزمان میتوانید برای پاسخ به پدیده از بین رفتن مفهوم خانواده، سریالی مانندThis is us بسازید. یا پس از افزایش مصرف هروئین در آمریکا با سریال محبوب Breaking Bad به آن پاسخ دهید. این ظرفیت عظیم اثرگذاری و اثرپذیری سینما سالهاست در دنیا درک شده و برای ترویج فرهنگ استفاده میشود، اما گویا مسئولین ما به ترویج فرهنگ ایرانی-اسلامی از طریق سینما میلی ندارند.
درباره فیلم اصطلاحی به نام «زیر متن» وجود دارد. زیرمتن یا همان فضای زیرپوستی، در میان حرکات، رفتار و الگوهای کنشگران فیلم رد و بدل میشود؛ و به گونهایست که هر قدر تاکید بر این الگوهای رفتاری و هنجارهای اخلاقی ظریفتر و نامحسوستر صورت گیرد، تأثیرگذاری بسیار عمیقتری خواهد داشت. تأثیرات انیمیشنها بر کودکان از این جملهاند. عبارت معروفی در سینما وجود دارد که: اگر حرفی داری، فریاد نزن! سینمای امروز ایران یا حرفی ندارد یا اگر هم حرفی دارد -و دست بر قضا بر دل وزارت ارشاد مینشیند و به آن مجوزی میدهد- ، آن را بلندگو کرده و دائم در گوش مخاطب شعار میدهد؛ چه فیلمهایی با شعارهای انقلابی و چه فیلمهایی که شرط دیدنشان داشتن سیگاری بر لب، موهایی بلند و سبیل نیچهای است. سینما جای شعار نیست. سینما جای فلسفه نیست. سینما جای سرگرمی است. درست است که هدف از ساخت فیلم و سینما سرگرمی نیست اما سینما در نهایت باید تبدیل شود به سرگرمی، وگرنه مخاطب به راحتی عطایش را به لقایش بخشیده و برای یادگیری حرفهای فلسفی سری به کانت و نیچه میزند. بسیاری از برنامهریزهای فرهنگی ما همین مسئله ساده را متوجه نشدند و نتیجهاش شدهاست سریالهایی مانند دادستان که در بندبند فیلمنامهاش شعار موج میزند. اشتباه نشود. شاید کمتر مدیومی برای شنیدن انتقادات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مانند سینما وجود داشته باشد اما جذابیت شرط اولیه این انتقادات است؛ همان گونه که شهید آوینی در کتاب آینه جادویش میگوید: «جذابیت (در فیلمسازی) «شرط لازم» است، اما «کافی» نیست، جذب تماشاگر نمیتواند همهی هدف فیلمسازی باشد. جاذبیت اولین شرطی است که اگر وجود نیاید، مفهوم فیلم محقق نمیشود.»
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.