امروز سر کلاس مجازی مبانی اقتصاد دکتر نیلی بحث جالبی مطرح شد. ماجرای دولت و دلایل وجود آن در دنیایی که با بازار آزاد کار میکند. بازاری که خودش ابزار خودتصحیحی دارد و میتواند مجازات کند و پاداش بدهد. در اوایل کلاس بودیم که ذهنم را فشرده میکردم و مطالبی که پراکنده خوانده بودم را به یاد میآوردم تا دلیلی برای وجود دولت بیابم. بنظرم رسید که احتمالا نقش دولت نباید خیلی تعیینکننده و دستوری باشد و هرچه دولتها کوچکتر باشند بهتر است و نباید خیلی کاری به روند بازار داشته باشند؛ صرفا باشند تا در صورت نیاز از ابزارهای کنترلی خود استفاده کنند. اما وقتی استاد شروع به توضیح دادن کرد فهمیدم چقدر از مطلب پرت هستم. استاد مثال خوبی زد؛ محدودیتهای کرونایی.
چرا دولت در کار مردم دخالت میکند؟ مگر مردم خودشان نمیدانند که باید شیوهنامهها را رعایت کنند تا سالم بمانند؟ یعنی دولت مردم را بیشتر از خودشان دوست دارد؟
این جا بود که بحثی به اسم اثرات جانبی مطرح شد. اساسا نمیتوان افراد را به حال خود واگذار کرد تا به بهینه مطلوبیت خود دست یابند بلکه باید به اثراتی که بر روی یکدیگر و کل جامعه میگذارند نیز توجه کرد. مثلا فردی که در خیابان ماسک نمیزند و بهداشت را رعایت نمیکند باعث میشود علاوه بر خودش جماعت دیگری را هم در معرض خطر قراردهد و به ازای این مشکلی که ایجاد میکند هزینهای هم نمیپردازد. لذا کسی جریمه کردن افرادی که پروتکلها را رعایت نمیکنند، دخالت دولت در امور شخصی مردم نمیداند و درواقع این مورد یکی از وظایف دولت است که اثرات جانبی منفی رفتارها را کاهش و اثرات جانبی مثبت مثل آموزش را افزایش دهد.
بحث را خیلی پرت نکنم. غرض از صحبت این است که همیشه نمیشود منفعل و تماشاگر بود تا افراد خودشان بهترین تصمیم را بگیرند و احترام به عقاید شخصی هم این جا کارگر نخواهد افتاد، گاهی باید فراتر از یک باور و حرکت شخصی به مسائل نگاهکرد. یک کنش تا زمانی شخصی است که اثر جانبی بر بقیه افراد نداشته باشد. زمانی که از این حیطه خارج شود باید جلوی آن ایستاد ولو با صرف هزینه. خلاصه که این سه واحد مبانی اقتصاد را دست کم نگیرید!
برای ورود به ربات تلگرامی «هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» و شرکت در مسابقه کلیک کنید.