مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۵ دقیقه·۵ سال پیش

از مال خدا انفاق کن!

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

اعوذ بالله من‌ الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین و صَّلَّی الله عَلی سَیِّدنا مُحَمَّد و آله الطاهرین

جهت شادی ارواح طیبۀ شهدا، روح حضرت امام، همۀ گذشتگان، ذوی‌ الحقوق، پدر و مادرمان، معلمان و اساتیدمان، الفاتحه مع الصلوات.

مهم‌ترین شب

شب بیست و سوم و مهم‌ترین شب قدر؛ حواسمان را جمع بکنیم، امشب قرار است تا سال آینده، هر چه تقدیر ما باشد، در همین ساعات نگاشته می‌شود، به قلم اعلی در صحیفه‌‌های اعلی، به هر جهت هر چه کردیم در این ساعات تا ماه مبارک رمضانِ بعد کردیم.

تقوای الهی به مثابۀ ترمز

بحث قبلی‌ام را راجع به وصیت حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه ادامه می‌دهم، در انتها یکی دو تذکر شب قدری هم خدمت شما بزرگواران عرض می‌کنم.

عرض شد که وصیتی به نفس نفس امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه هست، به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و بعد می‌فرمایند «وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي»، که می‌فرمایند: «أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛

این تقوای الهی که این همه توصیه می‌شود و برخی بزرگان، کلیدواژۀ کارشان است، مثل حضرت آیت‌الله خوشوقت رحمت‌‌ الله علیه، خدمت ایشان می‌رسیدی بلاشک چیزی که به شما توصیه می‌کرد تقوا بود.

تقوا یعنی ترمز، یعنی کسی که در حرف زدنش، در عمل‌کردش، در پول درآوردنش، در حرف گوش کردنش، در دیدنش، در شنیدنش، ترمز در این آدم مقداری زیاد است، خلاصه ترمزش از دستش درنرفته. نقش روزه اتفاقاً یک مقداری به دلیل اینکه این عبادت اساساً کفِّ نفسی است، مهاری است، برای همین است، «کتب عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»، چون که در شخص ترمز ایجاد می‌کند. این با نماز ایجاد نمی‌شود، روزه، سلطانش روزه است. نماز تذَّلُل وتخَشُّع انسان را زیاد می‌کند، ولی روزه این ویژگی را دارد که ترمز آدم را زیاد می‌کند، چون به هر جهت، به فرمان الهی شما هفده، هجده ساعت یک کاری را نمی‌کنی، یک کارهایی را نمی‌کنی، که علی‌القاعده می‌توانی بکنی، حتی طیبات است، حلال است، ولی نمی‌کنید. این آموزشی است برای اینکه آدم حلال‌ها را هم مرتکب نمی‌شود، همۀ حلال‌ها را مرتکب نمی‌شود، باید مهار بزند.

نخواستن دنیا و پرکاری؟

از این بگذریم، راجع به دنیا بحثی را که جلسۀ پیش صحبت کردیم، برخی سؤال کردند، پیام دادند و پرسیدند که چطور می‌شود که انسان همین دنیای حلال را نخواهد بطلبد، از آن طرف پرکار هم باشد؟ از آن طرف هم پرکار باشد، آدم علافی نباشد، هم این دنیا را نخواهد. همین دنیای حلال را نخواهد؟ چطور ممکن است؟

ببینید کسانی که دنیا را فحش داده‌اند [خود امیرالمؤمنین(ع) رأسش است]، ولی کسی در نهج‌البلاغه هست، دارد به دنیا فحش می‌دهد. خود امیرالمؤمنین(ع)، نگاه بکنید نهج‌البلاغه را، آنجا مثلاً می‌گویند: «وَاللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ خِنْزِير فِي يَدِ مَجْذُوم»؛ والله دنیای شما از استخوان خوکی در دست آدم جذامی برای من بدتر است. بعد یک جای دیگر می‌گویند: «مِنْ عَفْطَةِ عَنْز»؛ از آب بینی بز برای من پست‌تر است. این دنیایی که شما دارید دنبالش می‌دوید، این دنیا...

ما یک خرده اخیراً با این [به قول این طرف] مجلسی آدم‌ها داریم می‌چرخیم. مثل این مسابقه صندلی‌های دبستان بود که آهنگ می‌زدند، دورش می‌چرخیدند و همدیگر را هل می‌دادند، آهنگ تند می‌شد، بیشتر هل می‌دادند، این «مِنْ عَفْطَةِ عَنْز»، از آب بینی بز پست‌تر است.

ولی یک نفر فکر کرد که خب حالا که امیرالمؤمنین(ع) فحش می‌دهد، ما هم فحش بدهیم. آمد فحش داد. در نهج‌البلاغه ببینید حضرت(ع) یک سر و تنی از او می‌شوید. می‌گوید: «ايُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا، الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا، الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِيلِهَا»؛ ای کسی که خودت فریب دنیا را خورده‌ای، «أَتَغْتَرُّ بِالدُّنْيَا ثُمَّ تَذُمُّهَا؟»؛ تو فریب خورده‌ای، بعد داری تو به دنیا فحش می‌دهی؟! «أَبِمَصَارِعِ آبَائِكَ مِنَ الْبِلَى أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِكَ تَحْتَ الثَّرَى؟»؛ گول چه را خورده‌ای؟ دنیا چه را فریب داد؟ مگر ندیدی پدرت مرد؟ مگر ندیدی مادرت مرد؟ مگر ندیدی رفیقت مرد؟ مگر ندیدی تمام شد؟ دنیا این را به تو نگفت؟ فریبت داد؟! تو فریب خوردی؟ بعد می‌گویند: «انَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَدَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا، وَدَارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَدَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنْ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللهِ، وَمُصَلَّى مَلاَئِكَةِ اللهِ»؛ هر چه کسی بخواهد دربیاورد، در همین متجر دنیا می‌تواند برای آخرت دربیاورد. اگر این باشد، که بدو، تند بدو.

مراسم احیای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان_مسجد دانشگاه شریف
مراسم احیای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان_مسجد دانشگاه شریف


طاغوت اقتصادی

این آیات قارون هست در‌ سورۀ مبارکۀ قصص، که واقعاً آیات فوق‌العاده‌ای است؛ طاغوت اقتصادی را دارد معرفی می‌کند. خب می‌دانید که قارون یک خانۀ ویلایی در فرمانیه داشت، پایینش را هم حسینیه کرده بود. این که می‌گویم، دقیق دارم می‌گویم. پایینش را هم حسینیه کرده بود، خانمش هم از اینهایی بود که مثلاً چادری می‌پوشید، قواره چند میلیون تومان. اقرأ قاریان تورات بود و احسن صوتاً بود، یعنی نفر مثلاً یک بین‌المللی مسابقات جه‍انی قرائت تورات. یک چنین شخصیت جذابی بود. بسیار متدین بود، ظاهر متدین، از اینهایی که می‌روی می‌بینی روضه برگزار می‌کنند، چه کار می‌کنند، پایۀ زیارت عاشورا، برو و بیای روضه، فلان، اینها. بعد این قارون هر کجا می‌رفتی، می‌دیدی که ردپای او هست. می‌رفتی در خودرو، می‌دیدی ردپای او هست، می‌رفتی در دارو، می‌دیدی ردپای او هست، می‌آمدی در صندوق بازنشستگی، می‌دیدی ردپای این هست، می‌رفتی در این صنعت ردپای این هست، می‌رفتی آن جا می‌دیدی ردپای این هست. بعد همۀ معادلات را عوض می‌کند. می‌گوید: «إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيْهِمْ ۖ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ»؛ به او گفتند که آقا اینطور خرکیف بازی درنیاور دیگر. بعضی اینطور هستند، می‌بینی یک دنیا و آخرتی را با هم دارند می‌خورند، یعنی می‌بلعند، طاغوت‌های اقتصادی می‌شوند. آب دم دستمان نیست، اگرنه همه‌مان شناگر هستیم.

می‌بینیم معادلات سیاسی اقتصادی را جابجا می‌کنند، وزیر عزل و نصب می‌کنند. از همین جاها شروع شده، از همین «حُبُّ الدنیا راس کُلِّ خَطیئَهٍ» که امام گفتند رأس این خطاها حب دنیا است، وگرنه این گرایش سیاسی و این گرایش سیاسی مهم نیست. الان با همین کسانی که می‌گردیم، الا شذ و ندر فرقی ندارد اصول‌گرا باشد یا اصلاح‌طلب باشد یا پایداری‌چی باشد یا عدالت‌خواه باشد یا عدالت‌‌خوار باشد در تکالب علی الدنیا به یک وفاقی رسیده‌اند. در چنگ زدن بر دنیا به یک توافق رسیده‌اند. برای چه؟ دنیا که بزرگ باشد دیگر فرقی ندارد. این صحبت‌های ایدئولوژیک هم به درد نمی‌خورد. در تکالب علی الدنیا با هم به یک توافقی رسیده‌اند. الان شما ببینید، می‌گویند بیایید ۵۰۰ میلیون رهن خانه بگیرید، همه در حال گرفتن هستند الا شز و ندر. در تهران خانه دارد باز هم خانه می‌گیرد. با اینکه رسماً حضرت آقا گفته‌اند نمی‌شود کسی این کار را بکند، ولی می‌گیرند. همه یعنی همه الا شذ و ندر. فرقی در جناح‌های سیاسی هم ندارد. وقتی که دنیا برای شخص بزرگ است.

فضل الهی

در ادامۀ آیه اینگونه می‌گوید: «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ»؛ ببینید این آیه چقدر زیبا و فشرده مطالب را بیان می‌کند تا بفهمیم دنیا که قرار است به دنبالش برویم یا خیر کدام است. وگرنه انسان را با خود همراه می‌کند، اصلاً شوخی ندارد. به قارون می‌گویند: «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ»؛ اگر اینطوری است بدو. بطلب از آن چیزی که اولاً خدا به تو داده‌، دار آخرت را بطلب‌. یعنی، شما از این پول‌ها و ثروت‌هایی که داری و خودت به دست نیاوردی، بلکه خدا تفضل کرده و به تو داده‌است، قارون صفتی نکن و نگو «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِي ۚ» خودم فکر کردم، دود چراغ خوردم، زحمت‌ کشیدم به دست آوردم. این را بگویی، قارون می‌شوی. خدا تعارف ندارد وقتی می‌خواهد بگوید مالت را انفاق کن، نمی‌گوید مالت را انفاق کن، آنجاهایی که با این دقت سوال می‌کند «وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ»؛ از مال خدا بده. چه چیزی برای مال‌ ماست؟ علم، فهم، پول؟ حالا به جهت فقهی و حقوقی آمده‌اند یک دایره و مرزبندی گذاشته‌اند رویت را زیاد نکن. این پول و علم و فضل خداست. مال ما‌ نیست. می‌گوید از مال ما بده، نمی‌گوید از مال خودت بده، «وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ»، ببنید «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ»؛ آن چیزی که خدا بهت داده را اول بدان که خدا به تو داده‌است‌.

در بلند‌ترین آیه که معروف به آیۀ دین است، «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَداینْتُمْ بِدَینٍ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکتُبُوهُ وَ لْیکتُبْ بَینَکمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ»؛ بحث کتابت که شد، کاتب ابا نکند که بنویسد، خدا به تو یاد داده است، سواد داده است. ببینید اینکه کسی نعمت را مال خودش را می‌داند، نتیجه زحمت خودش می‌داند نه نعمت فضل الهی، معلوم است یک بخلی، شح نفسی مدام می‌خواهد اینها را برای خود نگه دارد. دیدند وجود نازنین امام صادق(ع) از شب تا صبح دارد در طواف می‌گوید: «اللَّهُمَّ قِنِی شُحَّ نَفْسِی»؛ خدایا مرا از این شح نفس... ‌راوی می‌گوید صبح رفتم گفتم آقا شما دعای دیگر هم بلد هستید؟ یا دعای بلد نیستید همین است؟ می‌گوید: همه‌اش همین است. چون همه‌اش همین است. «اللَّهُمَّ قِنِی شُحَّ نَفْسِی»؛ خدایا من را از این بخل نفس حفظ کن. «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ»؛ تازه اینکه «آتَاكَ اللَّهُ» برو دار آخرت را با آن بطلب. بله اینطوری شما بعد از نماز جمعه هم حتی اگر این باشد می‌گوید به کار بزن؛ «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ»؛ دنبال فضل‌الله برو. ببینید چقدر آیه قرآن اینگونه داریم؛ «وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ»؛ دنبال فضل‌الله برو. برو دنبال پول را، می‌گوید برو دنبال فضل‌الله یعنی بدانید فضل‌الله است. بعد هم «آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ»؛ برو با آن برای خودت دار آخرت جمع کن. «وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا»؛ نصیبت از دنیا هم فراموش نشود.

حالا به دو تعبیر؛ یا بفهم که خودت از دنیا نصیبی نداری. همین اینقدر را بفهم که مگر چقدر نصیب داری؟ ما جز این چند کیلو غذایی که در طول عمرمان می‌خوریم و چند دست لباسی که می‌پوشیم، اصلاً نصیبمان از دنیا چیست؟ خب این را یک دقتی کن. یا اینکه نه حالا نصیب خودت را هم فراموش نکن، بالاخره یک سهمی هم برای خودت نگهدار. حالا به هر دو تعبیرش، لایه‌های قرآن این را متقبل است.

نیکی به ضعفا

«وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْك»؛ حالا همان گونه که خدا به تو احسان کرده، احسان کن و بده. احسان کن و بده برود. خدا به تو احسان کرده، بده برود. الان در همین رزمایش‌ها و همین ده هزار بستۀ غذایی که به شما داده شده، خدا پول‌هایش را به شما داده و در جیب شما قرار گرفته و باید این را تأمین کنید و بدهید، که حالا یک فرازی هم راجع به این حرف می‌زنم، اصلاً به خاطر اینکه ما سهم اینها را نمی‌دهیم خیلی وقت‌ها گرفتار هستیم‌.

داستان علی‌ بن مهزیار

همان داستان علی بن مهزیار اهوازی را من چند بار گفته‌ام. حتماً اطلاع دارید وقتی که بیست سفر حج می‌رود و امام زمان را پیدا نمی‌کند، اصلا به نیت دیدن امام زمان می‌رود و پیدا نمی‌کند. دیگر می‌خواهد سفر بیست و یکم را نرود، هاتفی به او می‌گوید سفر بیست و یکم را برو می‌بینی. می‌رود در عرفات یک نفر پیش او می‌آید می‌گوید علی‌ بن مهزیار تو هستی؟ می‌گوید بله، می‌گوید بیا برویم. جانم به فدای آن وجود نازنین. کاش ما هم ببینیم. در روایات حالات حضرت را با جزئیات نقل کرده، که من پرده خیمه را بالا زدم و دیدم حضرت نشستند و اینگونه نشستند و فرم ابروهایشان اینگونه است، موهایشان اینگونه است، فرم نشستنشان اینگونه است، اینها را علی بن مهزیار توصیف کرده است. بعد یک جملۀ عجیبی حضرت به علی بن مهزیار می‌گویند، می‌گویند: «یا أَبَا الْحَسَنِ قَدْ كُنَّا نَتَوَقَّعُكَ لَیلًا وَ نَهَاراً»؛ می‌گویند ای ابا الحسن [کنیه علی بن مهزیار]، شب و روز دنبالت بودم، «فَمَا الَّذِی أَبْطَأَ بِک عَلَینَا؟»؛ چرا دیر کردی؟ می‌گوید آقا من دیر کردم؟ کسی نبود من را پیش شما بیاورد من که بیست سفر آمدم. بعد دارد که حضرت سرشان را پایین می‌اندازد، «ثُمَّ نَکثَ بِإِصْبَعِهِ فِی الْأَرْضِ»؛ شروع می‌کنند روی زمین یک خط و خطوطی می‌کشند، بعد می‌گویند: نه، «وَ لَکنَّکمْ کثَّرْتُمُ الْأَمْوَالَ وَ تَجَبَّرْتُمْ عَلَی ضُعَفَاءِ الْمُؤْمِنِینَ»؛ شما می‌دانید چرا موفق به دیدار من نمی‌شوید؟ مال جمع می‌کنید، بعد ضعفای مؤمنین همینطور رها هستند. به اینها ستم می‌کنید. به جای آن مال جمع می‌کنید. بیا من را هم ببین.

مراسم احیای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان_مسجد دانشگاه شریف
مراسم احیای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان_مسجد دانشگاه شریف


دست‌گیری از ایتام

اینها اَب شفیق امتند. عرض کردیم مگر می‌شود کسی به فکر خلق الهی و فرزندان حضرت حجت نباشد و بعد حضرت حجت هم او را تحویل بگیرد؟ حاشا و کلّا. مگر می‌شود؟ در همین عبارتی که در وصیت است، که بعدش مدام می‌گویند الله الله الله الله ... مدام الله الله.. با فقرات الله الله دارند توصیه‌هایی می‌کنند. یکی از آنها این است، «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ»؛ می‌گویند ایتام ایتام، ایتام را بچسبید. نکند دهان اینها را یکی در میان بکنید، که ما این کار را می‌کنیم. رزمایشی را برگزار می‌کنیم، ده هزار بسته می‌دهیم، خوب است، باید هم بکنیم، ماه رمضان تمام می‌شود، ایام کرونا تمام می‌شود، دیگر جاجی حاجی مکه! این باید است، «باید» است؛ یا خودتان، یا چند نفر با همدیگر، یک خانواده را باید تقبل کنید. از صفر تا صد، این دهان یکی در میان نشود، گاهی می‌دهند، گاهی نمی‌دهند. هی موقع محرم می‌شود، یک چیزی گیرشان می‌آید... نه این که درست نیست، اینها ضایع می‌شوند، «وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ»؛ در محضر شما اینها ضایع نشوند. ضایع نمی‌شوند؟ دارند ضایع می‌شوند. من این مجلسی آدم‌ها را بردم در تهران به فاصلۀ پنج دقیقه، کمتر از پنج دقیقه با تمام رؤسای قوا فاصله دارد آن محله‌ای که بردم، مانده بودند، گریه‌شان گرفت. خب ضایع می‌شوند، دارند ضایع می‌شوند دیگر.

خب چطور باید آدم بگوید دیگر؟ ما داریم فرزندان این پدر را ضایع می‌کنیم، بعد داریم فکر می‌کنیم بله حتما ما را تحویل می‌گیرند، ما رفتیم توی حال، رفتیم کیف الله بازی، رفتیم جمکران، رفتیم فلان و... اصلاً این خبرها نیست، بایدی است. این «حقّ معلوم للسائل و المحروم»، گفتند خمس و زکات است؟ گفتند خیر. چگونه باید بگویند؟ گفتند این خمس و زکات نیست. گفتند همان مقدار حق معلومی که خودت تعیین می‌کنی، برای سائل ومحروم است. در مال شما هم هست. مال شما هم نیست، این را بدانید: «إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الاَْغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ»؛ خدا گفته که قوت فقرا را در مال اغنیا گذاشته.

فقیر و غنی

آدم شرمنده می‌شود. آنهایی که هم‌سن من هستند، یادشان است که کتاب‌های اجتماعی ما یک صفحه‌ای داشت، یک طرفش کاخ شاه بود، طرف دیگرش حلبی‌آبادها بود، بعد ما داشتیم می‌خواندیم که برای چه ما انقلاب کردیم؟ بعد این بود که این مثلاً کاخ‌های شاه نباشد، حلبی‌ٱبادها هم نباشد. الان آن صفحه را کلاً برداشتند. یعنی مسأله را ریشه‌ای حل کردند. چون همان کاخ‌های شاه، بدترش هست، این حلبی‌آبادها، بدترش هست. و اینها مسئولیتش، یک‌سری مسئولیت خود ما است. «فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ».

این دنیا، اگر این دنیا باشد که چهار چنگولی پریدم روی آن و داریم تند تند می‌خوریم و « قد شَغَلَتْهُ دُنْیَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ»؛ اصلاً دنیا دارد از آخرتش طرف را مشغول می‌کند، خب معلوم است دنیای مذموم است. اگر آن باشد که طرف دارد آخرت می‌طلبد، با آن اتفاقاً نگاه آخرت‌گرا طوری است که می‌دود. نگاه اخرت گرا می‌دود.

یک موقعی، زمان طاغوت این روزنامه‌ها را ورق می‌زدیم‌، بخشی بود، بخش یک مسابقه از این بلیت‌های بخت‌آزمایی بود، جایزه‌اش این بود که روی سن کارگزار مثلاً می‌رود پول‌ها را می‌ریخت و دوتا خط و نفر اول و دوم دوتا پارو و سیزده ثانیه وقت، گفته بود اینها را هر مقدار که پارو کردید، ریختید این طرف، برای خودتان باشد، بقیه هم که ماند، برای آن کارگزار.

یک موقع فکر می‌کردم که اگر این سیزده ثانیه دست ما بود، چه کار می‌کردیم؟ سیزده ثانیه است دیگر. بابا بزن برود، تشویقمان کردند. به نظر کسی ممکن است بگوید احمقانه است، بگوید من اصلاً مسابقه را قبول ندارم، چرا اصلاً مرا تشویق نمی‌کنند؟ آقا تو بزن برود. چه کار داری کی تشویق می‌کند؟ کی تشویق نمی‌کند؟ مثلاً پنج ثانیه بزند و بگوید خب پول‌هایم را بشمرم، حالا چه قدر شد؟ می‌گوید آقا این سیزده ثانیه است، بزن برود.

واجب فراموش شده

ما این هفتاد سال است، تازه سن ما که سن نزدیک پنجاه است، سن نزع است. سن نزع در روایات سنی است که کم‌ کم قوا را از شما می‌گیرند. می‌فهمید دارید می‌میرید. به این سن، سن نزع می‌گویند. دیگر یواش یواش، دیگر قوای جوانی نیست، بقیه‌اش هم با قرص و دوا و دارو است و در سراشیبی می‌افتی. آن موقع آن نگاه می‌دود. بعد «الله الله فی القرآن»، «الله الله فی الصلاة». در یک قسمتی از آن این است که: «لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ فَیوَلَّى عَلَیکُمْ أَشْرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یسْتَجَابُ لَکُم»؛ امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. اصل این امر به معروف و نهی از منکر در خود این وصیت آمده است و می‌گوید اگر این ترک بشود، «فَیوَلَّى عَلَیکُمْ أَشْرَارُکُمْ»؛ آدم‌های بد بالا می‌آیند، بعد می‌نشینیم و ضجه می‌زنیم و دعا می‌کنیم، خدا جواب نمی‌دهد. می‌گوید آن موقعی که من گفتم امانت را به دست اهلش بسپار.

سپردن امانت به اهل آن

اگر به موقعیت این آیات سورۀ نساء توجه بکنید که «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ ۚ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ ۗ»؛ می‌گوید که آقا امانت را به دست اهلش بسپار، بعد حکم به عدل بکن. یعنی اگر شما امانت حاکمیت و مجلس و ریاست جمهوری را به دست اهلش نسپاری، یک اتفاقی می‌افتد که «فَیوَلَّى عَلَیکُمْ أَشْرَارُکُمْ»؛ می‌نشینیم و دعا می‌‌کنیم که خدایا مشکلات اقتصادی را برطرف کن و این کار را بکن، خدا هم می‌گوید باشد می‌کنم، باش تا بیایم. «ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یسْتَجَابُ لَکُم»؛ دعا می‌کنید و دعایتان مستجاب نمی‌شود. چرا؟ اصلاً موقعیت این آیه را نگاه کنید. می‌دانید آیۀ بعدش چیست؟ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»؛ یعنی شما درست انتخاب کن، بعد اطاعت کن؛ درست انتخاب کن و درست این امانت را بده. لذا لبۀ اصلی امر‌ به‌ معروف و نهی‌ از‌‌ منکر، موی خانم‌ها نیست، گر‌چه آن هم منکر است. لبۀ اصلی اینها، این است که شما روی مسئولینتان نظارت کنید. آدم تعجب می‌کند به خدا. من داشتم به یکی از دوستانم امروز می‌گفتم که آدم‌هایی پیدا می‌شود مثلاً با سه، چهار‌ تا نامزد اصلی مجلس، با همۀ آنها دست بیعت می‌دهد، که من به شما رأی می‌دهم. آدم‌هایی که اسمشان را می‌برم، کنترتان می‌پرد. خدایا این نفاق نیست پس چیست؟ اگر نفاق نیست، پس چیست؟ به هم وعده‌ها و قول‌ها می‌دهند. به زور نظارت کنیم؟ نه نظارت به آراءشان، این یک بحث دیگر است، در خیلی از چیز‌های دیگر، شفافیت و نظارت باید باشد. معروف، معروف باشد، منکر، منکر باشد. آقا طرف با بی‌ام‌و و شاسی‌بلند می‌آید در یک فراکسیون، بعد حرف می‌زند از این‌ که ما باید محرومیّت‌زدایی بکنیم. من فکم به زمین می‌چسبد. یعنی کسی نیست به این بگوید: بابا، نمی‌شود آدم راجع به محرومیت‌زدایی حرف بزند و با بی‌ام‌ و و شاسی بلند برود و بیاید.خدا از سر تقصیراتشان بگذرد که آمدند در نماز‌جمعه گفتند، [در زمان‌هایی که ما نماز‌جمعه می‌رفتیم]، نماز‌جمعه‌های بعد از جنگ که ماشین لوکس برای کشور لازم است. ماشین لوکس برای پیشرفت و آبادانی کشور لازم است. باید مسئولین هم سوار شوند، طوری نیست. از همین‌‌جاها دنیا شروع می‌شود، شروع می‌شود تا تمام هم نمی‌شود. «ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ»؛ این که شما خودتان را کنار بکشید، بگویید مجلس دست مجلسی‌ها، ریاست جمهوری دست رئیس جمهور و اینها، این نمی‌شود؛ و اگرنه اینقدر انگیزه برای زد و بند بالاست، که خدا می‌داند. باید معروف، معروف باقی بماند، منکر، منکر باقی بماند، باید اینها را در فضای کشور پژواک داد.

راجع به نماز، راجع به حج، حضرت توصیه‌هایی دارند، اینها را خودتان فکر کنم در نامۀ ۴۷ نهج‌البلاغه هست، در نامۀ ۴۷ نهج‌البلاغه برویم بخوانیم و همین محتوا را عمل کنیم دیگر، وصیت امیرالمؤمنین است.

این عرض وصیت بود، یک صلواتی مرحمت بفرمایید.

مراسم احیای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان_مسجد دانشگاه شریف
مراسم احیای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان_مسجد دانشگاه شریف


حالت دعا کردن

شب ۲۳ام است، این شب را ساده قلمداد نکنید، بگویید این هم زمانی مثل، شب قدر شبی است که قدر خودت را بدانی و این روشنفکر بازی‌ها را درنیاورید، شب قدر امشب است، یک شبی است در میان شب‌ها.

«يَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا»؛ این مهم است. خواندن خدا رغبا و رهبا، یعنی چه؟ یعنی با امید و با خوف و اضطرار، این حالت. اولاً خواندن خدا امیدوارانه، «انا عند ظن عبدي المؤمن بی ان خيراً فخيراً و ان شراً فشراً»؛ من در نزد گمان بنده مؤمنم نشسته‌ام، اگر راجع به من خوب فکر می‌کند، من خوبم، اگر خوب فکر نمی‌کند، من خوب نیستم. با امید، با شکر.

می‌خواهد دعایش را شروع کند، آقا خدا را باید ناز بدهی، اول دعاها اینگونه است، به خاطر همین است همه حمد و شکر است، خدا را باید ناز بدهی، باید بگویی خدایا به من این را دادی آن را دادی، این را دادی، این را دادی، خدایا شکر دادی، خدایا شکر عقل دادی، سلامتی دادی، فرزند دادی، خدایا شکر بابت «وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا» که نمی‌شود شمرد. خدا را ناز بدهید، یک ضرب نروید به خدا بگویید خدایا فلان چیز را می‌خواهیم یا فلان کار را بکن. نه اینطوری نیست و امیدوارانه.

همان طور که حضرت زکریا در سورۀ مبارکۀ مریم می‌گوید، امیدوارانه. «وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا»؛ خدایا من هیچ‌ موقع بدبخت نبوده‌ام. پیرمرد هم شده‌ام. «وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا»؛ آن زمانی که خانمم می‌توانست بزاید، نازا بود، حال که دیگر هیچ.«فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا»؛ خدایا من بچه می‌خواهم، خدایا من بدبخت نبوده‌ام، هیچ موقع در ارتباط با تو. یعنی امیدوارانه شخص برود دنبال آنکه از خدا بگیرد.

اضطرار

و مضطرانه، و با رهبت، از سر سیری نه. این داستان محمدابن عیسی الرمانی چون داستان مربوط به انار است می‌گویند رمانی، واگرنه محمد عیسی بحرینی است. مرحوم مجلسی در بحار نقل می‌کند داستان را، به سند قوی که خودش مطمئن بوده داستان را نقل می‌کند. حتماً شنیدید؛

یک فتنه‌ای در بحرین می‌افتد، که وزیر نامرد ناصبی یک کاری می‌کند، آخرش یک انار برای پادشاه بحرین می‌آورد، می‌گوید ببین اسم خلفا روی این انار هک شده است، یعنی خدایی هک شده، یک جوری شده بود که هک شده بود. خلاصه او را متقاعد می‌کند، رؤسای شیعه را می‌آورند، می‌گویند بین سه کار مخیر هستید، یا جواب این را بدهید، یا مثل یهود و نصاری باید جزیه بدهید یا مردهایتان را می‌کشیم و زنانتان را به اسیری می‌گیریم. سه روز هم وقت دارید. علمای شیعه می‌نشینند خودشان از اخیار خودشان ده نفر را انتخاب می‌کنند، از بین ده نفر، سه نفر را انتخاب می‌کنند، می‌گویند برویم در بیابان‌ها استغاثه به امام زمان، اینگونه داریم به باد می‌رویم، نفر اول می‌رود اتفاقی نمی‌افتد، دومی می‌رود اتفاقی نمی‌افتد. نفر سوم همین محمد ابن عیسی بحرینی است، می‌رود در بیابان شروع می‌کند به استغاثه و التماس، حضرت می‌آیند، حضرت می‌گویند: این توطئه این بوده، یک قالب درست کرده بوده، میوه روی درخت گذاشته بوده، میوه شده بوده، خلاصه قالب را باز کرده، آدرس قالب اینجاست، داخل انار هم اگر باز کنید می‌بینید که خاکستر است، انار سیاه است داخلش، این هم شاهدش. جواب را می‌گیرد و خوشحال می‌شود. فقط یک سوال می‌کند، می‌گوید یابن رسول الله، چرا ما را جان به لب کردید؟ روز آخر گفتید؟ می‌گوید شما با این حالی که روز آخر آمدی، روز اول آمده بودی، من همان روز اول می‌گفتم. شما یک زمانی یک طوری می‌آیید می‌گویید حالا وقت داریم، حالا که وقت هست.

به خدا مضطرانه برای فرج امام زمان دعا کنیم، نه از سر سیری حضرت می‌آید.

کما این‌که عرض شد برای ظهور حضرت موسی، اینقدر بنی‌اسرائیل ضجه زد، که خدا گفت صد و هفتاد سال مانده بود، جلو انداختم. ظهور موسی جلو افتاد. اینقدر ضجه زدند.

طرف می‌آید به امام صادق(ع) می‌گوید: بچه‌ام مسافرت رفته، خیلی حالم بد است، بچه‌ام را مدتی است ندیده‌ام. حضرت می‌گویند برو صبر کن می‌آید. می‌رود و مدتی بعد برمی‌گردد، می‌گوید نمی‌توانم طاقت ندارم، می‌گویند مگر نگفتم صبر کن؟ می‌گوید «لَقَدْ فَنِيَ الصَّبْرُ»؛ صبرم تمام شده. می‌گویند برو بچه‌ات آمده. می‌رود خانه، می‌بیند بچه‌اش از مسافرت آمده. برمی‌گردد پیش امام صادق(ع)، می‌گوید «أَ وَحْیٌ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ؟»؛ می‌گویند گفتی «لَقَدْ فَنِيَ الصَّبْرُ»؛ صبر تمام شد. «عِنْدَ فَنَاءِ الصَّبْرِ یَأْتِی الْفَرَجُ»؛ صبر که به پایان می‌رسد، فرج می‌آید.

آقا جان «لَقَدْ فَنِيَ الصَّبْرُ»... شاید دروغ می‌گوییم...

هیأت الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفحجت‌الاسلام قاسمیانشب قدرماه مبارک رمضان
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید