خطکشی ابدی میان حق و باطل
حرکت عظیم حضرت صدیقه، راهگشا و نمایانکننده حق در طول تاریخ بوده و هست. حرکتی که هویتبخش بود و دلیلی روشن برای آن که حق و باطل با هم مخلوط نگردند. ائمه هدی علیهم السلام و شیعیان آن حضرات نیز با حفظ این میراث و انتقال آن به نسلهای آتی، ما را هم از سفره با برکت آن حضرت بهرهمند نمودهاند و نوری از چراغ هدایت آن حضرت را نیز بر ما تاباندهاند.
روشن است که در روش دینداری، باید اصول و مبنای هرچیز منتسب به دین و صاحبان آن باشد. هرگزاره اعتقادی یا عملی که بخواهد توسط ما بدان ایمان ورزیده یا اجرایی شود، باید نسبتی روشن با رسول خدا یا ائمه اطهار علیهم السلام داشته باشد. یکی از روشهای مورد اطمینان در زمینه انتساب یک عمل به ائمه و مورد تایید بودن آن، انجام شدن آن عمل در طول تاریخ توسط دینداران میباشد.
در زمینههای «عزاداری برای حضرت صدیقه»، «باورمندی به شهادت ایشان به سبب جراحات وارده که خلیفه دوم در آن تاثیر فراوان داشت» و «نامشروع دانستن خلافت سه خلیفه اول»، که از ارکان اعتقادی شیعیان بوده و هست، میتوان این سیر را در طول تاریخ نیز نشان داد. ادعایی که در این سطور شواهدی بر صدقش بیان خواهد شد، این است که شیعیان در طول تاریخ حضرت صدیقه را شهید دانسته و بر ایشان عزاداری میکردند (طبعا با ملاحظه شرایط تقیهای موجود هر زمان) و نسبت به خلفای جور نیز برائت داشتند.
سندی شیعی از قرب الاسناد:
اولین سندی که در این زمینه ارائه میگردد، برخلاف دیگر اسناد، سندی شیعی است که البته مطلبی کلی را بیان میدارد. در حدیثی که مرحوم حمیری (1) در کتاب قرب الاسناد (2) و مرحوم شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال (3) خود نقل نمودهاند (4) ، امام صادق خطاب به فضیل، چنین بیان میدارند که آیا دور هم نشسته و سخن میگویید؟ (به قرینه ادامه روایت (5) مشخص میگردد که این سخنان مربوط به مصائب اهلبیت و ظلمی که به ایشان رفتهاست بودهاست. یا لااقل حاوی این موضوع نیز بوده) که جواب فضیل مثبت است. امام صادق در ادامه، میفرمایند که این مجالس را دوست میدارند:«إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا، فَأَحْيُوا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا...»
از این سند چنین برداشت میگردد که مجالسی که در آن ذکر مصیبت اهلبیت صورت پذیرد، حتی در زمان امام صادق(ع) نیز بین شیعیان متداول بوده و مورد تایید و لطف حضرت نیز واقع شدهاست.
در ادامه، چند قول از اهلسنت را ذکر خواهیم نمود. نکته مشهود در این گزارشها، این است که علمای اهلسنت گزارش میکنند که شیعیان معتقد به شهادت حضرت صدیقه(س) هستند و بر ایشان عزاداری میکنند. اگرچه که آن علما بعد از این گزارشها اعتقادات شیعه در این زمینه را رد کرده و مسخره میکنند اما نکته مدنظر این سطور، شهادت ایشان به این اعتقاد و عمل است که در طول تاریخ در میان شیعیان رواج داشته است.
سندی از عبداللهبنیزید فزاری:
عبداللهبنیزید فزاری متکلمی است اباضی (6) که در کوفه و بغداد در میانه قرن دوم و در زمان زندگانی امام صادق و امام کاظم علیهما السلام میزیسته. نکته مهم درباره زندگانی او، شراکت تجاری به یکی از اصحاب برجسته امام صادق و امام کاظم یعنی هشامبنحکم است. وی در کتابی به نام الردود (7) به ذکر باورهای شیعی پرداخته است:«... وأنّ أبابکر وعمر رضوان الله عليهما ضربا فاطمة بنت رسول الله صلی الله عليه وسلم حتی ألقت جنیناً...» طبق گزارش وی، شیعیان دوره امام صادق و امام کاظم چنین باور داشتند که خلیفه اول و دوم عامل شهادت حضرت صدیقه و فرزندشان بودهاند. وی در ادامه (8) بعد از دروغ خواندن این باورها و تمسخر آنها، بیان میدارد که دین شیعیان بر این اساس است و ایشان کسانی که بر امیرالمومنین تقدم پیدا کردند(خلفای سهگانه) را کافر میدانند. همچنین وی برائت شیعیان از خلفا را نیز نقل نمودهاست.
سندی از قاضی عبدالجبار معتزلی:
قاضی عبدالجبار معتزلی که از هم عصران شیخ مفید بوده و از علمای اهلسنت -فرقه معتزله- به حساب میآید، در گزارشی (9) بزرگان شیعه در عصر خود را نام میبرد و به ذکر باورها و رفتارهای شیعیان میپردازد:«و كل هؤلاء بهذه النواحي يدّعون التشيع و محبة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم و أهل بيته، فيبكون على فاطمة و على ابنها المحسن الذي زعموا أن عمر قتله... »
طبق گزارش قاضی عبدالجبار، شیعیان عصر ایشان (یعنی ابتدای قرن پنجم) به شهید شدن حضرت صدیقه و فرزندشان به واسطه ضربه خلیفه دوم معتقد بوده و بر ایشان عزاداری و گریه میکردند.
دو سند در کتب رجالی اهلسنت:
ذهبی، یکی از علمای مهم رجالی (10) اهلسنت است که در اعتقادات خود بسیار متعصب بوده و ضدیت زیادی نیز با شیعیان به خرج میدهد. یکی از کتب مهم رجالی او، میزان الاعتدال است. ابنحجر عسقلانی به عنوان یکی دیگر از علمای رجالی مهم اهلسنت، الحاق و ضمیمهای بر میزان الاعتدال، کتاب لسان المیزان را تالیف میکند. این دو نفر به هنگام یاد کردن دو راوی حدیث، به شیعه بودن آنها (و به تبع غیرقابل اعتماد بودنشان در نقل احادیث) حکم میکنند. یکی از مستندات ایشان برای شیعه بودن این دو راوی، اعتقادشان به مضروب شدن حضرت صدیقه توسط خلیفه دوم است.
ذهبی به هنگام یادکرد احمدبنمحمدبنالسری چنین مینگارد:«... الكوفي الرافضي الكذاب. مات في أول سنة سبع وخمسين وثلاثمائة ... حضرته ورجل يقرأ عليه: إن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن.(11) » طبق نقل ذهبی، احمدبنمحمد که متوفی سال 357 است، قائل بوده که خلیفه دوم حضرت صدیقه را مضروب نموده که باعث سقط فرزند ایشان شدهاست.
ابنحجر عسقلانی به هنگام یادکرد محمدبنعبدالله واعظ بلخی، چنین میگوید: «... و كان يميل إلى الرفض .. كان البلخي الواعظ كثيرا ما يدمن في مجالسه سب الصحابة فحضرت مرة مجلسه فقال: بكت فاطمة يوما من الأيام فقال لها: علي يا فاطمة لم تبكين علي أ أخذت منك فيئك اغصبتك حقك افعلت افعلت و عد أشياء مما يزعم الروافض أن الشيخين فعلاها في حق فاطمة قال فضج المجلس بالبكاء من الرافضة الحاضرين توفى في صفر سنة ست و تسعين و خمس مائة.(12) » طبق نقل ابنحجر، واعظ بلخی که متوفی سال 596 است، مجالسی داشته که در آن شیعیان جمع میشدند و درباره ظلمهایی که به حضرت صدیقه شده برای ایشان میگفته است. گزارش او، دقیقا مطابق با یک مجلس روضه و عزاداری در میانه قرن ششم هجری است.
از این گزارشها میتوان دریافت که شیعیان در طی قرون مختلف و در عصر ائمه و در دوران غیبت، نه تنها بر حضرت صدیقه عزاداری میکردند و ظلمهایی که به اهلبیت رواداشته شده بود را ذکر میکردند، بلکه اعتقاد به شهادت حضرت صدیقه یکی از ارکان تشیع و عامل شناخته شدن به تشیع بودهاست.
1. عبدالله بن جعفر الحمیری از اصحاب امام هادی و امام عسکری است.
2. ص 36
3. ص 187
4. مرحوم حمیری این حدیث را از احمدبناسحاق بن سعد الاشعری (از راویان حدیث قمی) و ایشان نیز این روایت را از بکر بن محمد الازدی نقل نمودهاند. که هر سه نفر از راویان مورد اعتماد شیعه به حساب میآیند. طبق نقل مرحوم نجاشی در فهرست خود (ص108) ذیل نام بکربن محمد ازدی، کتاب ایشان از طریق احمد بن اسحاق به مرحوم حمیری رسیده و از طریق ایشان با واسطههایی به بغداد و مرحوم نجاشی رسیده است. این نقل مرحوم نجاشی، صحت سند و مورد اعتماد بودنش را تقویت مینماید.
مرحوم صدوق نیز از طریق استاد سختگیر خود یعنی ابن الولید و ایشان نیز از طریق مرحوم صفار از احمدبناسحاق این روایت را نقل نمودهاند.
5 . يَا فُضَيْلُ، مَنْ ذَكَرَنَا- أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ- فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ
6 . اباضیه گروهی بودند که از خوارج نشات گرفته بودند
7. ص9و 10. دکتر حسن انصاری درباره شخصیت وی و نکاتی از کتاب مهمش توضیحاتی دارد که میتوان به سایت ایشان(https://ansari.kateban.com) رجوع نمود. (متن گزارش شده نیز از نقل ایشان برداشت شدهاست.)
8. ونحو ذلک من الأحاديث المفتعلة الضالة المضلة لمن صدّقها وقبلها أولئک المفرطون ودانوا بها وأکفروا من تقدم علی علي. وزعموا أن الأمة کلها ارتدت بعد النبي علیه السلام حین لم يؤمّروا علياً، وأنه ظلم و قهر، و برئوا من أبي بکر وعمر، و من لم يشهد بمثل شهادتهم، وهم الرافضة لعنهم الله، صاروا إلی ذلک بالروایات وسوء التأويل
9 . تثبیت دلائل النبوه، ج2 ص 595 چاپ دارالمصطفی
10. علمی که به داوری راویان احادیث میپردازد.
11. میزان الاعتدال ج1 ص 283
12. لسان المیزان ج5 ص 217
برای ورود به کانال پیام رسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.