اعوذ باللهِ من الشیطان الرجیم
بسم الله الرَّحمنِ الرَّحیم
برای این جلسه میخواهم خدمت شما مطلبی را از علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیهی 155 سورهی مبارکهی بقره عرض کنم. کدام آیه؟ آیه معروف «الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ»؛ آن قسمت اولش، که میشود قسمت آخر از آیهی قبل، «وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»؛ که علامه طباطبایی روی همین «الصَّابِرینَ» و ارتباطش با قسمت آخر آیه که «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ»، این جا شروع میکند کلی مطلب میگوید.
منبع مناسب برای مطالعه
علامه طباطبایی در المیزان یک بخشهای دیگری دارند، که آن بخشها خیلی خواندنی هستند. بعضی از آن بخشها مستقلاً کتاب شدهاست. مثلاً به فراخور یک آیهای، علامه طباطبایی بحث باز کردهاند؛ گفتهاند بحثی اخلاقی که از این آیه استفاده میشود. یعنی شما این قسمت را جدا هم بکنید از تفسیر المیزان، خودش یک کتاب میشود. بحثی فلسفی، بحثی سیاسی، بحثی اجتماعی، بحثی تربیتی. اصلاً خود همین جدا کردن این بحثها، واقعاً خودش یک منبع مطالعهی بسیار خوبی برای شما میتواند باشد، از یک عالم بزرگی در عصر ما که در واقع ذیل مباحث قرآنی این مطالب را آوردهاست.
یکی از بحثهای اخلاقی علامه
ایشان یکی از مهمترین مباحث اخلاقی خود را در قرآن، ذیل همین آیه (155 بقره) باز میکند. یکی از مبانی جدی، یکی از نگاههای کلی و کلان جدی به آیات قرآن در مباحث اخلاقی را ایشان این جا میآورند. «باید دانست که اصلاح اخلاق و خویهای نفس و تحصیل ملکات فاضله در دو طرف علم و عمل، و پاک کردن دل از خویهای زشت، تنها و تنها یک راه دارد؛ آن هم عبارت است از تکرار عمل صالح و مداومت بر آن. البته عملی که مناسب با آن خوی پسندیده است»
روش مکاتب مختلف در ایجاد افعال شایسته در انسان
ببینیم هر مکتبی چه جوری بشر را میخواهد بیندازد به فعل اخلاقی و او را کم کم ببرد به سمت یک انسانی که پر از خلق و خوی شایسته است و عاری شده از اخلاقهای زشت. ایشان دو مسلک کلی را ابتدا مطرح میکنند، دو مسلک کلی. طریقهی اول، توجه به فوائد دنیوی فضائل و تحسین افکار عمومی است. توجه دادن به دوتا چیز، فوائد دنیوی فضائل و تحسین افکار عمومی. در نظر داشتن فوائد دنیایی فضائل و فواید علوم و آرایی که مردم آن را میستایند. مثلاً می گویند: عفت نفس یعنی کنترل خواستههای شهوانی و قناعت یعنی اکتفا به آنچه خود دارد و قطع طمع از آنچه مردم دارند؛ دو صفت پسندیده هستند چون فوائد خوبی دارد، چون آدمی را در دنیا عزت میدهد و در چشم همگان عظیم مینماید و نزد عموم مردم محترم و موجه میسازد.
علامه طباطبایی می فرمایندکه -عین تعبیر را بیاورم-: «این طریقه همان طریقه معهودی است که علم اخلاق قدیم، اخلاق یونان و غیره بر اساس آن بنا شده و قرآن کریم اخلاق را از این طریق استعمال نکرده است»؛ میبینید؟ چون همه شما در ذهنتان یک جملاتی از خود قرآن میآید، «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا {انعام، 160}»؛ یک کسی کار خیر انجام بدهد، ده برابرش را به او میدهیم. علامه طباطبایی اینجا ملتفت این مطلب است. شروع میکند آیات فراوانی را میآورد دانه دانه. میگوید: این از این باب نیست؛ از باب دیگری گفته قرآن. این از این باب نیست. این که تو میگویی مربوط به آخرت است. کی گفته در این دنیا اگر یک دانه بدهی، حتماً ده تا میگیری؟ خیلی از افراد را داشتیم یک دانه دادند، ده تا هم نگرفتند. شبهه درست نکنید برای مردم.
طریقه دوم از تهذیب اخلاق
طریقهی دوم چه طریقهایی است؟ طریقه دوم از تهذیب اخلاق که علامه طباطبایی اسمش را میگذارد طریق انبیاء، و آن توجه به فواید اخروی فضایل است. یعنی من نگویم که شجاعت داشته باش که در این دنیا حرفت را بخوانند. همه بفهمند کُت تن کیست و حساب کارشان را داشته باشند. نه! شجاعت داشته باش چون خدای متعال در آخرت به انسانهای شجاع قصرهایی از طلا با سقفهای نقره با سر در عقیق و فلان میدهد.
طریقه سوم: طریقه منحصر قرآن
طریقه سوم مخصوص قرآن است و ایشان اسمش را چی میگذارد؟ محو زمینههای رذائل اخلاقی. میآید زمینه را کلاً پاک میکند برای رذائل. طریقهی سوم چه میگوید؟ «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا {یونس، 65}»؛ اینقدر این را به تو میگوید، اینقدر فضا را پر میکند از این حرف، که تو اساساً جای دیگر برایت فرض ندارد که بشود عزت به دست آورد.