ریحانه افشاریان، کارشناسی فقه و حقوق دانشگاه امام صادق (ع)
گوشهای از تاریخ
شاید خیلیهایمان میان روضهی حضرت رقیه سلام الله علیها از خودمان بپرسیم؛ چرا امام حسین علیه السلام زنان و فرزندان را به کربلا برد؟ مگر ایشان نمیدانست شهید خواهند شد؟ اما باید بگویم این سؤال اصلاً تازگی ندارد زیرا ۱۳۷۸ سال پیش هم یکی از اهل مکه از امام همین سؤال را کرد. قبل از اینکه پاسخ امام را بگویم، بهتر است کمی تاریخ را مرور کنیم.
وقتی یزید، به خلافت مسلمانان دست یافت، سعی کرد تا از تمام مردم و مخالفان بیعت بگیرد. او در نخستین اقدام خود نامهای به ولید بن عتبه، عامل خود در مدینه، نوشت و به او دستور داد از مخالفان سرشناس مدینه برای وی بیعت بگیرد. امام حسین (ع) که با درخواستهای مکرر ولید و اصرار مروان بن حکم روبرو بود، در صورت باقیماندن در مدینه میبایست یکی از این دو گزینه را میپذیرفت: یا با یزید بیعت کند و یا مخالفت و سرانجام درگیری و کشتهشدن در مدینه بدون این که به منظور اصلیاش که افشای حکومت غاصبانه یزید و ناحق بودن خلافت امویان بود، دست یابد.
آن حضرت تصمیم دیگری گرفت و آن هجرت از مدینه بود. ایشان مجبور شدند زادگاهشان، مدینه را با جمعی از دوستداران، بنی هاشمیان، دختران و زنان به مقصد مکه ترک کنند. عدهی زیادی مخالف این کار بودند و ایشان را از همراهی زنان و فرزندانشان بیم میدادند. اما این همراهی برای پیشگیری از برخی حوادث و عملی شدن نقشههای دشمن بود. ایشان چند ماهی در مکه بودند، اما مکه ناامن شده بود به طوری که امام حسین (ع) در معرض بازداشت و ترور ماموران امنیتی بنی امیه بود. در این حال کوفیان از امام حسین (ع) دعوت کردند و امام بعد از دریافت نامهی مسلم به کوفه حرکت کردند.
علم باطنی و علم ظاهری
شاید الان برای شما سؤال پیش بیاید؛ مگر امام نمیدانستند که این دعوت قرار است به چه غائله ختم پیدا کند که دعوت را پذیرفتند؟ در جواب باید گفت علم امام حسین (ع) به شهادت خود علمی است جزء به جزء، یعنی امام تمام جزئیات را میدانستند، اما علم به شهادتشان مانع رفتن ایشان نشد. شاید در اینجا تناقض پیش بیاید یعنی بگویند اگر انسانی میداند شهید میشود باید خودش را حفظ کند! باید گفت علم دو دسته است علم ظاهری و باطنی؛
علم ظاهری همین علم من و شماست وعلم باطنی یعنی به اذن الله تمام جزئیات را دانستن. امام حسین علاوه بر علم ظاهری علم باطنی هم دارند. علم باطنی، مانع انجام تکالیف ظاهری نیست و اثری در اعمال امام و ارتباطی با تکالیف خاصهی امام ندارد. پس باید که ایشان به علم باطنی، مکلف نباشند و در تکالیف ظاهری با سایر مردم، شریک باشند. در نتیجه ظواهر اعمال امام را که قابل تطبیق به علل و اسباب ظاهری است نباید دلیل نداشتن این علم باطنی و شاهد جهل به واقع گرفت.
ارادهی تشریعی یا ارادهی تکوینی؟
و اما برگردیم به پاسخ امام حسین در جواب آن مرد؛ ایشان جواب دادند: پیغمبر به من فرمودهاست که خداوند میخواهد خانوادهات را اسیر ببیند؛ «ان الله شاء ان یراهن سبایا» خواستن خدا اینجا به معنی این است که مصلحت این است و رضایت خدا اینگونه هست، ارادهی تشریعی، نه ارادهی تکوینی.
خداوند دو نوع اراده دارد: ارادهی تکوینی، همان قضا و قدر الهی است؛ یعنی چیزهایی که مقدر شده اتفاق بیفتد و حتماً رخ میدهد. ارادهی تشریعی همان رضایت الهی است.
خداوند فرمود مصلحت این است؛ نه اینکه شما حق نه گفتن نداری. البته باید توجه کرد که قیام عاشورا صحنهی فداکاری و تبلیغ بود، عنصر فداکاری توسط شهادت مردان نشان دادهمیشد و عنصر تبلیغ توسط زنان. سخنرانی با شکوه حضرت زینب و این اسیر شدن زنان و چرخاندن آنها در شهرها نشاندهندهی مظلومیت خاندان پیامبر و ظالمیت یزدیان بود و بودن بانوان کامل کننده رسالت قیام بود.
تاریخ مذنث
سه مدل تاریخ داریم از نظر اینکه در ساختن آن تنها مرد دخالت داشته باشد یا مرد و زن با یکدیگر دخالت داشته باشند:
مدل اول: یک تاریخ تاریخ مذکر است، یعنی تاریخی که به دست جنس مذکر به طور مستقیم ساخته شدهاست و جنس مؤنث هیچ نقشی در آن ندارد.
مدل دوم: یک تاریخ تاریخ مذکر -مؤنث است اما مذکر-مؤنث مختلط، بدون آنکه مرد در مدار خودش قرار بگیرد و زن در مدار خودش، یعنی تاریخی که در آن این منظومه به هم خوردهاست، مرد در مدار زن قرار میگیرد و زن در مدار مرد.
مدل سوم: تاریخ مذکر -مؤنث است که هم به دست مرد ساخته شدهاست و هم به دست زن، ولی مرد، در مدار خودش و زن در مدار خودش. ما وقتی به قرآن کریم مراجعه میکنیم، میبینیم تاریخ مذهب و دین آنطور که قرآن کریم تشریح کردهاست، یک تاریخ مذکر- مؤنث است و به تعبیر استاد مطهری یک تاریخ «مذنث» است؛ یعنی مذکر و مؤنث هر دو نقش دارند، اما نه به صورت اختلاط، بلکه به این صورت که مرد در مقام و مدار خودش و زن در مقام و مدار خودش.