بسم الله الرحمن الرحیم
هیئت هفتگی / ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ / حجتالاسلام محمدزاده
خداوند متعال میفرماید که حضرت ابراهیم(ع) یک امت بود؛ «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً» یک نفر نبود، یک امت بود. بعضی انسانها یک نفر هستند، به اندازهی یک نفر سعهی وجودی دارند. ولی بعضی انسانها سعهی وجودیشان بیشتر و گستردهتر میشود.
حضرت علی(ع) میفرمایند هر یک از شما مانند یک ظرف هستید «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ» یک نفر به اندازهی یک استکان است، یک نفر به اندازهی یک لیوان است، اما یک نفر هم به اندازهی یک دریا و یک اقیانوس است. یکی اگر یک قند هم داخلش بیندازید سر میرود، سریع عصبانی میشود و از کوره در میرود، اما یکی یک کوه یخ هم داخلش بیفتد سر نمیرود، اینقدر دریادل است. «فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا» بهترین قلبها قلبی است که ظرفیت بیشتری داشته باشد. دیدش وسیعتر باشد، اقیانوس فکرش عمیقتر است. افراد هر چه بزرگتر باشند اثرگذاریشان در اجتماع بیشتر خواهد بود. وقتی یک شخص خیلی اثرگذار باشد، میگویند این دیگر یک نفر نیست، یک امت است. خداوند میفرماید ابراهیم اینچنین بود؛ یک امت بود.
خدا رحمت کند حضرت امام را، ایشان دربارهی بعضی شاگردانشان همین تعبیر را میکردند. دربارهی شهید بهشتی ایشان گفتند که او برای ما یک ملت بود. خدا رحمت کند شهید سلیمانی را، آقا فرمودند مکتب سلیمانی؛ سلیمانی هم یک نفر نبود، یک مکتب بود. این مقدار تأثیرگذار بود. دشمن آرزو میکرد یک نفر مثل حاجقاسم داشته باشد؛ یکی مرد جنگی به از صدهزار.
خب حالا ما اگر بخواهیم روحمان بزرگ بشود، سعهی وجودی پیدا کنیم، بیش از یک نفر باشیم، چهکار باید بکنیم؟ امام(ره) چه ویژگیای داشت که توانست بعد از ۱۴۰۰ سال آرزویی که پیامبر خدا(ص) و همهی ائمهی ما(ع) داشتند و همهی وجودشان را و جانشان را برای آن گذاشتند، امام(ره) توانست این آرزو را محقق بکند، و توانست نظام اسلامی را و حکومت اسلامی را برپا بکند در جامعه. این آرزوی دیرینهی ۱۴۰۰ ساله را. امام چه ویژگیای داشت؟
همانجا خداوند در ادامهی آیه رازش را بیان میکند؛ «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً، قَانِتًا لِلّٰهِ» مطیع خدا بود. کسی مطیع خدا بشود و هر چه خدا گفتهبود بگوید چشم. این شخص سعهی وجودی پیدا میکند. بندهی خدا بودن یعنی بند به خدا بودن، یعنی متصل به خدا بودن. بعضی میگویند ما دوست داریم در جامعه آزاد باشیم، در قید دستور کس دیگری نباشیم. این میتواند دستور خدا باشد، یا دستور غیر خدا. اومانیسم مثلا، انسان خودش دستورات خودش را تنظیم بکند.
اما بعضیها میگویند ما نمیخواهیم یله باشیم، «أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًىٰ» انسان فکر میکند رهاشده آفریدیمش؟ یا یک کسی که خیر او را میخواهد و او را خلق کرده و دوستش دارد، و سعادت او را میخواهد و دلسوزش است، بهترین راه هدایت را به او یاد داده و نقشهی راه را نشانش داده؟
اگر میخواهید کامل بشوید، باید بند به او بشوید، باید بندهی او بشوید، باید مطیع محض او بشوید. «إعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا» اگر میخواهید رستگار بشوید همه بیایید به این ریسمانی که قرار دادهام متصل بشوید.
یک گیلاس را شما فرض کنید، این گیلاس تا وقتی به درخت متصل است، هر چه هست از آفتاب و باد و آب و ... باعث میشود که این گیلاس روزبهروز قرمزتر بشود، خوشمزهتر بشود، شیرینتر بشود و رشد بکند. اما حالا این گیلاس را از این درخت جدا کنید. بگویید تو دیگر از امروز خودت هستی، دیگر بند به درخت نیستی؛ تمام آنچه تا دیروز این گیلاس را رشد میداد، از امروز او را میپوساند.
انسان هم همینطور است. انسانی که بند به خداست، هر امکاناتی که در اختیار اوست باعث رشد او میشود. اما انسانی که یلهست، اگر قدرتی دستش است اگر پولی دستش است اگر شهرتی دارد اگر قلمی در اختیار دارد... هر چه در اختیار اوست عامل نابودی او میشود.
راز اینکه یک نفر یک امت میشود همین یک کلمه است. «قَانِتًا لِلّٰهِ» امام(ره) از اول سعی کرد بنده باشد. در صحیفهی امام(ره) نگاه کنید. امام دائم در سخنانشان میفرمودند عالم محضر خداست. خودتان را در محضر خدا ببینید.
ببینید اگر یک کسی آمد اینجا و ما را میدید خیلی فرق میکند رفتار ما با وقتی تنها هستیم. ولو یک کودکی باشد. حالا اگر یک بزرگتری باشد، حالا اگر استادی باشد، حالا اگر امامجماعتتان باشد، حالا اگر بگویند مقام معظم رهبری آمده اینجا و نیمساعتی در محضر ایشان هستید. نهایت ادب و احترام را رعایت میکنید. حالا اگر یک کسی توفیق پیدا بکند دهدقیقه در محضر امام زمان(عج) باشد، چطور عمل میکند؟ آن دهدقیقهای که در محضر او هستیم چگونه هستیم؟ حالا از امام عصر(عج) که یک مخلوق هستند، برویم برسیم به خالق، خودمان را در محضر خالق عالم ببینیم. کسی که خودش را در محضر خدا ببیند، چطور زندگی خواهد کرد؟ اصلا ممکن است گناهی، رفتار زشتی از او سر بزند؟
یک شخصی آمد خدمت حضرت جواد(ع)، گفت یک توصیهی کوتاه جامعی به من بکنید.
قالَ له رجل: أَوصِنی بَوَصِیَّة جامِعَة مُخْتَصَرَة؟ فَقالَ (علیه السلام): صُنْ نَفْسَكَ عَنْ عارِالْعاجِلَةِ وَ نار الاْجِلَةِ.
حضرت فرمودند گناه نکن؛ چون گناه دو خصلت دارد، یکی در دنیا آبرویت را میبرد، و دیگری اینکه در آینده آتش تو را فرا میگیرد.
چقدر از حاجآقای بهجت میپرسند همین سؤال را. جوانی میپرسد که آقا یه فرمولی یک ذکری بگویید ما عاقبتبهخیر بشویم. نمیگویند فلانذکر، فلانچلهنشینی، میفرمایند ذکر عملی؛ یعنی گناه نکن.
آنچه که امام(ره) را دریادل کرد، امام(ره) را یک امت کرد، و دیگران را یک امت میکند این است که گناه نکنند. عالم را محضر خدا ببینیم. یله و رها نباشیم که بگوییم هر کاری خودمان خواستیم، هر کاری نفسمان تصمیم گرفت بکنیم. افسار خودش را انسان بدهد دست شهوتش بگوید هرجا اراده کردی برو، من میآیم. اینچنین شخصی جز به وادی سقوط جای دیگری نمیرود. آن کسی که میخواهد به تعالی و کمال برسد، میگوید خدایا آنچه تو بگویی من بندهام و مطیعم. ولو سخت باشد من در مسیر تو ام.
امام(ره) مقید بود گناهی از او سر نزند. خانوادهی امام میگفتند هیچوقت هیچکس جرئت نداشت در حضور امام، صحبت کسی را بکند.
خدا حاج رحیم ارباب را رحمت کند، یکبار یکجایی میگفتند من ادعایی از لحاظ علمی و اجتهادی و اینها ندارم، اما یک نکتهای میخواهم بگویم؛ هشتاد سال نه غیبت کردم، و نه غیبت شنیدم. شوخی نیست، هشتاد سال نهتنها خودت غیبت نکنی، بلکه کس دیگری هم نگذاری این گناه را انجام بدهد، لب به این گناه باز کند.
حضرت امام(ره) در دورهی نوجوانیشان که در فیضیه بودند، تعدادی از طلبهها روز تعطیل میآمدند به ایشان میگفتند که امروز روز تعطیل است میخواهیم برویم تفریح، شما با ما بیایید. امام(ره) میگفتند دوتا شرط داره، یکی اینکه قول بدهید غیبت نکنید، و دو اینکه هر کجا اذان شد نمازمان را اول وقت بخوانیم.
حضرت امام(ره) به تفریح خیلی مقید بودند. میگفتند تحت هیچ شرایطی درس را نباید تعطیل کرد، و تحت هیچ شرایطی روز تعطیل را نباید درس خواند. امام(ره) به نوهشان گفته بودند من یک روز تعطیل را درس نخواندم، و یک روزِ درس را تعطیل نکردم.
طلبهها چون خیلی دوست داشتند و لذت میبردند که امام با ایشان بیاید، توی جاده هر کجا اذان میشد به راننده میگفتند نگهدارید؛ ما به آقا روحالله قول دادهایم که نماز را اول وقت بخوانیم. همانجا وضو میگرفتند و قبلهنما میگذاشتند داخل بیابان، نماز را به جماعت اقامه میکردند.
همینطور هیچکس هم جرئت نمیکرد در حضور ایشان از استادی بد بگوید، یا حتی ضعیف بگوید. یک روز امام(ره) آمدند، طلبهها دیدند رنگ ایشان پریده. وقتی رفتند بالای منبر، گفتند شنیدهام امروز یکی از طلبهها غیبت یکی از مراجع را کرده! چند دقیقه آن روز صحبت کردند که چهطور میتواند یک نفر ادعا بکند که من سرباز امام زمان(عج) هستم، و بعد غیبت کسی را بکند؟! از منبر که آمدند پایین و رفتند خانه، میگویند ایشان سه روز تب کردند، که چطور میشود یک طلبهای غیبت مرجعی را بکند.
دین میگوید هر کس میخواهد به جایی برسد باید برنامهریزی داشته باشد.
پیامبر خدا(ص) فرمودند «الظَّفَرُ بالحَزْمِ و الجَزْمِ» راز موفقیت دو چیز است؛ یک دوراندیشی و برنامهریزی، و دو ارادهی استوار و پولادین. بدون این دوتا نمیشود.
میفرمایند هر مسلمان باید سه قسمت در روزش داشته باشد. یک بخش از زندگی هر مسلمانی باید رابطهی خودش با خدا باشد. بخش دوم شغل اوست، کاسبی، درسخواندن... ، و قسمت بعد تفریح و ورزش. و از این قسمت آخر باید کمک گرفت برای دو قسمت دیگر. «هذه الساعة عونٌ علی تلک الساعتین»
امام مقید بود به ورزش، و تفریح، و درس؛ تمام ایام تحصیلی را درس میخواند. بکوب و شبانهروز و مستمر و قوی، و ایام تعطیل را درس نمیخواند، همیشه تبلیغ میرفت، و تفریح و ورزش.
امام(ره) بسیار منظم بودند. قدیم ساعتها باتری نداشت، فنر داشت و باید شببهشب کوک میشد. کسانی که یادشان میرفت فردا ساعتشان میخوابید و باید ساعت را با دیگران تنظیم میکردند. طلبهها میگفتند ما با ورود امام(ره) به کلاس ساعتمان را تنظیم میکردیم؛ امکان نداشت ایشان یک دقیقه زودتر یا دیرتر بیایند. از خانه که میآمدند مسجد سلماسی میدانستند مسیر دقیقا چند دقیقه طول میکشد و سر ساعت میرسیدند. نظم امام(ره) زبانزد بود.
امام(ره) همیشه صادق بودند. پدر آقا موسی شبیری نقل میکنند که با امام(ره) در حرم امام رضا(ع) بودیم. امام(ره) آقای نخودکی را میبینند و به ایشان میگویند که اگر کیمیا را دارید، به ما یاد بدهید. آقای نخودکی میگویند از شما یک سؤال میپرسم. اگر من کیمیا را به شما یاد بدهم و شما یک کوهی را طلا بکنید، آیا قول میدهید که همهی این را خرج دین بکنید و استفادهی شخصی از آن نکنید؟ امام(ره) سرشان را پایین انداختند. آن زمان ایشان یک جوان سیوچندساله هستند. مدتی فکر کردند و بعد گفتند نه آقای نخودکی؛ من اینقدر به خودم اعتماد ندارم که یکذره هم استفادهی شخصی نکنم. آقای نخودکی از این صداقت خوششان میآید و میگویند که بهجایش بهتر از کیمیا را به شما یاد میدهم. بعد همان فرمول را میگویند که معروف شده؛ بعد از نمازهای واجبتان یک آیتالکرسی بخوانید. بعد تسبیحات حضرت زهرا(س) و بعد سهبار سورهی توحید، بعد سهبار صلوات بر محمد و آلمحمد(ص) و بعد آن دو آیه معروف: «وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿٢﴾ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»
پیامبر(ص) دربارهی این آیه فرمودند «لَوْ أَخَذَ بِهَا النَّاسُ لَکَفَتْهُمْ» اگر مردم به این آیه عمل میکردند برایشان کافی بود. اگر کسی تقوا پیشه کند، خدا او را در یک دردسرهایی میاندازد، در یک بنبستهایی میافتد، هر چه تقوایش بیشتر شود این بنبستها هم بیشتر میشود تا امتحان بشود. اگر باتقوا ماند گشایش برایش ایجاد میشود، از جایی که اصلا به ذهنش خطور نمیکند.
امام(ره) به مستحبات خیلی مقید بودند، همانطور که به واجبات خیلی مقید بودند. خانهی یک نفر رفته بودند میخواستند وضو بگیرند. ایشان میدید که امام(ره) هر دفعه که یک مشت آب برمیدارد میچرخد به یک سمتی. فرموده بودند جهت قبله به این سمت است؛ انسان میخواهد در نماز تمرکز داشته باشد و حواسش پرت نشود مستحب است روبهقبله وضو بگیرد.
امام(ره) به خانمشان گفته بودند یک فرشی را از داخل اتاق بردارید و با فرش آشپزخانه عوض کنید. خانمشان گفته بودند چرا آخر چه فرقی دارد؟ فرموده بودند این فرش نقش حیوان رویش دارد؛ توی اتاقی که میخواهند نماز بخوانند بودن عکس مکروه است.
یکی از علما نقل میکردند با امام(ره) بودیم میخواستیم برویم دیدن یک عالمی. در جوانی امام(ره). ایشان میگفتند دور زدیم از یک مسیر طولانی رفتیم تا رسیدیم به خانهی آن عالم. ایشان به امام(ره) گفتند که آقا چرا ما اینقدر راهمان را دور کردیم خب خانهی ایشان پشت این مسجد بود از همین مسجد میآمدیم دیگر. امام(ره) فرمودند آقای فلانی، مسجد را انسان طریق قرار بدهد مکروه است؛
امام قانونشکنی را گناه میدانستند. فرزند امام(ره) نقل میکنند که در ترکیه من آمدم از یک قسمتی رد شدم دیدم امام(ره) رفتند از آن انتها دور زدند و آمدند. گفتم آقا چرا اینقدر راهتان را دور کردید؟ گفتند ببین اینجا تابلو زده که روی چمن راهرفتن ممنوع است.
لازم نیست یک دوربینی باشد از ما عکس بگیرد که از چراغقرمز مثلا عبور کردیم. در دیدگاه فقهی امام(ره) مثل مقام معظم رهبری، تخلف از قانون جرم و گناه است.
خدا رحمت کند شهید باکری را و شهید باکریها را. ایشان ماشین را برمیدارد برود فکه، فرماندهی لشکر است، میبینند وسط راه پیاده برگشته است. میگویند که چه شد شما که با ماشین رفته بودید؟ میگوید وسط راه داشتم رادیو را گوش میدادم رادیو گفت که به فتوای امام(ره) عمل به قوانین راهنمایی و رانندگی واجب است شرعا، و من چون یک دستم قطع شده قانوناً نمیتوانم رانندگی بکنم. خلاف قانون است. تا این فتوا را شنیدم ماشین را زدم کنار و آمدم. یکی از رانندهها را بفرستید بیاید و مرا برساند.
پس امام مقید به درس و مقید به کار بودند، و میگفتند اگر من آمدهام امروز برای تحصیل و وقتم را به بطالت بگذرانم شرعا حرام است. همانطور که روز تفریح را میرفت تفریح، میگفت برای اینکه سالم باشم. اگر یک زمینی را بخواهند خوب بازده داشته باشد یکسال میکارند و یکسال به استراحت میگذارند تا سال بعد خوب محصول بدهد. کسی که هر روز کار میکند و هرروز درس میخواند، بعد از یک مدتی مریض میشود. لذاست که حضرت(ع) فرمودند یکبخشی از زندگیتان در هر روز ورزش و تفریح باشد. «و هذه الساعة عونٌ علی تلک الساعتین» کمک میکند به آن دو بخش. و امام(ره) مقید به این بود.
از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده، و همین نقل دربارهی امام زمان(عج) هم آمده، که دو گروه پشت مرا شکستند:
مَا قَصَمَ ظَهْرِي إِلاَّ رَجُلاَنِ عَالِمٌ مُتَهَتِّكٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّكٌ
دانشمند بیدین و متدین بیسواد. اگر کسی متدین شد ولی بیسواد بود، فردا هرکاری بخواهد بکند خرابکاریاش بیشتر از کار درستش میشود؛ چون بیسواد است، چون تجربهی لازم را ندارد. دانش لازم را کسب نکرده و کار را قبول کرده.
یا کسی که باسواد است ولی دین ندارد؛ هیروشیما و ناکازاکی را که درست کرد؟ بمبهای شیمیایی که توی حلبچه توسط دیوانهای مثل صدام اینهمه آدم را کشت، کهها ساختند؟ این مواد مخدر شیمیایی که هر روز میسازند برای اینکه بشریت را به نابودی بکشانند کهها میسازند؟ دانشمند میسازد دیگر، دانشمند بیدین. «عَالِمٌ مُتَهَتِّكٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّكٌ» امام(ره) میفرمود باید عالم باشید، و متدین.
امام یک اطلاعیه برای نیروهای مسلح مینویسند، در آنجا مینویسند که «من با تمام توانم از شما حمایت میکنم». آن را میدهند به آقای توسلی که ببرد رادیو بخواند. اطلاعیه را که میبرند امام(ره) زنگ میزنند که آقای توسلی، اطلاعیه را برگردانید. ایشان میگوید من اطلاعیه را آوردم دادم به امام(ره). امام(ره) خودکار را برداشتند آن جملهی «با تمام توان از شما حمایت میکنم» را خط زدند و نوشتند «از حمایت و دعای خیر شما دریغ نخواهم کرد». گفتم آقا چرا جمله را عوض کردید؟ فرمودند فکر کردم که نکند که من نتوانم با تمام توان حمایت بکنم و فردای قیامت نتوانم جواب حرفی را که زدهام بدهم. آیا واقعا تمام توانم را بهکار بردم برای حمایت؟ لذا نوشتم دعایتان میکنم و حمایتتان میکنم، اما ننوشتم تمام توان.
امام(ره) در نامهای که به عروسشان مینویسند، در آن نامهی معروف عرفانی، آنجا میفرمایند که از آفتهای بسیار زبان خودداری کن. زبان را باید کنترل کرد.
خدا رحمت کند مرحوم قاضی این عارف بزرگ را. به شاگردشان میگویند ۲۶ سال از خانه که میخواستم بیایم بیرون یک سنگ میگذاشتم گوشهی دهانم، که این سنگ توی دهانم باشد نتوانم حرف بزنم. بالاخره من توی هرجلسهای میرفتم انتظار داشتند صحبت بکنم. من هر جملهای میخواستم بگویم فکر میکردم؛ آیا این جمله دروغ نیست؟ غیبت نیست؟ حرف لغو نیست؟ اگر ویژگیهای یک حرف خوب را داشت آرام سنگ را بیرون میآوردم جمله را میگفتم و دوباره یواشکی سنگ را توی دهانم میگذاشتم، که زبانم را کنترل کنم. حالا بعد از ۲۶ سال تازگی یاد گرفتهام که بدون سنگ زبانم را کنترل کنم.
آنجا امام(ره) به عروسشان میگویند اگر میخواهی به جایی برسی زبانت را باید کنترل کنی. و چشم همینجور و فکر همینجور و سایر اعضاء.
راز رستگاری امام(ره) دوری از گناه بود. «قَانِتًا لِلّٰهِ» اگر کسی میخواهد مثل امام(ره) دریادل بشود، اگر کسی میخواهد یک امت بشود، اگر میخواهد این ظرفیت وجودی بزرگ را پیدا کند، باید مطیع خدا باشد.
امام مجتبی(ع) فرمودند اگر میخواهید عالم بشوید، «کونوا أوعیة العلم، و مصابیح الهدی». باید ظرف وجودیتان پر از علم و دانش باشد، و نه فقط دانش داشته باشید، که باید چراغ هدایت دیگران هم باشید. خودتان نور داشته باشید و دیگران را هم دستشان را بگیرید. ائمهی ما اگر مصباحالهدی بودند یعنی مانند فانوس دریایی، همهی کشتیها میآمدند به مقصد میرسیدند، بهخاطر همان یک فانوس دریایی. اینطور ما باید راه را نشان دیگران بدهیم.
«وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا» مرا الگوی متقین قرار بده.
خوبهای دانشگاه از او الگو بگیرند، عملشان را شبیه او بکنند. اگر نامحرمی، بیحجابی دید، اگر یک موسیقیای پخش شد، عملکرد او را ببینند و از او درس بگیرند.
نوهی امام(ره) نقل میکنند میگویند امام(ره) روز آخری که شبش فوت کردند، ظهر گفتند خانواده را همه دعوت کنید کارشان دارم. وقتی آمدیم ایشان میگویند که به همهمان گفتند، این راه راه سختی است، گناه نکنید، گناه نکنید، گناه نکنید... مدام این جمله را تکرار کردند.
خدا رحمت کند آیتالله بروجردی را. ایشان هم لحظات آخر این جمله را تکرار میکردند که «اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ، هُوَ الْحَاكِمُ، هُوَ الْحَاكِمُ...» مدام این را میگفتند و گریه میکردند. از گناه بپرهیزید، که آن کسی که فردا مرا محاکمه میکند همان کسی است که امروز مرا میبیند...
محصول امام(ره) انقلابش بود. انقلابی که امام باقر(ع) میگویند گویی دارم میبینم که این انقلاب بهدست امام زمان(عج) میرسد.
كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطُوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَ فَلا يُعطَونَهُ فَاِذا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلي عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّي يَقُومُوا وَلا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلي صاحِبِكُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءٌ اَما اِنِّي لَوْ اَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاِسْتَبْقَيْتُ نَفْسي لِصاحِبِ هَذا الاَمْرِ
گویی میبینم که از شرق عراق یک قومی قیام میکنند و شهید میدهند(کشتگانشان مقام شهید دارند) و پیروز میشوند، و آن را تحویل نمیدهند جز به امام زمان(عج)، صاحب این انقلاب. این بحثی درش نیست که این انقلاب به صاحب اصلیاش میرسد. فقط بحث سر یک مسئله است. همهی دغدغه و دلواپسی امام(ره) و مقام معظم رهبری و دیگران سر همین مسئله است؛ آیا من و شما جزو آن کسانی که انقلاب را استمرار میدهیم و تقویت میکنیم و آسیبهایش را برطرف میکنیم تا بدست امام زمان(عج) برسد هستیم، یا ما میرویم کنار؟
خدا میگوید «مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّـهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ» اگر بعضیها بیعرضه بودند و کنار رفتند غصهی دین خدا را نخورید، خدا بلد است دینش را یاری کند؛ کسانی را میآورد که «يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ» خدا دوستشان دارد و آنها هم خدا را دوست دارد. آنها دین را یاری خواهند کرد. مهم این است که شما جزو آنها باشید، خدا شما را کنار نگذارد.
یک گنجی بدست ما رسیده بهقیمت ۲۲۳ هزار شهید. وظیفهی ما این است که ضعفهای این نظام را، مشکلاتش را برطرف بکنیم، تا این انقلابی که قرار است بدست صاحب اصلیاش برسد، با کمک ماها برسد. و الا اگر ما رفتیم کنار، کسانی هستند که این انقلاب را کمک کنند و ضعفهایش را برطرف کنند.
مهم این است که ما بمانیم در مسیر امام(ره)، تا این انقلاب را بدست صاحب اصلیاش برسانیم. انشاالله خدا کمک بکند در زمان همین ولیامر فعلی، مقام معظم رهبری، ظهور اتفاق بیفتد و خداوند به ایشان توفیق اتصال پرچم پراهتزاز این نظام بهدست امام زمان(عج) را انشاالله عطا کند، به برکت صلواتی بر محمد و آلمحمد(ص).