مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۱۵ دقیقه·۳ سال پیش

اکسیر محبت

راه نجات حسینی

می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را

می جویمت چنانکه لب تشنه آب را

محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح

یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را

بی تابم آنچنانکه درختان برای باد

یا کودکان خفته به گهواره تاب را

بایسته‌ای چنان که تپیدن برای دل

یا آنچنان که بالِ پریدن عقاب را

حتی اگر نباشی، می آفرینمت

چونان که التهاب بیابان سراب را

ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی

با چون تو پُرسشی چه نیازی جواب را

شاعر: قیصر امین پور

راه نجات تکوینی

در بحثی که در ادامه به امید خدا، خدمت شما تقدیم خواهد شد؛ تلاشم بر این است که علاوه بر گذر از کوچه فکر و فرهنگ حسینی، عینی باشد و در این فرصت دو جلسه‌ای بر روی یک خودآگاهی _که هستیم، کجاییم و چه می‌کنیم_ کار کنیم. این خودآگاهی دلالت‌های روشنی، درباره‌ی راه نجات حسینی برایمان در بر دارد. علاقه‌مندم که بحث ساده و معمولی ارائه شود و همه با هم بیندیشیم.

به دو شکل می‌توان راه نجات را تصویر کرد؛ که یکی از آن‌ها، راه نجات تکوینی است. اینکه آقا امام حسین(ع) واسطه فیض هستند و از جایگاه تکوینی خاصی برخوردار هستند؛ ایشان را به مرتبت یک راه نجات رسانده‌است. همه اینها جزو باور و داشته های‌ما است و ما با این‌ مفاهیم زندگی می‌کنیم. این باور‌ها به صورت های مختلفی بروز می‌یابند؛ مثلا توسل به اهل بیت و به خصوص آقا امام حسین(ع)، التماس دعا، توجه و روزی رساندن و غیره، این مسائل، جزء باورها، مشغله‌ها و عادات شیئی ماست و برایشان جایگاه خاص هستی شناختی قائل هستیم. نتیجه طبیعی این باور ها این است که ما قضای حوائجمان را از آن‌ها می‌خواهیم و در زندگی مردم رایج شده است که انواع حاجت‌هایشان را مطرح می‌کنند. بعضی‌ عاشقانه، همه حوائجشان را می‌خواهند و بعضی سردتر و کم‌توفیق‌تر، برای حاجات خاص و مبتلا به، مثلا سفری زیارتی تنظیم می‌کنند برای توسل، کسانی با سطح دینی بالاتر، دائماً دردمندِ درد‌های معنوی‌اند و آقا امام حسین(ع) را به مثابه آویزگاهی برای نجات از نابودی می‌دانند، این مراجعه به آقا امام حسین(ع) به عنوان راه نجات تکوینی، یک الگو و مدل است.

اتصال به حادثه عاشورا

راه دیگر به قیام ایشان بر می‌گردد که ما سعی می‌کنیم به آن حادثه‌ی پر‌عظمت و غنی متصل شویم. این اتصال خود، آرایش بسیاری از موارد زندگی ما را بر هم می‌زند و نقش عجیبی ایفا می‌کند. این اتصال عمدتاً با عزاداری رخ می‌دهد، کم کم به نظر می‌رسد می‌توان روش‌هایی دیگر، علاوه بر آنچه به صورت سنتی آموخته ایم و بسیار هم ارزشمند است، در پی گرفت. آن کار چه است؟ این قیام، حادثه‌ی بسیار بزرگی است و جایگاه بسیار عظیمی در هستی دارد و پیش از خلقت حضرت آدم به این حادثه اشاره شده است. تمام پیامبران با روایت عاشورا آشنا بوده‌اند و با سوز این داستان سوختند. ما به خاطر عظمت این حادثه، به آن متصل شده و از آن برای تغییر در خودمان و زندگیمان، بهره می‌بریم. یکی از این تغییرات سازندگی‌های تربیتی است. در قیام امام حسین(ع)، کلاس اخلاق، در ظرفی نیرومند، برگزار می‌شود، وقتی که به آن وصل می‌شویم، از طریق عزاداری، ادب‌‌ورزی و سوگواری؛ کاری تربیتی برما انجام می‌شود و پیام‌های فراوانی چون برای خدا بودن، وفاداری، ادب و تواضع، تعهد و قبول مسئولیت، عزتمندی، عزتمداری را دربر دارد.

این طور نیست که چیزی به ما یاد می‌دهد، خیر، ما را اینگونه تربیت می‌کند و پرورش می‌دهد. از آثار این اتصال؛ درک مهر این بزرگواران به مردم است که باعث می‌شود؛ محبت نسبت به آن‌ها در وجود ما شعله‌ور‌تر شود. در مباحث تربیتی محبت را اکسیر بزرگی می‌دانند‌. مکتب تشیع از این اکسیر برخوردار است، تا جایی که مکتب تشیع را به عنوان مکتب عشق، معرفی کرده‌اند. اگر عشق به خدا آنچنان که باید باشد نیست، عشق به اهل‌بیت یقینا هست، البته به عنوان عشق به خدا؛ عشق به امام حسین(ع) هم که قطعا هست. این را عرض می‌کنم که موقعی هست که من هم از وجود مبارک آقا امام حسین(ع) ازاین قیام عزیز و نورانی ایشان، بعنوان یک عامل تکوینی برای نجات استفاده می‌کنم. انواع و اقسام نجات هست، یکی از این طریق است که من به این حادثه در قالب عزاداری متصل می‌شوم و برای تاثیرهای تربیتی خودم از آن استفاده می‌کنم. این چیزی است که تجربه کرده‌ایم و می‌دانیم که هم به آن توسط حضرات اهل بیت علیهم السلام توصیه شده‌ایم. هم به آن توصیه شده‌ایم توسط تمام شاگردان مکتب اهل‌بیت، بزرگتران ما و هم حتی پدران و مادران و کسانی که با ما زندگی می‌کنند همه این را از ما می‌خواهند که این بهره را از ایشان ببریم.

عزاداری، سازه نیرومند اجتماعی

اما مقوله عزاداری ویژه است و به آن که عامل اتصال من هست به قیام آقا امام حسین(ع) یک جوردیگری هم می‌شود نگاه کرد.

عزاداری یک سازه نیرومند اجتماعی است که هویت بخش است و عامل وحدت است. متخصصین امر باید این جا را برای ما توضیح بدهند که در مقام مقایسه، شیعه که از این عناصر برخوردار است چقدر از تراکم هویت برخوردار است؟ به نظر می‌رسد جدی است. ما خیلی احساس شخصیت می‌کنیم. به خاطر وجود عناصری این چنین به خصوص آقا امام‌حسین(ع)، خیلی احساس شخصیت می‌کنیم و عامل وحدت است. این مانورهایی که ما در مراسم‌های عاشورایی می‌دهیم، در مراسم‌های پساعاشورایی می‌دهیم و در مراسم غیرعاشورایی، مجالس مراسم ذکر اهل‌بیت می‌دهیم این مانورهایی که می‌دهیم، غذا می‌پزیم به‌یکدیگر می‌دهیم، شربت پخش میکنیم یا رسیدگی‌هایی متعدد و متنوعی که انجام می‌دهیم، به‌عنوان یا عزادار اهل بیت است احترام می‌گذاریم.

عزاداری وحدت‌آفرین

به ما گفته‌شده‌است زیارت‌عاشورا بخوانیم، در زیارت عاشورا مکرر در مکرر با حاجت با یک حال انفعال می‌خوانیم «إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ » خطاب به حضرات اهل‌بیت می‌گوییم «إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ » من خود صلحم با کسی که با شما در صلح باشد. کسی که با شما در صلح باشد من با آن شخص خود صلحم. بهش می‌گویند مبالغه. نمی‌گوید من در صلحم ، خود صلحم آن شخصی که با شما مشکلی نداشته باشد خود صلحم. ببینید چقدر رام می‌کند انسان را. ما عمدتا در زندگی‌هایمان مصیبتمان خودمان هستیم، درست است؟ همگی ما تجربه داریم. همگی ما می‌دانیم. مصیبتی بزرگتر از خودمان نداریم در زندگی، هیچ‌کس نمی‌تواند آرام‌مان کند. این زیارت عاشورا را هی می‌خوانیم و هی می‌خوانیم و این باعث می‌شود که آهسته آهسته دیگر این به جان من می‌نشیند که آقا این شیعه‌ی علی‌بن‌ابیطالب است! نباید این کار را کرد، نباید آن کار را کرد. از این ادبیات باید استفاده کرد، نباید این ادبیات گم شود. یک سازه‌ی نیرومند اجتماعی است. ولی علاوه بر این، مقوله‌ی عزاداری یک رفتاری است که یک تعیّناتی بیرون پیدا کرده است؛ در قالب مناسکی اجرا می‌شود. هرچه هست؛ مثلا ما تازه با پاکستانی‌ها آشنا می‌شدیم می‌دیدیم این‌ها یک جور دیگری دارند عزاداری می‌کنند یا مثلا در کشور خودمان می‌دیدیم مثلا شمالی‌ها یک‌طورند، فرض بفرمایید یزدی‌ها یک طوری هستند، جنوبی‌ها یک طور دیگرند، تفاوت‌هایی هست؛ اصل ماجرا عزاداری است. در آن جسدهای متنوعی که این‌طور لذت می‌دهد به آن‌ها؛ حال و هوایشان به گونه‌ای است که این‌طوری به آن‌ها لذت می‌دهد. این یک سازه‌ی نیرومند سیاسی هم هست. اولا باند عملیات‌های سیاسی سنگین است. برای مثال دیدید یک پد درست می‌کنند برای نشستن هلیکوپتر؟ ساختمان درست می‌کنند مثلا فرض کنید یک اسکلت آن وسط‌ها؛ یک پد درست می‌کنند و عمدتاً از آن استفاده نمی‌شود. ولی موقعی که هلیکوپتر می‌آید، می‌آید همان‌جا می‌نشیند. می‌بینید یک سازه ما درست کرده‌ایم. خیلی از اوقات استفاده سیاسی از آن نمی‌شود. ولی موقعی که بخواهیم کار سیاسی انجام دهیم، شیعه بخواهد کار سیاسی بکند، می‌آید از همین‌جا می‌پرد! از این‌جا می‌پرد! خیلی تنظیم است! خیلی خوب می‌شود با آن کار سیاسی کرد.

عزاداری سیاسی

گذشته از این، وزنه‌ی سیاسی جدی‌ای برای شیعیان است. اصلا خود این وضعیت وزن سیاسی شیعه را بالا می‌برد. حتی نمی‌خواهیم بگوییم خیلی هم داریم به آن رسیدگی می‌کنیم! خیلی هم رسیدگی نشده. البته تا همین حد هم خیلی رسیدگی شده؛ یعنی چیزی که ما الان داریم، کم به آن رسیدگی نشده! ولی حتی اگر خیلی هم به آن رسیدگی نکنیم، همین وزنه سیاسی است در زندگی شیعیان. طوری که حضرت امام می‌گفت: شما فکر می‌کنید ما داریم گریه می‌کنیم؟ ما داریم کار سیاسی می‌کنیم! خب این را تحلیل کنیم. ما داریم کار سیاسی می‌کنیم یعنی چه؟ امام می‌گفت آقا همین گریه‌هامان کار سیاسی است. فلذا در نوفل لوشاتو وقتی به ایشان گفتند که ماه محرم است، چه کار کنیم؟ آقای محتشمی‌پور، خدا رحمت‌شان کند، ایشان می‌گفتند من گفتم بر حسب وظیفه باید بپرسم دیگر، گفتم چه کنیم؟ محرم است و این‌جا هم اجتماع هست و این‌ها، امام گفت خب روضه بخوانید! گفتم که آقا این‌ها همه باکلاس و اروپایی و یا مثلا بچه‌های بچه‌های اروپایی ما هستند، یعنی این‌هایی که آمده‌اند این‌جا درس بخوانند. مثلا حال و هوای روضه نیست. روضه یعنی چه؟ گفتند نه روضه بخوانید، بعد گفتم روضه چگونه بخوانیم؟ من همین سنتی‌اش را بلدم! امام گفت اتفاقاً همان‌طوری خوب است! همان سنتی بخوان. می‌گفت من روضه‌ی سنتی خواندم، عمده‌ی کسانی که اصلا نمی‌فهمیدند من دارم چه می‌گویم، داشتند گریه می‌کردند. من گفتم خدایا این چیست اصلا؟! من روضه‌ای که در ایران می‌خواندم را آن‌جا خواندم؛ می‌گفت کسانی که نشسته بودند، این‌ها اصلاً مسیحی هم بودند، داشتند گریه می‌کردند! گفتم خدایا این چیست دیگر؟! ببینید خب امام آن‌جا شعائر را رها نکرده است. خب این کاملا درست است؛ همه را می‌فهمیم؛ ولی بیش از این‌هاست. امام می‌گوید اصلاً ما همین روضه خواندن متن کار سیاسی‌مان است! کلی آدم حساس می‌شوند که این چه جریانی است؟ برای چه روضه خواندی؟!

خدا رحمت کند آقای علی سلیمانی را که تازه به رحمت خدا رفت؛ یک شیرین‌کاری کرده بود، نمی‌دانم دیده‌اید یا نه، می‌گفت یک انجمنی هست و دو میلیون هم عضو دارد و این‌ها پای کار پیاده‌روی هستند و هرجا پیاده‌روی تعریف شود یک تعدادی از این‌ها می‌آیند. من هم آدرس دادم اربعین آقا امام حسین(ع)، الکی اسم یک کوچه را گفتم، اسم یک خیابان را گفتم. آمدند. من هم احتیاطاً گفتم بروم حالا نکند یک وقت کسی بیاید. رفتم دیدم ۱۷نفر آمده‌اند. بعد این‌ها می‌گفتند این‌جا چه خبر است؟! قیامت به پا شده است! این‌جا چه وضعیتی است؟ گفت: من این‌ها را که توضیح دادم عین ۱۷ نفر آنها گریه کردند.

من با زبان بدن ترجمه می‌کردم. انگلیسی هم مسلط نبودم. ادا و اصول در می‌آوردم که متوجه بشوند قضیه چه چیزی بوده است می‌گفت همین طور مبهوت ماندم که این اصلا به حرف زدن من ربطی ندارد. این چه نسبتی است که امام حسین(ع) با دل ها دارد؟

خب وزنه سیاسی؛ سیاست در فرهنگ من و تو شیعه با این کثافت‌هایی که یک خورده هم حتی در ایران ما رایج شده است فرق می‌کند. اصلا ما آن را نمی‌گوییم. حضرت امام می‌گفت: پاکروان آمد به من گفت که سیاست یعنی پدرسوختگی سیاست یعنی ....و فلان، من هم سر تکان دادم، بعد او گفت آقا شما عالم مذهبی هستید شما را چه به سیاست؟ امام می‌گفتند من گفتم بله درست می فرمایید. گفت آقا سیاست را کنار بگذارید به ما بسپارید. گفتم سیاست برای شما باشد، بعد امام می‌گوید که آن بدبخت فکر می‌کرد که من کار سیاسی نمی‌کنم بعد می‌گوید آمدم قم سخنرانی کردم پدرش را درآوردم.

امام می‌گوید من در دلم این بود که این سیاستی که دارید می‌گویید این برای کار خودتان است. بله این همه کثافت و ... نمی دانم پدرسوختگی، دروغ گویی و فلان ‌‌بله همین است. ما که آن را نمی‌گوییم. شیعه خودش باید سیاست تعریف کند، آن سیاست ماکیاولی است به من چه شما به آن سیاست می‌گویید. ما به یک چیز دیگر سیاست می‌گوییم و گریه کردن ما کار‌‌سیاسی است. دقت می‌فرمایید؟ خب این مولفه اول بود مصرع اول بود.

بعد معرفتی واقعه عاشورا

حادثه‌ای که وجود مبارک آقا امام‌حسین(ع) اواخر عمر خویش آفرید موسوم است به قیام عاشورا، دوماه است و یک روز آن معروف است. یک حادثه‌ی دوماهه است که از مدینه شروع می‌شود و کاروان به مکه بعد به سمت عراق و... حرکت می‌کند و بعد به سمت کوفه می‌رود و مسیر خود را به سمت کربلا منحرف می‌کند، ۷ روز هم آنجا ساکن هستند و داستان به این صورت غم‌انگیز تمام می‌شود.

به لحاظ تکوینی این حادثه راه نجات است. اما یک بعد دیگر هم این حادثه دارد. راه نجاته اما یک بعد دیگر هم دارد این حادثه و آن هم بُعد معرفتی و تعلیماتی است. من اگر ادب آموزی و ... را مطرح کردم، آنجا منظورم جنبه تعلیماتی آن نبود. اینکه قلب من و شما را می‌گیرد، مرا ویرایش و مؤدب و رقیق القلب می‌کند، آنجا مقصود فقط آثار تربیتی بود؛ چون این را در این مصرع می‌خواهیم بحث کنیم. حادثه عاشورا کمپانی سخن و پیام، چشمه تعلیمات و آموزه‌های بلند و راقی اسلامی است؛ زیرا حضرات اهل بیت (ع) در نشستن، حرکت کردن و ... راهنما هستند، «...قاما أو قَعَدا».

حادثه عاشورا یک شاهکار است‌، کار شاهانه است، به حسب تنظیم بحث ها، فرصت نیست تحليل شهید مطهری را درباره حادثه عاشورا بگویم؛ ولی خیلی علاقه دارم این تحليل شنیده شود و یک مقداری روی ذهن ها بنشیند. حادثه عاشورا یک رفتار درمانی طراحی کرده است و استاد زیستن، انسان بودن، شکوفا کردن و گشودن درهای همه اقتدارات و استعدادهای بشر است. دقت می‌کنید؟!

یکی از قدرتمندترین روايت ها، روايت شهید مطهری است؛ حتما آن را کار کنید، مثل حماسه حسینی. البته ادامه‌ی آن مثل جگر زلیخا است و باید از این طرف آن طرف آن را جمع کنید.‌ البته شهید مطهری این تحلیل و تفسیر را مکرر تکرار نکرده‌اند؛ در حالی که بسیار تحلیل فاخری است و بیشتر به کار ایشان می‌آید.

نهضت تمدن‌سازی

حادثه عاشورا برای یک زندگی گسترده با مقاصد جامعه‌سازانه بلند و تمدنی سخن دارد. می‌گویید این حادثه به این حرف ها نمی‌خورد! عجله نکنید؛ مقوله‌ عطش‌ها، پرسش‌ها و مسائل تمدنی، مقوله‌های گوش آشنا و ذهن آشنا و جان آشنایی برای ما نیست. هر چند اکنون در یک نهضت تمدن‌سازی وارد شده‌ایم، ولی به میزان کافی ما را تعلیم نداده‌اند؛ ما اکنون می‌فهمیم مسأله تمدنی یعنی چه؟ خیر، اینجا ذائقه‌هایمان افت دارد. فلذا فوری نگویید ربطی ندارد و این حادثه مگر چه دارد؟! آنجا علی‌اصغر را کشتند، آنجا آن کار را کردند، خباثت و خباثت و خباثت. این طرف هم اخلاص و اخلاص و اخلاص. تمام شد، چیز دیگری ندارد! خیر، عجله نکنید! چون این طرف را اصلا نمی‌شناسید؛ اینکه عطش‌های تمدنی یعنی چه؟ سوالات تمدنی یعنی چه؟ می‌خواهم بگویم زیست پایانی و مقطع پایانی زندگی امام حسین(ع) چقدر برای یک قوم به پا خواسته مثل ایران که می‌خواهد تمدن برپا کند، حرف دارد.

رمان حکیمانه

فکر می‌کنم حوالی سال ۷۱، رهبری یک تعبیری برای بچه‌های هنر مقاومت داشتند، خیلی جالب بود. به بچه‌های هنر مقاومت، آقای آوینی و خیلی‌های دیگر، گفتند ببینید عزیزان من، خیلی تشکر می‌کنم که ادبیات هنر مقاومت را تاسیس کردید؛ همه آثارتان را هم خوانده‌ام؛ کار مقدس و نورانی را شروع کردید؛ ابتدا مقداری تعریف کردند؛ در ادامه گفتند منتهی یک چیزی بگویم، شما باید رمان زیاد بنویسید، هنوز رمان ننوشته‌اید. فکر نکنید که چیزهایی که نوشته‌اید رمان است، نه به لحاظ حرفه‌ای شما هنوز رمان ننوشته‌اید. گفت اینها را بنده می گویم برای اینکه بدانید که این قضاوت کارشناسانه است، بنده یک رمان خوان حرفه‌ای هستم. بعد شروع کردند یک خورده از خودشان تعریف کردن، آنجا بود که فرمودند «رمان یعنی بینوایان» حکمت است، حکمت. همین حکمتی که ایشان فرمودند، همین حکمتی که در فرهنگ اسلامی می‌گوییم، همین، حکمت است. درسته. ویکتور‌هوگو نوشته است، ولی حکمت است، ویکتور هوگو حکیم است. به معنای اسلامی حکیم است ویکتور هوگو. ایشان فرمودند من این کتاب را 40 بار خوانده‌ام. 40 مرتبه، آن موقع، نمی‌دانم باز هم خوانده دو مرتبه یا نه، می‌گفتند من هر دفعه هم که می‌خوانم یک چیزی یاد می‌گیرم، فرمودند که بچه‌ها ببینید رمان ننوشته‌اید اجازه بدهید من سختگیری بکنم برای شما، رمان ننوشته‌اید هنوز برای جنگ. جنگ ما خیلی حرف دارد خیلی حرف دارد. برای یک زندگی گسترده حرف دارد. چطور ما درباره حادثه عاشورا که یک روز هم حتی بیشتر نیست می‌گوییم که برای یک زندگی گسترده در کل «مِنَ المَهدِ إلَى اللَّحْدِ» سخن دارد، خب، این مبارزه، این مبارزه، این جنگ، این دفاع مقدس هشت ساله، با اینکه «نَمی از آن یَم» است و بیشتر نیست، خیلی قشنگ است، «نَمی از آن یَم» است خب، برای یک زندگی گسترده، مثل قیام عاشورا و روز عاشورا سخن دارد. من این را می‌خواستم بگویم که حضرت آقا می‌گفت که عاشورا چطور؟ آن را معیار کرده ایشان. یعنی محرز است برای ایشان که عاشورا کلی سخن دارد برای از گهواره تا گور.

سوختن در غم فرزند در عین دلدادگی به خدا

می‌گوییم آخر ما هرچه نگاه می‌کنیم، در این پرده این همه نقش و نگار نمی‌بینیم، شما چطور دارید می‌بینید؟ خب، ولی خب بالاخره امثال ایشان، فقط ایشان که نیست که امثال ایشان این حرف را دارند می‌زنند پس معلوم است که من باید دقتم را بیشتر کنم. یکی از ابعادی که این حادثه دارد همین سخن است. پر از حرف است، پر از سخن است، پر از الهام است، پر از توصیه است. خب، مثلا دقایق اخلاص یک بحث علمی سنگین است، دقایق اخلاص، از رفتارهایی که روایت شده است، آدم به سمت دقایق اخلاص کشیده می‌شود. اوج‌های ادب، اینجا دیگر منظورم تعلیمات است، آموزه است. سوختن در غم فرزند در عین دلدادگی به خدا.

یکی از مساله‌هایی که من یادم است از بچگی داشتم این بود که آقا امام حسین(ع) که شیفته خدا بود چرا مثلا اینجور ضجه می‌زند؟ خب. اعتراض که نمی‌کردم به آقا امام حسین(ع) دائما می‌فهمیدم یک چیز را نمی‌فهمم که دلداده خداوند متعال برای چه اینطور گریه می‌کند. یا مثلا فرض بفرمایید که آقا حضرت قاسم را بغل می‌کند، اینقدر گریه می‌کند که بی‌رمق می‌شود و می‌افتد زمین. خب یعنی چه؟ دلداده خدا که نباید اینطور باشد و اینها. دقت می‌کنید سوال‌هایی که ایجاد می‌شود چرا؟ چون این شخصیت «امام» است. معیار است، بله، یا اینکه خون بر شمشیر پیروز است، یا اینکه پیروی بی چون و چرا از اولی الامر ویرانگر است.

یکی از چیزهایی که ایشان با قیامش زد و شکست، این بود که اهل سنت می‌گفتند که اولی الامر هر چی بگوید همان اسلام و فلان و اینها. یکی از کارهایی که ایشان انجام داد و خیلی به نفع اهل سنت شد، این بود که این بچگی را ازشان بگیرد. یعنی چه؟ خب حالا این اصلا کی هست که شده است اولی الامر شما؟ یک صحنه درست کرد که این صحنه جهان اسلام شک ندارد که پلشتی است. سبط نبی با آن همه تعریف‌ها، سید جوانان اهل جنت، و... . اینطور با این وضع فجیع کشته شدند، این چرت اینها را پاره کرد، وگرنه در طول تاریخ چه بر سر اینها می‌آمد. خب، وقتی وظیفه الهی مطرح است محاسبات را باید کنار گذاشت. گاهی گروه کم پیروز می‌شود آیه قرآن. می‌گوید آقا پیروز نشدند که می‌گوید نه صبر کن ببین چه اتفاقی می‌افتد و همینطور.

نکته‌ای که به خاطر آن باید از عزیزان تشکر کرد؛ این است که به مناسبت عزاداری امام حسین(ع) ؛ بعد معرفتی را پررنگ‌‌تر نمودید. این رفتاری عزیز، درست و خواستنی است. از دیگر رفتار های درست همان، کار عاطفی است که انجام داده و بایستی انجام شود. رفتار های عاطفی و عزاداری ارزش بسیاری دارد و در این مورد بایست بسیار سخن گفت. این طور تصور نکنید که همه‌ی ابعاد آن بر ما نمایان است. تامل در این سنتی؛ که یک تاریخ، آن را به ما آموخته و به ما رسانیده؛ یافته ‌های غریبی برایمان به ارمغان خواهد آورد.

به اینکه امام حسین(ع) راه نجات است؛ هم می‌توان به دید یک عنصر تکوینی‌نگری است که آثاری در پی دارد؛ و هم به دید منبع پیام و سخن که برایمان الهام و آموزه به همراه دارد.

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام «مکتوبات هیأت ‌الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفحماسه حسینیمحرم ۱۴۰۰حجت الاسلام فلاح
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید