ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

امام حسین در عصر امامت برادر؛ متابعت و یا مخالفت؟!


در این یادداشت به بررسی منش سیاسی سیدالشهداء علیه‌السلام در زمان حیات امام مجتبی علیه‌السلام و انگار‌ه مخالفت امام حسین (ع) با صلح امام مجتبی (ع) می­‌پردازیم. چندین منبع از منابع اهل سنت به مخالفت امام حسین (ع) با برادر بزرگوار خویش در رابطه صلح با معاویه اشاره کرده‌­اند. مهم­ترین منبعی که این موضوع را مطرح کرده است کتاب انساب الاشراف نوشته بلاذری می­‌باشد. این کتاب در چند روایت متوالی به این موضوع پرداخته است.[1] به عنوان نمونه، یکی از این اخبار به این شرح است: «گفته‌­اند هنگامی که حسن(ع) وفات یافت، شیعیان به امام حسین(ع) برای تسلیت نامه نوشتند و گفتند: خدا در تو بیشترین مخالفت با آنچه گذشت (صلح) قرار داد و ما منتظر فرمان تو هستیم. امام حسین(ع) به آنان نامه نوشت: امیدوارم که رأی برادرم در مورد صلح کردن و رأی من در مورد جنگیدن و جهاد علیه ظلم، هر دو باعث رشد و درستی شود. پس به زمین بچسبید و از آن شخص (معاویه)، تا زمانی که زنده است، بترسید. پس اگر معاویه بمیرد و من زنده باشم رأی خود را برای شما بازگو می­‌کنم و به اجرا در می­‌آورم.»

این گزارش صراحتاً با باورهای حقة امامیه در تضاد است. چه آنکه مواجهه دو امام علیهما­السلام با حکومت معاویه را به «رای» فرومی­‌کاهد، و مهم­‌تر از آن از تعارض بین نظر آن دو بزرگوار خبر می‌­دهد.

این موضوع را طبری نیز در تاریخ خود که زمان نگارش آن هم‌­طبقه با انساب الاشراف است، با لحنی ملایم­تر آورده است و می­نویسد: «حسن (ع) پس از نامه نوشتن به معاویه درباره صلح، موضوع را به حسین (ع) گفت. حسین (ع) در پاسخ گفت: تو را به خدا قسم می دهم که قصه معاویه را تأیید، و قصه علی (ع) را تکذیب نکنی. حسن (ع) به او فرمود: خاموش باش که من کار را بهتر از تو می دانم».[2]

همین روایت در منابع متأخر نسبت به تاریخ طبری و انساب الاشراف مثل تاریخ مدینة دمشق، الکامل فی التاریخ، العبر و تاریخ گزیده حمدالله مستوفی قزوینی آورده شده است که همه از همین منابع اولیه نقل کرده‌اند.

مهم­ترین دلیلی که بر ضعف گزارش‌های حاکی از اختلاف دو امام می­‌توان بیان کرد، استناد نکردن مخالفان اهل بیت به این اخبار هنگام طرح شبهات بر علیه شیعه در باب صلح امام حسن علیه‌السلام است. به طور مثال سید مرتضی در کتاب تنزیه الانبیاء و الائمة که محتوای آن پاسخ به شبهات است، در بخش مربوط به امام مجتبی(ع) به صورت مفصل به شبهات مخالفان درباره‌ی صلح امام حسن علیه‌السلام پاسخ می‌گوید؛ اما در میان این شبهات، اثری از شبهة اختلاف دو امام بر سر صلح وجود ندارد. حال آنکه اگر مخالفان اهل بیت علیهم­السلام اندک اعتباری برای این موضوع قائل بودند، به آن استشهاد می­‌کردند و در این صورت لازم بود که سید مرتضی به آن پاسخ بدهد.

ولی دلیل عدم اعتنا به این گزارش‌ها از سوی هر دو طرف نسبت به این موضوع چه بوده است؟

حقیقت این است که برای بازشناسی تبار این روایات، لازم است به زمینه‌های سیاسی عصر عباسی توجه ویژه نماییم. با توجه به جایگاه بلند خانوادگی و اجتماعی خاندان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در جامعه‌ی اسلامی، این دسته چه در زمان حکومت بن‌امیه و چه در زمان روی کار آمدن عباسیان، همواره به عنوان یک جبهه‌ی معارض بالقوه‌ی سیاسی برای دستگاه حاکم شناخته‌ می‌شدند که هرگاه ممکن است فعال شود. هم‌زمان با آغاز حکومت عباسیان، امامان اهل بیت علیهم‌السلام از مداخله‌ی جدی سیاسی بر علیه حکومت وقت کناره گرفتند. با این حال، این فرزندان امام مجتبی علیه‌السلام بودند که پا به میدان مبارزه با بنی‌عباس گذاشتند و داعیه‌دار خلافت شدند. نزاع دامنه‌دار آل حسن علیه‌السلام با بنی‌عباس، از سال ۱۳۲ تا ۱۷۶ هجری به طول انجامید.
عباسیان در مواجهه با آل حسن، در کنار سرکوب نظامی، دست به یک پروژه‌ی فرهنگی گسترده زدند: ترور شخصیت امام مجتبی علیه‌السلام. برای پیگیری نقطه‌ی آغاز این برنامه، به خطبه‌ای که منصور عباسی در سال ۱۴۵ و پس از غلبه بر رهبران قیام آل حسن در میان ایشان ایراد نموده توجه نمایید: « ثم قام الحسن بن علیّ -رضی الله عنه- فوالله ما کان برجلٍ، عرضت علیه الأموال فقبلها، و دسّ الیه معاویه:… و اقبل علی النساء یتزوّج الیوم واحده و یطلق غداً اُخری»
با توجه به شناعت و موهن بودن این خطابه، از آوردن ترجمه‌ی آن معذوریم. اما باید توجه نماییم که مطالب این خطبه‌ی منصور عباسی در میان حسنیان، دقیقا بیان‌گر محورهایی است که رسانه‌ی عباسی در ادامه برای تخریب شخصیت امام مجتبی علیه‌السلام به کار گرفت. با پیگیری تبار هر خبری که حاوی یکی از این محورها باشد،‌ به دستگاه عباسی می‌رسیم.
اما چرا منبع اصلی اخبار مربوط به مخالفت سیدالشهداء با امام مجتبی در زمینه‌ی صلح، انساب الاشراف بلاذری است؟ نگاهی اجمالی به شرح حال او ما را به جواب نزدیک می‌سازد. تراجم‌نگاران در وصف او آورده‌اند: او از ندیمان و هم‌نشینان متوکل عباسی بوده‌است و شعری در مدح مأمون دارد. تأثیر محافل حدیث‌نگاری و خبرنگاری عباسی در کتاب بلاذری غیر قابل کتمان است. و همین ارتباط است که باعث می‌شود اخبار اختلاف بین این دو امام بزرگوار که از پرداخته‌های عباسیان است، به طور مفصل در این کتاب مهم نقل شده و سپس مورد استفادة مورخان دیگر قرار بگیرد. (مثال مهم دیگر در باب جعل‌های سیاسی و پردامنة عباسیان، ماجرای حضرت ابوطالب علیه‌السلام است. مهم‌ترین پایة وجاهت‌بخش دینی برای حکومت عباسی، انتساب به عباس، عموی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده‌است. از طرفی، مهم‌ترین معارض‌های سیاسی جریان عباسی نیز از آل ابوطالب بوده‌اند. در جریان این رقابت، دستگاه تحریف عباسی به تطهیر چهرة عباس از طرفی، و تخریب و تکفیر شخصیت حضرت ابوطالب از طرف دیگر اهتمام بسیار داشته‌است. برای آشنایی اجمالی با پروژة دامنه‌دار و آشکار عباسی در این زمینه، ر.ک سخنرانی «حضرت ابوطالب و مسألة تاریخ‌نگاری در سدة اول هجری» از آقای علی بهرامیان.)

بنابراین این اخبار که بسیاری از آن‌ها به جهت ابتذال متنی حتی شایسته ذکر نیستند تا چه رسد به این که واقع‌نما باشند، با اهداف سیاسی مشخص و تاریخ‌مصرف‌داری جعل شده‌­اند و با توجه به وضع روشن‌شان، قابلیت استناد کلامی ندارند. به همین دلیل است که این روایات در هیچ‌ یک از کتب شیعه نقل نشده و علمای شیعه از آن اعراض کرده‌اند و هم‌چنین مخالفان نیز در مواجهة با مکتب اهل بیت به آن استناد نکرده‌اند. علاوه بر این با بررسی کتب تاریخی متقدم بر انساب الاشراف و تاریخ طبری مانند تاریخ یعقوبی، الإمامة و السیاسة و الاخبار الطوال گزارشی مبنی بر اختلاف دو امام مشاهده نمی­‌گردد.

علاوه بر دلایل ذکر شده، چندین روایت و دلیل وجود دارد که با مخالفت دو امام قابل جمع نیست. از جمله آنکه امام حسین(ع) پس از انعقاد صلح همراه برادر خویش به مدینه بازگشت و ده سال از عمر شریف خود را در اطاعت ایشان سپری کرد. ایشان همیشه تکریم کننده و مطیع برادر خویش بود به طوری که در مجلسی که برادر حضور داشت، سخن نمی­‌گفت تا آنگاه که ایشان از مجلس خارج می­­‌شد.[3]این اطاعت و تکریم برادر به عنوان امام، حتی در جزئی‌ترین رفتارهای آن حضرت مشاهده می‌شود، چنان که گزارش شده‌است که ایشان هیچگاه جلوتر از برادر راه نمی­‌رفت و در جایی که هر دو حضور داشتند در سخن گفتن بر او پیشی نمی‌­گرفت و اظهار نظر نمی­‌کرد.[4]همچنین در روایتی، به بیعت امام حسین(ع) با معاویه لحظاتی پس از بیعت امام حسن(ع) اشاره شده است.[5] در این روایت امام حسین(ع) در پاسخ قیس بن سعد که از ایشان کسب تکلیف می­کند، می­‌فرماید: «ای قیس، او (حسن علیه السلام) امام من است». این روایت به روشنی اطاعت کامل امام حسین(ع) را در باب صلح نشان می­‌دهد.
به غیر از فایده تاریخی بررسی نفس این شبهه، این بررسی آوردة کلی مهم‌تری نیز در بر دارد: برای کسب یک تصویر روشن از تاریخ، همان میزان که مطالعة متون تاریخی لازم است، شناخت گرایش‌ها و انگیزه‌های تاریخ‌نویسان و محافل قدرتی که تاریخ از برای آنان نوشته‌ می‌شده، لازم و بایسته است.

[1] انساب الاشراف چاپ بیروت، ج 3، ص 148 الی 153.

[2] تاريخ الطبري، ترجمه، ج 7، ص 2715.

[3] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، المناقب، ج۳، ص۱۶۹ و علامه مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ج۴۳، ص۳۱۹

[4] طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، نجف، کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۵ق، ص۲۹۵

[5] علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴، ج۴۴، ص۶۱

هیات الزهرا سنشریه حیاتصلح امام حسنآرمان مقصودی نیامحمدخورشیدی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید