مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۳ دقیقه·۲ سال پیش

برنامۀ زندگی واقعی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، وَ الصَّلاةُ وَ السَّلام علی حبیبِ اِلهِ العالَمین، اَبِی‌القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد (ص) و عَلی آلِه الطّیِّبینَ الطاهرین المَعصومینَ المُکَرَّمین

روز تاسوعا، روز نهم محرم‌الحرام است. ان‌شاءالله که به برکت این ابراز ارادت‌ها بتوانیم به ساحت مقدس معصومین علیهم‌السلام نزدیک‌تر شویم؛ با آن‌ها آشناتر شویم، با منطق، فکر، زندگی و اهدافشان آشناتر شویم و این‌ها موجبات سعادت ما در زندگی دنیوی و اخروی باشد.

شش درخواست از رسول خدا

امروز بنا دارم که دو سه تا روایت از فرمایشات معصومین علیهم‌السلام را تقدیم بدارم. در یک روایتی امیرمومنان علی علیه‌السلام از رسول گرامی اسلام نقل می‌کند. می‌فرماید : شخصی به خدمت رسول‌الله آمد و عرض کرد من درخواستی دارم. حضرت فرمودند: درخواست شما چیست؟ گفت: می‌خواهم یک کاری به من یاد بدهید، «عَلِّمْنی عَمَلاً یُحِبُّنی اللّهُ علَیهِ و یُحِبُّنی المَخلوقونَ و یُثْری اللّهُ مالِی و یُصِحُّ بدَنی و یُطیلُ عُمری و یَحشُرُنی مَعکَ...».

مقام محبوبیت نزد خداوند

می‌خواهم یک کاری به من یاد دهید که اولا موجب شود که من مورد محبت خدا قرار بگیرم. حالا شاید این شخصی که این درخواست را کرده، به عمق مساله توجه نداشته چون مقام محبوبی، مقام خیلی بلندی است. یک وقتی انسان محب و دوست‌دار خداست، آن یک مقام است ولی یک وقتی انسان خودش محبوب خدا قرار می‌گیرد؛ این خیلی مقام بلندی است. عارفان هم در مسیر سلوکی‌شان این تقسیم را دارند؛ می‌گویند مراتب محبی و مراتب محبوبی. وقتی انسان محبوب خدا شود، آن جذبه‌های الهی انسان را می‌کشاند و می‌برد؛خیلی از زحمت‌ها کم می‌شود. تا وقتی که انسان خودش محب است و ابراز محبت می‌کند، خب مشکلاتی همراهش است ولی وقتی به مقام محبوبی برسد، آن‌وقت آن‌ها می‌کشانند و می‌برند. پس آن شخص اینطور درخواست کرده؛ من عملی یاد بگیرم که محبوب خدا بشوم. خداوند سبحان به من محبت داشته باشد.

محبوبیت نزد مردم

درخواست بعدی آن که عملی به من یاد بده که من محبوب مردم بشوم و آدم‌ها مرا دوست داشته باشند. این نکته را توجه داشته باشید، انسان در کارهایش نباید دنبال محبوبیت مردمی باشد ولی محبوبیت مردمی یک نعمت خداست. در زیارت امین‌الله می‌گوید: «فَاجْعَلْ نَفْسِي... مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ» این یک چیز فطری است، آدم دوست دارد دیگران دوستش داشته باشند. منتهی خود این را نعمت خدا بداند و در مسیر خدایی از آن بهره‌مند شود، این خیلی چیز باارزشی است. انسان در این مسیر نباید دچار شرک شود. من بسیاری از بزرگان علما را دیدم، وقتی اثری می‌نویسند، کتابی می‌نویسند، آخرش از خدا می‌خواهند که این اثر در قلوب اثرگذار باشد، محبوب اندیشمندان واقع شود، مورد توجه متفکران واقع شود. ولی این را از خدا می‌خواهند، نه اینکه این را از مردم گدایی بکنند و بخواهد با کارهایی دیده‌ها و ذهن ها را متوجه خودش بکند، این شرک‌آلود است، این ریا است. ولی از خدا این را بخواهند. این شخص می‌گوید چه کار کنم که محبوب مخلوقین شوم؟

فراوانی ثروت، صحت بدن و عمر طولانی

سوم اینکه چه کار کنم که خداوند امکانات مادی، مالی و ثروتم را فراوان کند؟ این‌ها همه نعمت خداست. چه کار کنم که خداوند سبحان بدن سالم به من بدهد؟ صحت مزاج داشته باشم. صحت مزاج، مرکب بسیار عالی است برای سیر طریق سعادت، برای اعمال صالح. انسانی که مدام مریض باشد، نمی‌تواند کاری بکند؛ نماز درست و حسابی هم نمی‌تواند بخواند. چه کار کنم که بدن سالم داشته باشم؟ چه کار کنم که خداوند عمر طولانی به من دهد؟ در کتاب‌های روایی یک فصل مشبعی هست، راجع به اینکه آیا ما عمر طولانی از خدا بخواهیم یا نخواهیم؟ آیا باید آرزوی مردن داشته باشیم؟ این موضوع ابعاد متعددی دارد و در روایات بحث شد. آن چه از جمع روایات به دست می‌آید، این است که انسان باید طالب طول عمر در مسیر اطاعت خدا باشد، این ارزش دارد. در آن روایت امام سجاد (ع) هم هست که خدایا اگر ماندن من در این دنیا باعث می‌شود که سرزمین وجود من مرتع و چراگاه شیاطین بشود، من این عمر را نمی‌خواهم. مرا از این دنیا ببر، ارزش ندارد. عمری که انسان را به بدبختی و بیچارگی ابدی برساند، این ارزشمند نیست. انسان عمر از خدا بخواهد برای اینکه بتواند قلبش را نورانی کند، برای اینکه بتواند رذائل خودش را رفع کند، برای اینکه فرصت داشته باشد کمالات به دست بیاورد، برای اینکه بتواند شایسته‌ی حضور در مقام عنداللهی باشد، خیلی عالی است، یک سعادت است، یک نعمت است. [آن شخص می گوید: ] یا رسول الله چه کار کنم که خداوند عمر طولانی به من دهد؟

محشور شدن با پیامبر

آخرین درخواستش هم این است؛ می‌گوید کاری به من یاد بده که باعث شود من در روز قیامت با تو محشور باشم؛ همراه تو و اهل بیت و معصومین باشم. خیلی مقام بلندی است. این‌ها مقاماتی است که انسان بنیه‌ی آن را دارد. معصومین (ع) انسان بودند، ما هم انسان هستیم. در زیارت عاشورا چندین بار از خداوند درخواست هایی داریم ولی اوجش این است که زندگی و ممات اهل بیت را داشته باشیم. در فقره ای می گوید خداوندا من آن مقام محمودی را که معصومین دارند، از تو می خواهم. این بحث مفصلی است که انسان های عادی تا کجا می توانند پیش بروند. در زیارت عاشورا مقام محمود، مقام شفاعت کبراست که ویژه معصومین علیهم السلام است. در زیارت عاشورا ما از خدا می خواهیم که به برکت معصومین ما هم به ان منزلت برسیم. او می گوید عملی به من یاد بده که با شما محشور باشم.

شش برنامه برای شش درخواست فوق

حضرت در جواب فرمودند : «... سِتُّ خِصالٍ، تَحتاجُ إلی سِتّ خِصالٍ...» شش چیز طلب کردی که برای حاصل شدن انها نیاز به شش برنامه است. همین جور و گتره ای مقامات را به انسان نمی دهند، مواظب باشید. ممکن است بشنویم در داستان ها و امثال که برای کسی اتفاقاتی افتاد و مقامات معنوی برایش حاصل شد. انها برمی گردد به نتیجه اعمالی که نسل های گذشته این شخص داشته‌اند یا برخی از اعمالی که به چشم نمی آمد ولی خیلی عمیق بود و در زندگیش اتفاق افتاد. این جور نیست که نظام هستی گتره ای باشد. درست است که «...یَهْدِى مَنْ یَشَاءُ...» {نور ۴۶} و «..یضِلُّ مَنْ یَشَاء...» {رعد۲۷} خداوند هر که را بخواهد هدایت می کند و هر که را می خواهد گمراه می کند ولی اینها بی حساب و کتاب نیست، مشیت الهی تحت حکمت و علم او عمل می کند. یا از نسل های گذشته سرمایه هایی داشته، باز بر اساس نظام علّی و معلولی، سبب و مسببی بوده و نتیجه اش اینجا ظاهر شده. خدای نکرده کار ناشایسته ای که الان ما می کنیم، فقط به ما ضربه نمی زند، به نسل های بعد از ما هم ضربه می زند. کار خیری هم که ما انجام می دهیم، این گونه نیست که منافعش فقط برای ما باشد، برای نسل های بعد هم است. گاهی اوقات یک عمل در یک شخص، یک نسل را نورانی می کند، برعکس این معنا هم گاهی اوقات است.

تقوا، برنامه محبوبیت نزد خدا

حضرت فرمود شما شش چیز می خواهید که نیازمند شش برنامه است. باید آن شش برنامه را انجام بدهی، با ان تناسب هوایی که معصوم بین آنها می فرماید. اول که شما خواستید چیزی یاد دهم که محبوب خدا شوید،«... إذا أرَدتَ أن یُحِبَّکَ اللّه‏ُ ....» اگر می خواهی محبوب خدا شوی، «...فَخَفهُ وَاتَّقِهِ» از خدا بترس و تقوا و پروای الهی را داشته باش. در روایات ما هست اگر می خواهید ببینید چه جایگاهی در نزد خدا دارید ، ببینید خدا در ذهن شما، در خاطر و زندگی شما چه جایگاهی دارد؟ ایا فقط وقتی که در دید دیگران هستیم ، رعایت امور را می کنیم؟ ایا فقط ان وقتی که دیگران ما را می بینند، دست از خطا برمی داریم؟ ایا وقت هایی که در خلوت ها قرار گرفتیم و بسترهای معصیت، عصیان و تمرد و پیروی شیطان مهیا شد، دیگر خدا اهمیت ندارد؟ ان جاها معلوم می شود که خدا نزد ما چه منزلتی دارد! هر مقدار که خدا در نظر ما منزلت داست، ما هم در نظر خدا منزلت داریم. اگر انسان تقوا پیشه کند و در عرصه های گناه و معصیت [خدا را در نظر بیاورد، محبوب خدا می شود]. قبلاً در دانشگاهی صحبت می کردم و جمعیت زیادی از دخترها و پسرها هم بود، سخنان خود را با این جمله شروع کردم که یکی از نعمت های بزرگی که خداوند سبحان به ما داد، هوای نفس است. خیلی خوشحال شدند که این آخوند چه صحبت خوبی کرد!

یکی از نعمت‌های بزرگی که خداوند به ما داده است، هوای نفس است. زیرا انسان از طریق تقابل با هوای نفس می‌تواند به اراده‌های قدرتمند برسد. انسانیتِ انسان به اراده است. وقتی شرایط معصیت برای انسان به وجود می‌آید و آن را پس می‌زند، آن وقت او خودش را بزرگ کرده است. محبوب خدا شدن، به ظواهر امر نیست. واقعیت مسئله این است که در آن صحنه‌هایی که جای انتخاب خدا یا شیطان است، اگر شما خدا را انتخاب کنید؛ این طور است که انسان بزرگ می‌شود! حضرت فرمود اگر میخواهید به مقام محمودی برسید، باید از خداوند سبحان بترسی، تقوا پیشه کنی، خداوند سبحان در نزد تو جایگاه عظیمی داشته باشد. آیه شریفه هم این را می‌فرماید که : « قُل إِن كُنتُم تُحِبّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعوني يُحبِبكُمُ اللَّهُ...»{آل عمران 31} یعنی اگر شما راست می‌گویید که خداوند را دوست دارید و در مسیر الهی هستید، از آیین رسول الله (ص) پیروی کنید. اگر این کار را کردید، «... يُحبِبكُمُ اللَّهُ...» محبوب خدا می‌شوید. همین آیه موجب شده است که اهل معرفت از آن مقام محبّی و محبوبی در بیاورند، «... إِن كُنتُم تُحِبّونَ اللَّهَ...» اگر می‌گویید ما محّب خدا هستیم و در این مسیر هستیم، پس از آیینش پیروی کنید. معنا ندارد کسی محّب امام حسین (ع) باشد ولی با مرام امام حسین (ع) نسازد!

بله، ممکن است انسان عاشق اباالفضل العباس (ع) با این همه کراماتش باشد ولی در مقام عمل می‌گوید:« من عاجزم، ضعیفم». این باز یک راهی دارد. ولی نمی‌شود راست راست انسان بگوید من محب اهل بیت معصومینم، محب ابوالفضل العباسم و خیلی صریح با مرام آن‌ها مخالفت بکند. این نمی‌شود، این نمی‌سازد. اگر شما در مقام محبی، به شکل راستین در این مقام قرار دارید و راستگو و صادق هستید، علامتش این است که باید در آن تبعیت شکل بگیرد. اصلا شیعه یعنی تابع. اگر تبعیت به این معنا شکل بگیرد، «...يُحبِبكُمُ اللَّهُ...»؛ خداوند سبحان شما را دوست خواهد داشت؛ محبوب خدا می‌شوید. اگر محبوب خدا شدید بعدش دیگر همه چیز با خود اوست. اتفاقات شگرفی برای انسان رقم می‌زند، چون صاحب قدرت غیرمتناهی است. این معنا را تصور کنید. حالا ما این‌جا هستیم و می‌گوییم منابع انرژی کم است و باید مواظب باشیم و ... . [خدا] اصل حقیقت وجود است؛ غیرمتناهی است؛ اصل الواقعیه است؛ اصلا هیچ محدودیتی درباره‌ی او معنا ندارد. این که ما می‌گوییم وقتی انسان‌ها بهشتی شدند، بهشت هر فرد آن‌قدری است که وقتی به او می‌گویند در این بهشت پرواز کن، هر چه می‌رود، بهشت خودش تمام نمی‌شود. عرصه‌های عظیمی از هستی وجود دارد. همین حالا که این‌جا نشسته‌ اید هم همین‌طوری است، جهانی شما دارید، جهانی فرد دیگری دارد و ... . در آن بحثی که در شب‌های گذشته عرض کردم، این اول شخصی که نزد ما است، جهانی است و این ویژه‌ی خودمان است. این مرحله و جنسی از وجود است که تزاحم و تضاد در آن نیست. این‌جور نیست که اگر من این‌جا بنشینم، دیگر کسی نتواند این‌جا بنشیند. او فراخ دیگری است؛ ابعادی دیگری از هستی است؛ او معدن عظیم قدرت به نحو غیرمتناهی است. اگر کسی محبوب خدا شود، ببینید چه مقاماتی در پیش‌گاه خداوند سبحان دارد. (19)

احسان و قطع طمع، برنامه محبوبیت نزد مردم

حضرت فرمود اگر شما خواستی که عملی به شما یاد دهم که محبوب مخلوقین شوید، «... إذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ المَخلوقونَ فَأحسِن إلَيهِم وَ ارفِض ما في أيديهِم ...» {بحارالأنوار، جلد ۸۵، صفحه ۱۶۴}. چقدر حکیمانه سخن می‌گویند. اگر می‌خواهید محبوب مردم شوید، رمزش دو چیز است: یکی این که به دیگران احسان کنید. «الإِنْسانُ عَبِیدُ الإِحْسانِ» {امثال و حكم ، ج ۱ ، ص۲۳۶} چقدر اسلام راجع به هدیه دادن توصیه کرده است. چیز عجیبی است، طرف اصلا هیچ نیازی هم ندارد ولی همین که شما یک هدیه به او می‌دهید، این دل‌ها را نرم می‌کند. همسایه‌ها اینجور می‌توانند انس و الفت در بین خودشان ایجاد کند. اعضای خانواده اینجور می‌توانند انس و الفت در بین خودشان ایجاد کند. می‌خواهید محبوب دیگران باشید، به آنها احسان کنید؛ با زبان، با کلام،با بیان، با حرکت، با نگاه. آدم یک جایی نشسته است، تعریف از دیگران بکند؛ چرا عیب‌های یکدیگر را می‌گوییم؟! معمولاً هم کم پیدا می شود [کسی راضی نباشد، تعریفش کنند]، مثلاً بعضی می‌گویند غیبت آن است که طرف راضی نباشد ولی اغلب افراد دوست دارند که خوبی های آنها گفته شود. انسان وقتی یک جایی نشسته است، خانم و آقا یک‌جا نشسته اند، از سفره ای که پهن شده تعریف بکنند، از وضعیت موجود تعریف بکنند. عیب جویی از دیگران که بی وجه است و هیچ فایده‌ای ندارد، جز کدورت چیز دیگری نمی‌آورد.

«... فَأحسِن إلَيهِم ...»؛ به دیگران احسان کن؛ دیگر این که به چیزهایی که در دست دیگران است، طمع نداشته باش. حسادت نداشته باش. خدا قرار نیست که فقط خدای ما باشد و فقط به ما بدهد، به دیگران هم می دهد. خدای همه جهان و هستی است. انسان رها بکند که دیگران چه چیزهایی و چه امکاناتی دارند.اگر این روحیه در انسان بنشیند، همه او را دوست دارند.

پاک کردن مال، برنامه افزایش ثروت

شما از من خواستید که یک عملی به شما یاد بدهم که خدا ثروت شما را زیاد کند؛«... إذا أرَدتَ أنْ یُثرِیَ اللّه ُ مالَکَ فَزَکِّهِ...» از من خواستی که یک عملی را به تو یاد بدهم که خدا امکانات تو را زیاد کند. ببینید، رسول الله عقل کل است، هزاران روایت دیگر داریم، باید انسان کار بکند، تلاش و برنامه ریزی بکند. این ها اسباب ظاهری است. اسباب باطنی هم هست. در روایت است، وقتی که خیلی زندگی برای شما سخت شد، صدقه بدهید. آدم فکر می‌کند که وقتی صدقه میدهد، دارد بخشی از اموالش را میدهد.

یک سری سنن باطنی در هستی داریم. سنت های الهی لایه به لایه است، این بحث بسیار زیبایی است. اگر به این بحث توجه بکنیم، آن وقت خیلی از اسرار، اسرار دعا، اجابت دعا [بر ما آشکار می شود]. بالاخره ما الآن مریض شدیم، باید دعا بکنیم یا برویم دکتر؟ حالا هم دکتر رفتیم، هم دعا کردیم؛ خوب شدیم، تاثیر کدام یک بوده است؟ خیلی بحث‌ها اینجا هست. اگر بحث سنن الهی و طبقات سنن الهی را توجه بکنیم، بسیاری از این پرسش ها حل و فصل می‌شود. در آن رده اول، سنن الهی برای ثروت چیست؟ خب کار باید بکنیم، زحمت باید بکشیم، تبلیغات باید بکنیم، خیلی کارهای دیگر هستند. اما طبقه عمیق تری هم وجود دارد. حضرت فرمود «... فَزَکِّهِ ...»؛ اموالت را پاک کن. صدقه بده، خمس بده، زکات اموالت را بده. حقوقی که خداوند متعال بر گردنت گذاشته بده. مال خداست، ملک خدا است که در اختیار ما قرار داده. این که فکر بکنیم ما باهوش و ذکاوت هستیم، خب این هوش و ذکاوت را که داده؟ این زور بازو را که داد؟ این ها همه مال خداست، همه از آن خداست. ما در سرزمین خدا زندگی می‌کنیم، در مملکت خدا زندگی می‌کنیم. همه چیز دست خداوند سبحان است. این نگاه توحیدی را داشته باشیم.

ظهر تاسوعای حسینی1401؛ حجت الاسلام امینی‌نژاد
ظهر تاسوعای حسینی1401؛ حجت الاسلام امینی‌نژاد


یک نکته را الآن به ذهنم رسید، عرض کنم: ما خیلی از اوقات فکر می‌کنیم شیطان در روبروی خدا است. این تفکر ثنوی است؛ یزدان و اهرمن، خدا و شیطان. آن چیزی که در روایات و آیات ما با عنوان حق و باطل مطرح [شده، آن است که] این حق و باطل ذیل یک حق مطلق قرار دارد. ما موحدیم و توحیدی هستیم ولی خیلی از ما فکر می‌کنیم اوضاع از دست خدا در رفته است، الان اوضاع دست آمریکاست و هرچه آنها بخواهند می شود و خدا مدام شکست می‌خورد. این یک نگاه کاملآ ضعیف، نادرست و غلط است. ذهن های ضعیف این طور فکر می‌کنند. وقتی آن فتنه های عظیم و گوساله پرستی در زمان حضرت موسی شکل گرفت، حضرت موسی به خدا عرضه می‌‌دارد: «...إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ...» {اعراف،155} ، این فتنه تو است؛ البته رمز و راز خاص خودش را دارد. همه صحنه ها از آن خداوند سبحان است. این صحنه ها را پیش می‌آورد که انسان ها اختیار خودش را نشان دهد. گاهی برخی فکر می‌کنند کاش خدا کاری می‌کرد که اسرائیل را از صحنه‌ی روزگار حذف کند. اگر می‌خواست حذف کند که اصلا به وجودشان نمی‌آورد. همه چیز دست خداست. بستر اصلی، سرزمین حق هست، در دل حق است که باطل جولان دارد. اگر حق نباشد، باطلی در کار نیست. خود حق این باطل را روی کار می‌آورد. حضرت فرمود: اگر عملی می‌خواهی به تو یاد بدهم که ثروتت را زیاد کند، سنت‌های طبقات بالایش این است که اموالت تطهیر کن.

صدقه، برنامه صحت بدن

چهارم، شما از من خواستی کاری به تو یاد بدهم که خدا بدنت را سالم کند -باز عرض کردم، سنت‌های طبقه‌ی اول سر جای خودش است- هزاران روایت در صحت بدن داریم، نه اینکه رسول الله غافل از آن‌ها باشد
ولی یک سری روابط و نسبت‌هایی این عالم با آن سنن برتر دارد که آن‌ها را ما درک نمی‌کنیم و رسول الله آن‌ها را می‌گوید. «...و إذا أرَدتَ أنْ يُصِحَّ اللّه ُ بدَنَكَ...» اگر می‌خواهی خداوند سبحان بدن سالم به تو بدهد، «...فأكْثِرْ مِن الصَّدَقَةِ...» در صدقه کوتاهی نکن، زیاد صدقه بده، بگذار از تو خیر فراوان به جامعه برسد، خیر فراوان به مستحقین و مستمندین برسد؛ دائما دست دهنده داشته باش! در روایات ما دارد: «الایدی ثلاثه...» دست‌ها سه جورند: بعضی از دست‌ها فقط می‌گیرند، بعضی از دست‌ها مُمسکه هستند، بخیل اند. بعضی از دست‌ها مُعطیه هستند «... و خَیرُ الاَیدی المُعطِیه» بهترین دست‌ها آن است که از آن به دیگران، خیر زیاد می‌رسد‌.

صله رحم، برنامه عمر طولانی

پنجمین چیزی که شما از من خواستی این است که کاری یاد بدهم که خدا طول عمر به تو بدهد «...و إذا أرَدتَ أنْ يُطيلَ اللّه ُ عُمرَكَ...»- سنن دسته اولش که واضح است- اگر می‌خواهی کاری کنی که خدا طول عمر به تو بدهد و از این طول عمر بهره‌مند بشوی و استفاده کنی، «...فَصِلْ ذَوي أرْحامِكَ...» صله‌ی رحم را جدی بگیر. چقدر ما روایات در این زمینه داریم. از امام باقر (ع) اینجور نقل شده که در کتاب امیرالمؤمنین «فِي كِتَابِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ...» این نکته آمده است: «...ثَلاَثُ خِصَالٍ لاَ يَمُوتُ صَاحِبُهُنَّ أَبَداً حَتَّى يَرَى وَبَالَهُنَّ...» سه تا عمل، سه خصلت، سه ویژگی و سه سبک‌زندگی هست که انسان نمی‌میرد، مگر اینکه مفاسدش و مشکلاتش را در همین دنیا می‌بیند. یکی از آن‌ها ستم است: «...اَلْبَغْيُ...». یکی از آن‌ها «...قَطِيعَةُ اَلرَّحِمِ...»، قطع رحم خیلی بد است. در روایات گفته شده روی دسته‌ی شمشیر رسول الله راجع به مسئله‌ی صله‌ی رحم سفارش آمده است؛ یعنی سه جمله نوشته بود، یکی این بود که صله رحم را جدی بگیرید؛ روی دسته شمشیر رسول الله! مسئله مهم است. یکی هم «...اَلْيَمِينُ اَلْكَاذِبَةُ...» قسم دروغ. خود دروغ بد است، قسم دروغ چقدر بد است.«...يُبَارِزُ اَللَّهَ بِهَا...» کسی که این کارها سبک زندگی‌اش را تشکیل می‌دهد، در مقابل خدا ایستاده است.

بعد در ادامه می‌فرماید: «...إِنَّ أَعْجَلَ اَلطَّاعَةِ ثَوَاباً لَصِلَةُ اَلرَّحِمِ...» سریع‌ترین چیزی که ثوابش به انسان می‌رسد، صله‌ی رحم است. بعد حضرت فرمود «...وَ إِنَّ اَلْقَوْمَ لَيَكُونُونَ فُجَّاراً...» بسیاری از افراد گناهکارند، فاسقند، چشمشان را کنترل نمی‌کنند، اعضا و جوارحشان را کنترل نمی‌کنند ولی «...فَيَتَوَاصَلُونَ...»، در صله‌ی رحم بسیار جدی هستند، فامیل و خانواده به هم پیوسته هستند، دائما همدیگر را ملاقات می‌کنند و به همدیگر محبت می‌کنند. حضرت می‌فرماید با اینکه فجّارند ولی صله‌ی رحم باعث می‌شود آن عائدی را خدا به آن‌ها بدهد؛ اموالشان زیاد می‌شود، به همدیگر خیر و برکت می‌رسانند لذا عمرهایشان طولانی می‌شود. حضرت فرمود اگر میخواهی کاری بکنی که خداوند عمرت را طولانی بکند، مسئله صله رحم جدی است. گاهی اوقات بچه‌ها از مادرهایشان دور هستند، مادران و پدران، توجه دارند اما بچه‌ها توجه ندارند، حتی بچه‌هایی که خودشان پدر و مادر شده‌اند هم توجه ندارند. اگر این فرزند، این دختر، این پسر بتواند هر روز مخصوصا مادرش را زیارت کند یا بتواند هر روز یک تماسی با او بگیرد، تحولات مهمی در زندگی‌اش می‌افتد؛ خیلی اتفاقات خوشی .

سجده طولانی، برنامه محشور شدن با پیامبر

حضرت می‌فرماید شما یک خواسته پنجمی هم از من داشتید که عملی به شما یاد دهم که در روز قیامت با من محشور شوید، اگر میخواهید با من محشور شوید، باید مناسبت با من داشته باشید، باید از جنس من باشید و در مسیر من باشید. حضرت فرمود که «... إذا أرَدتَ أنْ يَحْشُرَكَ اللّهُ مَعي... » اگر میخواهی خداوند سبحان شما را با من محشور کند، (شما بدان که رمز وجود رسول گرامی اسلام(ص) در فنای فی الله است)، «...فأطِلِ السُّجودَ بينَ يَدَيِ اللّه ِ الواحِدِ القَهّارِ ». تعبیر هم تعبیر زیبا و جالبی هست. در شب گذشته در خصوص امیرالمومنین علی (ع) عرض شد که رسول الله فرمود او « مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ » است. در خصوص علی اکبر (ع) هم چنین نقلی شده است (اگر چه این نقل ضعیف است)، که علی اکبر (ع) « مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ » است، در خصوص سکینه (س) هم این بیانات ‌آمده است.

رسول الله (ص) که معدن همه خیرات است، هر کار خیری که انجام می‌دهیم، داریم شبیه او می‌شویم، اما این درجات پایین است. آن اوج مسئله چیست؟ این است که «فأطِلِ السُّجودَ بينَ يَدَيِ اللّه ِ الواحِدِ القَهّارِ »، توجه داشته باشید این معرفت الهی مسئله خیلی مهمی است! علامه حسن زاده آملی خدمت علامه طباطبایی(ره) رسیدند و از ایشان دستورالعمل خواستند، آقا به ایشان در خصوص ذکر «لا اله الا الله» دستور العملی داد، وقتی علامه حسن زاده آملی داشتند می‌رفتند به ایشان فرمودند می‌دانی که کدام خدا را می‌گوییم؟! این «لا اله الا الله» خدایی است که حاضر است، ناظر است، همه قدرت‌ها در دست اوست،خدای واحد قهار؛ نه خدای ضعیفی که فکر کنید شیاطین الان روی او مسلط هستند. شیاطین را چه کسی راه انداخته؟ ما گهگاهی می‌خواهیم عوض اینکه خودمان بنده‌ی خدا باشیم، خدا بنده‌ی ما باشد. گفتم این کار را بکن، چرا نکرده؟ این را خواستم، چرا نشد؟ ما بنده‌ی خدا هستیم، او خداست. دعا کرده، اجابت نشده. خب اجابت نشده! مگر اجابت فقط به آن است که هر چه تو می‌گویی، انجام بگیرد؟ اجابت لبیکی داریم، اجابت به بهتر از آنچه تو می‌خواهی داریم، اجابت خدا ذیل اسم حکیم خدا عمل می‌کند. اسم مجیب ذیل اسم حکیم خدا عمل می‌کند. اینطور نیست که گتره ای باشد، اگر اینطور باشد که همه‌ی نظم‌ها به هم می‌ریزد. بله، خدا اجابت می‌کند. اصلاً همه دارند از خدا درخواست می‌کنند. همه دستشان به خدا دراز است. چه آن کسی که بداند، چه آن کسی که نداند. سنگ‌ها دستشان به خدا دراز است، گیاهان دستشان به خدا دراز است. همه‌ی حیوانات دستشان به خدا دراز است. تمام انسان‌ها چه مومن، چه کافر دستشان به خدا دراز است. همه گدای خدا هستیم. «...أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ...» { فاطر، ١۵} همه داریم گدایی می‌کنیم. منتهی باید مسیر گدایی را یاد بگیریم، بفهمیم باید چه کار کنیم. تمام این عالم و تمام قوانین عالم، همه اسماء الهی هستند. «وَ بِاسْمائِكَ الَّتى مَلَأَتْ ارْكانَ كُلِّ شَى‏ءٍ» تمام اسماء الهی همه جا را پر کرده. همه قوانین، حتی قوانینی که در تجارت هست، آن‌ها هم اسم خداست. هر چه اثر داشته باشد، اسم خداست. او مبدأ کل است. این رمز و رازها را خیلی از اوقات عقل ما می‌فهمد، بعضی از اوقات دین به ما می‌گوید، اگر دین نباشد عقل ما به راحتی نمی‌رسد. به هدایت دین هست که خیلی چیزها را عقل ما می‌فهمد. «وَ بِاسْمائِكَ الَّتى مَلَأَتْ ارْكانَ كُلِّ شَى‏ءٍ» غیر از این نیست، همه آیات الهی هستند، همه اسماء الهی هستند. همه اسباب الهی هستند. او مسبب الاسباب است. او مبدأ کل است. این اندیشه‌ها را ما گاهی از حیث نظری داریم، اما در عمل، این اندیشه‌ها حاضر نیست. تربیت برای همین است، این آمدن‌ها، اشک ریختن‌ها، گریه کردن‌ها، برای این است که انسان آن چیزی را که می‌داند، بر اساس آن تربیت شود. این نکته‌ی مهمی است. فقط دانستن مسئله نیست، هر چند این هم مرحله‌ی مهمی است ولی مرحله مهم تر، اجرایی کردن آن مسئله‌ در هویت انسان است. بخش اعظمی از خودسازی این است.

حضرت فرمود اگر می‌خواهی با من محشور شوی، سجده‌ی طولانی [داشته باش]. استادی داشتیم گاهی ایشان ۴۵ دقیقه در سجده می‌ماند؛ فکر نکنید آسان است، عشق می‌خواهد، محبت می‌خواهد. اوایل سخت است، ۵ دقیقه، ٣ دقیقه، ٢ دقیقه، ١٠ دقیقه، به تدریج بیشتر. دیشب عرض کردم سلمان فارسی می‌گوید اگر دو چیز در دنیا نبود، اصلاً دنیا را دوست نداشتم؛ یکی سجده در پیشگاه خدا. ظاهرسازی ارزش ندارد. اگر انسان بتواند کاری کند این اثر در این پیشانی نیفتد [چه بهتر]، اگر انسان ضعیفی است که فکر می‌کند این اثر در پیشانی‌اش هست، دیگران می‌بینند و چه ها می‌شود، سجده طولانی نمی‌خواهد بکند! اگر می‌تواند وارسته باشد و یا کاری کند که این اثر در ظاهر نیفتد. گرچه خدا آن نورانیت را به او می‌دهد [و ربطی به اثر پیشانی ندارد]. این سجده‌های طولانی در پیشگاه حضرت حق، دل را شستشو می‌دهد. این نهایت تسلیم است. علامه حسن زاده آملی در الهی‌نامه‌اش می‌فرماید خدایا من بدنم دیگر نمی‌تواند بیش از این تواضع در برابر تو را نشان دهد. تو عظیم هستی. من اگر راه می‌داشت می‌خواستم پیشانی‌ام را تا عمق زمین فرو ببرم، ولی راه ندارد. آخرین مرحله‌ی بروز تواضع عبد در برابر خالق یکتا [سجده است].

بحث معرفت الهی را عزیزان توجه داشته باشند، در بندگی خدا آزادی از غیر خدا نهفته و انسان پرواز می‌کند. ولی دست و پای ما در بندگی غیر خدا گیر است. صریح قرآن است انسان یا بنده شیطان است ، یا بنده پول ، یا بنده شهرت ، یا بنده تعریف دیگران ، یا بنده... خیلی چیزها. بندگی خدا به این راحتی به دست نمی آید، مخصوصا اگر عبدالله منظور باشد. ما مثلاً عبدالرزاق هستیم یا عبدالشافی یا عبد فلان. زیباترین اسم عبدالله است. عبدالله، رسول الله است در اوجش. حضرت فرمود اگر می خواهید در این مسیر بیایید ، راهش این است.

تربیت و اصلاح شخصیت

شفاعت که می گوییم ، توجه کنیم شفاعت چیست ، انسان نباید کج بفهمد. گهگاه در روایات می گویند اگر یک قطره اشک بریزید ، دیگر تمام گناهان گذشته و آینده بخشیده می‌شود ، این در مقام تربیت است. کسی که در مسیر است و در حال تلاش و مجاهده و می خواهد توبه کند، یک قطره اشکش در مجلس اباعبدالله الحسین غوغا می کند ولی کسی که در مسیر خلاف امام حسین باشد، [برای او این طور نیست]. اصلا بعضی می گویند ما می‌توانیم هر لحظه بخواهیم و اراده کنیم، الکی گریه کنیم،[ این گریه منظور نیست] اگر گریه برای امام حسین واقعی باشد، تبعیت می آورد، انس، محبت و شیفتگی می اورد. او حتی وقتی گناه کرد، می گوید خدایا این از سر ضعف است. بارها عرض کردم نباید گناه کرد، نباید گناه کرد ولی اگر شیطان او را فریب داد و گناهی کرد، سینه اش را در برابر خدا سپر نکند، این سینه را خرد می کند. بگوید خدایا من نمی خواستم گناه کنم، یک غنج و دلالی بکار ببرد. انسان نباید گناه کند [و در این صورت] محبوب خدا می شود ولی اگر معصیت هم کرد، سینه اش را سپر نکند. برخی می گویند این را آخوندها از خودشان ساخته‌اند ، از کجا می گویی ؟ چقدر مطالعه و کار کردی؟ عرض کردم اندیشمندان عالم احتیاط می کنند [در این بحث ها]، حتی انها که در فرهنگ های دیگر قرار گرفته اند. داستان غرب داستان خاصی است، تنفر از دین باعث خیلی از بحث ها شده. دیانت در قالب مسیحیت بلایی بر سر انها اورده که حالت اشمئزاز در آنها پیدا شده والا وقتی به خودشان مراجعه می کنید، [اینگونه نیست] اصلا اندیشمند می گوید من هروقت به اسمان نگاه می کنم، هیبت مرا می گیرد، ترس و عظمت مرا می گیرد. اغلب اندیشمندان بزرگ دنیا موحدند و خدا را قبول دارند و می پرستند. حالا در عمل سبکی [دیگر] اتفاق افتاده . البته خداپرستی ما به پرستیدن آنها نیست که خدا را بپرستند یا نه، انسان خودش عاقل است و خدا به او عقل داده.حضرت فرمود اگر امر ششم را می خواهی، این است.

امروز روز تاسوعاست و به یاد رشادت های ابوالفضل العباس هستیم. دیشب عرض کردم که ابالفضل العباس یک انسان عظیم بود. در تواریخ است که «کَالجَبلِ الرّاسخ» مثل یک کوه باعظمت بود. شخصیت خیلی مهم است، شخصیت فقط به دانسته ها نیست. انسان با شخصیت، با عظمت، همت داشته باشد. ما در صحنه های مختلف زندگی در برابر شیطان متواضع شدیم و خود را و اراده خود را تحقیر کردیم، شخصیت خود را خرد کردیم. اگر بخواهد این شخصیت درست شود، راهش فقط توبه است، توبه محکم. بله، ممکن است توبه کند و باز خطایی کند، مجدد توبه محکم. هر وقت شیطان یک ضربه زد، شما ده ضربه بزنید تا بتوانیم ان آسیبی را که شیطان به انسان وارد می کند، ترمیم کنیم. او یک ضربه زد ، شما بگویید :حالا می دانم چه کنم، سه روز روزه می گیرم، یک مقدار صدقه می دهم، سجده های طولانی انجام می دهم،عهدهای محکم تر می بندیم که دیگر آن گناه را انجام ندهیم. حالا ممکن است بعد از مدتی دوباره انسان خطایی بکند، این بار سخت تر به او هجوم ببرد، اگر نماز شب نمی خواند، بگوید حالا که این جور شد من تا چهل شب نماز شب می خوانم. اگر این کار را بکنیم، آن شخصیت اصلاح می شود.

هیأت الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفحجت الاسلام امینی نژادحیات عاشوراییبرنامه زندگی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید