مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۸ دقیقه·۲ سال پیش

امامت و شئون امام

امامت به معنای پیشوایی و رهبری است. امامت در دین اسلام یعنی رهبری جامعه اسلامی و جانشینی پیامبر اکر م (ص) در امور دینی و دنیوی. از دیدگاه شیعه، امامت از اصول عقاید اسلامی است. از منظر تاریخی مهم‌ترین مسئله‌ای که پس از پیر مورد بحث و گفت‌وگوی مسلمانان قرار گرفت، امامت بود. اکثریت مذاهب اسلامی، امامت را واجب می‌دانند اگرچه در وجوب فقهی، یا وجوب کلامی‌ و نقلی و یا وجوب عقلی آن اختلاف وجود دارد.

از اشکالاتی که به اصل امامت وارد کرده‌اند این است که امامت به معنایی که گفته شد و شیعیان به آن معتقدند، با خاتمیت ناسازگار است؛ چراکه فرد واجد ویژگی‌های امامت در نظر شیعیان هیچ تفاوتی با پیامبر ندارد.

جعفر سبحانی بدین اشکال چنین پاسخ داده است:

فرق بین نبوت و پروراندن علوم پیامبر اکرم (ص) روشن بوده و نیازی به توضیح ندارد؛ زیرا مقام نبوت عبارت است از این که پیامبر (ص) مخاطب وحی بوده، کلام خدا را می‌شنود، فرستادۀ او را می‌بیند و دارای شریعتی مستقل یا مروج شریعتی قبل از خود است. اما امام، خزانه‌دار علوم پیامبر(ص) است در هر آنچه که امت بدان نیاز دارند، بدون آن‌که خود مخاطب وحی باشد یا کلام خداوند سبحان را بشنود و یا فرشتۀ حامل کلام را ببیند.

از جمله آیاتی که در قرآن درباره امامت آمده ‌است آیه‌ی 124 سوره‌ی بقره می‌باشد:

«وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لايَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»

«و ـ‌ به ياد آر ـ هنگامى كه خدا ابراهيم را به امورى امتحان فرمود و او همه را به جاى آورد. خدا به او گفت: من تو را به پيشوايى خلق برگزينم، ابراهيم عرض كرد: «به فرزندان من چه؟» فرمود: «(اگر شايسته باشند می‌دهم، زيرا) عهد من به مردم ستمكار نخواهد رسيد.»

نتایج بسیار مهمی را می‌توانیم از این آیه بگیریم، از جمله:

ابراهيم (ع) در اواخر عمر به امامت رسيد؛ پس امامت ابراهيم (ع) غير نبوت او بوده پس به‌طور‌کلی امامت غیر از نبوت و برتر از نبوت است (چون بعد از نبوت به امامت رسید.) و هم‌چنین در یک نفر قابل جمع است.

امامت عهد خداوند است؛ پس فقط توسط خدا تعیین می‌شود و به ستمکاران نمی‌رسد.

امام‌رضا (ع) در «حدیث مرو» این‌گونه راجع‌به شأن امامت می‌فرمایند:

«امامت قدرش بزرگ‌تر، شأنش عظيم‏تر، درجه‏اش عالى‏تر، از دسترس مردم دورتر و رسيدن به حقيقت او مشكل‏تر است از آن‌كه مردم بتوانند با عقل‏هاى خود بدان برسند يا به آراء خود بدان دست‏يابند يا به اختيار خود امامى را تعيين كنند. امامت مقامى است كه خداوند عز و جل به حضرت ابراهيم (ع) بعد از اعطاى نبوت و خلت، در درجۀ سوم عنايت فرمود و فضيلتى است كه خدا او را بدان مشرف فرمود و بدان فضيلت ثنا و مدح خود را بر آن پيغمبر بيان كرد. از مسرتى كه ابراهيم (ع) از اين خطاب پيدا نمود عرض كرد: «آيا اين منصب امامت نصيب ذريه من نيز مى‏گردد؟» خداوند تبارك و تعالى فرمود: «عهد من به ستمكاران نخواهد رسيد.»

پس اين آيه، امامت هر ظالمى را تا روز قيامت ‏باطل نمود و امامت مخصوص به پاكان و برگزيدگان شد. سپس خداوند ابراهيم (ع) را گرامى داشته، امامت را در آن طبقه‌ای از ذریۀ او كه اهل طهارت و صفوت بودند قرار داد و فرمود: «و وهبنا له اسحق و يعقوب نافلة و كلا جعلنا صالحين و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزكاة و كانوا لنا عابدين.» (72 و 73 انبیاء)

پيوسته و هميشه امامت در ذريۀ ابراهيم (ع) بود و بعضى از بعضى دیگر، قرنی بعد از قرن دیگر، آن را ارث مى‏بردند تا آن‌كه خداوند آن را به پيغمبر اكرم (ص) ميراث داد و فرمود:

«ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبى و الذين آمنوا و الله ولى المؤمنين.» (68 آل‌عمران)

پس اين امامت به رسول‌الله (ص) اختصاص پيدا كرد و آن حضرت، آن را ـ به امر خداوند تعالی ـ به على (ع) سپرد و سپس در ذریۀ پاك و اصفياى از اولاد آن حضرت، آن‌هایى كه بهشان علم و ايمان داده شد، قرار گرفت.

خداوند تعالى فرمود: «قال الذين اوتوا العلم و الايمان لقد لبثتم فى كتاب الله الى يوم البعث.» (56 روم)

پس آن امامت فقط در اولاد على (ع) است تا روز رستاخيز؛ چون پيغمبرى بعد از محمد (ص) نيست. بنابر اين از كجا اين جهال امام اختيار مى‏كنند؟ به درستى كه امامت منزله و مقام پيمبران و ارث اوصياء است. امامت‏ خلافت‏ خدا و جانشينى رسول‌الله (ص) و مقام اميرالمؤمنين (ع) و ميراث حسنین (عليهما السلام) است.»

در زیارت جامعۀ کبیره عبارات مختلفی راجع‌به معنا و مفهوم امامت می‌خوانیم؛ همانند عبارت «القوامون بامره» که در این جا «قوامون»، جمع «قوام» صیغه مبالغه از ماده «قوم»، به معنی «برپادارنده» است. ائمۀ معصومین (علیهم السـلام) برپا دارنـدگان امر خداونـد هسـتند؛ یعنی به واسـطۀ امامت و رهبری خود، امر خداوند را اجرا می‌نماینـد و یـا دیگران را به اوامر و طـاعت خداونـد ترغیب می‌کننـد. یعنی نفس امامت آن‌ها، اقامۀ امر خداونـد بوده، در امامت خود اجرای اوامر الهی کرده، از حـدود خداونـد خارج نگشـته و دیگران را نیز به امر و طاعت خداوند ترغیب می نمایند.

در عبارت «اصطفاکم بعلمه»، «اصطفاکم» به معنی «شـما را انتخاب کرد و برگزید.» می باشد. در این فراز به ائمه (علیهم السلام) می‌گوییم: «خداوند متعال به سبب علم و دانشش شما را برگزید و این گزینش تصـادفی نبوده، بلکه بر اسـاس علم الهی است.»

در عبارت «عارف بحقکم»، مراد از حقّ امام معصوم (ع)، همان مقام امامت است و «معرفت به حقّ امام» عبارت است از اینکه آن‌ها را جانشـینان پیـامبر اکرم (ص) و نفْس واحـد پیـامبر دانسـته -همان‌گونه که آیۀ مباهله، نفْس پیـامبر (ص) و علی (ع) را یکی دانسـته است.- بر خود اطـاعت و پیروی از آن‌ها را در تمام امور دنیایی و آخرتی، لازم و واجب بـدانیم و به یقین بـدانیم که آن‌ها با حق هسـتند و حق با آن‌هاست. (1)

چه زیباست که با فراز‌هایی دیگر از حدیث مرو امام‌رضا (ع)، بحث را خاتمه دهیم:

«إِنَّ اَلْإِمَامَةَ زِمَامُ اَلدِّینِ وَ نِظَامُ‏ اَلْمُسْلِمِینَ‏ وَ صَلاَحُ اَلدُّنْیَا وَ عِزُّ اَلْمُؤْمِنِینَ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ أُسُ‏ اَلْإِسْلاَمِ‏ اَلنَّامِی وَ فَرْعُهُ اَلسَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ اَلصَّلاَةِ وَ اَلزَّکَاةِ وَ اَلصِّیَامِ وَ اَلْحَجِّ وَ اَلْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ اَلْفَیْ‏ءِ وَ اَلصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ اَلْحُدُودِ وَ اَلْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ اَلثُّغُورِ وَ اَلْأَطْرَاف»

امامت، زمامدارى دين و نظام مسلمين و موجب صلاح دنيا و عزت مؤمنين است. امامت ريشه و اساس زنده و شاخه‏هاى بلند اسلام است. به امام است كه نماز، كامل و تمام مى‏شود و زكات، روزه، حج و جهاد هر يك موقعيت و تماميت‏ خود را حائز مى‏گردند و نيز موجب زيادى فى‏ء و صدقات و به‏ جريان انداختن حدود و احكام است.

«اَلْإِمَامُ کَالشَّمْسِ اَلطَّالِعَةِ اَلْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِیَ فِی اَلْأُفُقِ بِحَیْثُ لاَ تَنَالُهَا اَلْأَیْدِی وَ اَلْأَبْصَارُ اَلْإِمَامُ اَلْبَدْرُ اَلْمُنِیرُ وَ اَلسِّرَاجُ اَلزَّاهِرُ وَ اَلنُّورُ اَلسَّاطِعُ وَ اَلنَّجْمُ اَلْهَادِی فِی غَیَاهِبِ‏ اَلدُّجَى وَ أَجْوَازِ اَلْبُلْدَانِ وَ اَلْقِفَارِ وَ لُجَجِ‏ اَلْبِحَارِ اَلْإِمَامُ اَلْمَاءُ اَلْعَذْبُ عَلَى اَلظَّمَإِ وَ اَلدَّالُّ عَلَى اَلْهُدَى وَ اَلْمُنْجِی مِنَ اَلرَّدَى اَلْإِمَامُ اَلنَّارُ عَلَى اَلْیَفَاعِ اَلْحَارُّ لِمَنِ اِصْطَلَى‏ بِهِ وَ اَلدَّلِیلُ فِی اَلْمَهَالِکِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِکٌ‏ اَلْإِمَامُ اَلسَّحَابُ اَلْمَاطِرُ وَ اَلْغَیْثُ اَلْهَاطِلُ وَ اَلشَّمْسُ اَلْمُضِیئَةُ وَ اَلسَّمَاءُ اَلظَّلِیلَةُ وَ اَلْأَرْضُ اَلْبَسِیطَةُ وَ اَلْعَیْنُ اَلْغَزِیرَةُ وَ اَلْغَدِیرُ وَ اَلرَّوْضَةُ»؛

امام مانند شمس عالم تاب است كه طلوع نموده و جهان را به نور خود روشن مى‏نمايد. او بر فراز افق، مكان و منزلتى دارد كه دست‌ها و چشم‌ها را ياراى وصول به آن نيست. امام ماه شب چهارده و نوردهندۀ دل‌هاست و چراغ رخشان، نور بلند و نمايان، ستارۀ راهنمای قطعات تاريكى‏هاى شديد در وسط بيابان‏ها، زمين‏هاى خشك و سوزان و در لجه‏هاى درياهاست. امام آب شيرين است در تشنگى و راهنماست‏ بر راه سعادت و نجات‌دهنده است از سقوط و هلاكت. امام آتشى‌ست‏ بر فراز تپه‏‌ها و موجب حرارت است ‏براى افرادى كه خود را بدان گرم مى‏كنند و راهنما و دليل است در مواضع هلاكت. كسى كه از امام جدا شود هلاك گردد. امام ابر پرباران، باران درشت و فراوان، خورشيد نوردهنده، آسمان رحمت‏سايه گستر، زمين صاف و بى‏خاشاك، چشمه پرآب حيات، منبع آب و گلستان فضائل است.

«اَلْإِمَامُ اَلْأَنِیسُ اَلرَّفِیقُ وَ اَلْوَالِدُ اَلشَّفِیقُ وَ اَلْأَخُ اَلشَّقِیقُ وَ اَلْأُمُّ اَلْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ اَلصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ اَلْعِبَادِ فِی اَلدَّاهِیَةِ اَلنَّآدِ اَلْإِمَامُ أَمِینُ اَللَّهِ‏ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلاَدِهِ وَ اَلدَّاعِی إِلَى اَللَّهِ وَ اَلذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اَللَّهِ اَلْإِمَامُ اَلْمُطَهَّرُ مِنَ اَلذُّنُوبِ‏ وَ اَلْمُبَرَّأُ عَنِ اَلْعُیُوبِ»؛

امام انيسى‌ست ‏با مهر و شفقت، پدرى‌ست ‏با رحمت و عطوفت، برادرى‌ست عديل و مهربان، چون مادرى‌ست‏ با كودك خردسال خود نيكو و رئوف و ملجأ و پناه بندگان در شدائد و مهمات است. امام امين خداست‏ بر آفريدگان او، حجت اوست ‏بر بندگان او، خليفۀ اوست در بلاد او، دعوت‌كنندۀ مردمان است ‏به سوى او و منع‌كنندۀ مفاسد و موانع است از حرم او. امام از هر گناهى منزه و از هر عيب و نقصى مبرى‌ست.

«اَلْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ‏ اَلْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ‏ نِظَامُ اَلدِّینِ‏ وَ عِزُّ اَلْمُسْلِمِینَ‏ وَ غَیْظُ اَلْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ اَلْکَافِرِینَ‏ اَلْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لاَ یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لاَ یُعَادِلُهُ عَالِمٌ‏ وَ لاَ یُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لاَ لَهُ مثْلٌ وَ لاَ نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ‏ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ‏ مِنْهُ لَهُ وَ لاَ اِکْتِسَابٍ بَلِ اِخْتِصَاصٌ مِنَ اَلْمُفْضِلِ اَلْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا اَلَّذِی یبْلُغُ مَعْرِفَةَ اَلْإِمَامِ‏ أَوْ یمْکِنُهُ اِخْتِیارُهُ هَیهَاتَ‏ هَیهَات.»؛

خداوند او را مخصوص به علم نموده و موسوم به حلم فرموده است و نظام دين، عز مسلمين، قهر و غضب بر منافقين و هلاكت كافرين است. امام يكه و فريد زمان است كه هيچكس را ياراى نزديكى به مقام او نيست. هيچ دانشمندى هم‌تراز و هم‌رتبه او نبوده و نه از براى او بدلى يافت ‏شود و نه مثل و مانندى. خداوند بخشاينده و كرم‌كننده، او را بدين فضائل بدون طلب و اكتساب، مخصوص گردانيده است. بنابراين چه كسى را قدرت معرفت امام است يا مى‏تواند او را اختيار كند؛ هيهات! هيهات! (2)

  • 1. کتاب «پرچم داران هدایت»، شرح زیارت جامعۀ کبیره
  • 2. اصـــول کــافــی جلد ۱، کتاب حجت‏، باب نادر مخصوص و جامع در فضیلت و صفات امام، حدیث شماره۱، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 195 ـ 199
امامتنشریه‌ی منبرنیمه‌ی شعباندانشگاه شریفحسین اسکندری
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید