بعضی از کلمات اگر چه بهترین داراییهای در دست هستند اما تکتک حروفشان نمایندهای از عجز و ناتوانی در بیان عمق حقیقت هستند. کلماتی همچون مظلومیت که بهترین و در عین حال حقیرترین و ضعیفترین وصفی است که میتوان برای اهل بیت(ع) مخصوصا حضرت فاطمه زهرا(س) پس از رحلت پیامبر(ص) به کار برد. اوج این مظلومیت در هنگام هجوم به خانه وحی بود که اگرچه فهم کامل آن از توان خارج است اما برای فهم در حد توان آن هم نیاز به بررسی پیشزمینههایی از این اتفاق داریم.
وقایع قبل از هجوم
بنابر نقل یعقوبی، مورخ قرن سوم، در واقعه سقیفه بنیساعده برخی صحابه همچون عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر و براء بن عازب از بیعت با ابوبکر خودداری کردند.1 بهگفته سید مرتضی عسکری، تاریخپژوه قرن پانزدهم هجری، همان کسانی که با ابوبکر بیعت نکردند، همراه با امام علی(ع) در خانه فاطمه(س) تحصن کردند.2 طبری طلحه و زبیر را نیز جزو تحصنکنندگان نام برده است.3
ابوبکر پس از پایان بیعت سراغ برخی از صحابه را گرفت که با او بیعت نکرده بودند بنابر نقل کتاب الامامه و السیاسه، منسوب به ابنقتیبه، ابوبکر در چهار نوبت عمر و قنفذ را به خانه فاطمه فرستاد تا علی(ع) و متحصنان در خانه او را برای بیعت فراخوانند. بر اساس این نقل، در نوبت اول، مردانی که در خانه بودند پس از تهدید عمر بیرون آمدند و بیعت کردند، غیر از امام علی(ع) که گفت سوگند خورده است تا زمانی که قرآن را جمعآوری نکرده از خانه خارج نشود. ابوبکر در نوبت دوم و سوم قنفذ را به خانه فاطمه فرستاد که او نیز پاسخ منفی شنید. در نوبت چهارم عمر با همراهی عدهای به خانه فاطمه رفت، علی(ع) را بیرون آورد و نزد ابوبکر برد.4بهگفته محمدهادی یوسفی غروی، پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع، ابوبکر سه بار افرادی را به خانه امام علی(ع) فرستاد و درخواست بیعت کرد؛ در نوبت اول و دوم امام آنها را بازگرداند و بار سوم خلیفه و طرفدارانش شدت عمل به خرج دادند.
هجومهای غاصبین به خانه امام علی(ع)
هجوم اول: شکستن تحصّن و پراکنده کردن متحصّنین و معترضین و یاران از خانه امام علی(ع).
هجوم دوم: تهدید اهل خانه و ارعاب مردم توسط حکومت به واسطه عربده کشیها و قدرت نماییها.
هجوم سوم: آتش کشیدن درب خانه توسط مهاجمین و صدمات وارده بر حضرت فاطمه(س)، سقط حضرت محسن(ع) و بیرون کشاندن اجباری حضرت علی(ع) از خانه توسط مهاجمین و تهدید ایشان به قتل!
پایهگذاری هجوم سوم و نهایی
در این یورش عمر بن خطاب به همراه بسیاری از مهاجمین بر در خانه حضرت فاطمه(س) تجمع کردند.
علامه مجلسی مینویسد:
عمر با جمع کثیری از افراد خود، به منزل امام علی(ع) آمد و از علی(ع) درخواست کرد که از خانه خارج شود، که امام علی(ع) از خروج اباء کرد و عمر در این هنگام آتش و هیزم طلب کرد.5
در این هجوم نه از دفاع متحصنین خبری بود و نه از اعتراض مردم مدینه!
شهرستانی مینویسد: در آن روز غیر از علی(ع) و فاطمه(س) و حسنین(ع) کسی در خانه نبود.6
در این هنگام عمر فریاد زد: به خدا قسم آتش را بر شما مسلط میکنم.7
پس در این هنگام حضرت فاطمه(س) بر آنها خارج شد و در پشت در ایستاد و خطاب به عمر فرمود:
در تمام عمر خود هیچ قومی را نمیشناسم که بیوفاتر و بیعاطفهتر از شماها باشند، جنازه رسول خدا(ص) را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود و بدست آوردن خلافت شدید، نه مشورتی با ما نمودید و نه کمترین حقّی برای ما قائل شدید، گویا شما هیچ اطّلاعی از فرمایش پیامبر(ص) در روز غدیر خم نداشتید؟
به خدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جای هر طمع و امیدی برای شما باقی نگذاشت، ولی شما آن را رعایت نکرده و هر رابطهای را با پیامبرتان قطع نمودید. البتّه خداوند متعال میان ما و شما حکم خواهد فرمود.8
کلمات و عبارات نشانگر این بود که مخاطب حضرت فاطمه(س) نه تنها مهاجمین بود، بلکه شامل مردم مدینه هم میشد.
عمر در دست خود شعلهای از آتش حمل میکرد و قصد به آتش کشیدن خانه فاطمه(س) را داشت.9
در این هنگام حضرت فاطمه(س) او را دید و به او فرمود:
ای پسر خطاب! آیا آمدهای خانه ما را به آتش بکشی؟
عمر گفت: آری! مگر آن که با ابوبکر بیعت کنید چنان که امت بیعت کردند.10
حضرت فاطمه(س) در این هنگام به درگاه الهی شکایت کرد و فرمود:
ای پدر! ای رسول الله(ص)! ما پس از تو چه ظلمها که از عمر بن خطاب و ابوبکر ابن ابی قحافه دیدیم.11
و حضرت(س) این چنین شروع به استغاثه کرد که چنان دلخراش بود که همان افرادی که آمده بودند، نزدیک بود دلهایشان شکافته و جگرهایشان پاره پاره شود و به شدت گریستند و عده زیادی از آنها صحنه را ترک کردند.
اما مهاجمین از کار شوم خود دست برنداشتند و همچنان به کار خویش ادامه دادند.
جریان حمله به نقل از حضرت فاطمه(س)
حضرت فاطمه(س)، خود با وضعیت وخیم جسمی، درد بازو،پهلوی شکسته و قلبی شکسته و پُر از غم، ماجرای
هجوم و لطمات و صدمات وارده را، این گونه بیان می فرماید: ( بخشهایی از متن به علت بسیار ناراحت کننده
بودن آن آورده نشدهاند، برای خواندن متن کامل، با حال مناسب به منبع ذکرشده در پانویس مراجعه کنید.)
بر درب خانهیما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند.
من در پشت درب ایستاده بودم و آنها را به خدا و پدرم قسم میدادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.
ناگهان دومی تازیانه را از دست قنفذ ـ غلام ابوبکر (در بعضی منابع عمر) ـ گرفت و با آن به بازوی من زد.
در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید ... و با پایش به درب لگد زد و درب را ... فشار داد و
باز کرد ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ پس ... افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و
حرارتش صورتم را میسوزاند.
آیا اینها مردمانی هستند که میخواستند بر جنازهی من نماز بخوانند؟!
در حالی که خداوند و فرستادهی او از آنان بیزاری جستهاند، من نیز از آنان برائت میجویم.12
یکی از پرسشها درباره ماجرای حمله به خانه فاطمه(س) و شهادت ایشان آن است که چرا امام علی(ع) که به شجاعت معروف است و نیز دیگر صحابه درباره این حرکت سکوت کردند و از فاطمه دفاع نکردند؟
بنابر نقل سلمان فارسی در کتاب سلیم (که یوسفی غروی آن را قویترین و قدیمیترین نقل ماجرا میداند)، پس از حمله عمر به حضرت فاطمه(س)، امام علی(ع) به عمر حمله کرد و او را به زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید چنانکه گویا قصد کشتن او را دارد و سپس به او گفت: « ای پسر صهاک (منظور عمر است.) قسم به خدایی که محمّد را به پیامبری مبعوث نمود، اگر نبود مقدری که از طرف خداوند و عهدی که رسول الله (ص) با من نموده است، میدانستی که تو نمیتوانی به خانه من داخل شوی. در این هنگام، عمر از دیگران کمک خواست و همراهان او هجوم آورده، علی(ع) را از او جدا کرده و او را بستند.13
البته اینها فقط بخشی از اتفاقات و ظلمهایی بود که نسبت به حضرت زهرا(ع) روا داشته شده و برای مطالعه بیشتر و پاسخ به شبههها میتوان به احادیث، روایات، کتب تاریخی مختلف عالمان شیعه و سنی و خطبه حضرت در جمع زنان انصار مراجعه کرد.
1.یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۲۴.
2. عسکری، سقیفه: بررسی نحوه شکلگیری حکومت پس از پیامبر، ۱۳۸۷ش، ص۹۹.
3. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۲.
4. ابنقتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۰-۳۱.
5. بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۴.
6. الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۷۱.
7. تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳
8. بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۴
9. عقد الفرید ابن عبد ربه، ج۴، ص۹۳
10. الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۷۱
11. بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۳۳۹
12. بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹
13. هلالی، سلیم بن قیس، اسرار آلمحمد، ص۱۵۰، باب قضایا السقیفة علی لسان سلمان الفارسی.
برای ورود به کانال پیام رسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.