ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

این اولین و آخرین سخن من با شماست

«فاطمه با مردم سخن خواهد گفت.» این خبر در مدینه پیچیده بود. مسجد لبریز از جمعیت شد. همه گوش شدند و آوای محمد(ص) از نای فاطمه با تاریخ سخن گفت.

فاطمه آمده تا حجت را تمام کند.

«شهادت می‌دهم که پدرم محمد(ص) بنده‌ی خدا و پیامبر اوست.» اولین تلنگر ِفاطمه به جمع ِخفتگان که: منم دختر پیامبر!

از فلسفه‌ی احکام که سخن می‌گوید، رسماً و صریحاً امامت را در کنار عدل و جهاد و حج و زکات می‌آورد و مدافع ولیّ خود می‌شود.

فاطمه برای چانه‌زنی نیامده‌بود، او برای اتمام حجت آمده‌بود، برای اعلام ادامه‌ی حیات ِاسلام ِناب ِمحمدی آمده‌بود.

از ارث خود، فدک، هم دفاع می‌کند. با قرآن استدلال می‌کند.

از رنج پدر می‌گوید و وضع اسفناک عرب پیش از اسلام را یادآور می‌شود. اما، این‌بار قطب ِسومی به دوقطبیِ مجاهدان ازجان‌گذشته و مشرکان ستیزه‌جو اضافه می‌کند؛ همان‌هایی که در رفاه و آسایش حاضر به جان‌فشانی در راه اسلام و پیامبر نبودند و حالا قدرت را به دست گرفته‌اند. و در مقابل از علی(ع) می‌گوید؛ از رشادت‌هایش، از مجاهدت‌هایش و از حقی که به ناحق از او غصب شده.

گویا آینده را می‌بیند و گذشته را؛ او احد را می‌بیند. در احد، علی(ع) سپر ِجان ِپیامبر بود، معاویه در جبهه‌ی مشرکان بود، عثمان از جنگ گریخت و عمر و ابوبکر، به نقل از منابع تاریخی، از صحنه‌ی درگیری تن‌به‌تن کنار رفتند.

آری در تاریخ عبرت‌هایی است برای خردمندان...

دختر پیامبر از فتنه‌ای سخن می‌گوید که هنوز پیکر پیامبر به خاک سپرده نشده‌بود که شعله گرفت، از انحرافی که این غاصبان حق، در اسلام دارند به‌وجود می‌آورند. از انحرافی بزرگ... که ریشه‌ی آن را کینه‌هایی می‌داند که از پیامبر بر دل بعضی مانده‌است؛ همان‌هایی که پس از مغلوب شدن در برابر اسلام، «راه چاره» را در «اسلام‌آوردن» دیدند.

و در ادامه، سستی و خواب‌آلودگی و سکوت انصار و واقفان به حقیقت را محکوم می‌کند. علت این بی‌تفاوتی را روی‌آوردن به خوش‌گذرانی و راحت‌طلبی و فرار از فشار مسئولیت‌ها به‌راحتی می‌داند.

می‌گوید چون بر کارهای ناروا چشم فروبستید، چون اعمال بد انجام دادید، بر قلب‌هایتان مُهر خورد و این‌گونه آیات قرآن را بد تأویل کردید.

اما فاطمه نیامده تا تسلیم شود. او پرچم مقاومت را بلند می‌کند آنجا که نقاب از چهره‌ی نفاق برمی‌دارد و موضع خود را بر سر ستم این‌گونه فریاد می‌زند:« آهسته آهسته و در پرده، آثار دین خدا را محو می‌کنید و در پی فرصتید تا کینه‌های خود را که از پیامبر بر سینه دارید، در اهل بیت او عملی سازید، و این را بدانید بسان کسی که با کارد و نیزه پیکرش چاک چاک شود، در برابر شما استقامت و صبر می‌کنیم! »

حتماً فاطمه(س) در این ایام به یاد شِعب ابی‌طالب، به یاد رنج‌های پدر، به یاد کوچه‌های طائف افتاده است و رسالت پدر را در سر مرور می‌کند، حتماً حضرت مادر به یاد شبی افتاد که جان پیامبر در خطر افتاد و علی(ع) در بستر رفت. اما این‌بار علی تنها نیست. فاطمه در کنار علی‌ست و از رسالت محمدی دفاع می‌کند.


بهاره لطفعلی‌پور

هیات الزهرادانشگاه شریفمحتشمانحراف اجتماعیفاطمیه 98
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید