ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۸ دقیقه·۴ سال پیش

اعطای ولایت

سلام علیکم و رحمه الله

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین و هو خیر ناصر و معین و صلی الله علی سیدنا و مولانا ابالقاسم المصطفی محمد(ص) و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

بینندگان عزیز اگر صدای صلوات را نمی‌شنوید، برای این هست که این رفقایی که اینجا نشستند، هنوز عادت نکردند که با فضای هیئت نیمچه حضوری، نیمچه مجازی، چطور باید تعامل کنند و می‌توانند صلوات بلند هم بفرستند. یک تعدادی اینجا به نمایندگی هستند. خدا ان‌شاءالله به واسطه‌ی صلوات بلند این دوستان، این جلسه‌ی ما را مورد توجه امام زمان قرار بدهد، یک صلوات بلند بفرستید.

هر طرف بگردیم به سمت خداست{1:05 – 3:03}

امروز بزرگ‌ترین روز خداست و بزرگ‌ترین روز خدایی شدن. عید الله الاکبر. روزی که بهترین بازگشت‌ها را می‌توان به روزگار وصل خویش دانست. می‌دانید که، در جریان هستید که ما با خدا بودیم. ما ز فلک بوده ایم، یار ملک بوده ایم. ما اساسمان با خدا بوده، منشأمان اوست. انا لله. او از روح خودش در وجود ما دمید. «نفخت فیه من روحی». ما همه مستان آن می بوده‌ایم، عاشقان درگه وی بوده‌ایم. خلاصه‌اش اینکه، الحمدالله الحمدالله، خدایی هستیم. حتی آن وقتی که هوس‌ها و هراس‌ها، حباب‌ها و سراب‌ها، مسیر ما را از انتخاب خدای متعال، منصرف می‌کند و ما به غیر از او روی می‌آوریم؛ او از باب «أَینَما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه»، هر طرف بگردیم به سمت او می‌گردیم، باز داریم به سمت او برمی‌گردیم که «لایمکن الفرار من حکومتک». داریم به سمت او می‌رویم؛ «الیه المسیر». سیرورت و بازگشت؛ «الیه الرجعی». رجعت ما و بازگشت ما به سمت اوست. هزار ماشاءالله باشد که این راه‌ها را خدا به خودش منتهی کرده است. «لا یکمن الفرار من حکومته»، «لا مفرر منه الا الیه»؛ هیچ راه فراری از او نیست، جز به سمت خودش. مثل موجی که در تلاطمات از دریا فاصله می‌گیرد. ولی دوباره هیچ چاره‌ای ندارد جز اینکه به سمت دریا برگردد، سمت حقیقت خودش. انسان داستانش این است.

اهمیت عید غدیر{3:03 – 3:39}

چرا امروز اینقدر بزرگ است؟ چرا امروز اینقدر با عظمت است؟ برای اینکه این راه بازگشت را امروز هموار می‎کند. ولایت امیرالمؤمنین ارواحنا فداه که دین با آن تمام می‌شود و نعمت با آن کامل می‌شود، ولایت امیرالمؤمنین، یعنی اینکه انسان در پرتو ولایت امیرالمؤمنین، به این ادراک بزرگ می‌رسد، به این فهم روشن می‌رسد که هر چه هست اوست و غیر او همه هیچ. اصلا در سایه‌ی ولایت است که انسان حتی از خودش می‌تواند دست بردارد.

اساسا ولایت عظمتش به همین دلیل است که ولایت کاری را با ما می‌کند که ما را با حقیقت «النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» می‌رساند. به یک جایی می‌رسیم که می‌فهمیم پیغمبر و آلش از ما به ما نزدیک‌تر هستند.

نیاز به دوست داشتن {3:58- 6:00}

پیغمبر و آلش از ما به ما مهربان‌تر هستند. این خیلی چیز عجیبی است. ببینید ما در بهترین حالت دنبال کسی می‌گردیم که ما را دوست داشته باشد؛ این یک نیاز جدی در وجود همه ماست که دوست داریم برای یک نفر مهم باشیم و حادثه‌ی عشق اتفاق بیفتد. از همین عشق‌هایی که حتی به تعبیر مولوی «از پی رنگی بود، عشق نبود، عاقبت ننگی بود»، همین عشق‌هایی که با گره خوردن دو نگاه آغاز می‌شود و با تپش قلب مثلا به اوج می‌رسد. داستانش چیست. داستانش این است که من احساس کنم برای دیگری مهم هستم و لذا پرسش قال و حال همواره عاشقان از هم این است که با زبان حال و قال می‌خواهند ببینند که آیا طرف مقابل آنها را دوست دارد یا ندارد؟ آیا پیام محبت آنها صادقانه است یا نیست؟ دختر خانمی چند وقت پیش به ما مراجعه کرد، گفت : خواستگاری دارم و تردید دارم به او پاسخ بدهم. گفتم منشاء تردیدت چیست؟ گفت نمی‌دانم خودم را دوست دارد یا نه، گفتم یعنی چه احتمالات دیگری وجود دارد؟ گفت ممکن است من را به خاطر زیبایی‌ام دوست داشته‌ باشد، من را به خاطر دانشگاهی بودنم، من را به خاطر پول پدرم... گفتم خب آنها هم جزئی از تو هستند، گفت نه من منهای همه اینها هستم، من اگر زیبایی‌ام را از دست دادم آیا او هم باز همچنان من را دوست دارد و در کانون توجه او هستم؟ این خیلی سوال دقیقی است. دوست‌داشتنی که همه‌ی ما گاهی اوقات حاضر هستیم زندگیمان را به پایش بریزیم. دوست‌داشتن یعنی مورد توجه صادقانه‌ی دیگری قرار گرفتن. حالا ما به برکت ولایت اهل بیت علیهم صلوات الله اجمعین، به این ظرفیت بزرگ عاطفی می‌رسیم که کسانی هستند که ما را از خودمان بیشتر دوست دارند، همیشه هم دوست دارند، همه جوره هم دوست دارند.

علاقه و توجه ائمه {۶:۱۳ - ۸:۰۶}

آقایان و خانم‌ها و کسانی که دارید این بند گفت‌و‌گو‌ها را دنبال می‌کنید؛ این خیلی چیز مهمی ا‌ست لطفاً مساله را از ولایت از بُعد ظرفیت روحی‌اش ببینید، که کسانی پیدا شدند که همه جوره همیشه ما را از خودمان بیشتر دوست دارند. «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا {انسان، ۸} »؛ که گرسنگی یک نیاز بسیار بسیار طبیعی و رایج و بیسیک و پایه‌ای است در همهٔ ما. وقتی گرسنه می‌شویم، خب گرسنگی طلب می‌کند خوردن را، طلب می‌کند رفع نیاز گرسنگی را، خیلی طبیعی ا‌‌ست، در همهٔ انسان‌ها هم وجود دارد. اما کسانی پیدا شدند که این گرسنگی خودشان را می‌گذارند و گرسنگی تو را ترجیح می‌دهند. خیلی چیز عجیبی است! «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا {انسان، ۸} »؛ ولایت انسان را به یک ظرفیت عاطفی و روحی گسترده و غیرقابل باوری می‌رساند که انسان با این نگاه به کسانی می‌رسد که آنها نه تنها ما را برای خودشان دوست ندارند، ما را برای خاطر خودمان هم دوست ندارند، ما را برای خاطر خدا دوست دارند. به همین خاطر هیچ‌وقت از این دوستی دست برنمی‌دارند، حتی اگر یکی از ما دور از جان، بلانسبت، بشویم ابن ملجم! ابن ملجمم بزند فرق امیرالمؤمنین را بشکافد، امیرالمؤمنین در بستر باشند، بی‌حال باشند، بی‌رمق باشند، بگویند غذایش خوب است؟ خوب به او می‌رسید؟ لباسش خوب است؟ جایش خوب است؟ بعد شیر می‌نوشند می‌فرمایند بقیه این شیر را ببرید، بدهید به او بنوشد!

امین الله {۸:۰۷ - ۹:۳۱}

دقت می‌کنید داریم راجع به چه ظرفیتی حرف می‌زنیم؟ بعد آنقدر عظمت این محبت که از آن طرف جاری است، بزرگ است که می‌گویند اصلا ما از شما هیچ چیز نمی‌خواهیم. «...لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا {انسان، ۹} »؛ هیچ چیز نمی‌خواهیم، هیچ چیز آقا مگر می‌شود؟ می‌گوید بله. منتهی «...مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ... {سبا، 47} »؛ اگر هم روزی گفتند به شما مودت را داشته باشید، به خاطر خودتان است. فهم این مساله خیلی مهم است! که در عالم به واسطه‎ی این که انسان باید به خدای متعال برسد یک سری پیدا شدند «وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِيرًا {احزاب، 46} »؛ شدند، «امین اللَّه» شدند. الان خواندن زیارت «امین اللَّه»، در روز عید غدیر، مستحب است دیگر، «امین اللَّه» شدند، اینها از طرف خدا امانت‌داری می‌کنند، می‌خواهند ما را بی کم و کاست به خدا برسانند. ما را برای خودشان برنمی‌دارند، نشنیده‌اید که شب عاشورا اباعبداللَّه ارواحنا فداه، آن هم به اصحابشان، گفتند بروید اینها با من کار دارند، با شما کار ندارند. نشنیده‌اید؟ اینها هیچ کس را برای خودشان نمی‌خواهند، «...مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ... {سبا، 47} »؛ آن هم باز به خود ما برمی‌گردد.

صعب مستصعب {۹:۳۲ – 10:46}

لذا فرمودند ولایت «صعب مستصعب» است؛ «لا يحتمله إلاّ ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل»؛ هیچ فرشته‌ای و هیچ پیامبری نمی‌تواند این را تحمل کند، هیچ کس یا فرشته‌ای نمی‌تواند این را تحمل کند مگر فرشته‌ی مقرب، پیامبر مرسل، «لا يحتمله إلاّ ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو عبد قد امتحن الله قلبه للايمان»؛ یا یک مؤمنی که قلبش را برای ایمان امتحان داده و تربیت شده کرده ‌باشد. آن وقت چه کنیم که به این برسیم؟ اگر توانسته باشم در این دقایق به یک مساله به نظر خودم حیاتی، به لحاظ حیات معنایی، به تعبیر مرحوم علامه جعفری حیات معقول، حیات معنایی، اشاره کنم؛ ممکن است این پرسش به صورت طبیعی در ذهنمان خطور پیدا کند که خب ما چه کنیم؟ یک همچون عظمتی را چگونه دریافت کنیم؟ چگونه به حقیقت ولایت ما نائل شویم؟ اساساً کل این ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار باید باشند، تا تو نانی از تنور ولایت به کف آری و به غفلت نخوری، تا تو جانت را از این حقیقت سیر و سیراب کنی.

ولایت اعطاست {10:46-14:08}

چه کنیم؟ خوب دقت بفرمایید باز دوباره برمی‌گردیم به آنچه که در اعمال روز غدیر وجود دارد و حقیقت مضامین بلندی که اینجا هست؛ که اولین هم این هست که بدانیم و آگاه باشیم و به کسی هم نگوییم و آن هم اینکه این ولایت را عطا بدانیم نه محصول تلاش. اصلا این طور نیست که اگر کسی نماز شب بخواند، به او ولایت بدهند، اصلا اینطور نیست که اگر کسی نماز اول وقت بخواند، به او مقام ولایت بدهند، روزه بگیرد... این طور نیست. «الحمدلله الذی جعلنا»؛ تو ما را قرار دادی. باید بدانیم ولایت یک امر اعطایی است از ناحیه حکمت بالغه‌ی خدا، چرا این کار را می‌کند؟ نمی‌دانیم. نمی‌دانیم اما می‌دانیم که وصل او به کوشش ندهند می‌دانیم که محصول تلاش نیست. تو باید تلاش کنی اما ممکن است به این حقیقت نائل بشوی یا نشوی، چرا می‌شوی یا نمی‌شوی؟ گاهی به آهی بند است، گاهی به نگاهی بند است.

لذا ولی اولیاء خدا ریزنگر هستند، نازک‌اندیش هستند. حساس هستند، به همه چیز دقت می‌کنند که مبادا کاری کنند که این شاه‌باز سعادت از روی دوش آنها برخیزد. در افسانه ها خوانده اید که می‌گویند انتخاب پادشاه اینگونه بود که یک شاهین را رها می‌کردند، این روی دوش هر کس می نشست، او پادشاه بود. به عنوان مثال، آیا تو انتخاب میکنی که او روی دوش چه کسی بنشیند یا او انتخاب می‌کند؟ او انتخاب می‌کند. با یک غفلت با یک سر بیخود تکان دادن، با یک دست بیخود تکان دادن، ممکن است این بپرد. لذا حافظ می‌گوید بر سر ایمان خویش چو بید می‌لرزم. ولی از اولیاء خدا همواره ته دلش خالی است که نکند من را انتخاب نکنند، نکند من را دور کنند، نکند من را خط بزنند، لذا ولی از اولیاء خدا همواره دقیق است، همواره مراقب است.

بخواهم مثالی بزنم که در ذهن شما عزیزان بماند، حاج قاسم سلیمانی را مثال میزنم؛ حاج قاسم سلیمانی چهل سال در این بیابان ها میدوید نفس میزد، بیچارگی می‌کشید، همواره هم نگران این بود که مبادا به او عطا نشود، همه‌ی این را عطا می‌دانست. همه‌ی این را عنایت می‌دانست؛ «ِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ»؛ خدا کمال انتقاع خودت را به من ببخش. نه اینکه من بتوانم برسم، اصلا کجا من می‌توانم برسم؟ اصلا ولایت چیزی نیست که من و تو بخواهیم به دست آوریم، باید منشا آن را بفهمیم. «الحمدلله الذی هدانا لهذا»؛ او ما را به این هدایت کرد. نکند من و شما گمان کنیم ولایت اولیاء خدا را ما به دست آورده‌ایم، اصلا داستان اینطور نیست.

محاسبه‌ی رزق با خداست{14:09-15:56}

نمی‌خواهم بحث گسترده‌ای را با شما در میان بگذارم. بالاخره فضای اقتضای این هیئات، مخصوصا وقتی جنبه‌ی مجازی پیدا می‌کند، کم حرف زدن است، ولی شبیه داستان رزق است. شما برای رزقت باید طهارت داشته باشی و کوشایی، هر چه رسید؛ «وَرَضِّنِى مِنَ الْعَيْشِ بِما قَسَمْتَ لِى»؛ خدایا مرا به آنچه که برای من قرار دادی، راضی کن.

اساسا رزق رابطه‌ی مستقیمی با تلاش ندارد، اگرچه تلاش در آن ضرورت دارد. اصلا اینطور نیست که هر کسی بیشتر تلاش می‌کند، رزق بیشتر می‌برد، اصلا اینطور نیست که هر کس عقلش بیشتر است، رزقش بیشتر است. رزق تجلی ملکی عطای خداست. تو وظیفه داری تلاش کنی، وظیفه داری از مسیر حلال بروی، وظیفه داری یک قران را حلال و حرام نکنی، اما ممکن است برسد، ممکن است نرسد، ممکن است گوارا باشد، ممکن است گوارا نباشد.

«هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ»؛ اوست که با قدرت بی‌نظیر خودش تصمیم می‌گیرد، بر اساس حکمت بالغه‌اش که به چه کسی چقدر بدهد، کجا؟ چگونه؟ با چه شرایطی؟ و تمامش، اپسیلون اپسیلونش هم محاسبات پیچیده‌ای پشتش وجود دارد، که ما واقعا نمی‌توانیم دریابیم. لذا فرمودند به حقیقت ایمان انسان نمی‌رسد مگر اینکه او «من حیث لا یحتسب» رزق می‌رساند، از جایی که اصلا تو فکرش را نمی‌کنی، می‌رساند! حالا رزق که می‌گوییم، فقط غذا که نیست، رزق، همه چیز، دانشگاه هم رزق است. رفیق هم رزق است. همسر هم رزق است. همسایه رزق است. بدن، جسم رزق است. رزق یک عرض عریضی دارد.

مظلومیت ولی{15:57- 21:23}

خب ولایت هم همچون حقیقیتی را دارد. پس چه عرض کردیم؟ عرض کردیم انسان مال خداست، الحمدلله، ما مال خدا هستیم. مسیر رفتن ما به سمت خدای متعال را ظرفیت ولایت تصحیح و تسهیل می‌کند. ظرفیت ولایت یعنی چه؟ یعنی انسان به یک نقطه‌ای برسد، کسانی را ببیند که اینها همه‌ی وجودشان در ذات خدای متعال مندک شده، از بین رفته، فانی شده، هیچ تعینی برای خودشان ندارند، تا تو در سایه‌ی تعلق‌ورزی به آنها، که منشأ این تعلق هم اراده‌ی خداست، بتوانی راهت را پیدا کنی. داستان ولایت این است. لذا عید غدیر، عید الله الاكبر است. روز عهد موعود است. در آسمان‌ها آشناتر هستند با این روز تا زمین. چرا؟ چون این روزی است که ظرفیت وجودی‌اش انسان‌ها را می‌تواند به حقیقت «قرب» برساند، به حقیقیت خلیفه اللهی نائل کند. به همین خاطر همه‌ی کسانی که یک فهم این چنینی از این سیر، و از این سلوک و از این صراط نداشتند، در برابرش ایستادند. در برابرش صف کشیدند و ولی خدا را، امیرالمؤمنین ارواحنا له فداء را مظلوم قرار دادند. نه تنها مظلوم، که اول مظلوم! اول نه یعنی اول زمانی، یعنی مظلومیتی بالادست امیرالمؤمنین نیست. که کسی آمده است همه وجودش را نثار کند، اما این آدم را دستش را ببندند. به این آدم بگویند بیا و برو با کسی دیگری بیعت کن.

مظلومیت از این بالاتر شما می‌توانید تصور کنید حتی!؟ او صراط مستقیم است. او جنب الله است. او ید الله است. اما به این روزگار او را بیندازند که خود امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه فرمود: آنقدر روزگار مرا پایین آورد، «انزلنی الدهر، ثم انزلنی الدهر، حتی یقال علی و معاویه»؛ یعنی روزگار اینقدر مرا پایین آورد که گفتند «علی و معاویه»، یعنی علی را کنار معاویه قرار دادند! گفتند علی این را می‌گوید و معاویه این را می‌گوید، حالا رای بگیریم ببینیم کدامشان طرفدار، فالوئر، بیشتری دارند، او بهتر است. ببینیم کدامشان پول بیشتری دارند. ببینیم مثلا کدامشان تریبون بیشتری دارد، کدامشان لایک‌خورش بیشتر است، او بهتر است. امیرالمؤمنین می‌فرماید روزگار آنقدر مرا پایین آورد تا گفتند «علی و معاویه»! الله اکبر! چه غم بزرگی است این غم. اصلا مظلومیت این است! مظلومیت این نیست که فرق امیرالمؤمنین را شکافتند، نه آن جنگ است دیگر، شمشیر جهالت بیرون می‌آید می‌زند فرقی را هم می‌شکافد. این مظلومیت نیست. مظلومیت اباعبدلله، تن عریانشان میان آفتاب نیست، مظلومیت سیدالشهدا ارواحنا له الفداء، این است که آن ملعون ازل و ابد صدا زد گفت که سوار شوید، «ارکبی یا خیل الله و ابشری بالجنه»، سوار شوید برویم بهشت، حسین بکشیم برویم بهشت! مظلومیت این است که یک کسی حسین بکشد برود بهشت! حسین خودش تجلی بهشت است. اصلا بهشت نتیجه‌ی خنده و لبخند اباعبدلله است. آن وقت بخواهند برای بهشت حسین بکشند. مظلومیت این است! زخم‌های سیدالشهدا را ما تا زنده‌ایم برایش گریه می‌کنیم. برای تشنگی امام حسین را ان‌شاءالله نفسمان بالا نمی‌آید، برای گریه بر سیدالشهدا. اما اصل قصه این است که حسین ارواحنا له الفداء، «الوتر الموتور» شد. تنها شد. از اطرافش پراکنده شدند. تنهایش گذاشتند. این مظلومیت است! مظلومیت این است که به امام حسین علیه السلام گفتند که تو قدرت‌طلبی، تو دنیاطلبی. این مظلومیت است. که سیدالشهدا را ترور سیاسی کنند، قبل از اینکه امام حسین علیه السلام را در مسلخ قطعه قطعه کنند. این مظلومیت است که امام حسین علیه السلام را از چشم بیندازند که خودشان فرمودند یک روزگاری به ما گذشت که کسی در مدینه ما را دیگر دوست نداشت. این است مظلومیت که دل‌هایی که باید متوجه خدا باشد، این دل‌ها راهبر خودشان را، ولی خودشان را گم کنند در کنار أَعْدَاءُ اللَّه بایستند، با سر و صدا و با همهمه و با شوق و ذوق، این است مشکل. روز عید غدیر است نمی‌خواهم شما را محزون کنم، ولی خیلی حرف عجیبی است که حالا زبان حال است یا هر چیز که حضرت مرضیه سلام الله علیها به امیرالمؤمنین ارواحنا فداه، در همان قضایا بفرمایند، شنیدم دیگر مردم به شما سلام نمی‌کنند، گفتا شنیدم که سلامت نمی‌کنند/ گفتا مگو جواب سلامم نمی‌دهند. مظلومیت این است که حقیقت محض، «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ»؛ هر کجا که علی باشد، حق آن جاست نه هر کجا حق باشد، علی علیه السلام باشد آن جاست، نه علی معیار حق است. علیِ معیار حق، مورد بی‌اعتنایی قرار بگیرد، این مظلومیت است.

با ولایت تا خدا{21:24-28:34}

ولایت آمده است برادران و خواهران نورانی و ایمانی، ما را تا خدا ببرد و جاذبه‌اش هم می‌خورد الحمدالله به جان ما، اگر منشاء ولایت را، یک؛ آیه خدا بدانیم، دو؛ در مسیر تولی مراقبت کنیم، مواظبت کنیم. الان این کاری که رفقا دارند انجام می‌دهند در سراسر کشور، بچه‌های دانشگاه شریف هم که حالا هر جا رفقا گفتند از جاهای مختلف می‌بینند بچه‌ها این برنامه را پیگیری می‌کنند هر کجای دنیا، هر کجای ایران هستند، خدا ان‌شاءالله پشت و پناهشان باشد، واقعا دانشگاه با افتخاری است، این که الحمدالله اردوهای جهادی می‌گذارند، موکب می‌گذارند، نمی‌دانم از این فعالیت‎ها می‌کنند، این یعنی مراقبت دارند می‌کنند که نکند یک وقت عطای ولایت، این شاه‌باز از روی شانه‌مان بپرد. این که مواظب فقرا هستند، این که مواظب یتیم‌ها هستند، این که مواظب هستند که یک وقت غم و غصه چهره‌ی کسی را نپوشاند، پر نکند، این یعنی همین. یعنی ولی امیرالمؤمنین و دوستان امیرالمؤمنین بی تب و تاب است، پر شر و شور است، وجودش، وجود پر از انرژی است، پر از خیر است، پر از برکت است، پر از نفس نفس زدن است، این یعنی همین. یعنی محسن حججی، ای جانم به این اسم‌هایی که می‌آید، آدم واقعا می‌شکُفَد که کسی، محسن حججی 25 سالش بوده، این چقدر وجودش غرق ولایت اولیاء خدا بود؟ شب و روزش، خواب و خوراکش که به علی، آن وقتی که پسرش علی دو سالش بود، به علی می‌گوید: علی، پسرم طوری زندگی کن که خدا عاشق تو شود. الله اکبر، افق نگاه را ببینید، نمی‌گوید تو عاشق خدا بشوی، می‌گوید طوری زندگی کن خدا عاشق تو شود و این با ولایت امکان‌پذیر است. که انسان قلبش را در معرض تسلیم اشاره‌های ولی خدا قرار بدهد، خدا عاشقش خواهد شد. «من کان للَّه کان اللَّه له»؛ یعنی مبنا را از ناحیه‌ی آنها بداند؛ یک. دو؛ تمام وجودش بشود مراقبت از این مسیر، از این طریق، از این راه، از آدم‌هایی که در این راه چه آنهایی که ماندند و چه آنهایی که برگشته‌اند و چه آنهایی که در راه هستند. دیگر خدا رحمت کند مرحوم آقای صفایی را می فرمود مسئولیت یک درختی است که ریشه‌اش، در آگاهی‌ها هستند و بهارش در بحران‌ها. آن وقت شیعه امیرالمؤمنین بحران‌ها می‌شوند میز تکلیف او، می‌شوند مسئله‌ای که باید حلش کند. می‌گوید الان جامعه دچار ابتلایاتی است که گرانی است، فقر است، می‌گوید، درستش می‌کنم. می‌گوید بابا تو آخر، می‌گوید درستش می‌کنم. اگر غم لشکر انگیز زد که خون عاشقان ریزد من و ساقی، من و ساقی، من و ساقی کوثر به هم سازیم و بنیادش براندازیم. این خیلی متفاوت است با آن کسی که فشل است، با آن کسی که کسل است، با آن کسی که منفعل است، با آن کسی که ترسیده. خدا رحمت کند حاج قاسم سلیمانی را. ببینید جملات این آدم‌هایی که در مسیر ولایت نور و ولایت حق حرکت کرده‌اند، این جملات را در دانشگاه‌هایی مثل این دانشگاه باید تدریس کنند. که البته کاملا هم علمی است، ایشان می‌گوید که: فرصتی که در تهدیدها هست، در خود فرصت‌ها نیست به شرطی که نترسیم و نترسانیم؛ چه کسی می‌تواند نترسد؟ کسی که دلش به ولایت اولیای خدا گرم شده باشد؛ چه کسی می‌تواند نترساند؟ کسی که خودش را از این کینه‌ها رها کرده باشد، از این حب‌های غیر الهی خودش را رها کرده باشد. داستان ولایت این است. نقشه‌ی هوایی ولایت این است؛ که ولایت یعنی امکان بازگشت انسان به روزگار وصل خودش، با توجه به ظرفیت بزرگی که ولایت دارد. ظرفیت ولایت چیست؟ ولایت یعنی انسان‌هایی به این عالم آمده اند که «اولی بالمؤمنین من انفسهم» هستند. از ما به خودمان علاقه‌مندتر هستند.

اجازه دهید یک مثال بزنم که در ذهن جا بیفتند و کم کم عرایضم را جمع بندی کنم؛ بچه‌های کوچک را که پدر و مادر مراقب آنها هستند دیده‌اید؟ بچه‌ی دو یا سه ساله یک دفعه دستش را می برد، من خودم دیدم، بچه دستش را بریده و می‌گوید مامان ببخشید. دست تو بریده، درد داری، از زخم خون می‌آید ولی عذرخواهی می‌کند، یعنی این بچه‌ی دو ساله با همه‌ی بچگی‌اش فهمیده است که مادرش او را از خودش بیشتر دوست دارد، مادرش از او نسبت به خودش مراقب‌تر و مواظب‌تر است، این بچه این را درک کرده، و وقتی دست خودش را بریده به مادرش ببخشید می‌گوید. این همان نور حقیقت است که در زبان او جاری شده. به همین خاطر در روایات هست که اگر کسی گناه کرد، برگردد و به امیرالمؤمنین بگوید ببخشید، ببخشید که من داستان ولایت شما را به هم زدم. عهد خودش را با امیرالمؤمنین تجدید کند، عهد خودش را با ولی الله الاعظم امام زمان ارواحنا فداه تجدید کند. دیدید کسی را که وقتی گناه می‌کند و به مجلس روضه یا هیئت می‌آید حالش خوب نیست، مگر اینکه سرش را پایین بیندازد و بگوید آقا ببخشید شما درستش کنید؛ «أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا»؛ خراب کردم، تو درست کن. دوباره می‌خواهم برگردم. ولایت این ظرفیت بزرگ را برای ما فراهم کرده. لذا عید الله اکبر است، عید بزرگ باز شدن درهای پذیرش خداست. برای همین در روایات هم هست که چیزی را که خدا در عید غدیر می‌بخشد دو برابر چیزی است که شب‌های قدر و ماه رمضان بخشیده است؛ چرا؟ چون وقتی تو به ولایت اولیای خدا متصل می‌شوی به تعبیر امام هادی ارواحنا فداه در زیارت جامعه‌ی کبیره: «جَعَلَ صَلواتَنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ، "خَصَّنَا بِهِ»؛ او از ولایت اهل بیت به ما اختصاص داد. «طيبا لِخَلْقِنَا وَ طَهارَةً لأِنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنا وَ كفّارَةً لِذُنُوبِنا»؛ به به، قطره وجود انسان به اقیانوس عصمت متصل می‌شود. وقتی شکرگزار نعمت ولایت می‌شود که «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ»؛ خدا را حمد کنیم، او ما را قرار داد خوشحال باشیم، از ته جگرمان خوشحال باشیم که او الحمدلله ما را در این راه آورد. و الا ما کجا... من آلوده کجا سفره‌ی تو خانه تو/ مور هم رخنه کند خانه‌ی شاهی گاهی.

محبت اهل بیت{21:35- 33:35}

بنابراین ولایت همچون امکانی است؛ امکان تطهیر، امکان تقدیس، امکان بازگشت به روزگار وصل خویش است. دو شرط هم در آن هست، عرض کردیم این است که بدانیم این عطاست و حاصل کوشش ما نیست. گرچه وصالش نه به کوشش دهند/ هر قدر ای دل که توانی بکوش. این حاصل کوشش نیست ولی شما تلاش کن، کوشش کن یک مورد این است که بدانیم از آن سو شروع شده است. همه عمر برندارم سر از این خمار مستی/ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ چه شد که ما در ایران به دنیا آمدیم؟ چه شد که در خانواده‌ای علاقه‌مند به امیرالمؤمنین و فرزندانش علیهم السلام به دنیا آمدیم؟ اینها الکی هستند؟ بی حساب و کتاب هستند؟ قرآن می فرماید برگی از درخت بیفتد ما حسابش را داریم: «وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا {انعام، 59} »؛ دعای عرفه را بخوانید و ببینید که امام حسین علیه السلام چگونه در این باره صحبت می‌کنند. که در این جغرافیای اعتقادی ما پا به عرصه دنیا گذاشتیم؛ اولا این را بدانیم و ثانیا مراقبت کنیم، تمام وجودمان بشود مراقبت، اگر هم جایی اشتباهی کردیم خطایی کردیم آن را خط بزنیم، برگردیم و بگوییم آقا ما اشتباه کرده‌ایم، درستش می‌کنیم. آنها هم الحمدلله حواسشان جمع جمع است، این تعبیر از امیرالمؤمنین علیه السلام رسیده است:

این تعبیر از امیرالمؤمنین علیه السلام رسیده است که «انا لنصافح اکفا نری قطعها»؛ دستانی را به گرمی می‌فشاریم که در صورت حد شرعی باید قطع شوند. اگر دزدان هم نزد ما بیایند، دستشان را می‌گیریم. نشنیده‌اید روایتی را که شخصی عرق خورده و مست کرده بود، وارد کوچه‌ای شد، دید که امام صادق ارواحنا فداه از سمتی می‌آیند، در رودربایستی قرار گرفت و نمی‌توانست برگردد. در ذهنش بود که اگر سلام کنم حضرت از بوی دهانم می‌فهمند که عرق خورده‌ام. خلاصه حضرت که نزدیک شدند برگشت رو به دیوار که انگار لباسش را مرتب می‌کند، کمربندش را سفت می‌کند که حضرت از کنارش عبور کنند. در حین این کار دید یک دست گرم و مهربانی روی شانه‌اش قرار گرفت و حضرت فرمودند در هیچ حالتی به ما پشت نکن. اصلا مهم نیست که تو چه کسی هستی، مهم این است که ما (ائمه اطهار علیهم السلام) که هستیم، ما شما را تحویل می‌گیریم. از صبح تا بعدازظهر عاشورا امام حسین علیه السلام تا هنگامی که رمق داشتند در مقابل لشکر عمر سعد ایستادند و ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر دادند، نمی‌خواهید به کمک بیایید؟ کمک به چه کسی؟ کمک به امام حسین علیه السلام؟ خیر، کمک به خودتان. امام حسین علیه السلام در شب گذشته به بهترین اصحابش فرموده بودند که بروید، حالا به اینها بگویند به کمک من بیایید؟ برای تغییر سرنوشت آدم‌ها فرمودند که بیایید نه برای تغییر سرنوشت جنگ‌. ان‌شاءالله این ولایت و این ظرفیت بی‌کرانه‌ای که در مسیر باورهایمان قرار گرفته خدا از ما نگیرد. ما را از بی‌دقتی‌ها و غفلت‌هایمان نامحرم این راه نورانی و ربانی قرار ندهد. ان‌شاءالله ما در این مسیر بمانیم، بمانیم و بمانیم. تا زنده‌ایم در همین راه باشیم. خدا ان‌شاءالله به جوانی و پیری ما رحم کند و دست ما را از دست اولیایش جدا نکند. ابتلا و شبهات و سختی‌ها خیلی زیاد شده‌اند و خیلی افراد هستند مانند همان افرادی که با یکسری جوسازی و فشار دور حضرت مسلم را رها کردند. حضرت مسلم نمایند ولی خدا، حضرت امام حسین علیه السلام بودند که بیعت با مسلم، بیعت با امام حسین علیه السلام بود. خیلی افراد رها کردند که ان‌شاءالله ما رها نکنیم و بایستیم. گفت که به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی/ از سر خواجگی کون و مکان برخیزم.

ان‌شاءالله که بدانیم که سرمایه‌ی محبت حضرت زهرا سلام الله علیها و همسر حضرت زهرا سلام الله علیها و پدر حضرت زهرا سلام الله علیها دین ما است. دین ما حضرت زهرا است. زهرا و همسر زهرا هست. زهرا و پدر زهرا است. زهرا و بچه‌های زهرا هست. زهرا و خط زهرا است. دین ما همین‌هاست. «الدین فی الحب»؛ ان‌شاءالله در همین مسیر بمانیم. گفت همه شب در آستانت چو سگان نهاده‌ام سر/ که رقيب در نيايد به بهانه‌ی گدايي.

به عهدی که با شهدایمان داریم ان‌شاءالله هیچ‌وقت از آن کوتاه نیاییم. شما جوانان هم که الحمدالله جزء سرمایه‌های بزرگی هستید، جزء آینده‌های پرشور هستید، ان‌شاءالله خدا به شما توفیق دهد که بتوانید وظایفتان را درقبال کشور، در قبال این دین، این نظام، ان‌شاءالله انجام دهید.

خدا به حق امیرالمؤمنین عاقبتمان را ختم به ‌خیر کند و رفتگان ما را بیامرزد. مریض‌ها را شفا عنایت کند، مخصوصا همه‌ی کسانی را که به بیماری سرطان دچار هستند و همه‌ی بیماران. همه‌ی بیماران این ویروس منحوس کرونا را دارند، خدا رخت عافیت به‌ آنها بپوشاند. بچه‌ها و نسل ما را همه در مسیر قرآن و اهل‌ بیت قرار بدهد. ان‌شاءالله شاد باشید. ان‌شاءالله وسایل ازدواج با عافیت جوانان و شما را فراهم کند. ان‌اشاءالله وسایل اشتغال با برکت همه را فراهم کند. ان‌شاءالله خدا کسانی را که نقشه می‌کشند و توطئه می‌کنند را توطئه‌هایشان را به خودشان برگرداند. ان‌شاءالله سالم باشید، درست باشید، شاد باشید، عاقبت به خیر باشید. صلوات ختم کنید.

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام «مکتوبات هیأت ‌الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفجشن غدیرحجت الاسلام سرلکولایت
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید