ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۳ دقیقه·۴ سال پیش

امامت؛ به معنای حاکمیت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

«حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا حبیبنا و حبیب اله العالمین ابالقاسم المصطفی محمد (ص)، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما الحجة بقیة الله الاعظم، روحی و ارواح العالمین له الفدا»

آن سفرکرده که صدقافله دل همره اوست هرکجا هست، خدایا به سلامت دارش

عرض تسلیت به محضر امام زمان (ع) در شام شهادت مادرشان فاطمه‌ی زهرا (س). هدیه محضر خانم و تقدیم تمام عزاداری‌هایمان، شب آخر، محضر مادرمان فاطمه‌ی زهرا (س) بفرستیم.

محور نزاع‌های تاریخ

تمام نزاع‌های تاریخ حول یک مسئله بوده و هست و خواهدبود. موضوع تمام جنگ‌ها و دعواها و موضوع تمام مظلومیت‌های اهل حق، به خاطر یک کلمه است و اصلا امام زمان (ع) که تشریف بیاورند و به تمام نزاع‌های تاریخ پایان دهند، به خاطر این‌که این یک کلمه را محقق می‌کنند، [است]؛ آن کلمه اسم‌ش «امامت، به معنای حاکمیت» است. نه امامت به معنای مرجعیت دینی، یا یک امر مقدسی که مردم به آن دست بمالند، «أنتَ سیّدُ العَرَب وَ العَجَم»

یادش به خیر، محرم با هم این بحث را می‌کردیم که امام حسین (ع) وقتی می‌خواستند از مدینه به کربلا و مکه و بعد کوفه تشریف بیاورند، مردم، یعنی خواص جاهل، به امام حسین (ع) این‌طور توصیه می‌کردند: «یا حسین، أنتَ سیّدُ العَرَب وَ العَجَم» تو آقایی، «لَو یَعلِم الناس ما یَعلَم، لَحَمَلوکَ علی اعناقِهِم» افتاد، خاک پای امام حسین را تمیز کردن، حضرت فرمودند‌‌: این چه کاری است انجام می‌دهی؟ گفت اگر مردم می‌دانستند آن‌چه که من می‌دانم، جای تو روی زمین نبود، «لَحَمَلوکَ علی اعناقِهِم» جای تو روی دوش مردم مدینه است. بعد مدام به امام حسین (ع) می‌گفتند: «چرا عزت خودت را تبدیل به ذلت می‌کنی؟ تو بین مردم امر مقدسی هستی، خودت را خوار نکن!» این‌ها از امامت همان تعریف مرجعیت دینی و یک امر مقدسی که باعث نور معنوی جامعه است، را داشتند. به محض این‌که امام حسین (ع) بحث حاکمیت را مطرح می‌کند، کشته می‌شود. به محض این‌که امام حسن مجتبی (ع) با معاویه سر حاکمیت مبارزه می‌کند، کشته می‌شود. امیرالمؤمنین (ع) آن حاکمیت دقیق اسلام را که مطرح می‌کند، کشته می‌شود. حضرت زهرا (س) سر همین حاکمیت کتک خوردند، وگرنه این‌ها با امیرالمؤمنین (ع) به عنوان یک امر مقدس مشکل نداشتند.

عدم پذیرش امامت و ابلیس

آقا یک مقدار این تاریخ را بکشیم عقـب، برویم تا ابتدای خلقت آدم. شیطان، یک موجود مقدس، امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید عبادت‌ش شش هزار سال طول کشید. دو رکعت نمازش دو هزار سال طول کشید. ملائکه شیطان را نور می‌دیدند، این‌قدر مقام‌ش بالا رفت که در تخاطب الهی جزء ملائکه قرار گرفت. «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَٰٓئِكَةِ ٱسْجُدُواْ لِءَادَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبْلِيسَ أَبَىٰ... (طه – ۱۱۶)» خدا خودت که می‌گویی «...كَانَ مِنَ الْجِنِّ... (کهف - ۵۰)». این که جن بود، تو به ملائکه گفتی «ٱسْجُدُواْ». امیرالمؤمنین (ع) حل این معضل کردند، فرمودند انقدر خوب خدا را پرستش کرد که جزء ملائکه قرار گرفت. مقام‌ش بالا رفت، رشد کرد، از مرتبه‌ی اجنه در مرتبه‌ی ملائکه قرار گرفت. ملائکه او را به صورت نور مشاهده می‌کردند، مشکل‌ش با آدم چه بود؟ معنای «فَسَجَدُوٓاْ» را می‌فهمید؟ «فَسَجَدُوٓاْ» نه یعنی زمینی باشد و مُهری باشد و خدا، حضرت آدم را آن وسط قرار بدهد اینان همه سر کنند در سجده‌. سجده یعنی اطاعت محض. یعنی میثاق اطاعت و نصرت‌‌. خداوند متعال از ملائکه میثاق اطاعت گرفت. شما باید از آدم اطاعت کنید به عنوان خلیفه‌ی من و او را یاری کنید. همین یک کلمه مرجع تمام مظلومیت‌های ائمه اطهار است. که ما از شب اول داشتیم راجع به این موضوع صحبت می‌کردیم و عرض کردیم خطبه‌ی فدک سند این دو میثاق است، میثاق اطاعت و میثاق نصرت. چگونگی اطاعت و نصرت امام را دارد بیان می‌کند. ابلیس گفت خدا من از تو اطاعت می‌کنم اما زیر بار آدم نمی‌روم. موضوع سر فرمانروایی است، موضوع سر امامت است، موضوع سر اقتدا است. اصلاً امام یعنی «مایُقْتَدَا بِهْ». موضوع سر اقتداست. خداوند متعال نماز جماعت را برای ما قرار داده تمرین است دیگر، می‌گوید تو یک ثانیه زودتر از امام سر از سجده برداری حرام است. اصلاً نماز جماعت نمی‌خواهد بخوانی تو اگر می‌خواهی کار حرام انجام دهی. این‌قدر مهم است، تو باید کاملاً اطاعت کنی، همراهِ همراه باشی. «مایُقْتَدَا بِهْ». ابلیس به خاطر همین موضوع این‌قدر از آن مقام، عجــیب رانده شد، که شد پست‌ترین موجود. کسی از ملائکه داشت بالاتر می‌زد. بحث امامت است.

هابیل امامِ بعد از حضرت آدم

جنگ، تمام نزاع‌های تاریخ و تمام دشمنی‌های با اهل حق سر امامت است‌. اگر اولیای الهی از بحث امامت و حاکمیت کوتاه می‌آمدند هیچ جنگی در تاریخ اتفاق نمی‌افتاد؛ خیال‌تان راحت. حضرت نوح (ع) از زمانی که می‌خواست حکومت کند و جریانی را راه بیاندازد به واسطه سفینه همه‌ی دشمنی‌ها شروع شد. همه انبیا این‌گونه بودند. من خواهش می‌کنم در این قسمت رجوع کنید به کتاب «طرح کلی [اندیشه‌ی اسلامی در قرآن]»کتاب «انسان ۲۵۰ ساله»، آنجا خوب رهبر توضیح داده این این بحث را، می‌خواهم از آن بگذرم.

دو تا دیگر نکته‌ی تاریخی بگویم، آقا رسید به حضرت آدم، چون این قسمت‌ها را آقا بیان نکردند این را هم تکمله‌ی آن بحث آقا می‌گویم، رسید به حضرت آدم. حضرت آدم سر چه بچه‌های‌ش هم‌دیگر را کشتند؟ چرا بین بچه‌های آدم جنگ ایجاد شد؟ خدا در قرآن می‌فرماید «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ... (مائده - ۲۷)» برای‌شان داستان دو فرزند آدم را بگو، چه اتفاقی افتاد خدا؟ « ...إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا... (مائده - ۲۷)» این دو تا قربانی دادند. قربانی چه بود؟خداوند متعال به آن‌ها گفتند که شما و شما؛ هابیل، قابیل، شما از گندم خودتان در راه خدا بدهید. بگذارید روی آن قله‌ی کوه، گندم هر کدام که پذیرفته شد، آن را من قبول کردم.

هابیل از گندم خوب خود گذاشت روی کوه، قابیل از گندم «ردیع» و پست خودش گذاشت. خدا آن گندم خوب را قبول کرد. عین متن قرآن است، « ...فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ... (مائده - ۲۷)». آن یکی، قابیل، به هابیل گفت می‌کشمت. خب آقا این چه ربطی به امامت داشت؟ داداش من، قرآن « ...يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ... (جمعه -۲)» قرآن را امام باید به ما یاد بدهد. «يُعَلِّمُ» معلم قرآن امام است.اما صادق (ع) فرمودند «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی آدَمَ (ع) أَنْ یَدْفَعَ الْوَصِیَّهًَْ وَ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ إِلَی هَابِیلَ» وقتی خداوند متعال این خصوصیت را در این امتحان از هابیل مشاهده کرد، گفت امام بعد از آدم هابیل است. هابیل حاکمیت و فرمانروایی را دارد. قابیل نخواست زیر بار حکومت هابیل برود، زد هابیل را کشت، گفت امام من‌م. تو فکر کردی از بعد از پیغمبر (ص) شروع شد؟ نه آقا این قضیه مال ابتدای خلقت آدم است. بحث خلیفه‌الله‌ی و امامت است.

من نمی‌دانم چرا بعضی از خرافات هی درست می‌شود. برای این‌که بحث امامت را مطرح نکنند. گفتند که این دو عاشق یک دختر خانم شدند، اجداد بزرگوار ما هابیل و قابیل و این‌ها. بعد این‌ها چه کار کردند؟ آن قابیل گفت من این را می‌خواهم هابیل گفت من این را می‌خواهم قابیل زد هابیل را کشت که دیگر این را نخواهد. بابا چرا داستان هندی درست کرده‌اید؟ بحث امامت و حاکمیت است، تمام نزاع‌های تاریخ. اوج‌ش کجا رفت؟ بعد از پیغمبر اکرم. چرا؟ چون اعظم انسان‌ها در این راه کشته شد. هابیل شاگرد کوچک حضرت زهرا (س) است. هابیل شاگرد کوچک حضرت محسن اولین شهید ولایت است. اوج‌ش این‌جاست در جریان حضرت زهرا (س).

اهمیت امام و شبهه مشروعیت

آقا امامت چه است که این‌قدر مهم است؟ «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ (اسراء - ۷۱)». خیلی خلاصه عرض کنم. فدای‌تان بشوم، تمام اعمال ما به امام ماست. ببین ما را شخصی محاسبه نمی‌کنند. این یک غلط رایجی است که ما تصور می‌کنیم. روز قیامت تک‌تک ما را محاسبه می‌کنند. تک‌تک اعمال ما کارگاهی است برای دادن اراده ما به امام حق. یک بار دیگر این جمله را بگویم جا بیافتد. آخه [در] درس‌های اخلاق ما [و] این‌ها، این موضوع این‌طور بیان نمی‌شود. ولی فدای شما بشوم، ته آن این است که خدمت شما عرض می‌کنم. اگر ما نماز می‌خوانیم، یعنی اقامه‌ی صلاة. اقامه‌ی صلاة یعنی آن نماز فردی تو را دارد آماده می‌کند تا اراده‌ات را بدهی دست امام جامعه. امام جامعه قرار است نماز را اقامه بکند با اراده من و شما. چون اگر اراده‌ی ما نباشد، امام جامعه هر چه اراده کند فایده‌ای ندارد، می‌شود [ماجرای] امیرالمؤمنین (ع).

مشروعیت امام به اراده‌ی ما نیست. اما تا ما اراده نکنیم، جامعه ولایی تشکیل نمی‌شود. خوب دقت کنیدها، می‌آیند چه می‌گویند؟ می‌گویند آقا مردم [اول] امیرالمؤمنین (ع) را خواستند، بعدش هم نخواستند [دیگر]، خب علی (ع) باید می‌رفت کنار دیگر. نامه‌ی شش‌ام نهج‌البلاغه را نگاه کنید، این شبهه معاویه است. دقیقاً شبهه معاویه امروز هم مطرح می‌شود. می‌گویند آقا مردم جامعه‌ی ولایی را خواستند، الان دیگر نمی‌خواهند، یک رفراندم بگذار. این غلط مشهوری است که تصور می‌کنند مشروعیت ولی فقیه، یا ولی جامعه، امام جامعه، به اراده جامعه است. این‌ها تصورشان این است که ولی جامعه وکیل مردم است، مثل وکالت نمایندگان مجلس. مردم خواستند، او امام جامعه شد، نمی خواهند، دیگر امام جامعه نیست. خواهش می‌کنم نهج البلاغه را...، شب اول چی عرض کردم؟ گفتم کتاب درد و دل یک امام مظلوم در جامعه است. شبهه مطرح می‌شود امیرالمؤمنین (ع) جواب‌ش را می‌دهند. ما همین نهج‌البلاغه را خوب کار کنیم تمام شبهاتی که امروز مطرح می‌شود را می‌توانیم راحت جواب دهیم.

امام؛ میزان اعمال

نماز ما، روزه‌ی ما، این‌هایی که من دارم می‌گویم جزو شرح حدیث فدک است‌ها، در این‌جا حضرت راجع به نماز و فلسفه‌ی نماز و روزه و قرآن صحبت می‌کنند. آخرش چه می‌گوید؟ می‌فرمایند «طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ» یعنی تمام این تکالیف فردی مقدمه‌ای است برای تشکیل یک جامعه‌ای که ... بگذارید این‌طور بگویم، جامعه چگونه تشکیل می‌شود؟ وقتی تو اراده‌ات را می‌دهی به دست امام جامعه. آن‌وقت جامعه تشکیل می‌شود. جامعه یعنی پارچه؛ تار، پود. این عبای من را نگاه کن؛ یک تار دارد یک پود دارد. این ردیف‌های این‌طوری قرار نمی‌گیرد تا تارها باشند. حالا این را می‌گویی پود یا تار فرق نمی‌کند؛ باید این خط‌های این‌جوری باشند، خط‌های عمودی، تا خط‌های افقی در کنار هم باشند. خط عمودی می‌شود امام، خط‌های افقی کنار هم می‌شود جامعه. این تار و پود است.

آقا من نمی‌خواهم اراده‌ام را بدهم دست امام حق، من می‌خواهم همان اعمال فردی خودم را انجام دهم، من می‌روم در بهشت دیگر؛ ببین! اصلا امکان ندارد! انسان که فردی زندگی نمی‌کند. اراده‌ات را دست امام حق ندهی، داده‌ای دست امام باطل. لذا اصلاً این وسط بینابین چیزی نیست که خداوند متعال گفته‌باشد یک عده‌ای هستن جبهه‌ی باطل، یک جبهه‌ی حق، یک عده انسان‌های مؤمنی که نه کاری به این طرف دارند، نه کاری به آن طرف، سرشان را انداخته‌اند زیر دارند نماز اول وقت خودشان را می‌خوانند. اصلاً یک همچنین چیزی نیست در مفاهیم دینی ما.

دقیقاً شبهه‌ای که بعد از حضرت زهرا (س) اتفاق افتاد و من هر شب دارم تکرار می‌کنم. مردم به حضرت زهرا (س) گفتند که خانم، تقدس خودت را حفظ کن. ما داریم نمازمان را می‌خوانیم، روزه‌ی‌مان را می‌گیریم، حجاب‌مان را داریم، عتبات‌مان می‌رویم، زیارت‌مان را می‌کنیم. حالا رئیس این باشد یا آن، چه فرقی می‌کند؟ ببین اصلاً امکان ندارد تو اراده‌ات را وقتی دست امام حق ندهی، دست امام باطل هم نداده باشی. و بدان قاعده‌ی قرآن این است، خدا در قرآن می‌فرماید « ...فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ... يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ... (هود - ۹۷ و ۹۸)» تو هر چه نماز بخوانی [ولی] ولایت فرعونیان را داشته باشی، همه را در آتش می‌کشانند و به نمازت نگاه نمی‌کنند! شاید ظاهر این حرف‌های من مشهور باشد ولی قسم می‌خورم بزرگ‌ترین شبهه‌ست در جامعه‌ی فعلی همین الان ما!

امام باطل و عذاب متقی!

مثال روز نمی‌زنم؛ به من گفته‌اند مثال روز نزن مخاطب خودش شعور دارد، دارد می‌فهمد. تو قاعده‌ی کلی‌ات را بگو. قاعده‌ی کلی‌ام را تکرار می‌کنم: «عَنْ حَبِيبٍ اَلسِّجِسْتَانِيِّ» در سند صحیح در کتاب اصول کافی؛ روایت، صحیح‌السند. متصل به امام باقر (ع) «لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً». آقا در قرآن از تقوا بالاتر از ما نخواسته‌اند! «...إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ... (حجرات - ۱۳)»

آقا از تقوا بالاتر دیگر نیست، ولی خداوند می‌گوید آدم‌هایی که تقوا دارند و مواظب اعمال خودشان هستند و در جامعه‌ای هستند که اراده‌ی‌شان را دست امام حق نداده‌اند؛ ناخودآگاه چون در جامعه هستند، امام باطل آن‌ها را مدیریت می‌کند؛ «لَأُعَذِّبَنَّ»! سه تا تاکید[دارد!]. یعنی بی برو و برگشت عذاب‌شان می‌کنم.

آن‌طرف‌اش: «و لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ». این ادامه‌اش را گوش بده! اصلا گوش نده چون شاید بد متوجه بشوی! «وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً!» و من قطعاً قطعاً نجات می‌دهم امتی‌ را که در جبهه‌ی امام حق قراردارند؛ اراده‌شان را دست امام حق داده‌اند؛ با امام حق دارند حرکت می‌کنند. اگرچه در اعمال فردی خودشان، پایشان لغزیده. یک ظلم‌های کوچکی کرده‌اند اما ظلم‌شان، ظلم مشارکت اجتماعی و جریان‌سازی اجتماعی باطل نیست. نمازشب‌خوان‌هایی نیستند که قاچاق ناوی و لنجی می‌کنند. آن‌ها همه را من می‌برم در بهشت. چون در جبهه‌ی امام حق هستند، اراده‌شان را دست امام حق داده‌اند.

بدعت و ایستادگی حضرت زهرا (س)

حضرت زهرا (س) برای این شهید شد. مشکل حضرت زهرا (س) مردم مدینه‌ای که تا دو سه روز پیش در اوج تقدس در کنار پیامبر اکرم (ص) بودند، این نبود که آن‌ها مشکل اعمال فردی دارند. این بود که این‌ها می‌گفتند ریاست جامعه و این‌که ما اراده اجتماعی‌مان را بدهیم دست چه کسی مهم نیست، ول‌ش کن. فاطمه این‌قدر خودت را اذیت نکن! و حضرت زهرا (س) به این نتیجه رسیده بودند که این تفکر بزرگترین بدعت است، بدعت در ناحیه فردی نیست، بدعت در ناحیه قدرت است و بدعت در ناحیه قدرت باید بر علیه‌اش فریاد زد، ولو اینکه امام جامعه ساکت باشد. دیشب قاعده‌اش را بررسی کردیم. امیرالمؤمنین (ع) در خطبه ۱۷ نهج‌البلاغه فرمودند: «إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ رَجُلَانِ رَجُلٌ... مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ... فَهُوَ فِتْنَةٌ» ریشه‌ی فتنه بدعت است. یک بدعت هم با «قال رسول‌الله» اجرا می‌شود. آن هم چه؟ خداوند متعال از امام جامعه در حد مسائل شرعی بیشتر نمی‌خواهد. امام جامعه چه ربطی به اقتصاد و سیاست و مدیریت اجتماعی دارد؟ کار را به کاردانش بسپار! مگر نگفتند علی (ع) زیاد مزاح می‌کند؟! مگر نگفتند این کاره نیست؟!

در این بدعت قاعده این است«فَعَلَى الْعالِمِ أَنْ يُظْهِرَ عِلْمَهُ» «وَلَوْ بَلَغَ ما بَلَغَ» باید علم‌ش را روشن کند، ببینید روشنگری. نه «فَعَلَى الْعالِمِ» که شمشیر بکشد. نه «فَعَلَى الْعالِمِ» که بجنگد، «يُظْهِرَ عِلْمَهُ». اظهار علم با شمشیر کشیدن فرق می‌کند. لذا ما این قاعده‌ی مهم را گفتیم که دقت بکنید. حضرت زهرا (س) از شمشیر سخن استفاده کردند، من دائم دارم این خطبه را بیان می‌کنم. در این خطبه، حضرت زهرا (س) گفت‌وگو کردند. آن غاصب حکومت با حضرت زهرا (س) صحبت کرد، شبهه را گفت، و حضرت زهرا (س) جواب دادند. ولی آخر سر طوری شرایط استدلال را محیا کردند که آن گوشه رینگ افتاد و مغلوب شد. «هَتَفَوا [الْاَنْصَار] بِذِكْرِ عَلِى» تمام مسجد یا علی گفتند، ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغه، جلد ۱۶ نوشته است، نوشته است پایان کار این شد! آخر کار این شد، گوشه رینگ افتاد. آخر سر نوشت که فدک برای فاطمه زهرا (س) است. ولی آخر سر با استبداد و کتک و در کوچه مادر ما را گیر بیاورند و بزنند، آمدند فدک را گرفتند. گفتم دیگر، گفتم وقتی در این فضا روشن‌گری کنی یا پیروز می‌شوی یا کشته می‌شوی، دوتاي‌ش پیروز شدی. چون خون‌ات آن وقت خیلی مقدس می‌شود.

آن نامردی که فکر کرد، مادر ما را در کوچه گیر آورد و زد، تمام شد؟ خیر، چنان نوری در قلوب بچه‌های فاطمه زهرا (س) روشن شد، تا بخواهد ضعفی در رابطه‌ی اجتماعی‌اش پیدا کند می‌گوید می‌رویم تا انتقام سیلی مادر بگیریم. آن چیزی که بچه‌ها را در جبهه پیروز می‌کرد همین یک کلمه بود. می‌رویم تا انتقام آن سیلیی که در کوچه هیچ‌کس هم ندید، همان، همان کار را تمام کرد. روشنگری در فضای جامعه‌ای که در ان بدعت ایجاد شده و در این جامعه امام جامعه به خاطر انتخاب بین بد و بدتر، بد را انتخاب کرده تا بلای بدتر سر ما نیاید.

بر همه‌ی عالم این است که روشن‌گری با منطق کنند نه جنگ کنند. این بحث را چند شب است داریم می‌گوییم.

اخلاص؛ تأویلِ لا اله الا الله

من ادامه‌ی بحثم را بگویم «وَ اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاَّ اللَّـهُ وَحْدَهُ لاشَریكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جُعِلَ الْاِخْلاصُ تَأْویلَها...» ابتدای خطبه، حضرت زهرا (س) راجع به توحید این‌طور بیان کردند، «لااِلهَ اِلاَّ اللَّـهُ» تأویل‌ش اخلاص است، خواهش می‌کنم به شهید مطهری مراجعه کنید، بحث نابی را این‌جا دارند درباره‌ی توحید نظری و عملی. می‌فرماید مشکل فاطمه‌ زهرا (س)‌ مشکل توحید نظری نبود، تمام مخاطبین‌شان اگر می‌خواستند خدا را اثبات کنند، ۲۱۶ تا برهان بر اثبات خدا می‌آوردند. همه‌ی‌شان موحد بودند.

یک کتابی داریم به نام «۲۱۶ برهان بر اثبات خدا»، مردم مدینه همه‌ی‌شان این کاره بودند. اما حضرت زهرا (س) فرمودند، «جُعِلَ» تأویل‌ش کلمه‌ی اخلاص، یعنی توحید در عمل [است]. توحید در زندگی شما نیست، اگر توحید در زندگی شما بود، اراده‌ی‌تان را دست امام باطل نمی‌دادید. پس عمل «لااِلهَ اِلاَّ اللَّـهُ» یک عمل است، نه یک استدلال. این حضرت زهرا (س) است [که] به ما یاد داده‌است.


امام حق و ایجاد اخلاص

این را شهید مطهری می‌گوید رفقا مراجعه کنند. می‌فرماید در مرحله‌ی اندیشیدن متوقف نمی‌شود، در مرحله‌ی زیستن انسان تحقق باید پیدا کند؛ این یعنی امامت حق. «لا تَلبَسُوا لِباسَ أعدائي و لا تَطعموا مَطاعِمَ أعدائي ، و لا تُشاكِلُوا بما شاكَلَ أعدائي...». توحید یعنی این، توحید عملی، یعنی تو لباس‌ت شبیه دشمنان من نباشد، غذا خوردن‌ت شبیه دشمنان من نباشد. حدیث قدسی است در کتاب وسائل‌الشیعه. آقایان مجتهد از روی وسائل‌الشیعه فتوا می‌دهند. جلد ۱۵، صفحه‌ی ۱۴۶. تو اگر شبیه دشمنان من زندگی کنی، مشرکانه زندگی کرده‌ای. حضرت زهرا (س) می‌فرمایند اگر ریاست جامعه، ریاست امام باطل باشد، روی لباس پوشیدن بچه‌های ما اثر می‌گذارد، روی غذا خوردن و معماری‌شان اثر می‌گذارد.

حالا ما الان برویم در وادی مصداق، آن‌وقت دیگر اعتراضات شروع می‌شود، چون حق هم هست، به هرحال. همان کلیات را بگوییم، شهرسازی اسلامی، عمودی‌است یا افقی؟ روایات را باید بیاییم بحث کنیم. آقا اسلام در مورد خانه‌سازی ما حرف دارد. این امام باطل است که مدیریت شهرسازی ما را می‌تواند تعیین کند که یک جور دیگری غیر از آن‌چه اسلام می‌گوید، ایجاد کنیم. نقشه‌ی معماری خانه‌ی ما را، نوع پوشش ما را، غذای ما را. این غلط بزرگی است که ما توی مدرسه در بچه‌های‌مان توحید یاد بدهیم، اما در خانه‌های‌مان توحید را معماری‌اش را نشان ندهیم، در لباس‌مان نشان ندهیم. در رفتارمان نشان ندهیم، در طرز تفکر اقتصادی‌مان نشان ندهیم، حرف این‌جاست. وگرنه بنشینیم الان درباره‌ی «لااِلهَ اِلاَّ اللَّـهُ» گفت‌وگو کنیم که خواسته‌ی حضرت زهرا نیست که. وقتی می‌گوید «لااِلهَ اِلاَّ اللَّـهُ»؛ می‌گوید «كَلِمَةٌ جُعِلَ الْاِخْلاصُ تَأْویلَها...»، این اخلاص را امام در جامعه ایجاد می‌کند.

بعد حضرت زهرا (س) می‌فرماید، این را اگر بخواهیم خلاصه‌اش را بگوییم یک کلمه، المیزان، جلد ۶، صفحه ۲۵۸؛ توحید! آن چیزی که ۲۱۶ تا برهان برای استدلال‌ش در ذهن مردم مدینه بود، علامه طباطبایی می‌فرماید: «-اؤ ادب النبوة ـ هی هیأة التوحید فی الفعل»، این همان چیزی است که حضرت زهرا (س) بیان می‌کند. می‌گوید توحید باید در فعل به مردم نشان داده شود، باید بیاید در برنامه‌ی جامعه، باید بیاید در نظام جامعه، بعد حضرت زهرا (س) می‌فرماید، «طاعَتَنا...» یعنی اطاعت از امام، «...نِظاماً لِلْمِلَّةِ»، قانون جامعه است. قانون جامعه چه باید بشود؟ «هیأة التوحید فی الفعل». دارم سخت صحبت می‌کنم؟ مثال بزنیم، داستان بگوییم.

باید عبد باشی

شب آخرمان است، فرصت‌مان خیلی کم است. ما امسال فقط بتوانیم بگوییم حضرت زهرا (س) در خطبه‌ی فدک چه کار کردند. فقط بگوییم چرا مادرمان کتک خورد. فقط بگوییم آیا این ارزش داشت که ناموس خدا در کوچه کتک بخورد؟ فقط بگوییم چرا امیرالمؤمنین (ع) در برابر این کتک سکوت کردند. کافی است. برای امسال ما کافی است. حضرت زهرا (س) چه چیزی را می‌خواستند به ما نشان دهند، که به خاطر آن نشان دادن، حضرت امیر سکوت کرد، نگذاشت خراب شود، که داغ‌ش به دل ما بماند؟ این یک کلمه را بتوانیم روی آن پیاده کنیم، طاعت ما نظام ملت است. اگر شما این طاعت را نداشته‌باشید، شهر، غذا، فرهنگ، سیاست ما را امام باطل تعیین می‌کند. دیگر «هیئَتُ التوحیدِ بالفِعل» نیست. بانک‌مان دیگر توحیدی نیست، بانک با برنامه‌ی دیگری کار می‌کند.

لذا حضرت در ادامه می‌فرماید: «وَأَشْهَدُ أَنَّی عَبْدُهُ وَرَسُولَهُ» این یک جمله را هم توضیح می‌دهم. من شهادت می‌دهم بابای من عبد و رسول خدا است. چرا حضرت زهرا اینگونه صحبت کردند؟ عزیز دلم می‌خواهی در جامعه امام خودت را نصرت کنی، باید اول عبد باشی، تا رسول الهی باشی. رسول از مادّه‌ی «رسل» است، «نَاقَةٌ مُرسَلَة» ناقه‌ای که به آرامی حرکت می‌کند، آرام، ولی پیوسته. حرکت فرهنگی آرام و پیوسته است. در جامعه‌ای که امام نیاز به یاری دارد، یک حرکت استقامتی باید اتفاق بیفتد، نه حرکت آنی. تو برای این‌که این حرکت استقامتی نرم را داشته‌باشی، بتوانی یک جنگ نرم در جامعه راه بیندازی، باید عبد باشی تا رسول باشی. پیامبر اکرم «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ... (آل عمران، ١۵٩)» لنت به خاطر رسالت‌ش بود. چه کار باید کرد؟ عبد بود.

صحیفه فاطمیه؛ پیوستی انسان‌ساز

مادر ما برای عبد بودن ما برنامه دارد. خیلی جالب است. شما می‌دانستید مادر ما کتابی به نام «صحیفه‌ی فاطمی» دارد؟ نمی‌دانم چرا اینها گفته نمی‌شود. این سند حضرت ضمائمی هم دارد. دیدید می‌نویسند: سند چشم‌انداز، بعد اینها پیوست‌هایش است. پیوست این سند می‌شود «صحیفه‌ی فاطمیه»؛ یعنی تویی‌ که می‌خواهی به واسطه‌ی این سند در جامعه حرکت ایجاد کنی و امام خودت را نصرت کنی، پیوست‌ات چه می‌شود؟ می‌شود یک کتابی برای عبودیت‌ات؛ تمرین بندگی‌ات. بگذار من مفاد صحیفه‌ی فاطمی را برایت بخوانم؛ ببین تو الان می‌خواهی بروی در کارگاه بندگی! بگویی چشم.

«دعا برای تعقیبات نماز یومیه» برادر من نماز که می‌خوانی، برای اینکه آن نمازت برای تو جبهه‌سازی بکند و جهان‌بینی به تو بدهد و رشد درست به تو بدهد، بادبادک بند دارد! نماز، تعقیبات دارد. باید با تعقیباتش بخوانی. در تعقیبات نماز یادت هست درباره‌ی حمد صحبت می‌کردم؟ «اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ» گفتم در تعقیبات نماز هست به تو جهان‌بینی می‌دهد؟ برو تعقیبات حضرت زهرا را نگاه کن! آقا «دعا برای آسان‌شدن کارها»؛ «دعای‌ نور برای رفع تب». این تمرین بندگی است. یادت باشد وقتی تب می‌کنی، تب یک بهانه‌ست که نگاه تو را از زمین بردارد و به آسمان ببرد. آن‌جا باید دعا بکنی! بگذارید من دقیق‌تر صحبت بکنم؛ از نوع نگاه‌هایتان دارم می‌فهمم الان با این کلمه‌ی من خوب ارتباط برقرار نکردید.

ببینید؛ «إنّا مَعاشِرَ الأنبياءِ نُكلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم». ما انبیا به قدر عقل مردم با مردم صحبت می‌کنیم. تا این‌جا روشن شد؟ دعا، صحبت با کیست؟ به من بگویید تا با بحث من جلو بیایید؛ دعا صحبت با کیست؟ خدا. مخاطب معصوم در دعا کیست؟ دعا. معصوم در این دعا دارد به قدر عقل چه کسی صحبت می‌کند؟ بگو؟ خدا؟ نه به قدر عقول ما. بعد این دعا رو مستقیم به دست ما داده‌اند تا اندازه‌ی ما را بزرگ بکنند. تا دید ما را توسعه بدهند. آدم‌هایی که دید محدود دارند امام‌شان می‌شود امام محدود و ضعیف و کوچک. آدم‌هایی که برای زندگی‌شان خواسته‌های بزرگ دارند می‌روند سراغ امام بزرگ. آن کسی که همه‌ی زندگی جلوی دماغش هست، می‌گوید کدخدا می‌تواند جلوی دماغ من را تامین بکند! آن کسی که همه‌ی زندگی‌اش خیلی جلوتر از نوک دماغش هست، می‌گوید کدخدا کیست؟ کدخدا آن کسی‌ست که نگاه‌اش خیلی بالاتر از این دو روز زندگی من است، او من را بالاتر از این زندگی مادی نگاه می‌‌کند. او آسمان را در این زندگی مادی من می‌آورد! او زندگی طبیعی من را تبدیل به حیات طیبه می‌کند. من که نیامده‌ام بخورم، یک پنیر بشود دویست نوع پنیر، صنعت غذایی فلان.

من که نیامدم برای پنیر زندگی کنم که کیف کنم پنیرم دویست نوع مختلف شود. من آمده‌ام این پنیر را بخورم که درست بتوانم بندگی خدا را بکنم‌، تمدن درست بسازم و هزار چیز دیگر. دعا اندازه‌ها را بالا می‌برد‌؛ دعایی که معصوم، مادر ما، به ما یاد داده است. اندازه‌ی ما را بالا می‌برد.

عظمت حضرت زهرا (س) در محشر

یک روایت برای‌تان بخوانم ببینید چقدر حضرت زهرا (س) اندازه‌ی ما را بالا می‌برد. خواسته‌ی ما را بزرگ می‌کند تا ما بتوانیم اراده‌مان را به دست اراده‌ی امام بزرگ بدهیم، نه امام‌های کوچک! روایت خیلی قشنگی است. «عَنْ أَبِي ذَرٍّ...» ابوذر می‌گوید «رَأَيْتُ سَلْمَانَ... انْكَبَّ... عَلَى قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)» من دیدم سلمان از راه رسید خودش را روی پای پیغمبر اکرم (ص) انداخت. پیغمبر اکرم (ص) دو دوش سلمان را گرفتند و گفتند: «سلمان جان، ما با قیصر روم و پادشاه ایران فرق می‌کنیم که اینطور با آن‌ها برخورد می‌کنند. «...أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ...» بعد فرمودند سلمان چه می‌خواهی؟ سلمان گفت آقا یک خواسته‌ی بزرگی دارم که پای شما را بوسیدم. خواسته‌ی من این است که مقام دخترت حضرت فاطمه زهرا (س) در روز قيامت، که «یوم تبلی السرائر»، است برای من تصویر کن. «النَّبِيُّ (ص) ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً» پیامبر خوشحال شدند. بارک الله، شعور تو بالا رفته سلمان، می‌گویم. حدیث مفصل است که حضرت زهرا (س) چگونه وارد محشر می‌شود. «...جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهَا وَ مِيكَائِيلُ عَنْ شِمَالِهَا وَ عَلِيٌّ أَمَامَهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَرَاءَهَا وَ اللَّهُ يَكْلَؤُهَا وَ يَحْفَظُهَا فَيَجُوزُونَ فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ مَعَاشِرَ الْخَلَائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ» سرتان را زیر بیا‌ندازید «...وَ نَكِّسُوا رُءُوسَكُمْ؛ هَذِهِ فَاطِمَةُ» که اساتید ما می‌فرمودند خداوند خیلی به اهل محشر لطف می‌کند. چون عظمت حضرت زهرا (س) آن‌قدر هست که اهل محشر نمی‌توانند درک کنند و خداوند لطف می‌کند می‌فرماید سرهای‌تان را پایین بیندازید. اینجایش مهم است «فَیوحِی اللّه‏ُ عَزَّوجَلَّ إلَیها: یا فاطِمَةُ! سَلینی اُعطِکِ» بخواه! به تو می‌دهم.

بزرگی انسان به خواسته او

ببینید دعا اندازه‌ی ما را رشد می‌دهد. اگر آن چیزی که فاطمه (س) خواسته ما بخواهیم، اندازه‌هایمان بزرگ می‌شود. علامه‌ی جعفری را در دانمارک در یک همایشی دعوت کردند، عنوان همایش این است: معیار انسانیت انسان‌ها چیست؟ معیار ارزش انسان به چیست؟ علامه‌ی جعفری [در جواب] می‌گوید: به خواسته‌های اوست. همه برای‌ش کف می‌زدند. بعد علامه جعفری دارد از روی صندلی بلند می‌شود برمی‌گردد پشت تریبون. می‌گوید آقایان کف نزنید من حکمت ۸۱ مولی‌الموحدین، امیرالمؤمنین (ع) را گفتم، «قِیمَهُ کُلِّ إمرئٍ ما یُحْسِنُهُ»؛ اندازه‌ی هر انسان، ارزش هر انسان به این است که چه چیزی را عاشق است. چه چیزی را عظیم می‌دارد. این را عظیم می‌دارد که به یک واحد آپارتمانی برسد ولو این‌که این واحد آپارتمانی هر جوری باشد؟ هر امامی برای‌ش برنامه ریخته باشد با هر معماری؟ یا نه، دنبال چیز دیگری است؟

حالا ببین حضرت زهرا (س) چگونه درخواست می‌کند [از خدا]، «وتَمَنَّی عَلَیَّ اُرضِکِ» تمنای خودت را بخواه تا راضی‌ات بکنم، «الهی اَنْتَ الْمُنی...» تو را می‌خواهم. ببین یک کلمه است. «الهی اَنْتَ الْمُنی...» خواسته‌ی من توست، اندازه‌ی من توست، آرزوی من توست. «الهی اَنْتَ الْمُنی و فَوقَ المُنی...» و تو فوق هر آرزویی هستی. «...اَسْألک اَنْ لا تُعذّب محبّی و محبّی عترتی بالنّار». شیعیان من را هم بزرگ کن تا طرف آتش نروند، این منظور این است‌ها. شیعیان من را از داخل آتش بیاور بیرون، این حرف ها نیست. باید یک موقع سر جای خودش توضیح بدهم که حقیقت دنیا نار است، ما باید از این نار عبور کنیم. اگر ۷۰ بار سحرها در برنامه‌ی فاطمه زهرا (س) می‌گوییم چه؟ می‌گوییم «استغفرالله و اتوب الیه». یعنی خدا - «غُفران»، «غَفَرَ» «لِبَاسُ یَصُونَکَ عَنِ النَار» -، لباسی به من بپوشان که بتوانم از این دنیا که محل عبور است، راحت عبور کنم به تو برگردم. تو آرزوی من هستی، نه این عبورگاه.

عزیزان حتما «صحیفه‌ی فاطمیه» را تا سال آینده دست‌تان باشد. یک کتابی [هست]، حالا چون این را همراه‌م آوردم به شما معرفی بکنم. «بهجت الدعا»، ببین آقای بهجت، بر اساس همین دستوراتی که اهل بیت داده‌اند همان ریز رفتار زندگی ما را در این‌جا مرتب برای‌مان کرده‌اند. ذکرهایی که آقای بهجت بر اساس دستورات اهل بیت تذکر می‌دادند. بعد در این‌جا مثلاً نوشته دعای موقع خواب. دقیقا در «صحیفه‌ی فاطمیه» نوشته‌است؛ دعای هنگام خواب، دعای هنگام بیداری. سای‌بابا، در عرفان هندی خودش یک همچنین کتابی دارد! برای آن افرادی که دنبال این عرفان هستند، برنامه‌ی روزانه دارد! بابا اوشو برای مریدان‌ش برنامه روزانه دارد، آن‌ها را تمرین می‌دهد برای امامت امام باطل، ما بچه شیعه‌ها در امامت حق‌مان باید برنامه‌ی روزانه داشته‌باشیم! مادرمان فاطمه‌ زهرا (س) می‌گوید خدایا در زمانی مردم غافل هستند، من را ذاکر خودت قرار بده. این حالت‌ها ما را می‌برد در امامت حق. خواسته‌های ما را بزرگ می‌کند در حد امام حق. عرض‌م تمام، دیگر فرصت ما هم تمام شد.

روضه‌ی علی (ع)

شام غریبان مادر ماست دیگر تمام شد. دیدید ما چقدر ذوق داشتیم در مورد مادرمان صحبت می‌کردیم... ما بین الصلاه مغرب و العشاءیم مادر به شهادت رسیده. به امیرالمؤمنینی که بالای سرشان بودند تا قبل از نماز مغرب، فاطمه زهرا (س) فرمودند، علی جان برو نمازت را بخوان دیگر از بالای سر ما برو. امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را هم حضرت از اتاق بیرون کردند. اسما مانده‌بود نگران. حضرت فرمودند اسما برو بیرون. اگر بعد از نماز صدای‌ت زدم بیا دوباره ولی اگر صدای‌ت نزدم بدان مادر دیگر رفته... اگر دیدی چیزی روی صورت خودم کشیده‌ام بدان دیگه من رفتم. اسما می‌گوید بعد از نماز مغرب وارد شدم. دیدم حضرت ملحفه‌ی خودشان را روی صورت خودشان کشیده‌اند. هی صدا زدم، دیدم دیگر حضرت جواب ندادند... به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) رو کردم گفتم بچه‌ها بروید مسجد. امام حسن (ع) و امام حسین (ع) رفتند در مسجد فریاد زدند، یا ابتاه، قدماتت امنا فاطمه، فغشی علی علی وجهه امشب می‌خواهم روضه‌ی امیرالمؤمنین را بخوانم. علی (ع) در محراب با صورت روی زمین افتاد. هیچ جا ننوشته علی با صورت به زمین افتاده باشد. در نقل دیدم که حضرت از مسجد که پشت خانه هست تا خود خانه ۵ - ۶ بار در کوچه افتادند زمین، این‌ پای‌شان خورد به زمین، فاطمه جانم...


هیأت الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفحجت الاسلام هدایتفاطمیه99حضرت زهرا س
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید