مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

امام ع در مکه


در اواخر ماه رجب سال ۶۰ هجری، جلسه‌ای میان ولید بن عتبه، حاکم مدینه، و امام حسین ع برگزار شد. در این جلسه بود که امام ع از ولید مهلت خواست و علی‌رغم اصرار مروان بر اخذ بیعت از امام، ولید به امام ع مهلت می‌دهد. بعد از این مهلت‌گرفتن، امام ع برای فرار از بیعت با یزید، به‌همراه خانوادۀ خود و بسیاری از بنی‌هاشم به استثنای محمد حنفیه و چند نفر دیگر، مدینه را شبانه به‌قصد مکه ترک می‌کند. برای مقصد ابتدایی سفر، مکه گزینۀ مناسبی بود؛ زیرا در تصور مردم، مکه حرم امن الهی بود و جنگ و قتال در آن نهی شده بود و همواره گروه‌های گوناگون مسلمانان، آن را محترم می‌داشتند. در کتب تاریخی، زمان این حرکت ۲۸ رجب یا ۳ شعبان سال ۶۰ هجری نقل شده ‌است. نکتة شایان توجه در این حرکت این است که به هنگام خروج از مدینه، امام ع آیة بیست‌و‌یکم سورة قصص را تلاوت می‌کنند: «فخرج منها خائفاً یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین؛ پس(موسی) از شهر خارج شد در حالی که می ترسید و انتظار حادثه ای را داشت و گفت: پروردگارا مرا از این قوم ظالم رهایی بخش.» این مطلب نشان‌گر وجود خطرات احتمالی در مدینه و نیز در راه مکه برای آن حضرت است.در اواخر ماه رجب سال ۶۰ هجری، جلسه‌ای میان ولید بن عتبه، حاکم مدینه، و امام حسین ع برگزار شد. در این جلسه بود که امام ع از ولید مهلت خواست و علی‌رغم اصرار مروان بر اخذ بیعت از امام، ولید به امام ع مهلت می‌دهد. بعد از این مهلت‌گرفتن، امام ع برای فرار از بیعت با یزید، به‌همراه خانوادۀ خود و بسیاری از بنی‌هاشم به استثنای محمد حنفیه و چند نفر دیگر، مدینه را شبانه به‌قصد مکه ترک می‌کند. برای مقصد ابتدایی سفر، مکه گزینۀ مناسبی بود؛ زیرا در تصور مردم، مکه حرم امن الهی بود و جنگ و قتال در آن نهی شده بود و همواره گروه‌های گوناگون مسلمانان، آن را محترم می‌داشتند. در کتب تاریخی، زمان این حرکت ۲۸ رجب یا ۳ شعبان سال ۶۰ هجری نقل شده ‌است. نکتة شایان توجه در این حرکت این است که به هنگام خروج از مدینه، امام ع آیة بیست‌و‌یکم سورة قصص را تلاوت می‌کنند: «فخرج منها خائفاً یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین؛ پس(موسی) از شهر خارج شد در حالی که می ترسید و انتظار حادثه ای را داشت و گفت: پروردگارا مرا از این قوم ظالم رهایی بخش.» این مطلب نشان‌گر وجود خطرات احتمالی در مدینه و نیز در راه مکه برای آن حضرت است.

در ایامی که امام ع از مدینه رهسپار مکه و پس از اقامت در آنجا راهی کوفه شدند، تنی‌ چند از بزرگان حجاز با ایشان دیدار کردند. هریک از این دیدارها از جهتی درخور توجه است و تصویری روشن از فضای اجتماعی‌سیاسی آن زمان به‌ دست می‌دهد. در ادامه گزیده‌ای از این دیدارها و گفت‌و‌گوها خواهد آمد.

هنگامی که امام ع تصمیم به خروج از مدینه گرفتند، برادرشان، محمد حنفیه، به ملاقاتشان آمد و از ایشان خواست که از بیعت با یزید سر باز زند و از سکونت در شهرها بپرهیزد و نمایندگانی به شهرها بفرستد تا مردم را به‌سوی ایشان بخوانند. در ادامه محمد حنفیه از ایشان می‌خواهد که به مکه بروند و اگر مکه را ناامن یافتند به کوه‌ها و بیابان‌ها پناه ببرند تا سرانجام اوضاع دگرگون شود.

امام در پاسخ به او، از تصمیم خود برای نپذیرفتن بیعت یزید و رفتن به مکه سخن گفته و سرآخر برای وی دعای خیر کردند و رهسپار مکه شدند.

در بین راه، امام حسین ع با عبدالله بن مطیع مواجه می‌شوند. عبدالله از قصد امام می‌پرسد و از نیتشان آگاه می‌شود. وی از امام ع درخواست می‌کند که به‌هیچ‌روی به سمت کوفه نرود؛ چراکه کوفه همان‌ مکانی است که مردمانش امیرالمؤمنین ع را به شهادت رساندند و امام حسن ع را در چنگ دشمن رها کردند و با خدعه، ضربتی به ایشان زدند که جانشان را به خطر انداخت. وی از امام می‌خواهد تا در حرم و خانۀ خدا بماند؛ زیرا هیچ‌یک از مردم حجاز در شأن و منزلت هم‌سنگ امام نیستند.

گفتنی است که او امام را در حالی از رفتن به کوفه بر حذر می‌دارد که نامه‌های دعوت کوفیان، بعد از این واقعه و هنگامی که حضرت در مکه سکنا گزیده‌ بودند، نوشته ‌شد! این بدین معناست که تحلیل‌گران آگاه آن عصر، وقوع یک خیزش شیعی علیه یزید را محتمل می‌دانسته‌اند. از طرفی، باید توجه کرد که تقریباً تمام افرادی که با امام دیدار داشته‌اند، ایشان را از سفر به کوفه نهی کرده و فرجام آن را به حضرت گوشزد کرده‌اند. نتیجه اینکه حتی با محاسبات ظاهری و مستقل از علم الهی و نبوی نیز خیانت و اعتمادناپذیری کوفیان کاملاً پیش‌بینی‌پذیر بوده ‌است.

بعد از آنکه امام ع در مکه رحل اقامت افکند، مردم حلقه‌حلقه دور امام ع گرد می‌آمدند و به منزل ایشان رفت‌و‌آمد می‌کردند. در همین زمان، ابن‌زبیر نیز به مانند سیدالشهدا ع در مکه اقامت گزیده ‌بود. این اقبال اجتماعی به امام ع، ابن‌زبیر را سخت به تشویش انداخت؛ زیرا او می‌دانست که با وجود آن حضرت در مکه، مردم گرد او جمع نمی‌شوند و با وی بیعت نمی‌کنند. ازاین‌رو، شبانه‌روز به منزل امام ع آمدوشد می‌کرد و در جوار کعبه به عبادت می‌پرداخت و زهدپیشگی در پی می‌گرفت (!) تا نظر مردم را به خود جلب کند. همچنین برای حفظ ظاهر و رفع اتهام از خود،‌ از امام ع می‌خواست که در مکه بماند تا او و مردم با ایشان بیعت کنند. با این حال، کمی بعدتر، هنگامی که امام ع آمادۀ رفتن به کوفه می‌شد، ابن‌زبیر به محضر امام ع آمد و اظهار داشت که از مبارزه‌نکردن و جهادنکردن علیه امویان بیمِ عذاب دارد؛ اما حیف که مانند اباعبدالله یاوران و انصاری ندارد تا به مصاف یزیدیان برود. سپس افزود، اگر امام ع در بماند با ایشان بیعت خواهد کرد؛ چراکه امام ع به امر خلافت، سزاوارتر از یزید و پدر یزید است. مسلماً این کلمات رنگی از حقیقت ندارند. خروج امام از مکه، هیچ‌کس را به مانند او مسرور نساخت. این ظاهرسازی چنان آشکار بود که پس از این ماجرا ابن‌عباس به وی گفت:‌ «ای پسر زبیر! فضا برای تو باز شد و حسین به سوی عراق کوچ کرد.»

این گزارش‌ها حاکی از این است که مقبولیت امام در جامعه‌ی اسلامی آن‌روز کتمان‌کردنی نبوده است. همچنین گردهمایی مسلمین در موسم حج در نزد امام حسین ع فی‌نفسه دارای معنای سیاسی خاصی بود. چه اینکه همه می‌دانستند با کسی ملاقات می‌کنند که بیعت یزید را نپذیرفته، برای مصون ماندن از گزند او از شهر مدینه گریخته و در حرم الهی اقامت گزیده است. در یک کلام، امام حسین ع مهم‌ترین رقیب سیاسی یزید قلمداد می‌شده است.

ابن‌عمر، از دیگر افرادی بود که امام ع را از رفتن به کوفه برحذر داشت. هنگامی که وی از عزم امام ع برای حرکت به کوفه آگاه شد، نزد ایشان آمد و از امام ع خواست که با گمراهان سازش کند و از جنگ بپرهیزد. امام ع در پاسخی تأمل‌برانگیز فرمودند: «ای اباعبدالرحمن! مگر نمی‌دانی که یکی از شواهد ناچیزبودن دنیا در نزد خدای تعالی این است که سر یحیی بن زکریا به‌عنوان هدیه نزد زنی بدکاره از بنی‌اسرائیل فرستاده شد. آیا نمی‌دانی که بنی‌اسرائیل از طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیامبر خدا را می‌کشتند و بعد مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده و حرکت ناروایی رخ نداده است، در بازارها نشسته و مشغول خرید و فروش می‌شدند؟ خداوند در کیفر آنان شتاب نکرد و به‌موقع از آن‌ها انتقام گرفت. ای اباعبدالرحمن! از خدا بترس و از یاری من روی برمگردان.»

چند نکته در این فرمایش بلند سرورمان به چشم می‌خورد: اول اینکه ایشان تلویحاً از عاقبت این سفر پرده برمی‌دارند؛ دوم اینکه آن حضرت به یک دستگاه محاسباتی والاتر که خود را به مؤلفه‌های ظاهری پیش رو محدود نمی‌کند، اشاره می‌کنند؛ سوم اینکه به لطف بهره‌مندی از علم الهی و نبوی، افق آینده را تا روز قیامت در نظر دارند و بر مبنای آن تصمیم‌های مختلف را ارزش‌گذاری می‌کنند.

از مهم‌ترین دیدارهایی که باید به آن اشاره کرد، ملاقات ابن‌عباس و امام حسین ع است. ابن‌عباس در طول اقامت امام در مکه، چندین بار نزد ایشان آمد. وی در یکی از این گفت‌وگوها،‌ همان حرف‌های ابن‌مطیع را دربارۀ بی‌وفایی کوفیان تکرار کرد. در مقابل، نقل‌های متفاوتی از پاسخ امام ع به ابن‌عباس موجود است. در یکی از آن‌ها امام ع به نامه‌های کوفیان اشاره‌ می‌کنند و در نقلی دیگر، از امر رسول‌الله ع مبنی بر خارج‌شدن از مکه سخن می‌گویند. در ادامه ابن‌عباس از امام ع می‌خواهد که دست‌کم به‌سوی یمن حرکت کند؛ اما وقتی امام ع را بر تصمیم خویش مُصر می‌بینید، پیشنهاد می‌دهد که امام، اهل‌بیت و فرزندان را با خود نبرد. امام ع در جواب ابن‌عباس، تصمیم خویش را امری الهی معرفی می‌کنند. سرانجام ابن‌عباس از روی ناامیدی می‌گوید:‌‌ «چشم ابن‌زبیر را روشن ساختی که خود به‌پای خود از مکه بیرون می‌روی و حجاز را جولانگاه او قرار می‌دهی.»

گفتنی است سبب پیشنهاد حرکت به یمن ازسوی ابن‌عباس این است که به عقیدة او، امام ع در یمن شیعیانی دارند که از اهل کوفه مطمئن‌تراند.

از دیگر گفت‌وگوهای جالب توجه، سخن امام ع به محمد حنفیه در مکه است. محمد به امام ع می‌گوید که از کشته‌شدن ایشان به‌دست کوفیان بیم دارد و پیشنهاد می‌کند که امام ع در مکه بماند. اباعبدالله ع در پاسخ می‌فرمایند که نمی‌خواهند خونشان در حرم الهی ریخته و حرمت حرم شکسته شود. در ادامه محمد از ایشان درخواست می‌کند که اقلاً به‌سوی یمن حرکت کند. اما امام ع پاسخ‌ می‌دهند که رسول‌الله ع را در خواب دیده‌اند و ایشان امر فرموده‌اند که: «ای حسین! بیرون برو که خداوند خواسته تو را کشته ببیند!»

و در انتها، باید به گفت‌وگوی میان عبدالله بن جعفر و امام حسین ع اشاره کرد. عبدالله همراه با امان‌نامه‌ای که از حاکم مکه گرفته بود، نزد امام ع آمد. اباعبدالله ع این امان‌نامه را رد می‌کنند و در پاسخ به اصرارهای عبدالله می‌فرمایند: «...اگر من در لانۀ جنبنده‌ای هم باشم، مرا بیرون می‌کِشند و می‌کُشند...!»

هیات الزهرا سنشریه منبر۲۸ صفرسید مهرداد امامیعلی منصوری
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید