آدم باورش نمیشود که دنیا همان دنیاست؛ ما هم همان آدمهاییم. دانشگاه هم همان دانشگاه است و ... . همانیم! ولی دوباره مثل قبل میشویم؟ نمیدانم. اصلاً در ذهن نمیگنجد که چطور این همه خودمان را با تغییرات وفق دادیم. شاید بگویید چارهای نداشتیم، در عمل انجام شده قرار گرفتهبودیم.
ممکن است بپرسید: چرا باید این یادداشت را بخوانم؟ سوال خیلی خوبی است! چرا باید حرفهای تکراری بزنیم و بشنویم؟ همه میدانیم کرونا بدبختیهایی به بار آورده و از طرفی خوبیهایی هم داشته است؛ دیگر چرا باید وقتمان را پای این یادداشتها هدر بدهیم؟ کاملاً درست است دوست عزیز؛ اگر قرار باشد روضهای باز بخوانیم و از داغهایی که کرونا بر دلمان گذاشته یا از آثار بدیهی کرونا بر زندگی و دانشگاه و ... بگوییم؛ رواست که همینجا یادداشت را رها کنید و بروید یک کار مفیدتر بکنید (مثلا یک نارنگی پوست بکنید و نوش جان کنید!). اما این یادداشت قرار نیست از آن حرفهای مرسوم بزند یا نمک بر زخمها بپاشد. حکمتبافی هم نمیخواهد بکند؛ چرا که اصلاً رساندن ما به «الخیرُ فی ما وَقَع» از دست ما خارج است، از این رو میخواهد روزنی -هرچند ناچیز- به ذهنها باز کند.
این روزها اگر از یک دانشجو بپرسید نود و نهِ خود را چگونه گذراندید، چند لحظهای به شما نگاه میکند (که این نگاهها از پس پیام متنی هم حس میشود!) بعد میگوید: «شوخیش هم زشته». شوخیش هم زشت بود یک زمان، که بخواهیم از این صحبت کنیم که چطور در یک سال آینده همزیستی مسالمتآمیزی با کرونا داشتهباشیم!
نود و نه ما در بهترین حالت به گذراندن درسها و کار از راه دور و کنار آمدن با این شرایط غیر حضوری گذشت. در واقع آلام دورکاری را میتوان در تغییر شکل ارتباطات انسانی خلاصه کرد. اینکه آلامش دقیقاً کجا بود، مطمئناً خودتان بهتر میدانید. اگر بخواهیم اشارهی کوچکی به آن بکنیم؛ و حذف شدن درسخواندن گروهی، انجام پروژهها به صورت تیمی و امثال اینها را هم فاکتور بگیریم؛ میماند زمانهایی که مسئلهای برایمان ایجاد میشد، یک درگیری فکری، یک بار سنگین که نمیدانستیم کجا بگذاریم! در این مواقع به محض این که در جایی در کنار یک آدم همدل قرار میگرفتیم سفرهی دلمان را باز میکردیم و حداقل فایدهاش این بود که از آن بار ذهنی کاسته میشد!
سیل را دیدهاید؟ وقتی میآید همه چیز را میشوید و با خودش میبرد. دار و ندار و خانه و سرپناه و تعلقات و ... . سیل کرونا هم «حضور» ما را برد. انگار این سیل قسمتهای شیرین و جذاب روزمره را شسته و برده، و قسمتهای سخت و نچسباش ماندهاست! گپزدنهای بین کلاسها، با هم بودن موقع ناهار، نشستن در لابی و دفتر گروه دانشجویی و ... رفته و کار جدی، پروژهها و تمرینهای سنگین، کلاسهای ملالتبار و ... باقی ماندهاست.
حال که به لطف کرونا، شکل ارتباطات انسانی ما کوبیده شده و از نو میخواهد ساخته شود، این ایدههای خلاقانه و آرمانگرایانه هستند که هر کدام میخواهند معمار این بنای جدید ارتباطاتی باشد! مدل جدید، قاعدتاً همراه با یک بازنگری است. باید ببینیم در سیستم قبلی، چه چیزهایی وجود داشت که واقعاً لازمشان نداشتیم و سربار بودند، و چه چیزهای دیگری که واقعاً مورد نیاز بودند؟
این روزها که رویدادهای بزرگی در حال برگزاری به صورت آنلاین و غیرحضوری هستند، بدون این که آدمها را از شهرهای مختلف و نقاط دور و نزدیک به تهران بکشانند، آدم را به این فکر میاندازد که آیا واقعاً تهش به آن همه مکان و ساختمان و خرج و مخارج احتیاج داشتیم؟ به آن سالنهای چند صد نفرهی باشکوه، آن همه اسپانسرینگ و تبلیغات محیطی و پذیرایی مفصل و هدایای شیک و ...؟ شاید بگویید خب تجربههای انسانی بود که در این میان از دست رفت! دقیقاً درست میفرمایید! ولی آیا لازم بود ایجاد تجربهی «انسانی» در رقابتی برای زرق و برق بیشتر بیفتد؟
دیدارهای مجازی این روزها به ما فرصت این را میدهد که به تجارب انسانی فرای مکان (فیزیکی) آنها فکر کنیم؛ چیزی که همیشه از نظرمان یک عنصر کلیدی بودهاست! به نظر میرسد مانند خیلی از رویههای دیگرمان، اصرار به برگزاری حضوری رویدادها، یادگاری بود که از دوران پیش از توسعهی تکنولوژیهای امروزی به جا ماندهبود.
در واقع، حالا میتوانیم با دید بازتری به دنبال عنصر مهم و حیاتی در ارتباطاتمان باشیم؛ چیزی از جنس اهمیتِ واقعی قائل شدن و همدلی و همافزایی. همراه با گذر از این دوران سخت و ویروسی، امید میرود در دنیای انسانی ما هم چیزهای واقعاً ارزشمند بمانند و ظواهر پرزرق و پرخرج آن دور انداخته شود.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.