یکی از معارف جدّی اخلاقی ما، «نفی کِبر» است. و شاید اصلاً روح ایمانی به همین نکته اشاره دارد.
ببینید این نکته که انسان باید وظایفش را انجام بدهد، امر به معروف و نهی از منکر انجام دهد، بالاخره آدمهایی هستند که کار بدی انجام میدهند، آدم میداند این کار منکر است، باید نهی کند. خب، آدم نهی از منکر میکند ولی نباید جمعبندیشده نتیجه بگیرد که: «خب، من آدم بهتری هستم!» اصلاً کسی با این فضا بخواهد به جایی برسد، یعنی یک کبر پنهانی در او وجود دارد و این کبر، همان چیزی است که اصلاً مانع عبودیت آدم است.
بازی در زمین دشمن
رفقا، ما خیلی وقتها در زمین دشمن بازی میکنیم. ما حواسمان نیست که جهتگیریهای قرآن خیلی با جهتگیریها و تقسیمبندیهای ما متفاوت است. برای قرآن {صرفا} دو جبهه مطرح است. برای ما، گروهها مطرح هستند. درحالی که خدا یک جبههبندی دارد: «جبههی حق» و «جبههی باطل»
گاهی ما در این تقسیمهای اشتباه شروعمیکنیم به جوابدادن؛ {مثلا میپرسند:} آیا اسلام صلحگراست یا جنگطلب؟ اصلاً چهکسی گفته این سوال را باید جواب بدهیم؟ اسلام، «ظلمستیز» است. ما جریان حق داریم و جریان باطل. اتفاقاً اینها هست که عملیات انجام میدهد. واقع، اینهاست، آنچیزی که واقعا هست، اینهاست. عزیزان، آن چیزی که خدا از ما توقع دارد، راهاندازی جبههی حق با پارامترهایش است.
اصل، جنگ رسانهای نیست
بعضیها فکر میکنند اگر دشمن با ما جنگ رسانهای کرد، باید ما با او جنگ رسانهای کنیم؛ یعنی اگر مرکز ثقل او، که به قول قرآن، مرکز ثقل دشمن جنگهای رسانهاش است، ما هم با او جنگ رسانهای میکنیم. خب شما که در زمین همان هستید. شما هم دارید همان کار را میکنید. فکر میکنید اینگونه نتیجه میگیرید؟ ابداً نتیجه نمیگیرید. شما جریان حق را راه بینداز. من نمیگویم مسالهی رسانه هیچ است. ولی میگویم مرکز ثقل نیست، اشتباه نشود. جریان حق، مرکز ثقل است.
این را پیشمقدمه بدانید، مسالهی سِحر و جریان یهود و جریانهای کفار، همان مسالهی رسانه است. اگر ترجمه امروزیاش را بخواهید، رسانه است. چرا؟ چون سحر، تصرف در قوهی خیال است، واقع را عوض نمیکند. تصورات شما را عوض میکند. سحر اینگونه است: «يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى»؛ اگر ساحران فرعون، ریسمانها را میریزند و مار میشود، ریسمانها مار نشده، ریسمان ریسمان است، شما مار میبینیش. این است؛ یعنی اینگونه نیست که کسی که سحر میکند یک اتفاقی در عالم میافتد، سحر واقع ندارد.
رسانه دقیقاً کارش همین است. رسانه تصرفات در قوهی خیال است. یعنی تصویرسازیهایی است که برای شما انجام میدهد. ممکن است واقع یک چیزی باشد، رسانه بیاید واقع را برای شما طور دیگری نشان دهد، شما باور کنید. این دقیقا همان ماهیت سحر است که شما باور میکنی که چنین واقعهای اتفاق افتاده، با تمام ابزار رسانهای.
کار پیامبری، پیمانکاری نیست
{وقتی فرعون از سحره میخواهد او را در برابر موسی یاری کنند،} اولین چیزی که ساحران میگویند، این است که بیمه و پول و قرارداد، سر جایش هست یا نه. این فرق کار پیامبرانه با کار پیمانکاری است. کار پیمانکاری، کاری است که پول برایش مهم است و اثبات جریان حق برایش مهم نیست. طرف وقتی میآید، صحبت میزان مالیات و بیمه و میزان حقوقش و قرادادش را میکند. با اینها، جریان حق جلو نمیرود. جریان حق، هیچ موقع اینگونه جلو نرفته است. جریان حق با «ایثارها» جلو رفته است.
برای همین است که اگر سورهی شوری را ببینید، یک ترجیعبندی دارد _البته ترجیعبند حرف درستی نیست چون قرآن شعر نیست؛ ولی_ یک عبارت تکراری دارد. پیامبران را گزارش میکند، یک جملهای را که اولین چیزی است که باید بگویند «وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ» ؛ من از شما اجر نمیخواهم. من اصلا دغدغهی مالی ندارم. مجاهد، دغدعهاش جهاد فی سبیلالله است.
آرامشآفرین
مرکز ثقل بازی، «جریان حق و باطل» است. بگذار او تمام سحرش را انجام بدهد. تو جریان حق را راه بینداز. جریان حق که راه بیفتد، تمام سحرها را باطل میکند. در سالهای دفاع مقدس، این همه دل مردم سکینه و آرامش داشت در حالی که در جنگ بودیم. خب چرا؟ به چه مناسبت؟ با فعالیتهای رسانهای به این جا رسیده بودیم؟ نه! جریان حق، سکینهآفرین است. آرامش آفرین است. جریان حق اینگونه است. شما باید جریان حق را راه بیندازی، باید در جریان حق با صبر و شکر باشی که بشوی صبار شکور.