اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر
ثم الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الاطیبین لا سیما بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین الفداء
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
شام جمعه است به محضر نورانی آقا و مولامون حضرت مهدی (عج) تقدیم بکنید صلواتی بر محمد و آل محمد.
دیشب محضر شریفتان عرض داشتم که حضرت صدیقه طاهره در خطبه فدکیه، جایی که اسلام شناسی خودش را در اختیار ما قرار میدهد و فلسفه احکام و منظومه احکام را بیان میکند؛ تنها مسئله ای که دوبار به آن پرداخته میشود؛ مسئله عدالت اجتماعی است. یکبار میفرماید: «الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوب» خداوند متعال عدل اجتماعی را برای هم سنخ کردن دل های مردم؛ همگن و هم تراز کردن دل های مردم، شما بفرما برای موالات بین مردم، پیوستگی بین مردم جعل کرد، تشریع کرد و واجب کرد.
یکبار دیگر میفرماید:«العدل للاحکام ایناساً للرعیه» عدالت در حکمرانی را برای انس رعیت و مردم، شهروندان قرار داد.
اینجور فهمیدیم که یکی اول در تصحیح رابطه مردم، مردم است؛ و دومی در تصحیح رابطه مردم، حاکم است. و یک جامعه به سامان نمیشود مگر اینکه این دوتا رابطه تصحیح شود. یکی رابطه مردم باهم، یک رابطهی همگن و پیوسته ای باشد؛ بین آنها درگیری و گسل و گسست نباشد. و یکی هم بین مردم و حاکمانشان، جدایی و تفرقه و درگیری نباشد.
صدیقه طاهره به عنوان کسی که اعلم از همه مردم بعد از پیغمبر و خدا و امیرالمومنین به این شریعت است و به تعبیر امام حسن عسکری (ع):«حجت بر همه ائمه اطهار است» فهم خودش را در اختیار ما قرار میدهد؛ چون اگر این ها نباشد ما منبریها سر منبر هر بار میتوانیم یک چیزی را مهمترین مسئله اسلام و اساس و امثال اینها بکنیم؛ ولی میبینیم که این میخ ها اجازه نمیدهد. در بین مردم رابطه مردم-مردم عدالت آن چیزی است که بهترین نقش را ایفا میکند؛ تصحیح میکند رابطه مردم-مردم را، موجب تنسیق قلوب میشود.
شما اگر دنبال موالاتی؛ اگر دنبال پیوستگی اجتماعی هستی؛ علیکم به عدالت اجتماعی.
شما باید حتما دنبال عدالت اجتماعی باشید. اگر دنبال ولایت هم هستی که ولایت در یک جامعهای منعقد بشود که جامعه ایمانی القاعده دنبال این هست؛ آنهم دوباره باید این موالات را درست بکنید. حواله دادم و میدانم دوستان عزیزم اهل تحقیق هستند حتما رجوع میکنند کتاب ارجمند شذرات المعارف از عارف فقیه بزرگ و نامدار آیت الله شاه آبادی بزرگ، استاد امام راحل (ره)، ملاحظه بکنید؛ میفرماید:« ولایت و نبوت حتما سر خیط موالات و اخوت مینشیند»
تا مردم جامعه ای با هم موالات پیدا نکرده باشند، نمی توانند سرپرستی ولی خدا را بردارند. اگر منعقد شود، از بین می رود و اگر بخواهند ولی را بیاورند، نمی شود. حتما باید این پیوستگی درست شود. سیره پیامبر خدا هم که دیشب اشاره کردم، همین بود؛ روز اول ولایت و سرپرستی و حکمرانی خود را مصادف کردند با مواخات بین اوس و خزرج با هم و مهاجر و انصار با هم. تا این اتفاق نیفتاد، ولایت پیامبر منعقد نشد. اگر موالات اتفاق نیفتد، حکمران ناگزیر به سلطه است و سلطه از جنس غلبه است و نمی تواند ولایت باشد. ولایت گرچه سرپرستی است، گرچه حد دارد و امر و نهی هم دارد ولی ریشه در قلوب مومنین دارد.
لذا موالات حتما باید در جامعه درست شود. رابطه مردم–مردم خیلی مهم است ، هم برای خودشان که یک جامعه پیوسته باشند و هم اگر بخواهند حکومت دینی بیاورند و ولایت ولی خدا را بیاورند، دوباره از این حیث لازم می شود.
پس کلمه اول فاطمه مرضیه این شد که خداوند متعال جعل کرد، واجب کرد و قرار داد در این شریعت «جعل الله الْعَدلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوب» که در رابطه مردم-مردم، یک بسته سه تایی است و از امیرالمومنین هم کمک بگیریم برای دو مورد دیگر.
آن سه این است که امیرالمومنین فرمود : جَعَلَ اللَّهُ سبحانه الْعَدْلَ قِوَاماً لِلْأَنَام، وَ تَنْزِيها مِنَ اَلْمَظَالِمِ وَ اَلْآثَامِ » وسطش هم قرار دهیم آن نکته حضرت زهرا را که سه تا می شود.
عدالت در رابطه مردم-مردم سه کار می کند. اول موجب قوام أنام می شود. أنام، کلمه عام عامی که باید برای بشر گفت، یهودی اگر در جامعه ات بود، یا بهایی باید سر پا باشد. آدمی مستوی القامه آفریده شده، باید بتواند راه برود و کار کند. فقیر کسی است که فقراتش شکسته. قوام انام به عدالت است. امیر بیان می فرماید خدای متعال قرار داد عدالت را برای سر پا کردن بشر (نکته 1) نکته حضرت زهرا نکته دوم که « تنسیقا للقلوب».زندگی ها وقتی سر پا شد، گسل ها آن موقع خود را نشان می دهد، ممکن است کسی حق کسی را بخورد و پستی و بالایی هایی در زندگی ایجاد شود که در این جا عدالت نقش دوم خود را ایفا می کند و موالات درست می کند. نکته سوم، عدالت در جامعه تربیت ایجاد میکند. امیرالمومنین فرمود: «وَ تَنْزِيها مِنَ اَلْمَظَالِمِ وَ اَلْآثَامِ » تنزیه یعنی پاک کردن. مردم را جدا می کند و پاک می کند از دو چیز؛ مظالم یعنی ظلم بندگان به هم، حق الناس. عدالت موچب می شود که حق الناس در جامعه بهتر رعایت شود. آثام، جمع اثم به معنی گناه است. اثام یعنی گناهان حق اللهی. عدالت موجب می شود تنزیه از این گناه هم اتفاق بیفتد. تربیت مگر چیست؟ تربیت حداقل در یک لایه مهمش آن است که انسان از حق الناس ها حذر کند و دچار ظلم به دیگران نشود و دوم این که دچار ظلم به خودش و خدا که اسمش گناه است، هم نشود.
امیرالمومنین که بهتر از همه ما استاد کار فرهنگی است و هر کس کار تربیتی می کند، علی القاعده سلسله اش به ایشان می رسد، اینجا برای کار اصیل تربیتی حواله به عدالت می دهد. آن را که اساس است، درست کنید، نه این که هیچ کار فرهنگی نباشد مثل نماز جماعت و دعای کمیل. دعای کمیل باشد ولی عدالت نباشد تربیت شکل نمی گیرد. هیات باشد ولی جامعه بالا و پایین داشته باشد، تربیت شکل نمی گیرد.
قواما للانام را قبلا گفتیم، حال قسمت دوم. جامعه ای که سرپا شد و یکبار کمک شد مردم زندگی داشته باشند و دست شان به دهان شان برسد، اینجا باید عدالت آنها را پیوند دهد و یک کار لطیفی انجام دهد.
امیرالمومنین و فاطمه زهرا در این فرمایش با صدای بلند می گویند بزرگترین گسل اجتماعی، گسل فقر و غناست. بله گسل های دیگری هم وجود دارند گسل قومیت، جنسیت. اصلا دنیای مدرن دنیای گسلسازی است. همیشه عالم نوجوان و زن بوده، اما کی آنها یک گسل و طبقه اجتماعی می شوند؟ وقتی همدیگر را شناختند و یک مطالبه مشترکی پیدا کردند، می شوند طبقه اجتماعی. دنیای مدرن این کار را می کند. الان نوجوان ها با هم سبک زندگی انتخاب می کندد، یک دارایی ها و مطالباتی می خواهند، یک طبقه و نیم طبقه ای درست می کند، رسانه هم در اختیارشان می گذارد و بعد اینها با پدر و مادر خود برای سبک زندگی دلخواهشان، دچار اصطکاک می شوند. همیشه نوجوان بوده اما کی نوجوان این قدرت را پیدا می کند؟ همیشه آدمیانی بودند که صاحب زمین و مزرعه و دام نبودند و برای دیگران کار می کردند. اما کی طبقه کارگر درست می شود؟ وقتی که ماشین می آید، یک عده زیادی از رعیت که سر زمین کار می کردند، اخراج می شوند و به عنوان کارگر استخدام می شوند در کارخانه ها. هویت جمعی پیدا می کنند، نیازهای مشترک ، مساله های مشترک می شود طبقه کارگر. طبقه کارگر که همراه می شود با فقر و طبقه صاحب کارخانه که در اول دنیای صنعتی شدن و مدرنیته، بینشان شکاف افتاد، می شود شکاف بین فقر و غنا و بعدا انقلاب کارگری در این شکاف اتفاق می افتد. انقلاب ها یا جنبش های فمنیستی کجا شکل می گیرد؟ در گسل بین زنان و جامعه. حالا امروز برای نوجوانان و برای بقیه هم نوع جدید تولید می کنند.
پس شکاف ها را در دنیای جدید که کارش ساختن گسل هاست، جدی بگیریم. اما بیشترین و فعال ترین گسلی که می تواند زلزله های اجتماعی تولید کند، به فرمایش صدیقه طاهره شکاف فقر و غناست که در آن دوره هم در طبقه کارگر خود را نشان داده بود. این را باید خیلی جدی بگیریم.
تنسیق قلوب به عدالت است. عدالت یعنی فرصت های برابر برای آدمیان ایجاد شود و آن وقت اگر کسی تنبلی کرد و کار نرفت، او عقب می افتد نه اینکه از اول فرصت ها برابر نباشد و یک کسانی را جامعه پس زده باشد! یک زمانی تفاوت فقیر و غنی در نوع ماشین و نوع خانه است، آدم غنی ویلای چند صد متری و چند هزار متری دارد و آدم فقیر آلونکی دارد، آدم فقیری ماشین ندارد و آدم غنی ماشین لوکس دارد. تا این جا این حد از فقر و غنا قابل تحمل است ، اما کی تبدیل به جنگ می شود؟ وقتی که اساسی ترین نیازها در فقر و غنا معنا دو معنا پیدا کند، تحصیل بچه، بهداشت و درمان، امنیت. اینها پولی شود! اینها کالا شود. چیزهایی که حق هستند، کالا شوند. ماشین کالاست و کسی می تواند بهترش را بخرد ولی علم ، آموزش، امنیت و ارشاد کردن و آموزش مسائل دینی کالا نیست. علم، آموزش کالا نیست. امنیت کالا نیست. توجه میکنید؟ ارشاد کردن و یاد دادن مسائل دینی کالا نیست. اگر اینها آمد کالا شد. امنیت کالا شد، بهداشت و زنده زیستن کالا شد. آن وقت نگاه کنید با ماشین کورسی یک فرق جدی میکند. اینجا دیگر اگر کسی نداشته باشد یا ضعیفش را داشته باشد، که ضعیفش را داشته باشد یعنی نمیتواند خوب درمان بشود؛ یعنی در مقابل میکروبها خوب عایقی ندارد. آن وقت چه میشود؟ آن وقت این اسمش میشود طبقهی رانده شده. این طبقهی رانده شدهای که از بهداشت خوب رانده میشود. از آموزش خوب رانده میشود. پلیسی نایستاده که اجازه ندهد بیاید آموزش ببیند. آموزش خوب گیر این نمیآید آن تعداد محدودی که برای کنکور پذیرش میشوند در دانشگاههای خوب کشور مانند شریف شامل این آدم نمیشود چون آموزش خوب ندیده. آموزش خوب پولی شده درکشور. پول باید بدهی بروی. هم مدارس پولی، هم کنکور پولی، هم کلاسهای آموزش پولی خب اینها فقط میتوانند بالا بیانید. طبقهی رانده شده آنوقت چه اتفاقی درونش میافتد آن گسل فقر و غنا است. چه چیزی میتواند این را درست کند؟ تنسیق قلوب اینجا مهم است. یک وقت ما میگوییم نباید فقیر در دلش بشود یک کسی بیشتر دارد یک ماشین هم برای بچهاش بخرد بله آن وقت تو برو برای فقیر بگو تو حریص نباش تو حسود نباش ولی در نیازهای اساسی چه؟ در حقوق اساسی انسان چه؟ آموزش حق است؛ امنیت حق است. اگر اینها هم طبقاتی شد الان در نیویورک بروید سراغ بگیرید یازده جور پلیس داریم. جایی که مالیات خوب میدهند همه جور پلیس هستند. امنترین منطقههای نیویورک است. پایین شهریها ضعیفترین نوع پلیسها را دارند یکجور پلیس بیشتر نیست دوجور پلیس بیشتر نیست. بیشترین جرم و جنایتها آنجا اتفاق میافتد. خب این آدم چه گناهی کرده که در این طبقه به دنیا آمده بچهاش امنیت ندارد دخترش امنیت ندارد. امنیت یک حق است امنیت یک کالا نیست. آموزش بهخصوص آموزشهایی که حامل فرهنگ هستند؛ ایرانی مسلمان بخواهد زندگی بکند این آموزش را لازم دارد نه آموزشی که عامل ثروت است که برود پول بدهد جایی آموزشی را یاد بگیرد که برود باهاش ثروت در بیاورد؛ نه؛ آن پولی باشد. اشکالی ندارد. آموزشی که اگر نداشته باشد نمیتواند در ایران ۱۴۰۰ زندگی بکند. نمیتواند مسلمان زندگی بکند نمیتواند فارس زبان زندگی بکند. نمیتواند گذشتهی تمدنی خود را بخواند نمیتواند با گذشتهی خودش با سنتهای گذشته ارتباط بگیرد. اینجور آموزشها حق اوست. اگر آمدیم اینها را کالا کردیم غنیها بهترش را ببرند و فقیرها ضعیفترش را ببرند یا نبرند و بعد هم فیلتری به نام کنکور را بگذاریم که آنهایی که نتوانستند خوبش را ببرند از آن رد نشوند. همانجا بمانند. دو دهه بعد چه اتفاقی میافتد؟ فاصله و گسست اجتماعی اتفاق میافتد. به تعبیر بعضی فیلسوفان غرب، شورش اتفاق میافتد. شورشی که علیه علم و مراکز علمی و امثال اینهاست. همینجا هم یک سووزنی به دانشگاه شریف بزنیم. شریف وقتی در جامعهاش تبعیض آموزشی دید صدای بلند جامعه برای فریاد کردن علیه تبعیض آموزشی باید شریف باشد. ما یک دهه قبل، دو دهه قبل منتظر بودیم صدای شریف را بشنویم. صدای بلند شریف. از این ایام بلندتر صدایش را بشنویم. که بلند بشود بگوید. آقا همانطوری که مصدق گفت مجلس آنجاییست که مردم آنجا هستند، شریف هم بگوید شریف آنجایی است که هوش آنجاست. شریف آنجاست که استعداد ایرانی آنجاست. اگر بچهی سیستانی هوش بهتری دارد شریف سیستان است. حالا بروید نگاه کنید ادعا میکنند که بهترین هوشها همانجاست. یونسکو و جاهای دیگر نقل میکنند. چند درصد از آنها راه پیدا میکنند به این سطح عالی آموزشها؟ اینها آن رسالتهای بزرگ است. فاطمهی زهرا اینجا ایستاده فریاد میکند. خداوند متعال عدالت اجتماعی را واجب کرد تا قلبها را هم نسق کند هم تراز کند. چطوری قلبها هم تراز میشوند؟ وقتی که فاصلههای فقر و غنا پر بشود آنجایی که موجب تنفر میشود، عرض کردم در همین گسلهاست. مطلق تفاوتها هیچوقت موجب تنفرها نمیشود نه زنها از مردها متنفر میشوند نه دو برادری که یک کسی دارا شده یک کسی ندار شده یک خرده وضعیت زندگی متفاوت است. نه زنها از مردها متنفّر میشوند، نه برادری از برادرش به خاطر این که وضع زندگی او بهتره، نه باجناقها از یکدیگر! تفاوتها موجب تنفّر نمیشوند؛ تفاوتها اگر آمد سمت حقوق اساسی، در جامعه ایجاد تنفّر میکند، گسل و گسست درست میکند. ضعفاء و مستضعفین رو علیه اغنیاء میشوراند، علیه سیاستهای به نفع اغنیاء میشوراند و زلزلههای بزرگ درست میکند.
اصل ۴۸ قانون اساسی: «همهی استانهای ایران در بهرهمندی از امکانات کشور باید بِالسّویّه باشند».
رحمت و رضوان خدا بر مجتهدینی که این قانون را برای ما نوشتند؛ مرحوم نائینی بزرگ -از علمای طراز اوّل نجف در دورهی مشروطه- میفرمایند:« قانون اساسیای که به امضاء مجتهدین رسیده باشد -چه رسد به این که خود ایشان نویسندهاش باشند- در اجتماعات به مثابهی رسالهی عملیّه در فردیّات هست؛ شما الان برای مسائل فردیتان به چه چیزی رجوع میکنید؟ به رساله، چه کسی نوشته؟ آیتاللّه فاضل لنکرانی، آیتاللّه مکارم شیرازی و خیلیهای دیگر که با هم قانون اساسی را نوشتند، چه طور قانون اساسی کمتر از آن ارزش داشته باشد؟! به خصوص قسمتهای حقوق اساسیاش، قسمتهایی که دورشان قرمز شده با این تعابیر که نوعا اینها غیر قابل بازنگریست، نه سازوکارها که خب بشریست و میتوان دائماً تغییرش داد!
اصل ۴۸ قانون اساسی: «همهی استانهای ایران در بهرهمندی از امکانات کشور باید بِالسّویّه باشند»؛ در بهرهبرداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملّی در سطح استانها و توزیع فعّالیّتهای اقتصادی میان استانها و مناطق مختلف کشور باید تبعیضی در کار نباشد! یک استان بهرهمند و یک استان زمینخورده نباید وجود داشته باشد، اگر استانی بر حسب شاخصهای اصلی زندگی افتاد پایین، دیگر آنجا چیزی برای اشتغال نیست، آبی برای خوردن نیست، هوش خوب آنجا هست امّا علیالدّوام دیدید در خبرها و رسانههای مختلف - ولو متأسّفانه آن طور که باید دیده نمیشود و در فضای مجازی به اندازهی سوپراستارهای دیگر Like نمیگیرد - که بچههای یک دبستانی عکس همکلاسی کناردستی خودشان را روی میز گذاشتهاند با این وصف که این دانشآموز رفته بوده از حوضچههای محل سکونتشان آب بیاورد، گاندو او را خورده و رفته! اینها را داریم میبینیم! این پایین افتادنها و یک طبقهای برخوردارتر شدن، یک عدّهای از تحصیل و بهداشت و امنیّت بهتر برخوردار شدن به مرور یک شکاف اجتماعی میآورد که کار به دست جامعه میدهد، اینها آن جاهایی است که به نظر بنده بنده دانشجو باید صدای جامعهاش باشد، ما منتظریم! ما از دو دههی قبل منتظر صدای دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بودهایم! از دو دههی قبل منتظر شنیدن صدای شریفتری از شریف بودیم! سر این مسائل بایستد و فریاد بزند و صدایش هم واقعا شنیده شود؛ نه مسئلههای دست چندم، خیلی از این مسئلههایی که در این دانشگاه مسئله شد در آن استانهای محروم اصلا مسئله نیست، سلف مختلف و… مسئلهی آدمهایی است که شکمشان پر است، کسی که نون شب ندارد، کسی که الان از سر فقر و نداری باید برود و خدایی ناکرده تنفروشی کند، او اگر تنفروشی میکند با جنس این کار متفاوت هست، مشکلش آن هست و منتظر است شماها صدای او باشید، صدای عدالتی که مسبّب ایجاد تنسیقالقلوب باشد! دلها را نَسَق کند، آنها را به یکدیگر پیوند دهد، تا خدایی ناکرده تنفّر اجتماعی کار دست مردم ندهد! آبان ۹۸ را دیدیم، مسائل ۱۴۰۱ هم که مقابل چشمانمان قرار دارد! پر التهابترین نقطهی ایران در آبان ۹۸ شهرک طالقانی ماهشهر بوده در حالی که این سه چهار ماه جزو آرامترینها بود؛ این مسئلهها که مسئلهی او نبوده است! این مسئلهها هم در دانشگاه صنعتی شریف شنیده نشد! در دانشگاه صنعتی امیرکبیر و کجا و کجا آنجور که باید شنیده نشد! وزیر کشورتان در تیرماه ۹۹ آمد طبق دستهبندی ماجرای آبان ۹۸ گفت اصلیترین مشکل کشور ما همین گسستها و فاصلهها بوده و هست، این عین تعبیری است که او به کار برد برای آن. اینها را باید حواسمان باشد. فاطمه زهرا سلامالله علیها عدالت را چاره این کار میداند. میگوید اگر عدالت برقرار شود یعنی چه؟ یعنی حق را کالا نکن. آموزشی که حامل فرهنگ است کالا نشود. امنیتی که شرط این است که ما خانههایمان راحت بخوابیم نباید کالا بشود. هر کسی که پول بیشتری داد امنیت بیشتری داشته باشد. کسی ماشین کورسی داشته باشد کاری نداریم داشته باشد. کسی خواست غیر از این آپارتمان ویلا داشته باشد داشته باشد. تنفر سر آنها نیست. تنفر سر حقوق اساسی است اگر کالا شود. «تنسیقاً للقلوب» یعنی مراقب اینجاها باشید. یعنی حق را اجازه ندهید کالا شود. اینجا را فرصت برابر درست کنید. بنشینید آن وقت در دانشکدههایتان فکر بکنید مدلسازی بکنید ببینید چطور میشود فرصتها را برابر کرد. چطور بهترین هوشها بیایند شریف و سهمی از عوامل دیگر در آن نباشد یا کم باشد. اینطور فکر کنید. دست دراز کنید. در تمام ایران هوشهای برگزیدهاش بیاید اینجا. کسی که ندارد، کسی که فقیر است. جرمش این است که بچه جیرفت و زابل است. جرمش این است که زیر آفتاب سوزان کویر به دنیا آمده. اینها را شما ببینید اینها سر تا سر مسئولیت است. یک دسته بلند کنیم و سیاه بپوشیم و چهار روز نوحه بخوانیم و سینه بزنیم؟ ادای دین نکردیم. ادای تکلیف نکردیم. این دین سر تا سر رسالت است. سر تا سر خواب از چشم ربودن است. این منبرها برای خواب کردن و تخدیر نیست. برای بیدار کردن و برای هشدار دادنهای جدی است که بلند شویم و مراقبت کنیم.
باز برگردم یک خوانش تاریخی. برای «قواماً للانام» از سیره نبی اکرم دیشب مثال زدم تکرار نمیکنم. «تنسیقاً للقلوب» نقض شد. بعد از پیغمبر سیاستها شروع شد سیاستهای تبعیضی. به قول دوستان فرض کنید یک الگوریتمی درست کردند که در آن سابقهای از اسلام و خویشاوندی پیغمبر را در آن بریزند بشود درصد بیشتری از بیتالمال. همه خویشاوندان پیغمبر را داخل میکرد که موجهش بکند. از توزیع درآمدهای بیتالمال شروع شد. بعدا زمینهایی که فتح شد خب سوال شد این زمینها مال کی باشه؟ خلیفه اول مقاومت میکرد میگفت این مال کل مسلمین است. عایدیاش به عنوان خراج میآید توی بیتالمال. این زمینهای مرغوب مورد طمع واقع شد. هر کی به هر کی نگاه کرد گفت چرا ما مالکش نباشیم؟ فشار و تئوریسازی. در زمان خلفای بعدی واگذاری شروع شد. اقطاع اتفاق افتاد. همین زبیری که بعدا میشناسید را، طلحهای که قصهها شنیدید علیه امیرالمومنین ببینید چقدر عایدی گیرشان آمد. سه میلیون درخت فقط در عراق داشت. اقطاع بزرگ. بعد بقیه مردم چه؟ تا حزب اموی سر کار آمد. شروعش از زنان پیغمبر و خاندان پیغمبر بود. موجهسازی همیشه اینطور است. همیشه اول از نورچشمیها و آدمهای محترم جامعه شروع میکنند که حساسیت کمتر باشد. اما این زاویه باز که میشود ببینید تا کجا میرود. حزب اموی وقتی سر کار آمد، که با عثمان سر کار آمد، امیرالمؤمنین (ع) در خطبه سه نهجالبلاغه میفرمایند: «قامَ مَعَهُ بَنُو اَبيهِ» با او خویشانش سرپا شدند، حالا همه به جز امویها محروم شدند. اول عرب، عجم بود. مهاجر، انصار بود. قریشی، غیر قریشی بود. حالا شد اموی، غیر اموی. از همانها کاستند و به اینها دادند. سیاستها اقتصادی بود. زمینها مصادره نمیشد که همه را بگیرند و به امویها بدهند و صدای کسی در بیاید. خیلی نرم و آرام این اتفاق میافتاد. مثلا مرتعهای عمومی مدینه را به امویها اختصاص دادند. دوران فتوحات است. گوسفند و اسب و شتر و گاو دائما به عنوان غنیمت وارد اسلام میشود و تقسیم میشود. اگر مرتع برای بنیامیه باشد، بقیه برای اسب و شترهایشان مرتعی برای چریدن ندارند. در نتیجه قیمت گوسفند و شتر پایین میآید و به نفع آن هاست چون امویها گوسفند و اسبها را میخرند. با سه چهار سیاست اموی متمولین اصلی شدند. در فتوحات جدیدی هم که اتفاق میافتاد، برای آنها میشد، بیتالمال را خصوصی کرده بودند. طوری که سعید بن عاص که حاکم عراق بود صراحتا سر منبر مینشست، حاکم عراق بود. میگفت عراق بوستان بنیامیه است. شروع دعواها از همین جا بود. کسانی که اولین اعتراض را کردند بهترین یاران امیرالمؤمنین(ع) بودند، یکی از آنها مالک اشتر بود که همان جا گفت زمینهایی که به شمشیر مسلمانان فتح شده الان بوستان شما شده است؟ بقیه یاران هم شروع به اعتراض کردند. از نه نفر اعتراض شروع شد. اینها را به کلیسایی در شام پیش معاویه تبعید کردند. گاهی با معاویه بحث میکردند، درگیر میشدند، که معاویه میگفت اگر مردم شام ببینند که اینگونه با من درگیر شدید خونتان را میریزند. به مصر و دیگر جاها تبعید شدند. هرجایی رفتند اعتراض خودشان را گفتند.
معترضین از کوفه و مصر و... به مدینه آمدند، خانه عثمان را محاصره کردند. طبق سخن امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه اصل ماجرای محاصره عثمان سر یک چیز سوار بود. استئثار عثمان. استئثار یعنی ویژهخواری. تبعیض، یعنی بهرمند کردن قوم و خویشهای خودش و راندن دیگران.
چنین چیزی موجب شکاف شد و شکاف موجبر درگیری شد. آمدند خانهاش را محاصره کردند. روزهای آخر اجازه آب و نان به او ندادند و بعد هم با آن وضع عجیب او را کشتند که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند اینگونه کشتن کار جاهلی بود. چند بار امیرالمؤمنین(ع) با عثمان قهر و صلح کردند. جناب عمار را که عنوان روشنگر بزرگ علوی میشناسید یکی دو بار نماینده معترضین در پیش عثمان بود. که همان جا در خانه عثمان او را گرفتند و طوری او را زدند که دندهاش شکست.
تبعیض موجب شکاف شد و شکاف، تنفر وخشم اجتماعی درست کرد. خشم اجتماعی نماینده فرستاد در مدینه که عثمان را کشتند. اگر سیره پیغمبر با عدالتش تونست «قَوَاما لِلْأَنَامِ» درست بکند سیره تبعیضآمیز بنی امیه «تَنْسِيقاً لِلْقُلُوب» را آسیب زد این است که فاطمه زهرا میگوید «تَنْسِيقاً لِلْقُلُوب» عدالت عدالت، عدالت فقط زندگیها را سر پا نگه نمیدارد، عدالت غیر از اینکه سرپا میکند دلها رو هم نسق میکند و جامعه را هم به وحدت ملی میرساند. آقایان امنیتی، امنیت ملی در عدالت اجتماعی است، وحدت ملی در عدالت اجتماعی است، پایه اصلی عدالت اجتماعی است. شما این را نداشته باش، آتش زیر خاکستر است. امروز اینجا بیرون میزند و فردا آنجا بیرون میزند. فریاد بلند فاطمه زهرا در فدکیه است. بعد امیرالمومنین فرمود غیر از این موجب «تَنْزِيها مِنَ اَلْمَظَالِمِ وَ اَلْآثَامِ» میشود، جامعه را تربیت هم میکند. در بین نخبگان عزیز که صدای من را می شنوند، هستند کسانی که متخصص کار تربیتی و کار فرهنگی هستند. کار فرهنگی یک کار محترم و مهمی است. اما پایه اصلی آن چیست؟ چه چیزی لازم است؟ شما برای یک معلم میگویید یک کلاس و یک نیمکت و یک وایت برد لازم است تا درس برقرار بشود. برای تربیت چه لازم است؟ امیر المومنین میفرماید عدالت، «جَعَلَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ اَلْعَدْلَ تَنْزِيها مِنَ اَلْمَظَالِمِ وَ اَلْآثَامِ» عدالت موجب تنزیه مردم از ظلم به همدیگر و گناهان شده است. «الرَّعِيَّةُ لَا يُصْلِحُهَا إِلَّا الْعَدْلُ»، شهروندان و مردم را هیچ چیزی بهتر از عدالت اجتماعی اصلاح نمیکند. عدالت اجتماعی این است که در طبقه بندی که حضرتآقا هم در ۵ مرحله برشمردند، جامعه اسلامی یعنی جامعه اصلاحشده اسلامی که سبک و سیاقش همه اسلامی باشد بعد از دولت اسلامی قرار داده شده، یعنی اصلاح یک جامعه با عدالت است، عدالت باید حتما اتفاق بیفتد. اینجا چطور میشود؟ آقا میشود بالا شهر و پایین شهر و تمتعات عجیب و غریب داشته باشیم بعد دور دورهاش ما رو ناراحت بکنه و بیایم اعتراض و...، چرا ماجرا را در زیر ساختهای اقتصادی نمیبینی؟ فقط میخواهی با تجویزات فرهنگی یا قضایی مسئله را حل کنی، هر دوی اینها جواب نمیدهد. خواهش میکنم کتاب ریچارد نفیو را بخوانید که توسط مرکز پژوهشهای اسلامی ترجمه شده است، تحریمها نگاهی از درون میدان. مهندس اصلی تحریمهای هوشمند علیه ایران در دولت باراک اوباما بود. یک کتاب واقعا خواندنی است که ما در تحریم باید چه کار کنیم تا برنده بشویم، یکی باید استقامت مردم را بشکنیم و دیگری هم درد عمومی درست کنیم. که از دولتها به مردم کشیده شود. دیدید که با گوی طلایی و گوی نقرهای، مسئله فروش نفت ودلار-که اگر توانستیم بفروشیم نتوانیم پولش را وارد کنیم- بر سر مردم فشار آوردند خودش در این کتاب مینویسد نزدیک ۱۰۰ تا تحریم را بررسی کردیم و دیدم تحریمها از قضا موجب همبستگی ملتها میشود چون درد مشترک است و آدمها را بهم پیوند میدهد. شما در زلزله در یک خانه با یک نفر غریبه زیر آوار گیر بکنی تا آخر عمرت با او رفیق هستی، در دریا سر یک تخته پاره دو نفر باهم بیفتند تا آخر عمر با هم رفیق میشوند، درد مشترک باعث پیوند میشود، گفت باید استقامت را بشکنی، در این کتاب گفته که استقامت چطور میشکند؟ وقتی که ما هوشمندش کردیم، یعنی این: یک دسته از اجناس رو ممنوع نکنیم و یک دسته از اجناس ممنوع شود. آنها که گفتند ما دارو را تحریم نمیکنیم، ولی میبینید که دارو هم تحریم است. یک عده با بیماری خاص از این بیمارستان به آن بیمارستان ولی پورشه تحریم نبود، مگر ما تحریم نیستیم، نکتهاش این است که استقامت را میشکند. کسی که سر صف دارو و نیازهای اساسی است میبیند ماشین چند میلیاردی در خبابان کجا و کجا دارد دور دور میکند نوعا هم آن آدمها به جایی وصل هستند و با کسانی در ارتباط هستن و این استقامت مردم را میشکند. نوعا هم اون آدم ها آخرش یه ارتباط هایی دارند، به یک جاهایی وصل هستند، با یک کسانی در پیوند هستند. این استقامت مردم را میشکند. این آن جاهایی است که باید حواسمان باشد. صحبت را جمع کنم. امیر المؤمنین می فرموند عدالت اجتماعی باعث میشود ظلم به مردم کم شود. چطور کم میشود آقاجان؟ وقتی تنسیق قلوب شد، ریشه ی درونی ظلم از بین میره. ما کی ظلم میکنیم؟ وقتی تنفر داریم. وقتی درباره ی کسی یا طبقه ای خشم داریم. وقتی که این ریشه از بین رفت بطور طبیعی آدم دیگر ظلم نمیکند. یک آزمایشی را خواهش میکنم یک بار انجام دهید. میدانم خیلی از شما اهلش هستید. یک بار در ماشینتون که هستید، یک آدمی را سوار کنید. وقتی پیاده شد و خواست به شما پول بدهد بگویید: آقا یک صلوات بفرست برو به سلامت. این آدم یا اگر خودتان باشید بر گردنتون یک دینی را میبینید که حتما باید امروز به یک نفر خوبی کنید. به من خوبی شده. مقابلش یک بار در مترو کسی را هل بدهید یا شما را هل بدهند. تا آخر روز فکر میکنید بین گرگ ها زندگی میکنید، منم باید هل بدم. خشم های درون، عدم تنسیق قلوب موجب ظلم به دیگران میشود. اون جاهایی که ظلم میکنیم به این دلیل است. عدالت اگر دل ها را هم نسق کرد، ریشه ی درونی ظلم را از بین میبرد و ریشه ی بیرونی آن را هم از بین میبرد. وقتی کسی به کسی میخواهد ظلم کند، صرف نیت که نیست. باید بتواند ظلم را انجام بدهد. نابرابری ها چماقهایی هستند که یک کسانی میتوانند بر سر کسانی دیگر بزنند. اگر این نباشد و فرصت ها برابر باشند، خب چطور میتواند به کس دیگری ظلم کند؟ اما خلق پول درون بانکی، تورم فلان. تورم وقتی تولید میشود، کی به کی راحت ظلم میکند؟ همین خود ما ناخواسته داریم به هم ظلم میکنیم. هر کسی کالا داره بطور طبیعی به نفعش میشود. کسی که فقط اسکناس در جیبش است، کارمند یا کارگر است، بطور طبیعی لگد میخورد. حالا شما هی بگو ما قصد نکردیم، من که نمیخواهم به اون ضربه بزنم. من آقا یک خانه دارم میخواهم با آن زندگی کنم به مستاجر داده ام. اما قیمت طوری است که او نمیتواند بنشیند. ریشه های نابرابری رو از بین ببریم. ظلم ها یک ریشه ی درونی دارند و یک ابزار بیرونی دارند. شما بزرگواران میتوانید یک عکس پهپادی از حوادث جامعه بگیرید. ابزار ظلم همیشه چاقو نیست که بگویید چاقو دارد میزند یک کسی را میکشد. ابزار ظلم را در مقیاس کلان وقتی نگاه میکنیم. یک تورم ۴۰ درصدی وقتی شما میگویید. این تورم همین الان برای اغنیا ۵۰ درصد است و برای فقرا ۶۰ درصد است. شما متوسط آن را ۵۰ درصد میگویید. چون هیچ ندارد. یک اسکناسی در جیبش دارد که روز به روز بیارزشتر میشود. ولی آن که ماشین داشته، یا دو تا ماشین داشته، اون که یک خانه ی اضافه داشته، مداوم دارایی اش بالاتر رفته. عدالت عدالت ابزار ظلم را در جامعه بر میدارد. مدام آمدیم و نشتیم دور هم و گریه کردیم و پاشدیم رفتیم، دردهای اصلی نسخه اش پیش حضرت فاطمه (س) است. اول باید به همدیگر بگوییم، شروع با همین یقظه ها و بیداری هاست و بعد جمع شدنها و درست کردنها. اونجا ببینید چه اتفاق هایی می افتد. یک جمله ی پایانی. عدالت گناهان را هم کم میکند. گناهان به معنای بین خودتون و خدا. آقا ظلم را فهمیدیم، گناه را چطور؟ بخشید اینجا را فشرده میگویم. گناه از کجا پدید میاد؟ غنی به تعریف قرآن، مترف، یک جور فسق میورزد که از غلت زدنش در نعمت هاست. زیر دل زدنش است که دارد گناه میکند. اگر شب نشینی فلان دارد و به زن خودش بسنده نمیکند و جاهای دیگر میرود و کجاها و کجا ها میرد. یا اصلا ازدواج نمیکند چون صد جور راه دیگر برایش باز شده، چون جیبش پر است. مترف هست. یه عده گناهان این هستن. یک عده هم به علت نداری گناه میکنند، دستشون کج میشود یا خدایی نکرده زنش تن فروش میشود.
باز به من بگویید عدالت درمان هست یا نیست؟ عدالت آن فقیر را بالا میکشد که به دست کجی نیفتد، که به تن فروشی نیفتد. اون مترف را هم میتکاند کمی پایین می آورد، که از غلت زدن در نعمت اینگونه گناه نکند یا دنبال فساد های عجیب و غریب نگردد. حالا شما این ها را رها کن بیا برایش پلیس بگذار. پلیس درستش نمیکند. قوه ی قضائیه درستش نمیکند. منِ آخوند را، انجمن اسلامی را، بسیج را دنبال نخود سیاه بفرست که کار فرهنگی کنید، پوستر بچسبانید. انقدر بچسبانید تا خسته شوید. همین ماجرای حجاب را بگذارید من بگویم و برایش فریاد کنم. ۴ سال پیش، ۵ سال پیش، بعضی که صداشون رسید. بنده هم به اندازه ی منقار کوچکم. گفتم این تجمعات ۲۱ اردیبهشت روز حجاب را علیه قاچاقچیان حجاب ببرید نه علیه مصرفکنندگان حجاب. آقا، در مواد مخدر میگویید که قاچاقچی مهم تر از معتاد مصرف کننده است. خب اینجا هم همین را بگویید. چرا می روید علیه بی حجاب ها شعار میدهید. مگر مشکل اقتصادی حجاب چیست؟ آدرس می دهم بروید ملاحظه کنید. چادر برای باحجاب ها، ساپورت… دهه ی نود را که می دانید به وزیر کشور برای ساپورت کارت زرد دادند. فرانس ۲۴ نوشت: 《حمله ی ساپورت پوش ها به تهران》. ساپورت به عنوان یک آورده ی جدید در بی حجابی برای خانم هایی که کم حجاب هستند. این دو تا را تحقیق کنید ببینید به کجا میرسید. ما و عربستانی ها بزرگ ترین مصرف کنندگان چادر سیاه هستیم. اما هر کارخانه ای در ایران میزنیم ورشکست میشود. چرا؟ انحصار واردات دست یک عده ای خاص است. یکی از گران ترین پارچه های بازار چادر است. از آن طرف ساپورت چطور؟ مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در گزارشش برای دهه ی نود، برای اواسط دهه ی نود بود این گزارش، ۵۰۰ درصد رشد قاچاق در این حوزه را نشان داده. آمار گمرک سال ۹۱ و ۹۲ را نگاه کنید. به عنوان نمونه میگویم. ثبت سفارش ۷۷ قلم کالا ممنوع میشود، که اولینش پوشاک است. هر چیزی درون کشور داریم دیگر سفارش ندهیم. آمار گمرک نشان میدهد درباره ی همه ی این ۷۷ قلم کالا اجرا شده جز برای خانه ساپورت ها. یعنی ورود قانونی دارد و ۵۰۰ درصد هم قاچاق دارد. این گزارش مجلس شورای اسلامی است نه مصی علی نژاد. اینها هم همه از طریق قانونی و شبه قانونی از سوی آدم های متنفذ (با نفوذ) انجام میشود. بعد آقایان دغدغه ی حجاب دارند. کسی بر اینها فریاد کرده؟؟ به نظرتان اگر برای قاچاق بی حجاب و باحجاب که یکی از چادر میخورد و یکی از ساپورت، پامیشدیم، دختر بی حجاب با ما نمی آمد؟ او هم نمیایستاد در این صف؟ میگوید آخرش من هم مصرفکننده ساپورتم. عدالت وقتی رها میشود شما در حجاب هم جواب نمیگیری. هی برو پوستر بگیر دستت یا بیا کار قضایی و پلیسی کن. نمیخواهم باز بگویم فقط کار اقتصادی است. اما آخرش بیس اصلیاش آن است بعد کارهای فرهنگی جواب بدهد. این نکته مهمی است که فاطمه زهرا سلامالله علیها به ما هشدار میشود. که خدای متعال اولا موجب قوام بندگان میشود عدالت. بستهام تمام شد. فردا میخواهم درباره حاکم بگویم. ایناساً للرعیه را چهار جمله دربارهاش بگوییم. اما در حوزه مردم-مردم اول موجب قوام مردم میشود. بعد موجب همنسق شدن دلهایشان میشود و بعد موجب تربیتشان میشود. منزهشان میکند از ظلمها و منزهشان میکند از گناهان. که به اندازه بضاعت اندکم دو سه جملهای درباره هرکدام عرض کردم. یک جامعه نمونهای هم ساخت که من الان بتوانم اشاره کنم کجا. این جامعه پیغمبر یک جویبری داشت و یک ذلفایی. جویبر جزو همان ۷۰ تا ۴۰۰ نفر اهل صفه بود. یک سیاه کوتاه قد بدقیافه بدبویی که فقیر هم بود. یعنی به چشم اهل دنیا هر چه شر و ناپسندی بود در او جمع بود. علاقهمند شد به دختر کسی به نام ذلفا. دختر زیادبن عبید که جزو رئیس قبیله بود. اینها در جامعه محال نمیشد؟ و آمد و رفت و با هم ازدواج کردند. اینها نمونههایی است که اسلام نقل کرده. فاطمه و علی نیست که هر کسی بگوید اینها معصوم بودند قیاس دیگران را با آنها نکنید. نه. او تازه از آن قبیله آمده بود. یک جوانی را امیرالمومنین دید که دچار خودارضایی است. چند چوبه پشت دستش زد که چرا ازدواج نمیکنی؟ گفت به تعبیر امروز که نرخ دستت است؟ از بیتالمال برایش برید که ازدواج کن. گناهان را از بین میبرد. یک چیزی باید از بیتالمال مانده باشد که اینطور جاها بدهد. اینها نکتههایی است که از فاطمه زهرا سلامالله علیها باید یاد بگیریم.
و خودش چقدر پای این مکتب این حرفی که ما میزنیم اگر دنبال این جامعه است میخواد موالاتی که پیغمبر درست کرده با عدالت آسیب نبینه خودش رو مقابل مردم قرار نمیده بین مردم و عده کوچک فتنه گری کرسی خودش رو برپا میکنه و اونجا روشنگری میکنه تا این مردم را علیه آن اقلیت خود خوانده خودخواه بشوراند با امیرالمؤمنین بیعت شده بود ۱۲۰ هزار نفر سه روز در غدیر... الان ی عده کوچکی پا شده بودند که دیشب هم عرض کرده بودم به علت همون شکافها فعال شد اون گسلها رو فعال کردند. گسل های قومیتی. عدالت اومده بود تنسیق درست کرده بود اما گسل های قومیتی... فاطمه الزهرا شاهد این ماجراست.
امشب یک نکته رو بگم و سلام بدم. در کودکی که به دنیا آمد با همه مشقتهایی که مادرش دید دوساله بود که از شیر گرفته شد. از شیر که گرفته شد مصادف شد با شعب ابی طالب. یعنی روزی که فاطمه زهرا میتونه غذا بخوره شعب ابی طالب هست که یک خرما ۱۵ دهن میچرخد. بعد از شعب ابی طالب اونجا عمو بزرگوارش ابوطالب و بعد خدیجه کبری را از دست داد، آمد بیرون ۵ سالش بود و پیغمبر تنها. این دختر با کرامت هر چیزی که این شب ها تا شب شهادت میشنوی برای امیرالمؤمنین انجام داده یک بار برای پیغمبر خدا انجام داده. دیشب لیله المبیت رو عرض کردم. یک بار میاد توطئه هاشون رو لو میده دختر بچه ۵-۶ ساله ای بود تو مسجد الحرام میدید بعضی با هم جلسه کردن شور کردن پیغمبر میگفت از این راه نرو این کار رو نکن. یک وقتی تحقیرش میکردند شکمبه گوسفند تو سر مبارکش انداخته بودند در مسجدالحرام. یکی دوتا از اصحابش هم بودند. گیر افتاده بودند به هر دلیلی حیا کردن. گیر افتادن. هر جوری نیامدند. فاطمه زهرا رفت آن شکمبه بد بو رو برداشت و با پیراهن مبارکش سر و صورت پیغمبر را پاک کرد بوسید. روحیه داد. فداها ابوها ام ابیها همیجوری رو هوا نبوده. تو یک چیزی که سیره نبویه آورده که یک باری ابوسفیان و ابوجهل تصمیم گرفتند که فاطمه الزهرا را ترور کنند شاید نشنیده باشید. تهدید کردن یک جوانی از آنها رو پول دادند بهش که آمد استخوانی حمله کرد به فاطمه زهرا. اگر یک موجودی نبود که حافظ پیغمبر بود حافظ این منصب بود انقدر براش مشکلات درست نمیکردند که بعدا وقتی فریاد کرد آنها گفتند آدم ما بوده و یک طوری مثلا ببرنش. اینجوری بود. برای امیرالمؤمنین همین کار رو کرد. فدایی امیرالمؤمنین بود. در مقابل امیرالمؤمنین یک سپر بلاست. میایستد در خانه امیرالمؤمنین دیشب اشاره کردم. همین عرض رو روضه ام. دوبار هجوم شد به خانه فاطمه الزهرا در مدینه به غیر از هجومی که در مکه عرض کردم لیله المبیت. یک بار اول برای گرفتن متحصنین بود. قرائت اهل سنت این هست که میگم. اهل سنت میگن دوتا هجوم. حالا هجوم دوم را تا اندازه ما ادامه نمیدن اما هجوم اول رو میگن برای بیرون راندن متحصنین بود. عباس و فرض بکنید عمو پیغمبر و زبیر و این ها متحصن بودن کنار امیرالمؤمنین به اعتراض. اینجا میخواستند آنها را بیرون کنند. اینجا فاطمه الزهرا گفتند از کنار من برید اما آنچه صلاح است انجام بدید بهانه دست آنها ندید. فقط شوهر در خانه ماند در روزهای بعد. امیرالمؤمنین. که خانه اش بود. بار بعد بهانه کردند امیرالمؤمنین را که باید بیاد بیعت کند. اینجاست که فاطمه الزهرا بارها شنیدید از این صحنه هایی که اسجدو لآدم. همراه امیرالمؤمنین وقتی همراه شد که امیرالمؤمنین را دست بسته میبردند به سمت مسجد فاطمه الزهرا با وجودی که آسیب دیده بود پشت در از پیراهن مبارکش خون میچکید. در آستانه در مسجد ایستاد. به احترام مسجد وارد نشد. این آستانه مسجد برخی از علما گفتند اگر کسی در مسجد النبی پیدا کند و دعا کند ردخور ندارد. اونجا ایستاده و عظمت فاطمی خودش رو نشون داد که الان نفرین میکنم. سلمان میگوید که دیدم اطراف شهر شروع کرد لرزیدن. امیرالمؤمنین فرمود که به زهرا مرضیه برس بگو پدرت پیغمبر رحمت بود. به محض اینکه آمد به این زن با کرامت این جمله را گفت فرمود روحی لروحک الفدا و نفسی لنفسک القا یا ابوالحسن جان من به فدات نفس من جان من سپر بلات…
السلام علیک یا فاطمه الزهرا....
یا سیده النساء العالمین