انسان ضعیف
این فوتها، این از دنیا رفتنها، برای ما هم درسی باشد که انسان چه قدر میتواند ضعیف باشد، چه قدر انسان ضعیف است. که یک موجود نادیدنی، یک موجودی که اینقدر ریز است که برای دیدنش باید از میکروسکوپهای خیلی خیلی پیشرفته استفاده کرد، خب این میتواند ما را چنین مستأصل بکند، چنین کار عالم را به هم بریزد، همهٔ زندگی ما را تعطیل بکند، بخشی از ما را از بین ببرد.
دار آخرت برای کیست؟
[آیه ٨٣ سورهٔ مبارکهٔ قصص] میگوید آن «دارالاخره» را ما قرار دادهایم، برای کسانی که «لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ»؛ هیچ علوی، هیچ برتریجویی در زمین نخواهد. «وَلَا فَسَادًا»؛ و هیچ فسادی هم نخواهد. دو نکته را آیه گفت: «لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا»؛ نه برتریجویی و نه فساد. «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛ و عاقبت برای متقین است، برای کسی است که در چهارچوب تقوا حرکت میکند. دو جلسه درباره تقوا صحبت کردیم، شاید بشود گفت یکی از آیات کلیدی قرآن در راستای بحثهای پیرامون تقوا همین آیه است.
طراحی شیطان برای فریب مؤمنان
آیه میگوید: آخرت را قرار دادیم برای کسانی که هیچ علو و برتریجویی نخواهند. خب چه چیز بهتر از این که بچه هئیتی را با همین چیزی که اسم دین و خدا و پیغمبر وانقلاب و اسلام و اینها دارد، تحریک کنی. به او بگویی بین تو از فلانی بهتر هستی. ببین گروه تو از گروه فلانی بهتر است، ببین دانشگاه تو از دانشگاه فلانی بهتر است، ببین تو جلو داری، ببین تو پیشرو هستی، ببین تو الگو هستی، ببین تو داری جریانسازی میکنی، همه دارند به تو نگاه میکنند. ببین تو داری در مسیر ساخت تمدن اسلامی و... ببینید کاملاً با ادبیات خوب و شیک، با ادبیاتی که تمام زندگی من اتفاقاً به آن گره خورده و سعی کردم اهداف زندگیام را در راستای آن قرار بدهم؛ آدم پیشرویی باشم، انقلابی باشم، در راستای تمدن اسلامی حرکت بکنم، انقلابی باشم، سالم باشم. شیطان میآید با همین من را فریب میدهد.
خودسازی همراه بقیۀ امور
خیلی از ما، کار خودسازی و اخلاقی و تهذیب نفس روی خودمان را رها میکنیم، به خاطر سختی که آن را تئوریزه هم میکنیم؛ «اگر قرار بود سخت باشد، پس دین سهل و آسانی که وعدهاش را داده بودند چه بود؟ و خدا میگوید ما نمیخواستیم به تو سخت بگیریم و...» تئوریزه میکنیم.
عدهای هم از آن طرف میافتند. یعنی به اسم این که «من دارم خودسازی میکنم»، اوامر فراوان دیگر قرآن را رها میکنند. کار دین اتفاقاً سخت است، چون میگوید رها هم نکن، خودسازی هم بکن، آدم هم باش!
فساد هم نکنید!
فساد عام است. فساد یکی میشود رشوههای چندصدهزار یورویی و ضربه زدن به لباس روحانیت و اسلام و انقلاب و همهٔ اینها، فساد دیگری میتواند چیز سادهای باشد، که کاری را به او میسپاری، کار را درست انجام ندهد و زمین بزند. از بیتالمال برای آن کار حرام شود.
موضوع مسئولیتپذیری؛ شاید عنوان خیلی سادهای باشد، ولی عدم رعایت یک همچین چیز سادهای خیلی وقتها فسادهای خیلی سنگین به بار میآورد. شما الان فقط نگاه کنید در اتفاقات مختلفی که در زندگی ما، در فضای اطراف ما، در فضای سیاسی کشور ما، در فضای کل دنیا میفتد، فقط همین مسئوليتپذیری اگر درست پیگیری شدهبود و در ما درست و سفت و سخت جا افتادهبود، چه قدر از این مفاسد کم میشد. به نظر شما آن کسی که استاد و معلم آن شخصی که میرود از یک جایگاه رفیعی در مثلا نظام مقدس جمهوری اسلامی استفاده میکند، ۲۰ سال در آن جایگاه فساد میکند، همه را نسبت به نظام و انقلاب ناامید و دلسرد میکند، شما فکر میکنید یکی معلمهای آن آدم، یکی از مدرسههایی که آن آدم در آن درس خوانده، دانشگاه آن آدم، جاهایی که او را تربیت کردند یکی از آنها احساس میکند که الان باید بیاید و مثلاً بگوید آقا ما شرمندهایم؟ مثلاً ما همچین کاری کردیم.
چند شغله بودن از مصادیق فساد
ممکن است فساد چند شغله بودن باشد. چه قدر به این فکر میکنیم؟ چه قدر لفظ فساد روی آن میگذاریم؟ طرف چند شغله است، بله چند شغله است به جهت قانونی گیر دارد. نه آقا فساد است. خیلی وقتها پدر جد یک فساد چند صد میلیاردی است. باورتان نمیشود؟ من از نزدیک دیدم آدمی که به خاطر چند شغله بودن و این که نمیرسید به زیردستانش برسد، زیر دستش چه مفاسدی رخ میداده. چه مفاسدی رخ میداده. خب نمیرسید. به او هم میگویی چیست؟ میگوید بالاخره من را ده جا نصب کردند، ده جا بر من وظیفه شده است. آقا نباید بپذیری. نباید این را بپذیری.
نقش من چیست؟
یک؛ هیچ بعید نیست از من که هیولایی خیلی بدتر از همینهایی که الان فحش و لعن به آنها میگویم، شوم. حتی این جمله را که الان میگویم، شاید در ذهنتان بیاید که آقا ما همچین کاری نمیکنیم، اگر همچین جملهای میآید، به خودتان فحش دهید.
نکتۀ دوم؛ هرکس سهم خودش را از وسط بردارد. هرکس سهم خودش را از رقم خوردن این اتفاقات بردارد و قبول کند. راحت از کنار ماجرا رد نشود. اگر میشنویم فلان جوان در دانشگاه مثلا خودکشی کرد من به سهم خودم در این ماجرا فکرکنم که آیا من سهمی نداشتم؟ اگر کسی از اسلام و انقلاب متنفر شد من سهم خودم را از این وسط بردارم. جاخالی نمیشود داد.