اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
مقام معظم رهبری در یکی از نماز جمعههای خودشان، در اوایل دههی شصت یک بحث خیلی جالبی را مطرح میکنند که خوب است به همین هم دقت بکنید که اوایل انقلاب، چه مبحثی از سوی ایشان به عنوان یک تنبه و تذکر جدی ذیل این آیهای که عرض خواهم کرد، مطرح می شود.
کشتی نوح
دربارهی آیهی 48 (سورهی مبارکهی هود) میخواهم بحث بکنیم؛ برای دوران پسا طوفان (ماجرای حضرت نوح)، ببینیم خدا چه برنامهای دارد: «ای نوح، در واقع با دورود از جانب ما، پیاده شو و پایین بیا. و با برکاتی بر تو. خلاصه سلام و برکات و امن و صلاح و امنیت بر تو فرود بیا. و بر امتهایی و بر افرادی از کسانی که با تو هستند. این همه دعوا، این همه دعوت، این همه سال، مقاومت در مقابل تمسخر کفار و کسانی که که پیوسته بودند به نوح(ع)، شوخی نبود ماجرا. در یک وضعیت خیلی سنگینی به این پیامبری که دارد در بیابان کشتی میسازد و سالیان سال است که دارد این حرف را میزند، واقعا سخت است به این پیامبر ایمان آوردن. حالا در بین این کسانی که به این پیامبر ایمان آوردند و وارد کشتی شدند، خب بقیه چی؟ بقیه چی؟ بقیهی آیه حالا تصریح میکند. یعنی تا همین میزان کفایت نمیکند که من به بعضی از اینها درود و برکات فرستادم؛ اما بعضیها، بعضی از کسانی که با تو هستند، مدتی به بعضی دیگر از افرادی که با تو در کشتی هستند ما به آنها نعمت میدهیم، لذت ببرند، اما بعدش چی؟ من آنها را عذاب میکنم. از افرادی که در کشتی نوح هستند.
تقسیم ابتلائات
حضرت آقا اینجا یک استفاده جالبی میکنند. یک تعریفی میکنند، یک تقسیمی میکنند ابتلائات دنیا را، به ابتلائات دوران شدت و ابتلائات دوران رخا و آسایش.
میگویند ما ابتلائاتی داریم در آن دورانی که دست برتر با مؤمنین نیست. آن دورانی که اینها عدهی قلیل هستند و شرذمهی قلیل هستند. آن دورانی که افراد دیگری بر اینها دست دارند و اینها وقتی حرف حق میزنند اینها را تعذیب میکنند، اینها را شکنجه میکنند. به چه جرمی؟ به این جرم که، در خود قرآن دارد که، از ما انتقام نمیگیرند، به جز به خاطر اینکه ما داریم میگوییم «لا اله الا الله».
ابتلائات دوران رخا و آسایش چیست؟ نه اینکه کلا آسایش است، ابتلائات دورانی است که دیگر امر دست شماست. خدای متعال میگوید من با دست غیبی خودم وارد شدم، ای نوح، دشمنان شما را از بین بردم. حالا امر دست شماست. در پیامبران مختلف نیز این قابل پیگیری است.
در دوران نوح
در ماجرای حضرت نوح الان اینجا چگونه توصیف میشود؟ اینکه یک عده از اینها خیلی خوب هستند، اما یک عده را پدرشان را درمیآورم. ابتلائات دوران رخا پیش میآید، حالا امر دست شماست، ببینیم شما هم از افرادی میشوید که «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ» و ادامهی آیه، امر به معروف و نهی از منکر.
در دوران پیامبر
در دوران پیامبر اکرم به یک معنا شاید بتوان گفت دوران مدینه، چون اینها نسبی است، دوران مدینه نسبت به دوران مکه به یک معنا دوران رخا است، پس از رحلت پیامبر اکرم خودش دوران رخایی است نسبت به دوران پیامبر، چون بالاخره پیامبر هم در مدینه بوده، همه به اسلام نگرویده بودند و پیامبر مبارزات سنگین داشتند.
وقتی پیامبر به مدینه وارد شدند، وضع مالی پیامبر اکرم و افراد اطراف او همان چیزی است که در کتابها خواندهاید. اصحاب صفه چه کسانی بودند؟ بعضی از آنها یاران بسیار گرانقدر پیامبر بودند که هیچ چیز نداشته و روی یک سکو زندگی میکردند. واقعا الان فقیرترین افراد، دو لباس را دارد یا وقتی لباسش نجس میشود، اگر لباس رو را درآورد، یک زیر پیراهنی در زیر لباس دارد. روایتش را که میبینی طرف به پیامبر رجوع کرده و هیچ آهی در بساط ندارد و کلا یک لباس است.
وقتی امر دست ماست
ببینید ما یک مبارزه میکنیم و حواسمان به این نیست که موقعی که امر دست ماست و کار دست ماست، آن موقع چند مرده حلاجیم؟ در انقلاب خودمان به این ماجرا نگاه کنید که حقیقتا دشمنان ما مثلا در دوران شدت بیشتر به ما ضربه زدند؟ یا آن کسانی که دوست بودند، حتی در دوران شدت خیلی مقاومت کردند، ولی در دوران رخا و آسایش نتوانستد خودشان را نگه دارند. این الفاظ واقعا ملامتآمیز نباشد، یعنی آدم میگوید بعد تن خودش بلرزد، ما مدام در این موارد دیگری را ملامت میکنیم.
حضرت امام چه میگوید؟ میگوید تا دیروز شما با یک شاهی، با یک آمریکایی که باید از این مملکت بیرون میشد و فلان میشد، دشمن مشخص، که حضرت امام میگوید خیلی کار سختی نبود، کار سخت دارد شروع میشود. کار سخت تازه شروع شده است و من خوف این را دارم که ما در دنیایی که همچین بساطی را درست کردیم حالا شروع به مشغول شدن به دعواهایی و حرفهایی و کارهایی شویم که آنها اساس اسلام را بر باد دهد.
ملامتگری دیگران
در یکی از جلساتش(مجلس خبرگان، ابتدای انقلاب) که ظاهرا در همان اوائل بود، در انتهای جلسه از آیت الله مدنی دعوت میکنند که شما اینجا بیایید و چند کلامی صحبت کنید و مجلس را به فیض برسانید. یعنی بین خود آنها به یک انسان خیلی محترم و اخلاقی میگویند، فکر کنید در آن مجلس شهید بهشتیها و آیت الله مشکینیها و ... نشستهاند، به آیت الله مدنی میگویند که شما بیایید یک وعظ اخلاقی و یک صحبتی و نطقی بکنید. ایشان اول استنکاف میکنند و بعد میروند و آیهای میخوانند که «فذلکن الذی لمتننی فیه»؛ این را قبلا در همین هیئت هم خواندهام، همه تعجب میکنند که این آیه چه ربطی دارد. این آیهای است که زلیخا خطاب به آن زنانی که دستان خودشان را بریدند یوسف را نشان میدهد و میگوید «فذلکن الذی لمتننی فیه»؛ این همانی است که شما دربارهاش مرا ملامت میکردید. «آقایان کاری نکنید که آن دنیا محمدرضا پهلوی جلو شما را بگیرد، دنیا را نشان دهد، حکومت را نشان دهد، ثروت را نشان دهد و به شما بگوید «فذلکن الذی لمتننی فیه»؛ و به شما این را میگوید!»
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.