الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ اللهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ، مَولانا یا بْنَ الْحَسَن آجَرَکَ الله فی مُصیبةِ الحُسَینِ و عمِّکَ ابوالفضلِ العبّاس. مَولانا اغِثْنا و ادْرِکنا، اُنْظُر اِلَینا مُنْتَظِرون.
جهت عرض تسلیت به محضر مبارک صاحب عالم و صاحب ماتم، امام زمانمان، صلوات هدیه بفرمایید. تقدیم به ارواح شهیدان، خاصه شهدای کربلا، و علمدار عرصه شهادت و ایثار و ولایتمداری، حضرت ابوالفضل العباس صلوات ختم بفرمایید. جهت شفای بیماران و رفع این ویروس عالمگیر و رفع بیماریها و ویروسهای اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی صلوات ختم بفرمایید.
اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم. رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یفْقَهُواْ قَوْلِی.
اَلحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمینَ و الصَّلاةُ علی سَیِّدِ الْاَنبِياءِ و الْمُرسَلينَ حَبیبِ إلَهِ العَالَمینَ أبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ و آلِهِ الْمَعصُومینَ، سِیَّما بقِیَّةَ اللهِ فی الاَرَضینَ، اللَعنُ عَلی اَعْدائِهِم اَجمَعینَ. وَلَوْلَا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا.
تسلیت عرض میکنم شهادت جانکاه و عالمسوز سبط پیامبر اکرم، خامس آل عبا، سرور آزادگان، آموزگار قیام و انقلاب در برابر مستکبرین و زیادهخواهان، مظهر همهی صفات جماله و جلالهی خداوند، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و مجموعهای از ستارگان آسمان عبودیت و بندگی و آزادگی و شرف که به پای امام حسین (ع) خونشان را نثار کردند؛ به امام زمانمان و به شما عزیزان.
تبعیض و اسلام التقاطی
اسلام یک نظام فکری، عقیدتی، اخلاقی و عملی است؛ و التقاط، خودش، مثل بیدینی است. کسی اصل دین را قبول نکند یا دین را با تبعیض قبول کند، بگوید نماز خوب است ولی جهاد نه، مبارزه نه، انقلاب نه. گذشتِ از مال مشکل است. قرآن کریم هم دارد: «...أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ...» {بقره، 85}، مزمت و نکوهش میکند، کسی ادعای اسلام داشته باشد، با این که اسلام یک مجموعه و نظام است، اسلام را تجزیه کند، اسلام آمریکایی؛ برخی از صفات ثبوتیِ دین مثل نماز و زکات را قبول دارند ولی صفات صلبیهی دین که برائت از مشرکین است و ایستادگی کردن در برابر زورگویان، مقاومت کردن، نسبت به او یا اعتقاد ندارند یا حاضر نیستند این باور را بر زبان بیاورند. این حکومتهای مدعی اسلام منطقه، که ظاهرشان اسلام است ولی باطنشان کفر است، اینها مامور پیاده کردن اسلام التقاطی هستند که این اسلام التقاطی همان اسلام آمریکایی است که امام از او یاد میکردند. همان اسلام انگلیسی است. حضرت سیدالشهدا در این قیامشان مجموعهای از دین را تابلو کردند، در عمل ارائه کردند، در خطبهها و بیاناتشان تبیین کردند و هیچگاه اجرای بعضی دستورات، امام حسین (ع) و یارانشان را از پارهی دیگر دستورات الهی بازنداشت.
مهمترین خصیصه سیدالشهدا
سیدالشهدا مهمترین خصیصهاش عشق به پروردگار متعال است، نماز است. «اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ»، ۲۵ بار حضرت سیدالشهدا با پای پیاده مکه رفتهاند. فرزندشان هم در مجلس یزید اعلان کردند: «أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى» {از خطبه امام سجاد (ع) در شام} اینها برای تعظیم شعائر دین و اعلام اعلای کلمه توحید و وحدت جامعه اسلامی امامت میکردند، پیشگام بودند.
لذا حضورشان در اجتماعات بینالمللی جامعه اسلامی، حضور عاشقانه و ویژه بود. در نوای مناجاتی حضرت سیدالشهدا صحنههایی را آفریده که یا بینظیر است یا با توجه به مناجاتهای امیرالمومنین (ع) باید بگوییم کمنظیر است. امام حسین (ع) در دامنه جبل الرحمه عرفات چه قیامتی بر پا کرده که رویش اشکهای امام حسین علیه السلام این دعای دلانگیز عرفه امام حسین (ع) است.
تواضع سیدالشهدا
سیدالشهدا در مقام تواضع با ضعفا با پابرهنگان وارد باغ خودش شد، یک باغبانی برای آنجا معین فرموده بودند، برده بود، به نام صافی، حضرت آرام وارد باغ شدند و حرکات این صافی را زیر نظر گرفتند، ببینند چه کار دارد میکند. دیدند که صافی سفره نان گذاشته، دارد نان میخورد، سگ هم مقابلش زانو زده ولی یک لقمه خودش میخورد، یک لقمه جلوی سگ میاندازد. امام حسین (ع) پشت درخت پنهان بودند، این حرکت زیبا و دلانگیز که هم قناعت به یک نان بسنده کرده، هم ایثار و رعایت حقوق حیوانات است. یک چنین کسی که در برابر حیوان یک لقمه خودش میخورد و یک لقمه جلوی سگ میاندازد. پیدا است که این گرسنگی هم نوع خودش را، برادر مومن خودش را برنمیتابد. سیدالشهدا یک مرتبه از پشت درخت مثل آفتاب سر زد. فرمود: صافی عذر میخواهم که بدون اذن به باغ شما وارد شدم. صافی دستپاچه شد. آقا پدر و مادرم به قربانت! جانم به فدات. باغ باغ شما است و من هم برده شما هستم.
حضرت فرمودند این کاری که میکردی چه توجیهی داشت؟ عرض کرد: آقا من غلام شما هستم. این سگ هم سگ نگهبان باغ شما است. مال شما ولو سگ باشد، برای من قداست دارد و من نمیتوانم ذینفسی، صاحب روحی، پیش من باشد، من چیزی بخورم و او نخورد.
امام حسین (ع) فرمودند: همانی که اول گفتم. این باغ، باغ شما است. خودت را هم آزاد کردم. سه هزار درهم به او بخشید که هم خودت آزاد هستی و هم باغ مال شما است و هم با این سه هزار درهم، سرمایهای تدارک کن. توانمند باش. محتاج این و آن نباش. این نوع تواضع که انسان غلام خودش را، صاحب باغش قرار دهد و این طور او را تحویل بگیرد، او را بزرگ کند.
درس برائت و خودسازی امام حسین (ع)
امام حسین (ع) وقتی مروان پیام یزید را رساند که بیا با یزید بیعت کن، آنجا در نهایت اقتدار، شکوه، جلال اعلام فرمود که: «نَحنُ أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مٌوضِعِ الرِّسَالَةِ»، ما خاندان نبوت هستیم و جایگاه رسالت رسول هستیم. جد من علاوه بر این که نبی بوده، رسول بوده، برای بشریت برنامه آورده، پرچم مدیریت جهان را به دست گرفته است. خانه ما، محل نزول ملائکة الله است. «وَ یَزِیدُ شَارِبُ الْخَمْرِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ»، این در مسأله برائت و خودسازی و جامعهسازی، درسی است که حضرت سیدالشهدا (ع) القا فرمودند تا ما یاد بگیریم با چه کسانی باید ناسازگار باشیم. فرمود یزید یک آدم بیبند و باری است که شراب میخورد.
بزرگترین جنایت شرابخوری است. شراب، کلید تمام مفاسد است. برحسب روایت نبوی، خدا تمام رذایل و مفاسد را، در یک محلی جمع کرده، محصور کرده، قفل کرده که این آتش بشر را نسوزاند. کلید این زندانی که همه شرور، آفات، بدیها، در آنجا محبوس هستند، کلیدش شراب است. «یَزِیدُ شَارِبُ الْخَمْرِ»، در این سران ممالک دنیا پیدا کنید، یک کسی این آلودگی را نداشته باشد. در چه شرایطی دنیا، در بدبختی غوطه میخورد. «و یَزِیدُ شَارِبُ الْخَمْر»، دیگر چه؟ «مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ»، برادران و خواهران یک کسی بین خود و خدا گناه میکند، خدا هم ستار است، لذا ما هم حق تجسس در زندگی شخصی افراد مطلقا نداریم. امر به معروف و نهی از منکر، مربوط به گناهان علنی است. مربوط به بیحیاییها است. هرکس جرئت میکند، قانون خدا را جلوی چشم بندگان خدا پایمال میکند، هرکسی غیرت دینی دارد، باید با او برخورد کند. هر گناهی که باشد. هر مفسدهای باشد. هر ظلمی باشد. وقتی از پرده بیرون آمد، ظهور پیدا کرد، هیچ کس نباید تحمل کند و اگر تحمل کرد، در گناه آن گناهکار، خدا او را سهیم قرار میدهد، شریک قرار میدهد. گناه علنی دو جرم است. یکی اصل گناه است. تجاوز به حدود الهی است، دوم جریکردن جامعه است. از بین بردن قبح گناه است و امام حسین (ع) روی این انگشت گذاشت. «مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ»، یزید علنا فسق انجام میدهد، گناه او، گناه مخفی نیست. برای شما مسلمانها، برای شما پاکان هیچ ارزشی قائل نیست. شماها را به حساب نمیآورد. لذا خلاف مسیر عمل شما، فرهنگ شما، دین شما، فسق علنی انجام میدهد. سوم «قاتِلٌ النَّفسِ المُحتَرَمَة»، این آدم هم تروریست است، تروریستپرور است و هم خودش دستش آلوده است، به خون بیگناهان. یک آدمی است که برای نفوس بشر، برای جان مسلمانها، احترام قائل نیست. «مِثلي لا يُبايِع مِثلَه»، حالا ما که پایگاهمان، پایگاه نبوت است، پایگاه طهارت و پاکی و عدالت است، با کسی که پایگاهش، پایگاه ظلم، قتل و فسق است؛ این دو تا جریان، امکان دارد با یکدیگر بسازند؟ خیلیها فکر میکنند که بین اسلام و دنیای استکبار سازش امکانپذیر است. حالا استکبار غرب باشد یا غیر غرب، استکبار بیخدایی است. استکبار زورگویی به بشریت است. استکبار گرفتن فرصتها از تودهها است. استکبار، انحصاری کردن امکانات برای گروه خاصی است. آیا این با اسلامی که اساسش بر عدل و بر طبقات ضعیف مبتنی است، امکان سازش دارد؟ میشود ما بگوییم این دو با مذاکره به هم میرسند؟ کجا گرگ و گوسفند با مذاکره به هم میرسند؟ گرگ خاصیتش درندگی است، باید با قدرت قهریه، او را از تجاوز به گوسفندها، به حقوق ضعفا، دور کرد. امام حسین (ع) نفرمود من بیعت نمیکنم. دو تا جریان را مقابل هم قرار داد. دو تا جبههی مقابل هم را تصور کرد. «...مِثْلِی لا یُبایِعُ مِثْلَهِ».
عبادت سیدالشهدا (ع)
در عبادت اولاً حضرت سیدالشهدا (ع)، خیلی خشیتش از خدای متعال بروز و ظهور داشت. کثیرالبکا بود. زیاد گریه میکرد. عرضه داشتند: یا اباعبدالله شما آیهی تطهیر در مورد شما آمده، سورهی هَلْ أَتَی در شأن شما آمده، خدا در سورهی هَلْ أَتَی وعدهی بهشت به شما داده، «جَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا» {انسان، ۱۲}، قبل از آنی که بروید، خدای متعال، قبالهی بهشت را به شما داده. چرا شما اینطور گریه میکنید؟ چرا اینطور در برابر خدا مرعوبید؟ حضرت سیدالشهدا (ع) فرمود: کسانی در قیامت در اماناند، کسانی اهل بهشتاند که اینجا از خدا بترسند. ترسشان، ترس چماق و چوب و سلاح نبود. خدا را خیلی بزرگ میدیدند، خود را در برابر خدا همیشه قاصر میدیدند. این حالتِ کم دیدن خود در برابر عظمت خدا، منشأ آنطور گریهها و خشیتها و بیخوابیها بود.
حرکت امام حسین (ع) به سمت کربلا
امام حسین (ع) در حرکتی که از مدینهی منوره تا مکهی مکرمه و از مکهی مکرمه تا کربلای معلی، بعدش هم زینبش، ربابش، مجموعهی کسانی که از حریم و حرم بودند، با امام حسین (ع) همراه بودند، از کربلا تا شام و از شام تا مدینه، شما اگر یک محاسبهی دقیق داشتهباشید، میبينيد که یک پروژهی تعریف شدهاست. یک حرکت برنامهریزی شدهاست. یک منظومهی محاسبه شدهی دقیقی است. هر کسی یک رسالتی، یک مسئولیت ویژهای را در این حرکت دارد. هیچگاه حرکت امام حسین (ع) حرکت انفجاری نبود، عکسالعملی نبود، تدافعی هم نبود؛ بلکه امام حسین (ع) یک تهاجمی را آغاز کرد و در این تهاجم از اول خودش را پیروز میدید. شعارش، شعار پیروزی بود. یارانش همه احساس قدرت میکردند، همه احساس عزت میکردند. در سخنرانیها، خطبهها، رجزها، طرف را محکوم و مغلوب و ذلیل میشمردند و خود را پیروز و برتر از همهی این کفار و این معاندین به حساب میآوردند. لذا سیدالشهدا (ع) دنبال پیروزی نظامی نبود. با اینکه با دعوت اهل کوفه رفت، تشکیل حکومت اسلامی را واجب میدانست، که واجبی است که از اول خلقت، خداوند متعال، بشریت را مامور کرده تا زیر پرچم انبیا با حکومت انبیا، با حکومت پاکان، با حکومت معصومین زندگی کنند؛ سبک زندگی را از مظهر خدا، از الگوی کامل، انسان کامل بگیرند. امام حسین (ع) این فریضه را هم واجب میدانست؛ لذا به مردم کوفه هم لبیک گفت ولی میدانست مردم کوفه عهد شکنند. با پدرش، با برادرش وفا نکردند، با خود ایشان هم وفا نمیکنند. مع ذلک، هم در مدینه، هم در مکه اعلام کرد من کشته خواهم شد، مخصوصا در مکهی مکرمه. آن خطبهی عجیب، با آن تابلویی که مرگ را آنچنان پر جاذبه و زیبا ترسیم کرد که آدم وقتی آن خطبه را میخواند، آرزو میکند ای کاش ما هم جبههای بودیم، ای کاش ما هم کنار شهید سلیمانی بودیم. کنار شهید باکری بودیم. این شهید سرافراز میدان عشق، این شهید 25 سالهی نجفآبادی. اینها را امام حسین علیهالسلام همینطور شیدای مرگ خونین کرد، و خودش هم یعنی پیروزیش در این شهادت بود. رسوایی بنی امیه در این قتل و غارت و بیرحمی و بدبختی و ددمنشی و وحشیگری بود. امام حسین علیهالسلام آمد جبههی توحید را در اوج زیبایی بدون هیچ دستپاچگی، هیچ کدام از بانوان، هیچ کدام از کودکان حرکتی که خلاف برنامهی تنظیم شده امام حسین باشد، یک مورد شما سراغ نداری. بچهی کوچک تا زنان بزرگ هیچجا اظهار گرسنگی نکردند، چیزی که قدر آنها را نداشتند، هیچجا نبودهاست لازم باشد در دهن جلاد مقتدر خونآشام بزنند و کوتاه بیایند. حضرت زینب در مجلس شراب ابنزیاد چه صولتی، چه قدرتی از خودش نشان داد. در مجلس یزید، امام زینالعابدین (ع) چه کار کرد؟ این همه کشتار، این همه بیرحمی و جنایت، یکی از اینها را نه در طایفهی بانوان دختران، نه در پسران، نه در مردان، یک مورد شما ترس نمیبینی. یک مورد عقبنشینی نمیبینی. یک مورد کوتاه آمدن در برابر منطق یاوهی اینها را شما نمیبینید.
جایگاه ویژه حضرت ابالفضل (ع)
و در این میدان حضرت ابالفضل علیهالسلام جایگاه ویژهی ویژه دارد. هم از نظر عبادت کان ناسکا. آن چیزی که درمورد حضرت ابالفضل گفته شده است؛ اهل نسک بود، عبادت بود، عشق به خدا در وجودش موج میزد. سرهای شهدا را که بردند، دیدند یکی از این سرها پیشانیاش پینه بستهاست. گفتند مال کی است؟ گفتند آن حضرت ابالفضل است. اهل تهجد، اهل نماز شب، اهل تمسک؛ در قهرمانیها، در جنگها حضرت ابالفضل بیبدیل بود در کنار امام حسین (ع)، حضرت سیدالشهدا دقیقا وارث امیرالمومنین (ع) بود. لذا وقتی حضرت ابالفضل پا به میدان میگذاشت، لشکریان پا با فرار میگذاشتند، الحذر الحذر میگفتند. ابالفضل از ابتدای تولدش ذخیره الحسین بود. ذخیره الکربلا بود. ذخیره العلقمه بود. برای میدان تربیت شده بود. حضرت امیرالمؤمنین (ع) اعلام کرد به عقیل، میخواهم یک همسری برایم بگیری که فرزند قهرمان بهوجود بیاورد و یاور حسینم (ع) در دوران کودکی باشد. کسیکه از ابتدا با این هدف مولود شده، بعد اینطوری تربیت شده؛ در شجاعت کمنظیر است، در سخاوت کمنظیر است. باب الحوائج است دیگر. کرم حضرت ابالفضل، ایثار حضرت ابالفضل، نثار حضرت ابالفضل. همه چیزش مظهر عظمت و ارزشهای علوی بود. ولی با همهی این شجاعت و مقدماتی که برای بروز شجاعتش فراهم شده، بدون دستور فرماندهاش، امام زمانش، حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، یک قدم برنمیدارد.
یاران اباعبدالله (ع)
دیگر شهدا، شب عاشورا، که حضرت سیدالشهدا چشم برزخیشان را باز کرد، بهشتشان را دیدند، پیغمبر را دیدند، امیرالمؤمنین را دیدند، حمزهی سیدالشهدا را دیدند، بعد حضرت سیدالشهدا به اینها فرمود که اینها به استقبال شما آمدهاند؛ منتظرند. هرکسی استقامت کند، آن مرحلهی آخر پرده را برمیدارند و به او میگویند که کجا داری میروی. اینها خوب امتحان دادند. وقتی امتحانشان قطعی شد، برای بهشت نبود؛ برای وظیفه بود. وقتی استقامت کردند؛ امام حسین میگفت بروید؛ نرفتند، حضرت سیدالشهدا این بار دیگر مقاماتشان را بهشان نشان داد. چون دیده بودند بیتابی میکردند. شب تا صبح، هیچکسی از شوقش خوابش نبرد. چه عالمی داشتند! ولی به سیدالشهدا اصرار میکردند حسین جان اجازه بده همین شب حمله کنیم کار را تمام کنیم. اما عباس هیچگاه جلوتر از امام حرفی ندارد، «لَا یَسبِقُونَهُ بِالقَول وَ هُم بِأمرِهِ یَعمَلون».
برادران، خواهران، فرهیختگان، دانشوران، خوبان، جهادگران، که الحمدالله ما هم به این عزیزانمان در دانشگاه شریف خیلی جاها مباهات میکنیم، بهعنوان نمونه نام میبریم که در عرصههای کمکهای مؤمنانه، در عرصههای کمک به درماندگان، شما جزو خطشکنها هستید. ولی خطشکنی، ایثار، نثار در برابر اطاعت خدا و تعبد از خدا به حساب نمیآید. شجاعت ابالفضل، ایثار ابالفضل که خودش به آب برسد و تشنگی در اوج باشد، آب خوردن هم برایش جایز باشد، ولی به خودش اجازه ندهد؛ این مواسات، از شئون بارزهی حضرت ابالفضل العباس است. امام زمان من تشنه باشد، من لب به آب بزنم؟ بچههای کوچک امام حسین العطششان به آسمان بلند بشود، من به خودم اجازه بدهم که آب بخورم؟ اینها خیلی فضیلت است.
اهمیت ولایتمداری و آمادگی برای ظهور
ولی این ولایتمداری است تا امام زمان ارواحنا فداه مجموعهی جامعه در آن حدی که بتوانند دنیا را اداره بکنند، مجموعهی مدیرانی که میخواهند با امام زمان باشند، باید تسلیم محض دستورات خدا باشند. ولی خودشان را خلیفهی خدا بدانند و در برابر اوامر او روشنفکربازی و گیر دادن و فتوا دادن در برابر امام حسین، اینها خلاف آن توحید است. «وَ إذ قُلنا لِلملائِکه اسجُدوا لِآدَم...» {بقره، 34}، این حالت سجود، در برابر آدم نبود که، در برابر خدای آدم بود. خدا میگوید سجده کن، من اطاعت فرمان خدا را میکنم. این تعبد، این توحید کامل، که اگر انسان با عقل عاشق نشود، عشق عاقلانه برایش پیدا نشود، بدون عشق، هرکسی فضای فکری دارد، پیشذهنیتهایی دارد. هرکاری ولو مصلحت هم باشد، ولو صرف دین هم باشد ولی با پیشذهنیتهای ما سازگار نباشد، ما زبان به اعتراض باز میکنیم و مادامی که این حالت اعتراض و نقطه مرکزی وارد است، امام زمان ظهور نخواهد کرد، این مجموعهی نظام است که با حضرت سیدالشهدا بودند، مجموعهی نظام مهدوی بودند. وقتی امام زمان میآید که ما همه مثل حبیببنمظاهر باشیم، مثل زهیر باشیم، مثل مسلمبنعوسجه باشیم، مثل حضرت ابالفضل و علیاکبر باشیم. یک منظومهی کامل، همه با جاذبهی خورشید حسینی دارند حرکت میکنند، مدارشان را این خورشید دارد تعیین میکند و در خلاف آن مدار سر سوزنی از آن مدارِ اطاعت امام حسین (ع) خارج نمیشوند و چون عاشقاند اصلا سوال به ذهنشان نمیآید. این است که مشکل زندگی را محبت حل میکند، عشق حل میکند، و حضرت ابالفضل در این عشق نه تنها پرچمدار نظامی بود، نه تنها پرچمدار سقایی بود، نه تنها پرچمدار وفا بود، نه تنها پرچمدار ایثار بود، نه تنها پرچمدار عبودیت و نماز شب بود، پرچمدار عشق، حضرت ابالفضل العباس است. السلام علی العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمومنین.