مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۲ دقیقه·۳ سال پیش

تبیین مقام سلوکی ایثار در مکتب عرفانی حضرت فاطمه‌ی زهرا(س)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلاه و سلام عَلَی حبیبِ اِلهِ العالمین أَبِی ‌الْقَاسِمِ مصطفی مُحَمَّد؛ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم وَ عَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمَعْصومِینَ المُکَرمین


ایام، ایام شهادت حضرت صدیقه‌ی طاهره، فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها است. ان‌شاالله که خداوند سبحان به همه‌ی ما، برادران، خواهران این توفیق را عنایت بفرماید که از این فرصت‌ها برای شناخت بیشتر آن بزرگواران و تشبه بیشتر به آن انسان‌های عظیم‌الشأن استفاده بکنیم. جا دارد که در ابتدا من یادی بکنم از بزرگوارانی که این ایام از جهتی هم ارتباط با آن‌ها دارد. حضرت آیت الله مصباح یزدی که سالگردشان است. سردار عزیزمان سردار شهید سلیمانی؛ خدا همه شان را رحمت کند. همچنین یاد می‌کنیم از این برادر گرامی‌مان؛ خادم جلسات اهل بیت معصومین علیهم السلام آقای امیرحسین جیرانی‌زاده. ان‌شاالله که ایشان سر سفره‌ی ائمه‌ی معصومین علیهم السلام متنعم باشد. در بهترین شرایط ایشان به عوالم ملکوت پرکشیده و ان‌شاالله که جزایش با معصومین علیهم السلام است و خداوند متعال بهترین پاداش‌ها را به ایشان عنایت بفرماید.

تبیین مقام سلوکی ایثار در مکتب عرفانی حضرت فاطمه‌ی زهرا(س)

موضوع بحثی که بنا دارم در محضر شما بزرگواران؛ برادران و خواهران گرامی تقدیم بدارم، تبیین مقام سلوکی ایثار در مکتب عرفانی حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها است. عزیزان ممکن است این بحث را اطلاع داشته باشند که ما در مباحث عرفانی، یک شاخه‌ای داریم به نام عرفان عملی یا همان علم سلوک. کتاب‌های زیادی در اینجا نوشته شده؛ یکی از بهترین کتاب‌هایی که در این فضا به نگارش درآمده، همین کتاب منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری است. برای اهل فن این کتاب جایگاه بسیار اساسی و مهم دارد و در طول تاریخ چندین شرح مهم بر آن نوشته شده. کتاب درسی کلاسیک علم سلوک است. خود حضرت امام هم رضوان الله تعالی علیه همین کتاب چهل حدیث را بر اساس این کتاب به نگارش درآورده. یا درس‌های اخلاقی که حضرت امام داشت، برپایه‌ی این کتاب بود. ایشان در این کتاب یک بابی باز می‌کند با عنوان تبیین مقام سلوکی ایثار. حالا من برای اینکه این معنا یک مقداری واضح‌تر بشود، اصل حقیقت عرفان عملی و سلوک یا معاملات قلبی را یک تبیین مختصری ارائه می‌کنم.

حقیقت سلوک

شاید گویاترین تعریف و از یک حیث مختصرترین تعریفی که برای تبیین حقیقت سلوک شده، بیانی است که امامان معصوم ما علیهما السلام در مناجات شعبانیه دارند. خب از یک جهتی ماه رجب و شعبان و رمضان هم در پیش است. اگر فرصتی اقتضا بکند آن وقتی که ایام انس‌گیری با مناجات شعبانیه است، دست کم بخش‌هایی از این مناجات بسیار فوق العاده و عظیم تبیین بشود، آنجا روشن خواهد شد که امام معصوم چه می‌فرماید. در یک قسمتش می‌فرماید« اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ ...» این جمله، تمام حقیقت سلوک را تبیین می‌کند. سلوک الی الله یا آنچه که می‌گویند عرفان عملی، همه‌اش در دو کلمه خلاصه شده. یکی بریدن از غیر خدا و دیگری اقبال به خداوند سبحان. به بیان فنی‌تر ادبار به کثرات و اقبال به وحدت مقدس و متعالی. تمام حقیقت علم سلوک در همین دوتا کلمه است. منتهی در فهم این معنا، بحث‌های بسیار فراوان و مفصل بیان شده. این ادبار از کثرات و اقبال به سوی آن وحدت متعالی چگونه باید صورت بگیرد؟ خب اینجا هم خوانش‌های انحرافی شکل گرفته؛ مثلاً برخی از معنویت گرایی‌ها، برخی از عرفان‌ها، مثلاً برخی از برداشت‌های عرفانی که در فضای بودایی است فقط آن بخش کنار گذاشتن کثرات در آن خیلی جدی شده. کثرت‌ها کنار می‌رود، تمرکزهای خاص صورت می‌گیرد. انسان خالی از تمام توجهات می‌شود. خب قطعاً آرامش‌هایی را حاصل می‌کند نوری به دست می‌آید؛ قدرت‌هایی به دست می‌آید. اما این حقیقت سعادت انسان نیست. در برخی از خوانش‌ها گفته‌اند پس ما توجه به کثرات را به طور کل کنار بگذاریم؛ فقط متوجه وحدت متعالی باشیم. برخی از خوانش‌هایی که در شاخه‌هایی از تصوف صورت گرفته، همین اتفاق افتاده. دوری از اجتماع، دوری از کثرت‌ها، دوری از تمام شئون متعارف زندگی انسان.

در میان مردم باش. اما دلت با آن‌ها نباشد!

اما آن چیزی که اسلام آن را تبلیغ می‌کند، عرفای حقیقی اسلام آن را تبلیغ می‌کنند این است که انسان در دل کثرات از کثرت‌ها دل ببرد و به سمت وحدت متعالی حرکت بکند. انسان در دل کثرات از کثرت‌ها دل ببُرد و به سمت وحدت متعالیه حرکت بکند. این فرمایش امیر مؤمنان علی(ع) است خیلی جمله کوتاه و عمیق: «کن فی الناس و لا تکن معهم» در میان مردم باش. نمی‌شود این کثرت‌ها را کنار گذاشت وقتی انسان تک‌بعدی رشد می‌کند. تربیت او یک تربیت عالی نخواهد بود. همه‌جانبه نخواهد بود. «کن فی الناس» در میان مردم باش. اما دلت با آن‌ها نباشد. تنت با مردم باشد، دلت با خداوند سبحان باشد.

از یکی از عرفا نقل می‌کنند که می‌گویند خدمتش رسیدند گفتند که فلان کس روی هوا راه می‌رود. ایشان فرمود خیلی از پرندگان هم می‌توانند همین کار را بکنند. خیلی از حیوانات می‌توانند بکنند. این خیلی چیز مهمی نیست. گفتند فلانی روی آب راه می‌رود. گفت خیلی از موجودات طبیعی و عادی هم روی آب حرکت می‌کنند. گفتند فلانی در یک لحظه از شرق و غرب عالم خبر دارد. گفت شیطان هم همین‌طور هست. در یک لحظه شرق و غرب عالم را اطلاع دارد. بعد فرمود که این‌ها مهم نیست. مهم این است که انسان زندگی بکند، در میان اجتماعات باشد، مسئولیت‌ها را بپذیرد، زندگی تشکیل بدهد، ازدواج بکند، اما لحظه‌ای از یاد خدا غافل نباشد. «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» {نور، ۳۷} این مخ و مغز اساسی عرفان اسلامی است. عرفان اسلامی چیست؟ «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» {نور، ۳۷} در دل کثرات باید کثرات حذف بشوند و انسان آن وحدت مقدس و متعالی را در تمام لحظات زندگی‌اش از یاد نبرد. آن رنگ و بوی اصلی که به زندگی‌ها لذت می‌بخشد، آن یاد خدا. این ایام از جهتی عرض کردم متعلق به سردار شهید جناب حاج قاسم سلیمانی هست. این در مکتب عرفان اسلامی امام رشد کرد. آن‌چه را که من می‌خواهم عرض بکنم راجع به مقام ایثار، در ایشان این معنای ایثار به معنای عمیق کلمه محقق شد.

مقام سلوکی ایثار

آقایان عرفای اسلامی چون نگاهشان این است، یکی از مقامات سلوک الی الله را ایثار قرار دادند. باب ۳۶ کتاب منازل السائرین راجع به مقام سلوکی ایثار است. مغز ایثار، ارتباط وثیق با همان حقیقت سلوک از منظر عرفان حقیقی اسلامی دارد. ایثار یعنی ترجیح دادن دیگران بر خود. البته منطق این معنی خیلی می‌تواند مختلف باشد. کسی که در برخی صحنه‌ها، دیگران را بر خود ترجیح می‌دهد، ولی در نهایت برای ترویج خود این کار را انجام می‌دهد، اصلا در فضای سلوک و حرکت کسرات به طرف وحدت قرار نگرفته است. اصلا در فضای عبور از طبیعت به طرف ماورای طبیعت قرار نگرفته است. او غرق کسرات درونی خودش است. به سوی خود دعوت می‌کند. ظاهرا دارد دیگران را بر خود ترجیح می‌دهد، ولی این امر واقعیت ندارد و عمیق نیست. سلوک، آن وقتی شروع می‌شود که انسان، دیگران را با انگیزه‌های متعالی بر خود ترجیح بدهد، با انگیزه‌ی رسیدن به سعادت اخروی. این هنوز فضای متعارف و عادی است؛ اوجش ایثار توحیدی است؛ ایثاری که انسان با حذف خود و کسرات، به طرف خداوند توجه می‌کند. از برخی از کلمات سردار شهید سلیمانی، این معنا که ایشان متوجه فضای توحیدی شده‌اند پیداست. این‌ها تحت تربیت آموزه‌های عرفانی، خداخواهانه و توحیدی حضرت امام قرار داشته است. برخی از جملاتی که ایشان در آخرین لحظاتی که می‌خواستند به طرف عراق مسافرت کنند نوشتند، خیلی مهم است. یا وقتی ایشان آن بحث‌ها را مطرح می‌کنند که راجع به فضای عرفانی، توحیدی و خداخواهانه در ایشان جلوه کرده است. ایشان می‌فرمودند کسی که ‌می‌خواهد شهید شود، اول باید شهید باشد.

اول باید شاهد باشد، اول باید حقایقی را دریافت کرده‌ باشد، دائما نظر به وجهٌ ‌الله، اینکه به خداوند سبحان برسد، فانی در حضرت حق بشود. آن بیانی که ایشان اشعار مولانا را بیان می‌کرد که «رقص و جولان بر سر میدان کنند/ رقص اندر خون خود مردان کنند/ چون رهند از دست خود، دستی زنند/ چون جهند از نفس خود، رقصی کنند». این همان حالت عارفانه و توحیدی است که ایشان متوجه حضرت حق است. ایثار ایشان، ایثار توحیدی بود. این فضایی است که برای همه‌ی ما مطرح است. این عرصه‌‌ی چندساله‌‌ی دنیا را به ما عنایت کردند، شرایط مختلف عنایت شد تا ما بتوانیم از طبیعت به ماورای طبیعت سفر کنیم، سفر قهری نه؛ سفر قهری را همه‌ی ما داریم. بالاخره یک مدت که اینجا زندگی کردیم، ما را از اینجا می‌برند. سفر ارادی الی‌‌الله. به تعبیر خود ایشان، مرگ اختیاری. این فرصتی است که افراد زیرک از آن بهره می‌برند. افرادی که زیرک نباشند، ذهن‌شان درگیر پراکندگی‌‌هاست. حجاب‌ها، غطاءها، تا کی این‌ها برطرف شود. تا کی این‌ها کنار رود. ما خیلی فرصت برای این گذشتن و گذر کردن نداریم. مقام ایثار، از ایثار ظاهری تا ایثار اخروی تا ایثار توحیدی، ایثار گره‌ی عمیق با حقیقت سلوک خورده است. حقیقت سلوکی که در عرفان حقیقی اسلامی است.

فرصت‌های ظهور ایثار

ایثار که مطرح می‌‌شود، جامعه مطرح می‌شود، بودن در جامعه مطرح می‌شود، بودن در خانواده مطرح می‌شود، دیگران را باید بر خود ترجیح دهد، خودش را باید حذف بکند. البته این حذف خود در نهایت به بسط خود منجر خواهد شد. آن‌ وقتی که دیگر هیچ از خود را مشاهده نکند، به عظیم‌ترین حالت و وسعت وجودی دست پیدا می‌کند چون خدایی می‌شود. رنگ‌‌‌وبوی خدایی پیدا می‌کند. «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ...»{نحل،96}. ما این فرصت‌هایی که به ما داده شده، فرصت‌هایی است برای تبدیل سرمایه‌های مادی به سرمایه‌های الهی، ملکوتی و توحیدی. تمام سرمایه‌هایی که به ما داده شده از سلامتی، از جوانی، از عمر، از مال و ثروت، از زیبایی، از خانواده، از اجتماع، از کسب‌وکار و همه‌چیزهایی که شما در نظر بگیرید، این‌ها باید تبدیل شود به سرمایه ملکوتی توحیدی تا اینکه تا ابد بماند وگرنه این‌ها همه فانی می‌شود. «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ...»{نحل،96}

مکتب عرفانی حضرت زهرا(س)

در مکتب عرفانی حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها از جمله چیزهایی که آموزش می‌دهند، مقام سلوکی ایثار است. از خودگذشتن. شما می‌بینید که حضرت فاطمه الزهرا (س) تقریبا در سن 10-11 سالگی با حضرت امیرالمومنین علی (ع) ازدواج کردند. خب در همان شب زفاف که همه‌‌ی شما بزرگواران شنیده‌اید، وقتی آن زن محتاج عرض حاجت می‌کند و از حضرت چیزی می‌خواهد، حضرت فاطمه‌الزهرا (س)، حالا این رشد و عظمت را نگاه بکنید، در این سن‌وسال و در چنین شبی، بهترین و محبوب‌ترین چیزی که در نزد هرکسی که در این شرایط قرار می‌گیرد است، آن را به فقیر اعطا می‌کند. لباس عروسی خود را می‌دهد. این جان پاک و آزاد، تحت تربیت رسول گرامی اسلام (ص)، این‌ها اسوه هستند. «لَّقَد كَانَ لَكُم فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَة...»{احزاب، 21}. این اندیشه نباید در حالا بله، ما هرچه هم تلاش بکنیم، حالا یک بحثی است که می‌شود به مقام اهل‌بیت رسید، نرسید. بعضی‌ها می‌گویند می‌شود برخی می‌گویند نمی‌شود. اختصاصاتی که مال آنهاست، چیست. اما اصل مسئله را ما نباید فراموش بکنیم، نباید بد بفهمیم، نباید کاری بکنیم که آنها از الگو بودن خارج بشوند. «لَّقَد كَانَ لَكُم فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَة...»{احزاب، 21}. حداقل تشبّه ظاهری، تشبّه عمیق‌تر و عمیق‌تر.

عرض کردم این ایامی که ماه هی جابه‌جا می‌شود، ایام محرم، ایام دهه صفر، ایام فاطمیه، ایام چیز‌های دیگر، اینها فرصت‌هایی است برای معرفت عمیق‌تر به حیات اهل‌بیت معصومین (ع) و تشبّه بیشتر.

عظمت فاطمه زهرا (س) در ایثار مال

راوی می‌گوید که شخص محتاجی به مسجد مدینه آمد و رو کرد به سمت رسول گرامی اسلام و عرض کرد که آقا، من هم گرسنه‌ام، هم لباس مناسب بر تن ندارم، هم از خانواده‌ام دور افتاده‌ام و وضع فلاکت‌باری دارم. حالا شرایط آن زمان. حضرت فرمود: ما که در دستمان چیزی نیست ولی من شما را به جای خوبی هدایت می‌کنم «أَلدّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفاعِلِه»، خب کجا مرا هدایت می‌کنید؟ بلال را صدا زد و گفت: بلال، این شخص را درِ خانه‌ی فاطمه‌الزهرا (س) ببرد. اون خدا را بر نفس خود ترجیح می‌دهد. اون صاحب مقام ایثار است. بلال دست این فرد را می‌گیرد و به خانه‌ حضرت‌الزهرا (س) که نزدیک بود، می‌برد. کنار خانه فاطمه‌الزهرا این فرد صدا می‌زند و سلام می‌دهد به بنت رسول اسلام. و بعد مسئله خود را می‌گوید و اینکه رسول خدا او را به اینجا هدایت کرده است. راویان نقل کرده‌اند حضرت دید چه کار کند، چیزی در خانه نیست. گشت و پوستی دباغی شده که حسنین بر آن می‌خوابیدند را آورد که ببرید این را بفروشید و کاری بکنید. آن شخص گفت من این پوست را چه کار کنم؟ من گرسنه ام؛ وضعیتم نابه‌هنجار است. رسول‌الله من را به اینجا ارجاع داده. حضرت تا این جملات را می‌شنوند، گردنبندی که یکی از نزدیکانش به ایشان هدیه داد بود را در می‌آورند و به این فقیر می‌دهند و می‌گویند این را بفروش و نیاز‌هایت را برطرف کن. خیلی خوشحال می‌شود و با گردنبند به مسجد بر می‌گردد و صدا می‌زند یا رسول‌ الله، من به دخترتان عرض حاجت کردم و دخترتان این گردنبند را به من داد. تا رسول‌الله این سخنان را می‌شنود، شروع می‌کند به گریه کردن و اشک می‌ریزد.

ایثار توحیدی فاطمه زهرا (س)

عظمت خانم فاطمه زهرا (س)، عظمت روحی این شخصیت عظیم، این‌ها است که ما باید درس بگیریم. آن آیات شریفه‌ی سوره‌ی انسان را که ملاحظه می‌کنید، «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا(۸) إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا(۹)» {انسان، ۸ و ۹}. خب چند شب روزه گرفتند، کل خانواده روزه گرفتند، می‌خواهند که افطار کنند. حالا نقل‌ها مختلفی اینجا است، افراد محتاج و نیازمند می‌آیند؛ یک مسکین می‌آید، یک یتیم می‌آید، یک اسیر می‌آید. ایشان غذایشان را به این‌ها تقدیم می‌کنند. و بعد می‌گویند « إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ». این ایثار عادی نیست. این ایثار توحیدی است.

رها کردن مراتب پایین اخلاص

ما برای رسیدن به خداوند سبحان و برای این که وجه الهی را نظر داریم این کار را کردیم. ما از شما تشکر نمی‌خواهیم. بله، ادب طرف مقابل این است که تشکر کند، اما انسان نباید دنبال تشکر باشد. در روایتی هست که امام معصوم می‌فرمایند :« مَنْ آثَرَ مَحَامِدَ اَللَّهِ عَلَى مَحَامِدِ اَلنَّاسِ كَفَاهُ اَللَّهُ مَئُونَةَ اَلنَّاسِ.» { نقل از رسول اکرم (ص) – عدة الداعی و نجاح الساعی جلد ۱} اگر کسی ستایش و تعریف و تمجید خدا را بر ستایش و تعریف و تمجید خلق ترجیح دهد و آن را بر گزیند، خداوند او را کافی است. در تعریف اخلاص آورده‌اند این که انسان دوست نداشته باشد غیر از خدا او را مدح کند. عروج اخلاص این‌ها است. انسان باید مراتب پایین اخلاص را رها کند. فقط و فقط ملکوت از من تمجید کند. آن روایت را توجه دارید که «مَن تَعَلَّمَ للّه ِ و عَمِلَ للّه ِ و عَلَّمَ للّه ِ دُعِيَ في مَلَكوتِ السَّماواتِ عَظيما» {امام صادق (ع) – الامالی للطوسی}. این که انسان به ایثار توحیدی برسد خیلی معرفت می‌خواهد، خیلی خداشناسی می‌خواهد، خیلی زیرکی و تیزی می‌خواهد. اگر انسان بخواهد به ایثار توحیدی برسد، بفهمد که چیز‌هایی که در اطراف ما است، همه گذراست. « مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ» {نحل، ۹۶}. خیلی معرفت می‌خواهد. به تعبیر بزرگان اگر بهشت شیرین است، بهشت‌آفرین شیرین‌تر است. درک این معنا خیلی مهم است. این که انسان محبت خدا در دلش بنشیند، معرفت خدا در دلش بنشیند، منطق کارهایش الهی شود، علاقه نداشته باشد که از دیگران تعریف و تمجید بشنود، این خیلی مهم است. بله، دیگران ممکن است وظایفی داشته باشند، اما انسان رغبتی نداشته باشد که دیگران تعریف و تمجید بکنند. «دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ عَظِيماً». اگر کسی این مقدار رشد یافتگی داشته باشد که فقط برای خدا کار کند، برای وصول خدا، برای لقاء الله کار کند، این واقعا انسان عظیمی است و روح عظیمی دارد و شخصیت عظیمی دارد. این زندگی فاطمه‌ی زهراست. «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا» (انسان، ٩)

روایت عبادت حضرت فاطمه‌ (س)

روایتی هست؛ چون سندش بسیار قشنگ است، عرض می‌کنم؛ عن جعفر بن محمد، عن ابیه، علی بن الحسین، عن فاطمة صغری، عن ابیها حسین بن علی بن ابی طالب، عن اخیه حسن بن علی بن ابی طالب (ع). سند را نگاه کنید، مثل سلسله الذهب می‌ماند. امام صادق (ع) از پدر خودش امام باقر نقل می‌کند. امام باقر از پدرشان امام سجاد علی بن الحسین نقل می‌کند. علی بن الحسین مستقیم از پدرش نقل نمی‌کند، عن فاطمة صغری، یعنی از خواهر خودش، فاطمه‌ی صغری، از دختران حضرت امام حسین (ع) نقل می‌کند. جالب است. چون روایت درباره‌ی زندگی و سبک زندگی حضرت فاطمه‌ی زهرا بود، کان امام حسین (ع) این روایت را برای دخترشان نقل کردند. بعد امام سجاد از خواهرشان می‌شنوند. عن فاطمة صغری عن ابیها حسین بن علی بن ابی طالب، این از پدرشان، امام حسین از برادر خودش، امام حسن مجتبی (ع). روایت چیست؟ شنیده‌اید، معروف است. اما به تمام قسمت‌هایش توجه کردن مهم است. حضرت می‌فرمایند «رَأَيْتُ أُمِّی فَاطِمَةَ ع قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ» حضرت فاطمه‌ی زهرا سن زیادی ندارد. مثلا الان به حساب ما نوجوان ١٨ ساله است. امام حسن می‌فرماید، دیدم شب جمعه‌ای مادرم فاطمه‌ی زهرا (س) بلند شد و در محرابش قرار گرفت. و تا صبح صادق این انسان ملکوتی در حال رکوع و سجده بود.

وارستگی در دنیا

نمی‌دانم چرا اینقدر تبلیغات منفی راجع به نماز می‌شود. نماز چرا؟ بروید مردم را کمک کنید! چه ربطی به هم دارند؟ این مغالطه است. همین فاطمه‌ی زهرا هستند که ببینید در مقام ایثار توحیدی تا کجا رفتند. هیچ وابستگی به دنیا ندارد. بله، باید تدبیر معاش و زندگی کرد. ولی انسان باید وارسته زندگی کند، نه وابسته و اسیر دنیا. اگر انسانی اسیر دنیا باشد، اگر همین مقام سلوکی عرفانی ایثار توجه نشود، اگر بنده و جنابعالی در زندگی این را پیاده نکنیم، لحظات ارتحال که فرامی‌رسد، آن لحظاتی که می‌خواهیم جان از بدن ما خارج شود، به تعبیر بعضی‌ها که گفتند انگار می‌خواهید لیوان زهر را بنوشید، بعضی‌ها گفتند انگار می‌خواهند از بدن ما پوست بکنند. چرا؟ چون تمام وجود ما به امور دنیوی تعلق پیدا کرده، به شئونات و مقامات ما و جایگاه و ثروت و فرزندمان و خانه و زندگی‌مان. طرف می‌گوید من بعد از پنجاه سال تازه این‌ها را درست کردم، حالا بروم؟ جایی برای ماندن نیست.

از بین بردن تعلقات

من یاد آن روایت می‌افتم؛ بنده خدایی نبی الهی شد، داشت از جایی حرکت می‌کرد، دید پیرمردی مشغول عبادت است. خانه‌اش را دید، خانه‌ی خیلی محقری داشت. یک بنده‌ی خدایی شاید یک پیامبری، من اینجوری فکر نمی‌کنم. یک خانه‌ی محقری داشت، یک جای کوچکی داشت امثال این‌ها. که در آن زمان با آن وضعیت ان نبی خدا اعتراض کرد بابا چرا اینطوری، چرا یک مقدار خانه‌ی بهتر سکنی نمی‌گزینی؟ برو خانه‌ی بهتر و اینها. چرا در این وضع زندگی می‌کنی؟ گفت آره من یکی از پیامبران خدا را دیدم؛ او به من گفت شما بیش از ۷۰۰ سال عمر نمی‌کنی. من دیدم ۷۰۰ سال خیلی چیز مهمی نیست، حالا ما بیاییم یک تشکیلاتی راه بیندازیم و اینها. بعد آن پیامبر گفت آقا در آخرالزمان افرادی می‌ایند که عمرشان ۷۰ سال هم نمی‌کشد اما ببین چه کارها می‌کنند. یعنی اگر انسان توجه داشته باشد، اینکه دائما در روایات ما هست، اگر کسی ایمان به خدا و روز قیامت دارد زبانش را کنترل می‌کند، آقا اگر ما به خدا و روز قیامت ایمان داریم، پس امام می‌فرمود ایمان به آخرت نمی‌خواهد، احتمال آخرت را هم بدهیم نباید اینطوری زندگی کنیم.

نگاه عمیق به آخرت

حالا بحث از این گذشته است. یعنی غیر از این است. حقیقتا و واقعا ما ایمان داریم که آخرتی در بین است. و زیرک کی است؟ آن کسی است که بتواند در این مدت عمری که به او دادند، این رشته‌های تعلق را قطع کند. یکی از برّاترین ابزار و وسایل همین مقام عرفانی و سلوکیِ ایثار است. مقام عرفانی و سلوکی که می‌گویم برای این است که آن نگاه توحیدی پیدا بشود. هر چی ما نگاهمان عمیق تر باشد؛ آن سیر صعودمان و آخرتمان در آخرت، بالاتر خواهد بود. لذا در دعاها باید آن نقاط اصیل را نگاه کرد. هر چه آن برد و عمقِ معنویت ما؛ اندیشه ای که در ما شکل می‌گیرد. آن‌ها ما را می‌سازد. اندیشه‌ی ما ما را می‌سازد. ولو اینکه نتوانیم این سیر را در دنیا به مراتب توحیدیِ عرفا برسد. ولی اگر نگاه‌های ما به اون مباحث عمیقی توحیدی باشد، درخواست های ما باشد، چه بسا خداوند متعال وقتی ما از این دنیا خلاص شدیم، ما را به آن مراتب برساند. نه که به مراتب جنت صوری که آن هم بسیار عالی است. نه که در آن جا متوقف بشویم. باید انسان رشد بکند. رشد انسان چیزی غیر از اندیشه‌ی او نیست. اصلا انسان فقط اندیشه است. هیچی غیر از اندیشه نیست. انسان فقط اندیشه است. در پی چی هست؟ چی را دوست دارد؟ به چی فکر می‌کند؟ همان است. اگر این به خدا فکر می‌کند، به توحید فکر کند، به مراتب توحیدی فکر کند؛ خداوند متعال محروم نمی‌گذارد او را. بالاخره او خواهد رسید. حتما که منحصر در این دنیا نیست. حالا اگر کسی زیرک باشد، زرنگ باشد تا زمانی که در دنیا هست به درجات اهل معرفت برسد خیلی عالی هست. اگر نرسید لااقل جوری زندگی بکند که وقتی به تکامل برزخی می‌افتد آن مراتب عالی را طی کند.

دعاهای شبانه فاطمه زهرا (س)

امام حسن مجتبی چه می‌فرماید؟ می‌گوید مادرم را دیدم در شب جمعه در جایگاه نماز خودش ایستاده است، به عبادت. به تعبیر بعضی‌ها خیلی چیزها را باید از سر این سجاده گرفت. این وارستگی نفس را، همان ایثار را، همان از خودگذشتگی را، همان معرفت الهی را. از تمرکزها از توجه‌ها از مراقبه‌ها؛ در همان سر سجاده‌ها باید گرفت. بعضی از اساتیدمان می‌فرمودند که چقدر خوشم می‌آید از این مردان و زنانی که مدت طولانی سر سجاده می‌نشینند. فرمود مادر من شب جمعه بلند شد در محراب خودش، «لم تزل راکعه ساجده» این هم نشان می‌دهد که نه مثل شما موفق تر هستید چهار رکعت نماز را می‌خوانید، مستحب است نشستید اشکال ندارد. ظاهرش این است که سخت ترین وضعیت را چون در روایت هست که آنقدر حضرت عبادت کرده بود که پاهایش ورم کرده بود. اصلا این هیچ منافاتی ندارد که این باشد، آن ایثار باشد، آن توجه به مردم باشد، توجه به علم باشد. زنی آمد خدمت حضرت فاطمه زهرا (حالا وقت طولانی می‌شود من همه‌اش را نمی‌گویم) گفت ببخشید من سوال دارم، یک سوال کرد، دو سوال کرد، ده سوال کرد؛ گفت من دیگر شرم دارم سوال بپرسم. حضرت گفت شرم داری یعنی چه؟ می‌دانی من چه‌قدر دارم اجر می‌برم از این‌که کار علمی دارم انجام می‌دهم. انسان باید در همان سر سجاده‌ها ساخته بشود. می‌فرمود که تا صبح، «حَتَّي انْفَجَرَ عَمُودُ الصُّبْحِ»، تا صبح صادق که بدمد مادرم در حال رکوع و سجده بود. بعد می‌گوید که من دیدم، مادرم فاطمه‌ی زهرا، «سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُوْمِنِينَ وَ الْمُوْمِنَاتِ وَ تُسَمِّيهِم وَ تُكَثِّرُ الدُّعَاءَ لَهُم وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَيْءٍ» می‌شنیدم مادرم را که بلند مناجات می‌کرد. نشان می‌دهد که امام حسن مجتبی از اول تا آخر بیدار بود و متوجه کار مادرش بود. می‌گوید که دیدم مادرم شروع کرد از اول نماز‌ها تا موقعی که صبح بشود، مومنین و مومنات را دعا کرد. آنها را به اسم یاد می‌کرد و زیاد برای آنها دعا می‌کرد. من حال حضرت زهرا در آن‌وقت را کار ندارم. آن تحول حال برای انسان گوناگون است ولی گاهی از اوقات برای این که تغییر وضعیت حاصل بشود، خود انسان برای این‌که دائما برای خودش، این که خدایا به من بده ولو توحید و مراتب عالی، دائما بگوییم که به من بده، این یک جور کدورت می‌آورد. خود این معنا، انسان باید تجربه بکند که خودش را رها کند. چند ساعت فقط به فکر دیگران و دعا بکند برای دیگران، ببینی چه قدر فضا برای خود او باز می‌شود. در روایات هم داریم مثل عرفه و جاهای دیگر که مطرح می‌کنند. خود این عرفان اسلامی و حقیقی را نگاه بکنید که توجه به کثرت و در دل کثرت وحدت متعالی و مقدس گذاشتند. این مهم است. این دستورات همه دارند انسان را تربیت می‌کنند. یک کسی می‌گفت که این استغفرالله ربی و اتوب الیه، چه قدر عالی هست. گفت یک حالتی به من دست داد که اصلا نمی‌توانم بگویم. چرا؟ چون در این اسم خودم بود، از خودم بدم می‌آمد، فقط خدا.بعضی اوقات می‌بینیم فلانی ده هزار بار یالله می‌گوید. این دارد خودش را می‌سازد. خودش را متعالی می‌کند. خودش را از کثرت‌ها دور می‌کند. هدف ما از زندگی چیست؟ بالاخره این را باید بفهمیم یا نه؟ باید بشناسیم یا نه؟ اگر هدف از زندگی را درست تشخیص داده باشیم اینکه فلانی چه می‌گوید و چه کار می‌کند برای ما مهم نیست. من از شرایط موجود برای رسیدن به هدف متعالی زندگی باید استفاده بکنم. اگر هدف ما متعالی باشد یک نشاط عجیبی در ما شکل می‌گیرد خستگی در ما معنا ندارد. تلاش چند برابر می‌شود و وضع دیگری اتفاق می‌افتد. افسردگی معنا ندارد. کسالت معنا ندارد. اگر هدف نازل باشد فقط انسان زمان را ببیند و اطرافیان را مشاهده کند دائما افسردگی و کسالت خواهد داشت.

حضرت فرمود دیدم همه را به اسم دعا می‌کند زیاد دعا می‌کند. چه کسانی را دعا کرد؟ حتی کسانی را که مشکلاتی را برای حضرات ایجاد کرده باشند.

تا رسید به اینجا که امام حسن مجتبی خدمت مادرش عرض می‌کند «فَقُلْتُ لَهَا يَا أُمَّاهْ»، مادر جان، «لِمَ لاَ تَدْعِينَ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعِينَ لِغَيْرِكِ» چرا برای خودت دعا نکردی؟ این همه برای دیگران دعا کردی برای خودت یک دعا نکردی؟ مقام ایثار تا کجا! فقط ایثار در مسائل مالی نیست. در مسائل مالی، جانی، اندیشه‌ای، دعا، محبت، انسانی که ائمه معصومین را در محبت بر خودش ترجیح می‌دهد. حالا مراتب ایثار را اگر در کلمات این بزرگواران ببینیم مفصل خواهد شد. فرمود پسرم «يَا بُنَيَّ اَلْجَارَ ثُمَّ اَلدَّارَ» این در فضای دعاست ولی اصل این اندیشه چطور می‌تواند در وصول انسان به لقاالله کمک کند. مسئله این است که انسان ماوراطبیعی بشود الهی بشود، ملکوتی بشود، در ملکوت از او تعریف کنند «دُعِيَ في مَلَكوتِ السَّماواتِ عَظيما» این مهم است. بارها عرض کردم، روز قیامت معلوم نیست چه خبر بشود. عده‌ای که در قرآن گفته شده «خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ» {واقعه،۳} کسانی که اصلا به حساب نمی‌آمدند می‌بینید چه انسان‌های عظیمی، چه روح‌های بزرگی! سعادت حقیقی چیزی نیست که در انحصار کسی باشد و شرایط فرق کند، در همه شرایط انسان با خودش و خانواده خودش، در خانه و محل کار تمرین ایثار می‌کند، در همه جا تمرین ایثار می‌کند، در همه جا می‌تواند تمرین ایثار سلوکی و عرفانی داشته‌باشد. حضرت فرمود «اَلْجَارَ ثُمَّ اَلدَّارَ» این است.

جایگاه فاطمه زهرا(س)

رسول گرامی اسلام تنها یک دختر نداشتند، چندین دختر داشتند، بحث روی این نیست که فاطمه(س) دختر رسول الله است، اگر فاطمه رسول‌الله حبیبه رسول‌الله است به خاطر این‌ها است. اگر ام ابیها است به خاطر این‌ها است. اگر لیله قدر است به خاطر این‌ها است. اگر ام الائمه است به خاطر این‌ها است. اگر در روایت آمده فاطمه را فاطمه نامیدند، چون هیچکس اصلا نمی‌تواند جایگاه فاطمه زهرا را با عمقش درک کند. این انسان متعالی، در این سنین کوتاه.

اگر شیعیان آن حضرت عزاداری می‌کنند اشک می‌ریزند غمگین هستند برای این جناب اشک می‌ریزند. فاطمه زهرا (س) تا زمانی که رسول‌الله بود خیلی عظمت داشت. وقتی که رسول گرامی اسلام از دنیا رفتند، آن مدت ۷۵ یا ۹۵ روزی که بعد از رحلت پدر بزرگوارشون در حیات بودند، سخت‌ترین مقطع زندگی فاطمه زهرا (س) بود، چون خیلی چیزها را دید. نمی‌خواهم وارد این بحث بشوم.

حضور فاطمه زهرا در جامعه

روایات فاطمه زهرا را ببینید به شدت بر حجاب تاکید می‌کند. با بحث فقهی و تمدنی آن کار نداریم ولی می‌بینید که دائما می‌گویند زن در خانه خودش بماند. کسی او را نبیند و او هم کسی را نبیند. این حالت مستحب است. ولی چه ضرورتی ایجاب کرد که فاطمه زهرا این مخدره عظیم‌الشان، این انسان عظیم‌الشان چادر به سر بکند و در ملا عام بیاید وسط مردم. چه ضرورتی ایجاب کرده؟ فدک را به ظلم از حضرت گرفتند. در دفاع از امیرالمومنین سیلی به صورت حضرت زدند که آنچنان محکم بود حضرت به روی زمین افتاد. آمدند که امیرالمومنان علی(ع) را برای بیعت ببرند، بارها آمدند حضرت نرفت. این بار خیلی عصبانی شدند گفتند این چه وضعی است همه بیعت کردند این مرد بیعت نمی‌کند. دستور داد عده‌ای جمع شدند. دستور داد هیزم بیاورند. دستور داد آتش بیاورند. آمدند کنار خانه فاطمه زهرا و علی را صدا می‌رنند. اینجا فاطمه زهرا خودش را جلو می‌کشد. صحبت‌هایی رد و بدل می‌شود و مسائلی پیش می‌آید. هیزم‌‌ها را روی درچوبی ریختند و آتش زدند. نمی‌دانم در چطور باز شد... آنجا فاطمه زهرا برای حفظ خودش پشت در قرار گرفت و ....

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفسخنرانیفاطمیه دومحجت الاسلام امینی نژاد
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید