مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۰ دقیقه·۴ سال پیش

تمنای ابراهیم، باور ابراهیمیان

نصوص «خلفای دوازده‌گانه» از جمله مهمترین نصوصی است که هم شیعه و هم اهل­سنت بدان پرداخته‌اند و در مورد تطبیقات آن به بحث‌های جدی دست یازیده‌اند. می‌توان گفت مهم‌ترین بنیاد مذهب شیعه اثنی‌عشری، همین اعتقاد به دوازده امام معصوم به‌عنوان خلفای پیامبر اکرم است. با رجوع به قرآن به موارد بسیاری در مورد بشارت تورات و انجیل به آمدن رسول اکرم برخورد می­کنیم. در ادامه سه نمونه از این آیات شریفه تقدیم خوانندگان می‌شود:

۱. و چون عیسی پسر مریم گفت: «ای فرزندان اسرائیل! من به‌راستی فرستاده‌ی خدا سوی شمایم، حال آن‌که تورات را که در برابر من است تصدیق کننده‌ام و به فرستاده‌ای که پس از من می‌آید و نام او احمد (ص) است بشارتگرم.» پس هنگامی‌که برایشان دلایلی روشن آورد، گفتند: «این سحری آشکارگر است.»[1]

۲. کسانی که فرستاده‌ی برجسته، پیامبر امّی را - که (نام) او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته می‌یابند - پیروی می‌کنند، ... ایشان همان رستگاران‌اند.[2]

۳. کسانی که ایشان را کتاب (وحیانی) دادیم، همان‌گونه که پسران خود را می‌شناسند، او را (هم) می‌شناسند.[3]

جالب است که در متن قرآن، در موارد متعددی انکار مشرکان و بت‌پرستان نسبت به رسالت پیامبر اکرم بازتاب یافته‌است، اما علی‌رغم این ادعای بزرگ و تأکیدشده‌ی قرآن کریم، در هیچ‌کجای قرآن نشانی از این که اهل کتاب ادعای وجود بشارت به پیامبر اکرم در کتب آسمانی خود را رد نموده‌باشند وجود ندارد. اکنون این سوال مطرح می­شود که آیا همان‌طور که قبل از اسلام در مورد آمدن رسول خاتم (ص) بشارت داده شده است، در مورد خلفای دوازده­گانه رسول اکرم (ص) نیز بشارتی وجود دارد یا خیر؟ در این نوشتار سعی داریم نشان دهیم که مسئله خلفای دوازده­گانه رسول اکرم (ص)، باور حقیقی مشترک تمامی ادیان ابراهیمی و فرق اسلامی است. برای نشان دادن این مسئله ابتدا به آیاتی از تورات اشاره می­کنیم و ادعا می­کنیم که این آیات، همان بشارت به خلفای دوازده­گانه از نسب پیامبر اکرم هستند. سپس حدیث «اثنا عشر خلیفه» را در مصادر اهل سنت و شیعه امامیه بررسی می­کنیم و در نهایت اشاره­ای به این باب در مصادر فرقه‌ی زیدیه خواهیم داشت.

۱. مئودمئود و دوازده امام ربانی از نسل اسماعیل؛ امامان اثنی‌عشر در آینه‌ی تورات:

فصل هفدهم سفر پیدایش از تورات یکی از بخش­های مهم کتاب مقدس در زمینه مورد بحث است. در این بخش از کتاب مقدس می‌خوانیم:

و ابراهیم به خداوند گفت: ای کاش ییشماعِل (اسماعیل) برای وجه تو باقی بماند... (خدا در پاسخ فرمود:) و در مورد ییشماعل، تو را اجابت کردم. اینک او را برکت خواهم کرد و بزرگش خواهم گردانید به واسطه مئودمئود؛ دوازده امام به وجود خواهد آورد و به قوم بزرگی مبدلش خواهم ساخت.[4]

بسیاری از دانشمندان متقدم اسلامی این آیه را بشارتی به ظهور پیامبر خاتم (ص) و دوازده امام از نسل او دانسته­اند. جالب­تر از تمامی این موارد این است که این بشارت در کتاب مکاشفات بحیرا، که نگاشته یک فرد مسیحی از اهالی روم شرقی به نام اشوعیب آورده شده است. در این نقل بحیرا به طور سینا می­رود. او سپس با پیامبر اسلام روبرو می­شود و ایشان را از روی قرائن می­شناسد. در بخشی از مکالمه، بحیرا به پیامبر می­گوید:

و در آن سال وحی خداوند که با اسماعیل در مورد آن چنین سخن گفته است برآورده خواهد شد: «دوازده ملک برای تو متولد خواهند شد» و نیز «دوازده ملک از دودمان تو پدید خواهد آمد».

چنان که پیش‌تر گفته شد، این آیات تورات از دیرباز یکی از سرفصل‌های مهم مباحث کلامی پیرامون اهل کتاب و مسلمین بوده‌است. بسیاری از گروندگان به اسلام ار اهل کتاب در قرون متمادی، به نقش تعیین‌کننده‌ی این دو آیه در شکل‌گیری ایمان‌شان به پیامبر اکرم سخن گفته‌اند.

اکنون به متن آیات باز می‌گردیم. همانطور که ذکر شد در ابتدای دعا، ابراهیم (ع) از خدا درخواست می­کند که «فرزندش اسماعیل برای وجه خدا باقی بماند» یا به عبارتی «در حضور خدا زیست کند» یا «برای وجه خدا سلوک کند». معنای این عبارات در نگاه نخست، مانند بسیاری از دیگر عبارات عهدین، مبهم می‌نماید. اکنون باید معنای این جمله را واکاوی کنیم. با جستجوی عبارات مشابه در نسخه­های عهد عتیق دریافته می­شود که این مضمون برای بعضی دیگر از انبیای اسرائیلی نیز به کار رفته است. یکی از این موارد وصیت داود به سلیمان است که در آن می­گوید: «خداوند به پسران من وعده داده است که اگر به راستی برای وجه خدا سلوک کنند، همواره یکی از آنها بر کرسی پادشاهی اسرائیل تکیه زند».[5]

با کنار هم مجموع مواردی که در کتاب مقدس تعبیر به‌خصوص «برای وجه خدا سلوک نمودن» به‌کار رفته می­توان دریافت که عبارت مذکور به معنای اعطای ملک الهی یا پیشوا و امام قرار گرفتن است. نکته‌ی جالب آن‌که آیه ۱۲۴ سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، که دقیقاً دربردارنده‌ی همین تمنای ابراهیم از محضر ربوبی است، به‌جای تعبیر «در حضور خدا زیستن» صراحتاً از عنوان «امامت» استفاده می‌نماید. آن‌گاه که خداوند به ابراهیم مقام امامت اعطا می­کند و ابراهیم می­گوید: «و من ذریتی؟»؛ که به معنی سوال در مورد ادامه‌ی امامت در نسل او است.

مسئله‌ی بعدی که باید در این دو آیه از سفر پیدایش بررسی شود معنی واژه عبری «مئودمئود» در متن آیه است. با جستجو در کتاب مقدس در هیچ آیه­ی دیگری واژه عبری «مئود» به همراه حرف اضافه باء به کار نرفته است. اگر این واژه به تنهایی به کار رود، به معنای «زیاد» است. اما اضافه‌ی باء در عبارت «به مئودمئود» مانع از آن است که این تعبیر را به شکل صفتی معنا نماییم. بنابراین می­توان اینگونه برداشت کرد که باید واژه «مئودمئود» را به عنوان اسمی علم درنظر بگیریم. سوالی که مطرح می­شود این است که این «مئودمئود» کیست؟ با ریشه‌یابی واژه‌ی «مئود» دریافته می­شود که این واژه در زبان عربی با خانواده‌ی معنایی «حمد» مشترک است و چون «مئود» ساختار صفتی دارد، معادل عربی مناسب برای آن «احمد» است. با توجه به این که تکرار دوباره‌ی چنین واژه‌ای در زبان سریانی نشانه‌ی کثرت است، برگردان صحیح «مئود مئود» در عربی «محمد» است؛ که معنای «بسیار ستوده» دارد. همچنین قرائن مشابهی در نسخ سریانی و آرامی این بخش از تورات قابل ارائه است. هنگامی که جستار زبانی فوق به این حقیقت تاریخی ضمیمه شود که نام «محمد» در میان اعراب، که فرزندان حضرت اسماعیل هستند، رایج نبوده، و سپس در قرن هفتم میلادی با ظهور پیامبر اکرم، نخستین کاربرد این واژه به‌عنوان اسم علم پدیدار شده‌است، که در ضمن ایشان خود را مصداق بشارات تورات و انجیل می‌داند و در مواجهه با اهل کتاب شبه جزیره، نام و نشان‌ شریف‌اش را بر این آیات و سایر آیات عهدین تطبیق می‌دهد، می‌توان باورمندان به پیام آسمانی حضرت موسی و عیسی (علیهما‌السلام) را به این نتیجه رهنمون ساخت که حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همان موعود عهدین و استجابت دعای حضرت ابراهیم در حق فرزندش اسماعیل است.

گام بعدی در فهم آیه تشخیص مصادیق دوازده شخص عظیم از نسل اسماعیل است که در آیه به آن‌ها بشارت داده شده‌است. در نسخ عبری، سریانی و آرامی، به جای واژه «عظیم» که در ترجمه آیه آورده شد، واژه­ای از ریشه «روربنین» آمده است که به معنای «رِبّی» است. کاربرد این واژه در عهد جدید قابل تأمل است. این واژه در سراسر عهد جدید، فقط برای حضرت عیسی (ع) به کار رفته است. حتی در ابتدای فصل ۲۳ از انجیل متی، حضرت عیسی کاتبان و فریسیان را به دلیل انتخاب خطابه «ربی» برای خویش مذمت می­کند و حواریان را از اینکه «ربی» خوانده شوند بر حذر می­دارد. پس به نظر می­رسد که دوازده شخصیت اشاره شده در دعا علمای ربّانی و بلند مرتبه­ای هستند، که جنبه سرپرستی و ولایت دارند و حتی حواریان حضرت عیسی نیز لایق این عنوان نبوده­اند. بنابراین و با پذیرش گفتار پیشین در زمینه تطبیق «مئودمئود» با پیامبر اکرم، از متن این آیه دانسته می‌شود که از نسل اسماعیل دوارده امام ربانی خواهند آمد و البته از نسل پیامبر اکرم هستند. حال که بررسی متن این آیه از سفر پیدایش بدین‌جا رسید، نیکوست که به این آیه از قرآن کریم و روایت شریفه‌ای که در شرح آن آمده توجه نماییم:

«ما تورات را -که در آن رهنمود و نوری است- به‌راستی نازل کردیم (و) پیامبرانی برجسته که تسلیم (فرمان خدا) بودند به موجب آن برای یهود داوری می‌کردند؛ و (همچنین) دانشمندان ربانی یهود و دانشمندان نصرانی با آنچه از کتاب خدا بدان نگهبانی شایسته شدند، حال‌آنکه بر آن گواه بودند.»[6]

طبق روایتی، امام صادق در تفسیر این آیه فرموده‌اند:

«منظور از ربّانیون در این آیه، امامان­اند که غیر از پیامبران­اند. آنان مردم را با علمشان تربیت می­کنند و احبار نیز غیر از ربانیون­اند و به کسانی گفته می­شود که مردم را به سوی ربانیون دعوت می­کنند.»[7]

۲. حدیث «اثنا عشر خلیفه» در منابع اهل سنت:

خبر رسول خدا (ص) از امامان دوازده­گانه در کتاب­های اهل سنت از طریق سه نفر از صحابه، جابر بن سمره، عون بن ابی جحیفه و عبدالله بن مسعود، گزارش شده­است. عمده توجه عالمان و محدثان اهل تسنن به روایت جابر بن سمره است، ام به طور کلی اصل حدیث چنان استوار است که در میان عموم بزرگان اهل سنت، وجود خلفای دوازده­گانه که توسط رسول اکرم (ص) به نقبای بنی اسرائیل تشبیه شده­اند، کاملاً پذیرفته‌شده ‌است؛ هرچند که در تعیین مصادیق آن تحیر و سردرگمی بسیاری بین بزرگان اهل سنت مشاهده می­شود. البته ذکر این نکته لازم است که بعضی از علمای اهل سنت مانند ابن جوزی و ابن عربی مالکی از آنجایی که در تعیین مصادیق این دوازده خلیفه به بن بست رسیده­اند، در نهایت بدون دلیل خاصی مدعی مبهم بودن یا ناقص گزارش شدن این روایت شده و آن را به کناری نهاده‌اند.[8] [9]

همان‌طور که ذکر شد، حدیث خلفای دوازده­گانه توسط سه تن از صحابه در منابع اهل سنت روایت شده است که متن حدیث این سه راوی به شرح زیر است:

‍۱. روایت جابر بن سمره

بخاری از جابر بن سمره چنین روایت می­کند:

شنیدم رسول خدا گفت: «دوازده امیر؛ سپس چیزی گفت که من نشنیدم. پدرم گفت که ]پیامبر[ گفت که همگی از قریش­اند».[10]

مسلم نیز چنین روایت کرده است:

جابر بن سمره می­گوید: شنیدم که رسول خدا (ص) گفت: «اسلام تا دوازده جانشین، پیوسته عزتمند و مقتدر است». سپس کلمه­ای گفت که من نفهمیدم؛ از پدرم پرسیدم: «چه گفت؟: او گفت: «همه از قریش­اند».[11]

طبرانی نیز روایت جابر را با مضمون یکسان روایت کرده است.

۲. روایت عون بن ابی جحیفه

در مستدرک حاکم به نقل از عون بن ابی جحیفه نقل شده است:

من با عمویم نزد پیامبر بودم. پیامبر گفت: «امور امتم همواره به خیر و صلاح است تا دوازده خلیفه به پایان رسند.» سپس سخنی را آهسته گفت. به عمویم که جلوی من بود گفتم: «عمو، چه گفت؟» عمویم پاسخ داد: «گفت همه آنها از قریش هستند.»[12]

۳. روایت عبدالله بن مسعود

مضمون متن روایت وی در مجمع الزوائد چنین است:

از مسروق نقل شده است که گفت: «نزد عبدالله نشسته بودیم. مردی گفت: «ای ابا عبدالرحمن! آیا از رسول خدا پرسیدید که این امت چند خلیفه خواهند داشت؟» عبدالله گفت:«بله، از رسول خدا پرسیدیم و پیامبر گفت: دوازده نفر، به تعداد نقبای بنی اسرائیل».

ابن خزاز شیعی نیز چنین نقل کرده است که ابن مسعود گفت:

از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: «امامان پس از من دوازده نفرند؛ نه تن از نسل حسین که نهمین تن، مهدی آنان است».[13]

از میان سه روایت ذکرشده، همه‌ی منابع اهل سنت حدیث جابر بن سمره را صحیح دانسته اند.[14]گفتنی است حدیث جابر بن سمره از طرق بسیار زیادی نقل شده‌است؛ به‌گونه‌ای که با بررسی‌های تاریخی مبتنی بر روش‌های مدرن غربی و بدون در نظر گرفتن هرگونه مبنای دینی هم می‌توان اصالت تاریخی نقل جابر بن شمره را به اثبات رساند.

همچنین بزرگان اهل سنت حدیث ابی جحیفه را که شبیه به حدیث ابن سمره است، حسن دانسته­اند، گرچه بعضی این روایت را صحیح می­دانند. اما درباره حدیث ابن مسعود اختلاف نظر دارند. علت این اختلاف نظر وجود شخصی به نام مجالد بن سعید در سند روایت است؛ کسی که جز نسایی، همه‌ی عامه او را تضعیف کرده­اند.

در مجموع به نظر می­رسد که راهی جز پذیرش اصل وجود خلفای دوازده­گانه برای هیچ­کس باقی نمی­ماند و لاجرم باید بر سر مصادیق این دوازده خلیفه که در بشارت نبوی آمده‌اند گفت‌وگو نمود. شیعه، در تبیینی یک‌پارچه، معتقد است که رسول خدا نخستین فرد از میان جانشینان خود را در مراحل مختلفی از رسالت خویش معرفی کرده­اند؛ حدیث منزلت، آیه مباهله، آیه ولایت و سرانجام اعلان عمومی روز غیر و حدیث تقلین از آن جمله­اند؛ که تنها مصداق اولین خلیفه را، امیرالمومنین علی (ع) و خلفای بعدی را فرزندان ایشان معرفی می­کند. از طرفی، در احادیث متواتر شیعه و سنی به این مطلب اشاره شده‌است که عاقبت حکمرانی دنیا بر اساس عدالت به‌دست حضرت مهدی، که فردی از فرزندان رسول خدا است، تحقق خواهد یافت. پس معقول است که مصداق نهایی خلفای دوازده‌گانه هم‌ایشان باشند؛ چنان‌که عده‌ای از عالمان اهل تسنن هم این حقیقت را پذیرفته‌اند. بنابراین، و با تعیین امیرمؤمنان به‌عنوان نخستین فرد و صدر اجلّ این خلفای دوازده‌گانه، و معرفی حضرت مهدی به‌عنوان مصداق نهایی، راه چندان طویلی برای تکمیل این حلقه وجود ندارد. از نگاه شیعه، نسل امامان معصوم دوازده‌گانه مصداق حقیقی این بشارت نبوی هستند. با این حال علمای اهل سنت در پی یافتن این خلفای دوازده­گانه دچار تشتت شدیدی شده­اند، تا جایی که بعضی معاویه و یزید بن معاویه را از این جانشینان بشارت‌داده‌شده دانسته­­اند! حقیقت مطلب این است که خود علمای اهل تسنن با توجه به کژی‌های غیرقابل کتمان حاکمان بنی‌امیه و بنی‌عباس، به تکلف بسیاری برای تعیین این مصادیق افتاده‌اند و عملاً هیچ تبیینی که حتی احتمال صحت داشته‌باشد از سوی ایشان مطرح نشده‌است. نهایتاً برای کسی که به صدق کلمات نورانی رسول خدا باورمند است، از میان تبیین‌‌های ارائه‌شده تنها تبیین استوار و واقع‌نما، همانا همان تبیین شیعیان است.

۳. دوازده امام به روایت پایه‌گذاران زیدیه:

یکی از روایاتی که پیرامون دوازده امام در کتب حدیثی امامیه از امام باقر (ع) نقل شده است، از فردی به نام ابوالجارود نقل شده که از پایه‌گذاران مذهب زیدیه است. این روایت این چنین است:

عباد بن یعقـوب مشهور به ابوسعید عصفری، در اصل خود کـه یکی از قدیمی­ترین آثـار حدیثی به­جامانده در امامیه قلمداد می­شود، چنیـن آورده است:

«از ابى الجارود نقل مى‌كند كه امام باقر عليه السّلام فرمود:

رسول خدا فرمودند: على جان! من، تو و يازده نفر از اولاد تو زرّ زمين هستيم؛ يعنى ميخ‌ها و كوه‌هاى زمین (و مایه قرار آن). خداوند به وسيله ما زمين را از اين‌كه اهلش را از بين ببرد حفظ نموده‌است. و وقتى كه دوازده امام از اولاد من رفتند، زمين اهلش را فرو خواهد برد و به اهل زمين مهلت داده نمى‌شود.»[15]

همیـن حدیـث و بـه نقـل از اصل ابوسعید، در کتابهای نسل­های بعد، نظیـر کافی مرحوم کلینی، نیـز نقـل شده است.[16] [17] البته در نقل کافی به جای کلمه «احدی عشر»، «اثنی عشر» آمده است. هـر دو نقل با توجه به احتساب یا عدم احتساب حضرت صدیقه (س) در مدلول خبر می­توانند صحیـح باشـد.

همچنین ابوالفتح کراجکی، حدیثی را از محمد بن احمد بن علی بن شاذان قمی سماع کرده است که در سند آن ابوالجارود هست و بر امامت دوازده امام دلالت دارد.[18]

این دست از احادیث منقول از زیاد بن منذر که خبر از تعداد دوازده نفری ائمه و نام آنان می­دهد، تعداد قابل توجهی دارند. ابوالجارود در دوران حیات امام باقر (ع) و امام صادق (ع) زندگی می­کرد و روایات فراوانی را از امام باقر (ع) نقل کرده است. بـرای او به صورت مشخص دو اثـر، یکـی تفسیر القرآن و دیگری اصلی از احادیث امام باقر (ع) ذکر شده است. او حدود هفت سال بعـد از درگذشت امام باقر (ع)، بـا قیام زید بـه او پیوست و عملاً راه خود را از شیعیان امـام صادق (ع) جدا کرد.

همچنین علاوه بر روایات مذکور نقلی از ابوالجارود از امام باقر (ع) درباره لوح جابر در کافی وجود دارد.[19]که در همین نوشتار به آن اشاره خواهد شد.

با بررسی تاریخی اسناد این روایات می‌توان نتیجه گرفت که یکی از راویان این احادیث از ابوالجارود، این روایت را در شرایطی از او نقل کرده است که او سال‌ها پیش از آن، با پیوستنش به زیدیه، راه خود را از شیعیان امام صادق (ع) جدا کرده بود. چگونه می­توان پذیرفت ابوالجارود در آن دوره چنین حدیثی را نقل کرده باشد، در حالی که در ظاهر کاملاً با عقاید زیدیه در تناقض است؟ برخی از پژوهشگران در مواجهه با این روایت و اخبار مشابهش، آنها را روایاتی مجعول می­دانند که امامیان نسل­های بعد به ابوالجارود نسبت داده­اند. بـرای قضاوت در این مـورد باید ابتدا مشخص نمود که کدام داده­ها را بـا یکدیگـر می­سنجیم؟ در یکسو احادیـث دال بـر گفتمان دوازده امـام قـرار دارند؛ امـا در سوی دیگر، دانسته­های مـا از ابوالجـارود و از زیدیـان متقـدم اسـت. می­دانیـم کـه ابوالجـارود از اصحـاب امـام باقـر (ع) بـود، که حدود هفت سال پس از درگذشت ایشان و بـا قیام زید بـه ایـن جریان پیوست. ابن غضائری، رجال‌پژوه برجسته شیعه، او را در کتاب الضعفـاء بـا لفـظ (صاحب المقام) یاد کرده است و تأکید کرده است که روایات او نزد امامیـه بیش از روایات او نزد زیدیـه اسـت. البتـه همانجا تذکـر داده اسـت که محدثین به برخی از طرقی که از او نقل می­شده، به دیده تردید می­نگریسته و بـه برخی دیگر اعتماد داشته­اند. در منابع اهل سنت از او به عنوان فردی که علی را از دیگر صحابه افضل می­دانست، یاد شده و به عنوان یک رافضی که در مناقب اهل بیت وضع حدیث می­کرد، معرفی شده است. از این رو اهل سنت او را کذاب دانسته و احادیث او را متروک قلمداد کرده­اند؛ که البته این رفتار معمول ایشان با کسانی است که به تشیع گرایش داشته‌اند!

بنابر قول عالمان امامی اما، در مجموع می‌توان به احادیث او از امام باقر اعتماد نمود؛ چه این که انحراف او در زمان امام صادق پدید آمده‌است. جایــگاه او در بیــن امامیــه در دوره پــس از قیام زیــد چنــدان روشن نیست و ظاهراً اطلاعات ما از مناسبات او با امام صادق (ع) و نحــوه تعامل اصحاب آن حضرت با او و احادیثش به اندازه­ای نیسـت کـه بتوانیـم در ایـن مـورد قضـاوت کنیـم. به هر حال آن‌چه که روشن است، این است که در زمان امام صادق گرایش‌های فرقه‌ای دیگری در او پدید آمده‌است.

«امام» در منظر جارودیان به قیامش شناخته می­شود و نه به علم متمایزش. نظام فکری جارودیه در بسیاری از موارد با نظام فکری امامیه شباهت دارد؛ از این­رو آنان بیش از دیگر زیدیان به شیعیان اثناعشری نزدیک­اند؛ اما درعین حال اختلافات ویژه­ای نیز دارند که نباید آنها را از یاد برد. منصوص بودن امامت امیرالمؤمنین و حسنین ازجمله موارد اتفاق نظر است؛ اما در مقابل، آنان امامت را به تبار امام حسین (ع) منحصر نمی­کنند و برخاستن امام را از تبار امام مجتبی (ع) نیز محتمل می­دانند.

موضوعی که درباره این روایات ابوالجارود باید به‌خوبی مورد توجه قرار بگیرد، فرق اعتقاد پیشینیان جارودیه و شخص ابوالجارود با پسنیان است. شکل­گیری جارودیه نیز به مثابه یک فرقه، دفعتاً رخ نداده است و مانند بسیاری از فرق دیگر، در بستر زمان، به مرور شکل گرفته­اند. باید مراقب بود برای قضاوت در مورد آرا تاریخی یک فرد، او را در بستر زمانی که می زیسته است، دید و سنجید. نکته ای که نبایـد ازنظر دور داشـت آن اسـت که اخبـار ائمه اثناعشـر در آن برهه بـرای هـر دو گـروه از سـنخ «اخبـار غیبـی» بود و مصادیـق بالفعـل نداشت. شـیعیان امامی، حداکثر یک علی از سـه علی (امام سـجاد) و یک محمد از سـه محمـد (امـام باقـر) را شـناخته بودنـد و بـرای هـر دو گـروه در خوشبینانه­تریـن حالـت، نیمـی از امامان دوازده­گانـه همچنـان نامعلوم بودند. لـذا در آن برهـه، چـه شـیعیان جعفری (امامیـه بعـدی) و چـه دلبسـتگان قیـام زیـد، می­توانسـتند در مـورد تعـداد نهایـی ائمـه و نامهـای احتمالی برخـی از آنها عقیده­ای مشترک داشته باشند و نقـل چنیـن خبـری، نفـع خاصی در اثبات حقانیت هیچ­یـک از طرفین نمی­رسانید. ایـن شـرایط را به هیچ عنـوان نبایـد بـا دوران بعـدی مقایسـه کـرد کـه مرزبندی­ها کاملاً مشخص شده بود و اختلافات بـه حداکثر وضـوح خویـش رسـیده بـود. از مجموع مسائل مطرح شده می­توان به این نکته رسید که سران زیدیه نیز خبر دوازده امام را نقل کرده‌اند و در این زمینه عقیده‌ای مشابه امامیان داشته‌اند. در واقع، علت اصلی انحراف زیدیان از ائمه اهل بیت علیهم‌السلام، صرفاً همین بود که نمی‌توانستند خانه‌نشینی ایشان و عدم قیام‌شان در برابر طاغوت زمان را عملی موجه قلمداد کنند و تسلیم آن بزرگواران باشند. به همین خاطر، به سراغ مصادیق دیگری برای خلفای رسول اکرم رفتند.

تا بدین‌جا موضوع دوازده امام الهی را از منظر برون‌دینی و برون‌فرقه‌ای بررسیدیم. اکنون به صورت گذرا به تعالیم حقه‌ی امامیه در این زمینه می‌پردازیم.

۴. دوازده امام در احادیث امامیه:

در بخش‌های قبل درباره روایت «اثنا عشر خلیفه» در مصادر اهل سنت و زیدیه مطالبی عرضه شد. در این بخش این روایت را در مصادر شیعی مورد بررسی قرار می­دهیم. این دسته از احادیث شمار بسیار زیادی دارد. در صورتی که مایل به مطالعه مجموعه این احادیث هستید به منتخب الاثر آقای صافی گلپایگانی مراجعه بفرمایید. تفاوتی که بعضی از این نقل­ها با منقولات اهل سنت دارد این است که در این نقل و برخی دیگر از روایات مصادر شیعی، تفصیل این دوازده خلیفه (امام) نیز آمده است. در ادامه تنها به ذکر حدیث مشهور به لوح جابر که از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است، اکتفا می­کنیم.

کلینی مسنداً از امام باقر (ع) روایت کرده است: جابر بن عبد اللَّه انصارى گوید: خدمت فاطمه علیها السلام رسیدم، در برابرش لوحى بود که نامهاى اوصیاء از فرزندان او در آن بود، من شمردم، دوازده نفر بودند، آخر آنها قائم علیه السلام بود، سه محمد در میان آنها بود و سه على.[20]

این روایت را شیخ صدوق به سندی مشابه در کتاب­های: من لا یحضره الفقیه، عیون أخبار الرضا (ع)، کمال الدین و خصال نیز نقل کرده است. شیخ مفید نیز این روایت را در کتاب ارشاد ذکر کرده است.

ج. شیخ صدوق از امام باقر (ع) نقل کرده است: جابر بن عبد اللَّه انصاری گوید: «به خدمت حضرت فاطمه علیها السّلام مشرّف‏ شدم، در مقابل حضرت لوحى قرار داشت که نورانیت آن، نزدیک بود چشم را کور کند، در آن لوح، دوازده اسم دیده مى‏شد، سه اسم در روى لوح، سه اسم، پشت آن و سه اسم در آخر آن و سه اسم در کنار آن، آنها را شمردم، دوازده نام بود. پرسیدم: اینها اسامى چه کسانى است؟ فرمودند: اینها اسماء اوصیاء است، اوّلین آنها پسر عمویم و یازده نفر بقیه، از اولاد من هستند که آخرین آنها «قائم» است، جابر ادامه داد: در سه موضع از آن لوح نام محمّد، و در چهار موضع از آن نام «علىّ» دیده مى‏شد.

شیخ صدوق از ابو نضره نقل کرده است که: «زمانى که وفات امام باقر (ع) فرا رسید، حضرت در حال احتضار بودند. فرزند خود، حضرت صادق (ع) را فراخواندند تا به ایشان وصیت کنند. زید بن علىّ، برادر امام باقر (ع) گفت: اگر در مورد من به روش حسن و حسین (ع) رفتار مى‏کردى، به گمانم، کار بدى نبود. حضرت به او فرمودند: اى ابوالحسن، امانات الهى از روى قیاس کردن و تشبیه نمودن افراد به یک دیگر صورت نمى‏گیرد. و اوامر او بستگى به شباهت‏ها ندارد. اینها مسائلى است که قبل از میلاد حجج الهى ائمّه علیهم السّلام مشخّص شده است. سپس جابر بن عبد اللَّه را فراخوانده، به او فرمودند: درباره صحیفه‏اى که خود، دیدى براى ما صحبت کن، جابر عرض کرد: به­ روى چشم، روزى براى عرض تبریک تولّد امام حسین علیه السّلام خدمت حضرت زهرا علیها السّلام رفتم. در دست ایشان صحیفه‏اى سفید و درخشان از مروارید بود. عرض کردم: اى سرور همه زنان! این صحیفه‏اى که نزد شما مى‏بینم چیست؟ فرمودند: اسامى ائمّه، که از فرزندان من خواهند بود، در آن است. عرض کردم: آن را به من بدهید تا در آن بنگرم. فرمودند: اى جابر، اگر این کار نهى نشده بود حتما آن را به دستت مى‏دادم. امّا نهى شده است که کسى، به آن دست بزند مگر اینکه پیامبر یا وصىّ پیامبر یا اهل بیت پیامبر باشد ولى تو اجازه دارى از روى آن، درون آن را ببینى. جابر گوید: در آن صحیفه چنین آمده بود: أبو القاسم محمّد بن عبد اللَّه المصطفى مادرش آمنه، ابو الحسن علىّ بن ابى طالب المرتضى مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن- عبد مناف، ابو محمّد حسن بن علی البرّ (نیکوکار)، ابو عبد اللَّه حسین بن علی التّقى مادرشان فاطمه دختر محمّد، ابو محمّد علىّ بن حسین العدل مادرش شهربانویه دختر یزدگرد، ابو جعفر محمّد بن علی الباقر مادرش ام عبد اللَّه دختر حسن بن علىّ بن ابى طالب، ابو عبد اللَّه جعفر بن محمّد الصّادق مادرش ام فروه دختر قاسم بن محمّد ابى بکر، ابو ابراهیم موسى بن جعفر بن محمّد مادرش کنیزى به نام حمیدة المصفّاة، ابو الحسن علىّ بن موسى الرضا مادرش کنیزى به نام نجمة، ابو جعفر محمّد بن علی الزکىّ مادرش کنیزى به نام خیزران، ابو الحسن علی بن محمّد الأمین‏ مادرش کنیزى به نام سوسن، ابو محمّد حسن بن علىّ الرّفیق، مادرش کنیزى به نام سمانه و کنیه آن بانو امّ الحسن، أبو القاسم محمّد بن الحسن او حجّت اللَّه القائم است، مادرش کنیزى است به نام نرجس. درود خدا بر همگى آنان باد.[21] [22]

[1] سوره صف، آیه ۶

[2] سوره اعراف، آیه ۱۵۷

[3] سوره بقره، آیه ۱۴۶

[4] سفر پیدایش، آیات ۱۷:۱۸ و ۱۷:۲۰

[5] اول پادشاهان، فصل2، آیات 3و 4.

[6] سوره مائده، آیه ۴۴

[7] ابن حیون، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام،1/37.

[8] ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین علی، فتح­الباری، 13/183.

[9] ابن عربی، قاضی ابوبکرمالکی، عارضة الأحوذی بشرح الترمذی، 9/68 و 69.

[10] بخاری، محمد بن اسماعیل، الصحیح، 8/127.

[11] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الصحیح، 6/3.

[12] حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، 3/618.

[13] ابن خزار قمی، محمد بن علی، کفایة الأثر، 23.

[14] هیثمی، نورالدین علی، همان، 19.

1عصفری، ابوسعید، الاصول سته عشر، 16.

[16] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/534.

[17] طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، 139.

[18] کراجکی، کنزالفوائد، ۱۱۷

[19] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/532.

[20] الکافی، 532/1، ح9.

[21] عیون أخبار الرضا (علیه السلام): ‏40/41.1، ح۱؛ کمال الدین: ‏305/1، ح۱.

[22] این مقاله مروری بود بر تعدادی از مقالات «پرونده علمی ائمه اثنی عشر» از «فصل‌نامه امامت‌پژوهی»؛ که از درگاه زیر قابل مطالعه است:

http://jep.emamat.ir/issue_7455_7498.html

نگارندگان از راهنمایی‌های آقای دکتر محمد قندهاری قدردانی می‌نمایند.


برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام «مکتوبات هیأت ‌الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.

هیات الزهرا سنیمه شعبانامام زمان عجآرمان مقصودنیامحمد خورشیدی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید