شهید کیست؟
اصلا ارزش شهادت در چیست؟
آیا کلمه شهید یک سپر دفاعی روانی در برابر اندوه از دست دادن نیروهاست یا ابزاری تهاجمی است؟
ما در کدام سوی این تعبیر هستیم؟
پشت طهارت شهید پنهان شدیم یا بوی شهادت میدهیم؟
شهادت هدف است یا آرمان؟
سوالاتی که بعد از هر ترور در ذهنمان میگذرد اما گویی پاسخی برای آن نداریم! خودمان هم گویا نمیدانیم قدم به چه میدانی گذاشتیم! قدم به وادی شهادت یا وادی آزادی یا هردو؟
چقدر برای این سرمایه انسانی عظیم ارزش قائلیم؟ آیا خط قرمز ماست؟
به راستی خونها برایمان چقدر ارزش دارند؟
ما قدر شهید و شهادت را نمیدانیم. ما متوجه ارزش جانها نیستیم که اگر بودیم، پشت نام شهید پنهان نمیشدیم!
اگر پنهان نمیشدیم، الان لبنان سیبل نبود! الان فرزندان ما لب مرز با کمترین تجهیزات شهید نمیشدند، هرچه شد گفتیم دشمن از روی بدبختی رو به ترور آورده! دشمن با ترور به جایی نمیرسد! دشمن حمله کورکورانه کرد! دشمن میخواهد سطح تنش را بالا ببرد تا ما را به تله جنگ بکشاند و ما منتظر مذاکرات آتشبس هستیم و...
خب چه شد؟
شخص دوم مقاومت را روز روشن وسط بیروت، در میان ساختمانهای مسکونی ترور کردند! بیش از ۴۰ سال سرمایه انسانی سوخت!
اسرائیل بهتر از ما ارزش اهدافش را میداند. یک قدم در زمینه ترور افراد از ما جلوتر است! آنقدر هم در روزهای قبلش بازیگوشی کرد تا پاسخ مقاومت را بسنجد، اما وقتی دید پاسخی در همان سطح دریافت نمیکند، متوجه شد راه باز است چرا ما نرویم؟
اسرائیل با یک برنامه مدون وارد میدان شده و به صورت سلسلهای ترور را شروع کرد تا به نصرالله رسید. وقتی عزمی در پاسخ به ترور هنیه ندید، چرا جلو نیاید؟ وقتی دید ما دستش را در برنامه تضعیف حزبالله نخواندیم یا خواندیم و هنوز پای چپمان به پای راستمان لایی میزند، چرا جلو نیاید؟ اصلا سیاست همین است.
ما بازی قدرت را نفهمیدیم. بازی بازدارندگی را نفهمیدیم. بازی سرمایه انسانی را نفهمیدیم که شاهرگمان زیر چاقوی نفوذ قرار گرفته. استراتژی و هنر جنگ را درک نکردهایم!
اگر بگوییم ۱۰۰ سال در تفکر دیپلماتیک عقب هستیم دروغ نگفتیم! ما هنوز داریم فریب چیزهایی را میخوریم که غرب و شرق ۱۰۰ سال است کارتش را رو کردهاند.
جنگ یک قانون دارد. شکارکن یا شکارشو. تا وقتی که در نقش شکار هستیم و ابتکار عمل را نداریم همین آش است و همین کاسه!
تا بتوانند میزنند و هیچ خط قرمزی هم برایشان وجود ندارد وقتی هم که بدانند قدرت هستهای هستند، میدانند ما در بعدی نیستیم که تنش را کنترل کنیم!
ما افتادهایم گوشه رینگ و در حال کلان فکر کردن درباره نابودی تدریجی اسراییل هستیم. به قولی داریم رویا پردازی میکنیم! تا وقتی در ابعاد نظامی، رسانهای، اقتصادی، نفوذی و مهمتر از همه هستهای در حد و اندازه دشمن نباشیم ابتکار عمل را نداریم! سرعت در کنشها و واکنشها نداریم! بازدارندگی را فقط به صورت موقت ایجاد میکنیم. چون در نهایت آسیبپذیری ما بیشتر است.
درک ما از میدان کم است و این است که نزد آنان دیپلماسی در زمین میدان بازی میکند و در نزد ما هنوز دعواهای سیاسی احمقانه، اجازه پیشرفت عقلی و استراتژیک را از ما گرفتهاست.
یک کلام
اگر ارزش خون را میدانیم، اگر ارزش ۵۰ سال حرکت مقاومت را میدانیم، اگر باطل بودن اسرائیل را میدانیم و در این جنگ نهایی میخواهیم آزاد باشیم به جای برده،
الان وقت بازنگریست.
الان یا هیچ وقت! باید تصمیم بگیریم که در راه هدف نهاییمان حاضریم چه هزینهای بدهیم، چه هزینهای به دشمن تحمیل کنیم و چطور بقای خود را تضمین کنیم!
یا به سمت حداکثرسازی بازدارندگی پیش میرویم یا انتظار اتفاقاتی را داشتهباشید، که تصورش را نمیکنید! ما در مقایسه ما مردم فلسطین و لبنان، حکممان فرقی نمیکند! همه اعدامی هستیم، فقط برای اسرائیل یکی اول صف است و یکی آخر صف! ما آخر صف هستیم و فکر میکنیم میتوانیم مثل روند کند سیاستهای داخلی در خارج هم تصمیم بگیریم! آن هم دربرابر یک هژمونی!
قدر این خونها را بدانیم، خونها ارزش دارند و ارزششان به اندازه درسیست که به ما میدهند!
امیرحسین شهیدی ۰۱ کامپیوتر