بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه سخنرانی هفتگی / 30 اردیبهشت 1402 / حجت الاسلام علوی / جلسه چهارم
ارزش علم
گفتیم که بر همه تحصیل علوم و تعلم معارف فریضه و واجب عینی است. یک ساعت مذاکره به این علم برتر از هفتاد سال عبادت است و در روایات شریفه آمده است که بیشتر عبادتهای جناب ابوذر به تفکر اختصاص پیدا میکند.
حال این تفکری که در لفظ میآید با تفکری که در معنای باطن این سخن وجود دارد دارای مغاطله اشتراک لفظی معنوی است. مثل عبارت حسن شیر است و شیر در جنگل است پس حسن شیر است. این دو عبارت شیر و شیر دارای ظاهر یکسان هستند لاکن از نظر باطن معنایی با یکدیگر متفاوت هستند.
در بعضی مواقع اشتراک از این مقدار نیز بیشتر است و عبارات از نظر معنایی نیز با یکدیگر اشتراک دارند، پس اینکه اکثر عبادتهای جناب ابوذر از جنس تفکر بوده است، منظور از تفکر چیز دیگری است و آن تفکر و علم چیست؟ که پاسخ این سوال بحث امروز را شکل خواهد داد.
ارزشهای عقلی و نقلی علم مورد تاکید
دلایل نقلی:
۱- این علم دارای خاصیت هرچیز به خوار آید، روزی به کار آید نیست بلکه از این جنس است که تمام عبارات آن مورد استفاده و تاکید در زندگی بشر است. و برای همه و همیشه مفید میباشد.
الف) ملاک برتری علوم حتی دیگر محاسبات و توانایی فکر و طراحی نیست چرا که در زمانی جایگزین ذهن انسان ماشین حساب بود، درحالی که اکنون فناوری هوش مصنوعی بسیاری از تواناییهای انسان را تحت الشعاع قرار میدهد.
۲- دانشی است که هیچ کس به جز انسان نمیتواند آن را داشته باشد که نه در هوش مصنوعی و نه در هیچ چیز مشابهی میتواند قرار داشته باشد.
۳- از نماز واجبتر است و بر همگان واجب است!
بحث با ایه شریفه فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ که به پرسش از اهل علم اشاره میکند، شروع شد.
دانش چیزی است که معلم ما است یا اینکه قرار است ما از علم استفاده کنیم؟
گر از دوست چشمت به احسان اوست،
تو بنده خویشی نه در بند دوست!
پس در مسئله علم باید جایگاه دقیق مشخص بشود و الا علوم در نگاه ما، به علوم ابزاری تبدیل خواهند شد و علوم اگر معنای ابزار پیدا کنند، به لحاظ غایتی که فراهم میکنند، میتواند واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام باشند. در اینجا علم به لحاظ کاربرد هست که ارزش پیدا میکند. هشتاد درصد علوم حوزه علم، آن علم واجبی که مورد تاکید است، نیست! پس آن علم چیست که حتی در حوزهها نیز به این نحو با آن مواجهه میشوند؟
از قیل و قال مدرسه ام حاصلی نشد
جز حرف دلخراش ، پس از آنهمه خروش[1]
انسان ها در سخن گویی چند دسته هستند:
جامعه پیش از رسول الله یک جامعه منحط از حیث ارزشهای انسانی و اخلاقی بودند و ایشان در طول 23 سال این جامعه را طوری تربیت و آماده کردند که به اندازه دو تمدن بزرگ مجاور خود یعنی ایران و روم رشد کرد و فرهنگ خود را در کل دنیا پخش کرد و در نتیجه و پایههای این چنین حکومتها را لرزاند!
حضرت رسول برای این جامعه دو محصول فقط ارائه نمود، قرآن و عترت ایشان[2]، و پیامبر با همین قرآن و معارف ابوذری ساخت که از دید آن جامعه شناس غربی ،شخصیت ایشان طی ابتلائات و مسائل مختلف جامعه که هرکسی دچار دگرگونی و تغییر میشود، بدون ذرهای تغییر نسبت به ارزشهای آموخته شدهاش زندگی کرد. دوستان آدرس کلی آن علم قرآن است!
بنی امیه با مثلث شوم زر و زور و تزویر هرشخصی را که اراده میشد با خود همراه میکردند! اشاره به داستان شریح قاضی شاگرد امیرالمونین که با قرار گرفتن در برابر سکه و طللا و زور جلاد و شهادت دروغ سه نفر که حسین بن علی علیه السلام فلان خطبه را ایراد کرده است، و حکم ارتداد و خارجی بودن امام حسین را صادر نمود!حکم ارتداد و اعدام شیخ فضل الله نوری را یک عمامه به سر زنجانی صادر کرد! پس ببینید دوستان فتنه چیزی نیست که برای مردم عوام باشد، مسئلهای است که اگر برپا شود، هرکسی میتواند دچار آن شود. اگر فتنه به پا شود انسان چندین سرمایه دارد، پول و سرمایه، جان، آبرو، دین، و همه اینها به ترتیب باید فدا شود تا حلقه داخلی ایمن بماند و همه اینها فدا شوند تا انسان دین خود را از دست ندهد، چرا که بعد از آن دیگر انسان، انسانیت خود را از دست داده است!
داستان ترماح و بردن نامه امیرالمونین نزد معاویه[3] که نشان میدهد یاری که آنچنان از مقام حضرت دفاع میکند و معاویه در وصف او میگوید:« اگر من آنچه را دارم به شما بدهم يك دهم خدمتى را كه اين عرب بيابانى به على نمود نخواهيد كرد.» نهایتا او مجلس معاویه را بهم میریزد ،ولی در برابر پول و یک کنایه معاویه که گفت:« یاران علی فقیرند و او اطرافیان خود را فقیر رودست دارد.» خود را گم میکند و سی هزار درهم از او پول میگیرد. تا به دروازه شهر رسید با تهمت سکهها را از او گرفتند و با یک خفت کشیدن او به کوفه بازگشت!چرا که به توصیه امیرالمومنین در باب نگرفتن پول و هدیه از معاویه و یارانش توجهی نکرده بود! خوب این چه دانشی است که ابوذر داشت و تا لحظه آخر بر دین استقامت کرد و ترماح با این اوصاف و این خصال بیان شده نداشت و اینگونه شد؟
امام خمینی در انقلاب اسلامی از جوانهای مملکت انسانهایی تربیت کرد که به نقل از کارشناسان روانشاسی اینها شکست ناپذیر هستند!خب، این علم و معرفت چیست که این قدرت را به جوانان داده است و دشمنان میخواهند این دستگاه انسان ساز تضعیف و از بین برود؟
روایت شده است پیامبر وارد مسجد میشوند و سه گروه را در حال بحث علمی مشاهده میکنند، گروه اول در حال مباحثه علم انساب[4]حضرت فرمودند:ـ«عِلمٌ» یعنی عرف آن را علم میشناسد و در حقیقت علم نیست و کسی اگر کسی آن را نداند نه دنیا را از دست داده است نه آخرت را. گروه دوم در حال مباحثه علم طب بودند، که در آنجا حضرت با تبسمی و نقل به مضمون فرمودند:«علمی است که اگر شخص یا جامعهای نداشته باشد دنیا را باخته ولی از آخرت،عاقبت و انسانیت او چیزی از دست نرفته» در نهایت گروه سوم در حال مباحثه علم قرآن بودند و حضرت تبسمی کردند و در آن مجلس نشستند و فرمودند:«سارعوا الی ریاض الجنه» و آنجا پرسیدند؟«و ما ریاض الجنه؟» و فرمودند این حلقه که در آن علم قرآن بحث میشود!
سپس پیامبر فرمودند « إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل مانا علم سه چيز است: آيه محكم، فريضه عادله، سنت پا برجا، و غير از اينها فضل است. »
آیه محکمه اشاره به عبارات و آیات توحید و معاد دارد، فرضیه عادله اشاره به اعتدال نفسانی و پرهیز از گناه و نهایتا به استواری قوای اختلاقی دارد. و نهایتا سنت قائمه به استقرار و استواری وجود نفسانی اشاره دارد و مازاد این علوم فضل و ابزار است که مارا به سه علم اصلی میرساند که شامل همه علوم حتی علوم حوزی میشود.که انشالله در جلسه بعدی این آیه به صورت مبسوط مورد بحث قرار خواهد گرفت.
اساسا دانش دو دسته است یکی دانشهای که ما در زندگی انتخاب میکنیم و حکم ابزار را دارند و دیگری دانشهای که به ما در اصل انتخاب زندگی و هدایت کمک میکنند.که آدرس آن انبیاء ،مرکز آن پیامبر خاتم و مکتوب آن قرآن است.
هدیه به پیشگاه مقدس آقا امیرالمومنین و تعجیل در فرج صلوات
[1] روح ا... خمینی
[2] اشاره به حدیث شریف ثقلین
[3] https://erfan.ir/farsi/84279.html
[4] علم انساب از تعیین نسب(نژاد و تبار) مردم و روشهای پژوهش در آن، با هدف پرهیز از خطا در تعیین نسب اشخاص سخن میگوید.