مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

انسان‌ آخرالزمان به دنبال کشف خود با حضوری تاریخ‌ساز

مسئله امروز ما در نسبت با اباعبدالله چیست؟

نکته‌ای که می‌خواهم با شما در میان بگذارم این است که هویت ما، هویتِ عزاداری است. آیا در دل این عزاداری می‌توان رجوعی مناسب زمان خودمان یافت و افقی را طلب کرد، که امروزمان، بهترینِ روزگاران برایمان باشد؟ تا کنون به این اندیشیده‌اید که در نسبت با حضرت اباعبدالله، امروزه به چه مسئله‌ای می‌خواهیم رجوع کنیم؟ مگر نه این است که در قرآن، تفسیر به رای نداریم؟ مسئله داریم و بر اساس مسئله‌مان خدا با ما صحبت می‌کند. در سوره الرحمن می‌خوانید: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ »{الرحمن،29} می‌فرماید هر آنچه در آسمان‌ها و زمین است از او تقاضا دارند. تا اینجای آن خوب است و راحت می‌توان با آن همراهی کرد. در ادامه آیه داریم؛ « كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»؛ یعنی هر روز و روزگاری او به شانی است به عبارت دیگر؛ خدا شان بعدِ شان است. یعنی نسبت خدا در هر تاریخی، مناسب آمادگی برای گرفتن چیزی است که در خدا است. یک ذات احدی داریم که خدا شانی ندارد. برای مثال، خدا واجب الوجود است و همیشه واجب الوجود است! اما جَلوات دارد. «لَهُ الاَسماءُ الحُسنی» و جلواتش، مناسبِ طلبِ ماست.

انسان، تماما در آغوش خدا

مسئله‌ای که می‌خواهم با شما انسان‌های آخرالزمانی در میان بگذارم تا در موردش فکر کنید، این است که کربلا، ظرفیت پاسخ به انسان‌های آخرالزمانی را دارد. برای این ادعا، روایتی آورده‌ام که برایتان می‌خوانم، روایتی، عمیق و عجیب از حضرت سجاد(ع) است. توجه کنید : « إنّ الله عزوجلّ علم أنَّه یکون فی آخر الزّمان أقوام مُتعمِّقون، فأنزل الله تعالى «قُل هو اللهُ احدٌ» والآیات من سورة الحدید إلى قوله «وهو علیمٌ بذات الصّدور»_ یعنی شش آیه اول _ فمن رام وراء ذلک فقد هلک» در ادامه روایت هم داریم که بالاتر از آن، دیگر امکان ندارد؛ نهایتِ فهمِ حقیقت، سوره قل هو الله احد و شش آیه اول سوره حدید است و می‌فرماید که بالاتر از این نیست و بالاتر، هلاکت است و پوچی. اقوام آخرالزمانی، انسان‌هایی اند؛ که وسعت حضور جهانی پیدا می‌کنند که در این باره، روایت‌هایی فوق‌العاده، داریم که می‌گوید؛ در شرق عالم باشد، غرب عالم را می‌بیند و یا شب‌ها در منزلشان و صبح‌ها کنار حضرت در مکه هستند. در روایات داریم، که انسان آخرالزمانی، سعه عجیبی دارد به ادله‌ای که داریم و خودمان هم می‌توانیم آن را درک کنیم. پس این «قُل هُوَ الله اَحَد، اَللهُ الصَمَد ...» که داریم، چرا برای آخرالزمان، آمده است؟

شما جوان‌ها در دو مرحله ممکن است به خودتان دروغ بگویید. یکی این است که با باورهایِ خوبِ صد سالِ پیش زندگی کنید. به خودتان دروغ گفته‌اید! به جای دیگری تعلق دارید و قرآن پاسخِ دیگری به شما می‌دهد. دو آن‌هایی که فکر می‌کنند؛ می‌توانند در جهانِ مدرنِ غیرقدسی، راضی شوند. والله آن‌ها هم به خودشان دروغ می‌گویند. بشر آخر الزمانی، بشری است به سعه‌ی همه‌ی عالم، که ماورای جهانی که خدا در آن غایب است، در جست‌وجوی خودش است. نیچه درباره‌ی این جهان است که می‌گوید خدا مرده است. نیچه به گونه‌ای عالمانه، می‌گوید این نظام درونش خدا نیست. نیچه عقل دارد و فیلسوف است. منظور وی، این نیست که خدایِ واجب الوجود مرده است.

اینکه خدا احد و صمد است، به چه معناست؟ احد یعنی حضور بی کرانه‌ای که هیچ چیز کنارش نیست. به تعبیر امیرالمومنین یکی، که دو ندارد. احد یعنی در بی‌کرانگی حضور. خطبه اول نهج البلاغه هم به خوبی برایمان روشن می‌کند. صمد یعنی رئیس القوم، کسی که به سوی او باید رفت. صمد القوم یعنی آنکه مقصد است. اگر خداوند همه جا هست، پس به سوی او رفتن، یعنی چه؟ شما کسی نیستید که خدایی که اثبات می‌کنید واجب الوجود است را معبودتان گیرید. خدایی می‌خواهید، که بودِ شما را در برگیرد. حس شما، باید حسِ حضور خدا باشد. در جنگ، خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ با چه وسیله‌ای؟ با نور رزمندگان. احمد آقای کاظمی یک دفعه می‌گوید خدا، در صحنه است. بشر امروز، در افق تاریخ معنوی، در بودنش و اگزیستانسش می‌تواند حاضر باشد.

اقلاً در این باره فکر کنید که چگونه است که در نسبت خدا با ما او همه جاست؟ «اِنی قَریب، أُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ» در سوره بقره، می‌گوید در نسبت خدا با ما، او در همه جا حاضر است.اما در نسبت ما به او باید تلاش کنیم؛ آن چه که او هست و ذات ما را در بر گرفته است، را بیابیم. این عبادت است و تقوا. تقوا برای چه است؟ برای این است که آن چه را که هستید، حس کنید. صدرا، اصالت وجود را در نسبت اینکه هستِ من، در هویت تعلقی، به هستِ خداوند است؛ مطرح کرد. بحث عجیبی است. مرحوم مطهری می‌فرماید؛ شگفت جمله‌ای، از شگفت فیلسوف است!

نسل جدید در خطر نیهیلیسم یا پوچی قرار دارد؛ مگر جهان را بشناسد و با معارف بلند حسینیِ قدسی، جهانی که در آن قرار می‌گیرد را برای خودش معنا کند. بروید در این فکر که چه چیزی هستید؟ تماما در آغوش خدایید؛ و از طریق عبادات، با رویکرد کشف این ذات، آنچه که هستید را می‌یابید. شما چیزی نمی‌شوید، جز همان که هستید.

یاران امام حسین، یارانی با حضور تاریخی

حضرت سجاد(ع) بهترین راوی کربلا هستند. ایشان می‌فرمایند که یاران حضرت در عصر عاشورا دو دسته بودند. همه آن‌ها پاکباز و جانباز بودند و تا آخرین قطره خون ایستادند، در عین حال دو دسته بودند. یک دسته آن‌هایی که «لِأَنَّهُم کُلَّمَا اشتَدَّ الأَمرُ تَغَیَّرَت ألوانُهُم»، یعنی هر چقدر سخت می‌شد و به غروب عاشورا نزدیک‌تر می‌شدند، رنگشان را می‌باختند و« ارتَعَدَت فَرائِصُهُم»، پشتشان می‌لرزید و «وَجَبَت حدیث قُلوبُهُم»، قلبشان مقداری لرزش برمی‌داشت. این دسته ایستادند و شهید هم شدند؛ اما دسته دیگر، «وکانَ الحُسَینُ علیه السلام وبَعضُ مَن مَعَهُ مِن خَصائِصِهِ»، حضرت ابا عبدالله(ع) و بعضی از کسانی که با ایشان بودند، «تُشرِقُ ألوانُهُم»، چهره‌شان می‌درخشید و هر چه به غروب عاشورا نزدیک‌تر می‌شد به شعف می‌آمدند. «وتَهدَأُ جَوارِحُهُم»، آرامشی در حرکاتشان بود. «و تَسکُنُ نُفوسُهُم»،؛ جانشان در آرامش بود.

در مورد این دو دسته، من یک ادعا دارم و به آن بیش‌تر از یک ادعا فکر نکنید. این دو دسته هر دو در بندگی خدا نمره برتر را داشتند. روایت است که حضرت زینب(س)، شب عاشورا، به امام حسین(ع) گفتند؛ که به یارانت مطمئنی؟ و ایشان فرمودند که مطمئنم، آن‌ها قهرمانانند. پس در قهرمان بودن آن‌ها بحث نداریم. دسته اول،کسانی هستند که حسین(ع) را امام معصوم می‌دانند و می‌بینند که اگر کنار امام بایستند و مبارزه کنند، بهترین نحوه بندگی را کرده‌اند و بهشت مال آن‌هاست. اما تصور من این است که دسته دوم چیزی اضافه دارند، اسمش را حضور تاریخی گذاشته‌ام. اموی‌ها کاری کردند که عبادات اسلام بماند؛ اما تاریخ اسلام نه. دسته دوم متوجه می‌شوند؛ که با امام حسین(ع)، تاریخی که اموی‌ها خواستند از ما بگیرند را می‌توان برگرداند. آنان متوجه شدند که از طریق امام حسین(ع)، تاریخ اسلام برمی‌گردد و حضوری تاریخ برای خود حس کردند.

انسان آخرالزمان، انسانی جهانی و تاریخ‌ساز

در چشم‌اندازی اگر با شما حرف بزنم، آن وقتی که رهبری نماز حاج‌قاسم را می‌خواندند و شما گریه می‌کردید، برای بهشت گریه می‌کردید یا برای جهنم نرفتن ؟ به امام حسین قسم، برای هیچ کدام از این‌ها گریه نمی‌کردید! نمی‌دانید که چرا گریه می‌کردید. این است در بودنی که گفتمش در عین وصل، این شیون و فریاد چیست؟. اصطلاحاً به آن، حضور عرشی می‌گویند. این اشک، اشک لقا است، اشک حضور است. در آن حضور، حضوری که اشک ریختید، بودنِ متعالی را تجربه کردید. اگر هیچ دلیلی برای حقانیت جمهوری اسلامی نباشد، اشک هست؛ آخر چطور یک انقلابی، می‌تواند چنین اشکی، عطا کند؟

در کربلا زهیرها چه چیزی را تجربه کردند؟ چرا عصر عاشورا گل از گلشان می‌شکافت؟ جز این بود که متوجه شدند، در حضوری تاریخی قرار می‌گیرند، که اراده الهی تمام رگ‌های وجودشان را دربرگرفته است؟ حال این را چطور تطبیق دهیم؟ آیا کربلا، تنها برای کربلا بود یا برای همه حسینی‌هایی که می‌خواهند، تاریخ جدیدی بسازند؟ اکنون نیز ما مذهبی‌ها چند مدل هستیم. عده‌ای این گونه‌اند که در نسبتشان با انقلاب و امام و رهبری، می‌خواهند در تاریخِ جدیدِ ماورایِ جهانِ مدرن حاضر شوند. ما معتقدیم که جمهوری اسلامی، حضور در جهان مدرن با هویتی قدسی است. ما غرب‌زدگی و استعمار را قبول نداریم؛ اما این جهان مدرن، جهانی است که می‌توان با آن تاریخ ساخت.

اگر به روایت امام سجاد (ع) فکر کنید، می‌بینید گویی خودِ شما، آن متعمقِ آخرالزمانی هستید که می‌توانید هویت خودتان، در نسبت با خدا را در عین احد و صمد بودن خدا، درک کنید. شما کمتر از این نيستيد؛ این را جدی بگیرید و خودتان را فریب ندهید. می‌شود که هر تاریخی از یک جایی طلوع کند ولی برای همه بشر باشد، به همین دلیل شما نمی‌توانید بگویید که ماشین برای ما نیست. گویی باز هم کم بود، هواپیما را هم می‌خواهیم؛ هواپیما اختراع شد. فوکو، این که چه شد که بشر، این شد را خوب توضیح داده‌ است. سپس چه شد که دیدید فضای مجازی هم می‌خواهید؟ چون شما بیشتر از این هستید. با هواپیما نهایتا می‌توان در عرض چند ساعت رفت اروپا، شما این نيستيد، شما می‌خواهید همه جهان باشید؛ پس فضای مجازی می‌خواهید. مطمئنم برای بشر بعدی این هم کم است،؛ ملکوت می‌خواهد. یاران حضرت (ع) در شرق عالم که هستند، هم‌زمان غرب عالم را می‌خواهند؛ اما نه به وسیله اینترنت، بلکه در سلوک و هویت قدسی‌ خودشان‌.

از خود بطلب هر آنچه خواهی، که تویی

انسان آخرالزمانی یعنی کسی که بیشتر پیش خودش است، نزد ذاتش است. صدرا هم همین را می‌گوید که تو در هویتِ تَعَلقی هستی، عین ربط هستی، نزد خدا هستی.«أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ» {اعراف، ۱۸۰}. در بودِ خدا، بودِ خودت را می‌توانی بیایی.

ما با حسین و یارانی که متوجهِ نقشِ تاریخیِ خودشان شدند و آنگونه در عین‌الیقینِ تاریخی قرار گرفتند، می‌توانیم تاریخمان را از جنسِ تاریخِ انقلابِ اسلامیِ شهید حججی‌ها و حاج قاسم‌ها کنیم؛ تا معنای حضور جهانی خودمان را در این تاریخ حس کنیم و آن دو دروغ را به خودمان نگوییم، که نه می‌توانیم در قرونِ وسطایِ عقایدِ خودمان، زندگی کنیم و نه می‌توانیم در جهانِ مدرنی که خدا غایب هست، زندگی کنیم. در هر کدام از این‌ها، شما خودتان نیستید. شما در فرازینِ حضورِ تاریخیِ انقلابِ اسلامی هستید.

حال اگر شما رسیدید به اینکه تاریخی پیش رو دارید؛ برای رسیدن به آن انواری، که به سوی شما می‌آید، ظاهر عبادات کافیست یا شوق عبادات می‌خواهید؟ می‌دانید که شب عاشورا، غوغا کردند؛ به تعبیری مانند، زنبور عسل که در کندو، از شب تا صبح، به مناجات نشسته بودند. شب عاشورا چه خبر است؟ اگر متوجه باشید که در تاریخِ جدیدی هستید؛ شیون و اشک، برای اینکه این اجمال آینده به سوی شما بیاید و شما آن را حس کنید، همان عبادات خاص شب عاشورا، عبادات شب‌های حمله است.

نتیجه‌ای که می‌خواستم بگیرم این است که، ان‌شاءالله، با امام حسین(ع) متوجهِ حقیقتی می‌شوید که انقلاب اسلامی در پیش رویِ شماست تا خود را آن‌طور که هستید، بیابید.

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام «مکتوبات هیأت ‌الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفنشست اندیشهمحرم ۱۴۰۰استاد طاهرزاده
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید