بسم رب الشهدا و الصدیقین
-حاجی ایول، من همش تو فکر این بودم که با خستگی که از شمارش آرا تو تنم مونده چه جوری فردا برم سر کلاس های دانشگاه؛ خوب شد که تعطیل شد.
دقیقا دمدمای انتخابات مجلس بود که مسئله کرونا که تقریبا ۲-۳ هفته قبل از چین شروع شده بود، برای کشور ما یعنی ایران جدی شد؛ اون زمان شاید هم سن و سالهای ما در کنار تمام نگرانیهایی که بابت این اپیدمی داشتیم، شاید ته دلمون هم خوشحال بودیم از این که یه چند روز قراره تعطیل باشه و ما بعد از دو سه سال درس خوندن تو دانشگاه یه تعطیلی نسبتا بلند مدت داشتهباشیم، اما غافل از این که نمیدونستیم قراره چه بلایی سرمون بیاد.
شاید الان هم که مشغول خوندن این متن هستید، از واژه «بلا» مرگ و میر های کرونا و ... بیاد تو ذهنتون، که کاملا درست هم هست؛ اما اون چیزی که تو ذهن منه چیز دیگهای هست: حسرت دانشجوی قدیمی بودن!!!
تو این دو سالی که کرونا بخش خیلی خوبی از زندگی همه ما دانشجوها رو مجازی کرده، از آموزش بگیر تا تحویل دادن تمرین و کلاس حل تمرین و پروژهها و ... دو نسل دانشجو وارد دانشگاه شد، دانشجوی های ورودی ۹۹ و ۰۰ که البته انتظار ما درست نبود و شماره دانشجویی هاشون به جای ۰۰ با ۴۰۰ شروع شد. دانشجوهایی که اتفاقاتی مثل برنامه سلام شریف، اردو ورودیها، هفته فرهنگ که به صورت حضوری برگزار میشد و خیابان اصلی دانشگاه پر میشد از غرفه تشکلها و کانونهای فرهنگی رو اصلا به چشم ندیدند؛ و اگر خیلی بخوایم مثبتاندیش باشیم یه سری چیزها راجع بهش شنیدند. احتمالا هممون هم موافق باشیم که دانشجوهای نسل کرونا همچین ویژگیهایی دارند. اما چیزی که من به عنوان یک «بلا» ازش داخل متن یاد کردم، این بوده که بچههای ورودی نسل کرونا فرصت ناب فضای حضوری دانشگاه رو به مدت حداقل ۱ سال از دست دادند، فضایی که برای ما پر از خاطرههای تلخ و شیرینه و حتی تلخترین خاطرههاش برای آدم انگیزه بود، حتی به غلط! کی تعیین میکنه درست و غلط چیه؟!
اما این بلا یک نتیجه ناخواسته به همراه داشت، اونم این که ما الان شاهد یک تفاوت نسلی، یا به تعبیر بهتر یک «انقلاب فرهنگی» بین دو نسل هستیم، نسلی که زمین تا آسمون با ما فرق دارن و حتی بعضاً خیلی سخت ادبیات مشترکی برای حرف زدن باهاشون پیدا میشه، نسلی که شاید دغدغهشون به جای بهترکردن فضای دانشگاه، ساختن و فرستادن گیف و استیکرهای بیشتری مثل «تموم شد؟ خیلی تاثیر گذار بود»، «ندیدم، نخوندم و...» و ... در نهایت هم «اهمیت نمیدهم، فاقد اهمیت!» باشه.
تو این شماره میخوایم بررسی کنیم، که این اختلاف دقیقا مختصاتش چیه، و یک دانشجوی تراز باید چه شکلی باشه.