زهرا کرمی، ورودی ۹۸ کارشناسی مهندسی مکانیک
فمینیسم جریان واحدی نیست، بلکه به نسبت خاستگاههای فلسفی متفاوت، به شاخههای مختلفی تقسیم میشود. فمینیستهای پست مدرن بر اساس رویکرد فلسفی خاصی که به هویت زن و مرد دارند، برای این دو جنس، ذهن، زبان، دانش، جهان و جهانبینی متفاوتی قائلاند. بر همین اساس معتقدند تفکیک محیطهای زنانه و مردانه سبب پیشرفت زنان خواهد شد. ولی نظریهی اخلاقی اسلام دربارهی عدم اختلاط محیطهای مردانه و زنانه دارای مبانی و خاستگاههای متفاوت است. در مبانی دینی اسلامی، امنیت و عفاف و مشارکت مردان و زنان در عین رعایت حریم محیطها، دارای بنیادهای فلسفی خاصی است.
نظریهی فمینیستهای پست مدرن
فمینیستهای جدید معتقدند باید دیواری نفوذناپذیر بین جهان زنانه و مردانه ایجاد نمود. ایشان میپندارند اگر زن در مجموعهای رشد کند که مدیریت علمی و اجرایی و تمام عناصر آن مجموعه از مجرای فکر زنانه تنظیم شده باشد، موفقتر خواهد بود و در رقابت با مردان پیروزی بیشتری به دست خواهد آورد. ظاهر این نظریه، یعنی انفکاک محیطهای زنانه از مردانه، تا حدی به نظریهی دین در خصوص روابط اجتماعی زن و مرد شبیه است، ولی دیدگاهها، جهانبینی، اهداف، قالب ها و شکلهای اجرایی این نظریه، با نظریات و آرای دینی تفاوت بسیاری دارد. فمینیستهای فرامدرن در ارائهی این پیشنهاد، هرگز احکام شرعی و ظرایف اخلاقی برخوردها و روابط زن و مرد را مورد ملاحظه قرار نمیدهند، بلکه بر ویژگیهای خاص دنیای زنان در حد مبالغهآمیزی تأکید مینمایند؛ تا آنجا که معتقدان این نظریه بر این باورند که حتی مبارزات زنانه نیز باید در کانون زنانه انجام گیرد تا تصمیم و ارادهای مبتنی بر عمل، تفکر و جهان زنانه را نظام دهد.
خاستگاه فلسفی نظریهی فمینیستهای پست مدرن
فمینیستهایی که به اصالت رفتار معتقدند، در حوزهی فکر فلسفی نیز به نوعی اصالت تجربه و اصالت حس نیز اعتقاد دارند و از نظرگاه ایشان، تجربیات، اصلیترین و قویترین عاملی است که شاخصههای جهانبینیها را سامان میدهد؛ از اینرو ایشان با تکیه بر روانشناسی رفتارگرایانه، بر حفظ ویژگیهای زنانگی تأکید میکنند و معتقدند که باورهای جهانشمول «فمینیستهای رادیکال» نه تنها غیر قابل دسترسی است، بلکه میتواند اشکال جدیدی از سیستم را نیز بیافریند.
به طور کلی نوعی تفکر مادی تار و پود اصلی نظریات فمینیستهای پستمدرن را تشکیل میدهد؛ زیرا کسانی که در عالم هستی جایی برای مجردات نمیبیند و اصالتی برای روح قائل نیستند و در حوزهی شناخت، به تجربیات و محسوسات اصالت میدهند قطعاً برای ذهن زن و ذهن مرد قالبهای متفاوتی را قائل میشوند؛ چراکه انگیزهها و عوامل مختلف روانی، اجتماعی و اقتصادی برای شکلدادن به این قالبها در زن و مرد متفاوت است.
نظریهی مکتب اسلام
اسلام ضمن محترمشمردن حقوق انسانی، طبیعی و حتی حقوق خاص مربوط به ویژگیهای جنسی، به عناصر اخلاقی، امنیت فکری، روح، عفاف، تقوا و مشارکت مرد و زن در میدان مسابقهی معنویات توجه کامل نموده است. اولویت تفکیک محیطهای زنانه از مردانه در شرایط خاص و توصیه به کاهش اختلاط زن و مرد در اماکن عمومی (در صورتی که امر اهمی ضایع نشود)، از مسائلی است که روح معارف اسلام و سیرهی عملی (پیامبر ص) آن را تأکید و تقریر مینماید. اسلام نمیخواهد تقابل جنس زن با جنس مرد را بزرگ جلوه دهد تا آنجا که این دو جنس، در مقابل و رویاروی هم قرار گیرند، بلکه هدف اسلام، احترام به حقایقی تکوینی است که موجبات تکامل زن و مرد را فراهم میآورد؛ البته روح پوشش، حجاب، کنترل رفتار و رعایت وقار و متانت، تنها به پوشش ظاهری خلاصه نمی شود، بلکه حتی در نوع معاشرت و برخوردهای ظاهری، حیا اقتضا میکند تا حد امکان و مطلوب این انفکاک مراعات گردد. برخی از آیات قرآن بر این موضوع دلالت میکنند که هر اندازه مرد و زن جانب ستر و پوشش و ترک برخوردهای غیرضروری در محیطهای اجتماعی را رعایت کنند، به تقوا و پاکی نزدیکتر است. اسلام برای هر نوع حضور اجتماعی زن و اختلاط و معاشرت او با مردان، بایدها و نبایدهای اخلاقی را توصیه می نماید. دربارهی حضور اجتماعی زن این قید بیان شده است: باید از هر آنچه که منجر به فتنه و فساد میشود، اجتناب نمود. اصل حضور اجتماعی زن در موارد مثبت تا آنجا مورد تأکید اسلام است که در سیرهی نبوی وارد شده؛ پیامبر (ص) جمعی از زنان را با خود به صحنهی نبرد و جنگ با دشمن می برد. (اجازهی ایشان به ام سلمه و جمعی از زنان برای شرکت درجنگ خیبر)
از نظر اسلام حضور اجتماعی زنان در محیطهای آموزشی مختلط نیز به منظور کسب علم و معرفت مردود نیست و حتی در بعضی از موارد، بسیار پسندیده هم هست، لکن آنچه دائم مورد تأکید اسلام میباشد، این است که در حضور اجتماعی زن حتی در کلاس درس، حرمتشکنی نشود و حریم شخصیت زن و عفاف او کوچکترین لطمهای نبیند.
دین اسلام به عقلانیت و تشخیص و تشخیص اهم و مهم بسیار اهمیت میدهد. قاعدهی اهم و مهم، به مستحبات و توصیههای ارشادی دین اسلام حاکمیت دارد؛ یعنی اگر در جایی طرح مسئلهی انفکاک محیطهای زنانه از مردانه بجای جلوگیری از فتنه و فساد، خود سبب فتنه و فساد دیگری شود، یا امر مهمتری فوت گردد، باید از انجام این مستحبی احتراز نمود.
خاستگاه فلسفی نظریهی مکتب اسلام
در جهانبینی هستیشناسانهی اسلام، زن در آفرینش و خلقت از همان گوهری آفریده شده است که مرد آفریده شده و هر دو جنس در ماهیت و جوهر یکسان و یگانهاند و فرقی در ماهیت و حقیقت میان زن و مرد نیست. اسلام وقتی مسئلهی زن و مرد را مطرح میکند، میگوید: «این دو را از چهرهی ذکوریت و انوثیت نشناسید، بلکه از چهرهی انسانیت بشناسید. حقیقت انسان را روح او تشکیل میدهد نه بدن او. انسانیت انسان را جان او تأمین میکند، نه مجموع جسم و جان او.»
تفاوت جهانبینیها
فمینیست های فرامدرن بین جهان زن با جهان مرد تمایزی حقیقی میبینند، در حالی که از نظرگاه اسلام آنقدر جهان زن و مرد یکی است که بحث از اینکه آیا این دو صنف، مساویاند یا متمایز، بحثی بیمعناست، زیرا «حقیقت هر کسی را روح او تشکیل میدهد و جسم ابزاری بیش نیست و این ابزار هم گاهی مذکر است و گاهی مؤنث.»
*چکیدهای ازشمارهی دهم مقالهی علمیترویجی بانوان شیعه تحت نظر مؤسسهی شیعهشناسی، نوشتهی صدیقه صالحی، دکترای فلسفه، محقق و پژوهشگر.