یکی از موضوعات قابل توجه در قرآن کریم، چارچوب دادن به «دشمنیها» و بررسی خاستگاه و گونههای آن است که گزارشی از آن ارائه می شود.
خاستگاه و پیشینه دشمنى
بر پایه قرآن کریم، نخستین دشمنى، عداوت شیطان با حضرت آدم علیهالسلام و همسرش بوده است: «فَقُلنا یَــادَمُ اِنَّ هَـذا عَدُوٌّ لَکَ ولِزَوجِکَ فَلا یُخرِجَنَّکُما مِنَ الجَنَّةِ فَتَشقى ». (طه/ 20، 117) دشمنى شیطان با آدم، مایه هبوط او از بهشت گردید و در پى آن، خدا از بروز دشمنى در میان آدم و ابلیس خبر داد: «قالَ اهبِطا مِنها جَمیعـًا بَعضُکُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ ...». (طه/ 20، 123 ) برخى مفسران، این دشمنى را به عداوت شیطان با نسل بشر توسعه دادهاند. دیرى نپایید که تحت تأثیر دشمنى شیطان با نسل آدم علیهالسلام نخستین دشمنى در میان فرزندان آن حضرت ایجاد و هابیل به دست قابیل کشته شد و اندوه و پشیمانى وى نیز ثمرى در پى نداشت : «فَطَوَّعَت لَهُ نَفسُهُ قَتلَ اَخیهِ فَقَتَلَهُ فَاَصبَحَ مِنَ الخـسِرین». (مائده/ 5، 30) بدین ترتیب، دشمنى با حضور انسان روى کره زمین آغازید و تا امروز در میان شیطان و نسل بشر ادامه یافته است و پیوسته در بستر تاریخ برخى با رسولان الهى دشمنى ورزیدهاند: « وکَذلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا ...» (انعام/ 6، 112 ) در این میان، شیطان همچنان در پیدایى دشمنى میان انسانها نقش دارد: «اِنَّ الشَّیطـنَ یَنزَغُ بَینَهُم». (اسراء/ 17، 53).
در نگاه قرآن كريم، هر خصومتى ناپسند نيست و گاهى بعضى دشمنىها لازم و ضرورىاند، كه مىتوان اينگونه دشمنىها را پسنديده شمرد.
دشمنى با خدا
خدا کافران و مشرکان را دشمن خود خوانده و از دوستى با آنها نهى مىکند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّخِذوا عَدُوّى وعَدُوَّکُم اَولِیاءَ ...». (ممتحنه/ 60، 1 ) دشمنى با خدا به نافرمانى از او تفسیر شده است: «مَن کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ ومَلکَتِهِ ورُسُلِهِ وجِبریلَ ومیکلَ فَاِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِلکـفِرین» (بقره/ 2، 98 )، زیرا حقیقت دشمنى به معنى آسیب زدن، درباره خدا شدنى نیست، در نتیجه دشمنى با خدا داراى معناى گستردهاى شامل مخالفت با تک تک احکام شرعى و هر گونه ستم و اسراف است. خدا دشمنان خویش را شایسته طلب آمرزش نمىداند و مؤمنان را از آمرزشخواهى براى آنها نهى مىکند. (توبه/ 9، 113) درخواست آمرزش ابراهیم علیهالسلام براى آزر را نیز در زمانى مىداند که دشمنى او با خدا براى ابراهیم آشکار نشده بود. (توبه/ 9، 114 ) سرانجام، بى شک، هر کس به مخالفت و دشمنى با خدا و پیامبرش پردازد، گرفتار مجازات دردناک در دنیا و آخرت خواهد شد: «ذلِکَ بِاَنَّهُم شاقُّوا اللّهَ ورَسولَهُ ومَن یَشاقِقِ اللّهَ ورَسولَهُ فَاِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقَاب »(انفال/ 8، 13)
دشمنى با پیامبران
در قرآن از شیاطینى یاد مىشود که از جنس بشر و جن بوده و با پیامبران خدا دشمنى مىکردند: «وکَذلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَیـطینَ الاِنسِ والجِنِّ ...». (انعام/ 6، 112) واژه «کل» در این آیه، مفید عموم است و شامل همه پیامبران اولوالعزم و جز ایشان از رسولان الهى مىشود؛ همچنین خدا به حضرت آدم هشدار مىدهد که شیطان دشمن او و همسرش است. (طه/ 20، 117) دشمنتراشى براى پیامبران خدا ابزار آزمایش ایشان و آشکار شدن صبر و ثبات آنها و افزایش ثواب و پاداش آنان است. خداى سبحان، دشمنان انبیا را مجرم مىخواند و خود را در مقابل دشمنى آنها با پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) یاور و راهنماى آن حضرت اعلام مىکند که رسول خدا را از یاور دیگرى بىنیاز مىسازد: «وکَذلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبىٍّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمینَ وکَفى بِرَبِّکَ هادیـًا ونَصیرا». (فرقان/ 25، 31) بر دلهاى گناهکاران به جرم گناهانشان مهر مىزند، در نتیجه آنها دشمن حق و دعوت کنندگان به سوى حق، یعنى پیامبران، مىشوند. قرآنکریم از بتها و بتپرستان به دشمنان انبیا یاد مىکند؛ آنها براى نجات خدایان خویش به افکندن ابراهیم در آتش دستور دادند: «قالوا حَرِّقوهُ وانصُروا ءالِهَتَکُم اِن کُنتُم فـعِلین» (انبیاء/ 21، 68) و آن حضرت نیز بتها را دشمن خویش خواند: «فَاِنَّهُم عَدُوٌّ لى اِلاّ رَبَّ العــلَمین». (شعراء/ 26، 77) دشمن بودن بتها بر اثر آسیبرسانى آنها به دین و هلاک انسانهاست. فرعون نیز دشمن خدا و موسى معرفى شده است، چنان که خدا به مادر حضرت وحى کرد که موسى را درون صندوقى در نیل رها کن و دشمن او و من وى را از آب مىگیرد: «اَنِ اقذِ فیهِ فِى التّابوتِ فَاقذِ فیهِ فِى الیَمِّ فَلیُلقِهِ الیَمُّ بِالسّاحِلِ یَأخُذهُ عَدُوٌّ لى وعَدُوٌّ لَهُ ...». (طه/ 20، 39) فرعون با ادعاى الوهیت با خدا دشمنى مىکرد و با فرمان قتل نوزادان بنىاسرائیل با حضرت موسى علیهالسلام .(5) پیامبران نیز دشمن اعمال زشت بدکاراناند، چنان که حضرت لوط علیهالسلام خود را دشمن سرسخت اعمال پلید قوم خویش مىخواند: «قالَ اِنّى لِعَمَلِکُم مِنَ القالین». (شعراء/ 26، 168 ) قالین از ریشه «ق ـ ل ـ ى» به معناى بغض و کراهت شدید است.
دشمنى پسندیده
خدا از دوستى و رفتار محبتآمیز با کافران نهى مىکند و آن را در تقابل با خویش مىداند: «لا یَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکـفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ ومَن یَفعَل ذلِکَ فَلَیسَ مِنَ اللّهِ فى شَىءٍ ...». (آل عمران/3، 28) تقابل ذاتى ایمان و کفر، به جدایى مؤمنان از کافران خواهد انجامید و پیوستگى و دوستى این دو گروه شدنى نیست، مگر یکى از باور خویش دست بردارد. هرچند نهى از دوستى در اینجا الزاما به معناى بروز دشمنى نیست، در آیات دیگر در صورت بروز دشمنى کافران، بر شدت و سرسختى در برابر آنان تأکید مىشود.
مؤمنان باید در جنگ با دشمنان کافر، سرسخت باشند و هرگز ترس را در دل خود راه ندهند، از این رو خدا به مؤمنان فرمان مىدهد که هرگز در مقابل انبوه دشمن به آنها پشت نکرده و فرار نکنند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا زَحفـًا فَلا تُوَلّوهُمُ الاَدبار». (انفال/8، 15) مؤمنان در رویارویى با دشمن باید زیرکانه عمل کنند و از رفتارهاى نسنجیده پرهیز کنند. براین پایه، خدا دستور مىدهد که به معبود و خدایان کسانى که جز خداى یگانه را مىخوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها نیز از روى نادانى خدا را دشنام دهند: «ولا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدعونَ مِن دونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدوًا بِغَیرِ عِلمٍ ...». (انعام/ 6، 108) این روش سبب مىشود که مقدّسات جامعه دینى پاس داشته شوند و دستخوش اهانت و تمسخر نگردند. دشمنى ابراهیم علیهالسلام با بتها (شعراء/ 26، 77) و عداوت حضرت لوط (علیهالسلام) با عمل پلید قوم خویش (شعراء/ 26، 168) نیز از مصادیق خصومت پسندیدهاند.
دشمنى ناپسند
دشمنى میان مؤمنان نیز نکوهیده است و از اهداف شیطان، ایجاد کینه و دشمنى در میان ایشان است. (مائده / 5، 91) زیادهروى در خصومت با دشمن شکست خورده نیز از مصادیق دشمنى مذموم است و مىبایست پس از تسلط بر دشمن در رفتار با او تجدید نظر شود و نباید کینههاى پیشین به تعدى و تجاوز بر دشمن انجامد و از اندازه درگذرد: «...ولا یَجرِمَنَّکُم شَنَـانُ قَومٍ اَن صَدّوکُم عَنِ المَسجِدِ الحَرامِ اَن تَعتَدوا ...». (مائده/ 5، 2) پاىبندى به رفتار عادلانه با دوست و دشمن، پیمان خدا با مؤمنان است.