بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه سخنرانی هفتگی / ۵ دی ۱۴۰۲ / حجت الإسلام قاسمیان / جلسه هشتم
این هفته به مناسبت شهادت شهید سیدرضی که به واقع خوشنام در آسمانها و گمنام در زمین بودند، آیات سوره مبارکه انفال در صفحه ۱۸۴ را انتخاب کردیم. درباره این شهید بگوییم که انسانی از جنس حاج قاسم بودند، فردی با ارتباطات بسیار قوی در محور مقاومت که همواره راهگشایی میکردند.
آقا میگویند انقلاب اسلامی یک سیرت ثابت دارد با صوری متفاوت، گاهی این صورت انتخابات است، اما هرچند در قانون اساسی باشد، نمیتوان آن را از سیرت انقلاب در نظر گرفت. آنچه در سیرت میبینیم آن مردمسالاری دینی است که به واسطه انتخابات به دست میآید. امثال حاج قاسم و سیدرضی با همه مینشستند، با همه اصطلاحا "deal" داشتند، متشابهات را حفظ میکردند اما در عین اینها، در محکمات ثابت بودند و بلد بودند چگونه بر اساس سیرت انقلابی کار را با افراد مناسب پیش ببرند. بلد بودند چگونه آن قول ثابت را با صورت مناسب محقق کنند. کما اینکه آمریکا هم همین استراتژی را دارد و اهداف خود را با جنگ نیابتی و بهکارگیری اسرائیلی که همه میدانند تاریخ مصرفش اندک است، پیش میبرد؛ هدفش ثابت است اما از ابزار متفاوت استفاده میکند. در این میان برخی هم هستند که با اینکه "روحانی"اند، چون فرق سیرت و صورت را نمیدانند، آیهای را بدون فهم علم میکنند که ما باید بر طبق این آیه با کفار مذاکره کنیم! بدعهد هم بودند که بودند، نفرین بر آمون بزرگ... آنها متشابه را ثابت میدارند و با متشابه متشابه عمل میکنند. افرادی مثل حاج قاسم اما با اینکه از هر دیپلماتی دیپلماتتراند و اهل ارتباطات، اما در ریشه ثابتاند و حرف ثابت دارند. اینها همان "اصلها ثابت"اند که فرعشان متغیر است و به واقع در آسمانهاست...
اینجا دیگر مشخص میشود که چرا دشمن نمیتوانست امثال سیدرضی را تحمل کند، چرا که میداند که بلد کار کیست! خودش استراتژی را میداند و خوبها را شناسایی میکند.
این آیات سوره انفال درباره کسانی است که حقایق را متوجه شدند، اما اتفاقا سعی دارند با تکفیر و لاپوشانی، باورهای بد خود را به جامعه القاء کنند. آنها کسانیاند که کفر میورزند،"من بعد ما تبین لهم الحق". این کفر فرق دارد با آگاه نبودن از معارف الهی. آنها چون"فی قلوبهم مرض"، شروع میکنند به انتشار تحلیلهای باطل خود.
در آیه ۵۵ میخوانیم: "ان شر دواب عندالله الذین کفروا..." اینجا لفظ "دواب" یعنی جانور! به این معنا که پستترین افراد در نزد خدا کفاراند. کسانی که: "الذین عهدت منهم ثم ینقضون عهدهم..." این همان آیهای است که آقای "روحانی" دست گرفت و گفت ما میتوانیم با کفار عهد ببندیم، اگر هم عهدشکنی کنند خب لعنت بر آمون بزرگ؛ از ما که چیزی کم نمیشود! این تحلیلی بود که یک مجتهدنما در جامعه ما پخش کرد. این است که قرآن در جای دیگری میفرماید: "فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه" یعنی این افراد تنها به دنبال متشابهاتاند و حتی نرفتهاند بالا و پایین آیات را بخوانند! چرا که در ادامه آیات آمده: " فاما تثقفنهم فی الحرب فشرد بهم من خلفهم". اگر با ثقافت و دقت نظر در جنگ آنها را پیدا کردی، برخورد صحیح آن است که پشت صحنه آنها را در نظر داشته باشی نه آن چیزی که دم دستی دشمن است. این است که حضرت آقا بیشتر از اسرائیل بر آمریکا تاکید دارند؛ چرا که خود آمریکا هم تاریخ مصرف اسرائیل را میداند، و الا "من خلفهم" این نبرد کسی جز آمریکا نمیتواند باشد. حال با این نگاه است که میفهمیم برای قطب شدن باید با قطب درگیر شد. در سوره مبارکه توبه آمده: "اگر آنها بعد از عهد بستن، بر عهد خود نماندند و به دینتان طعنه زدند، ائمه الکفر را بزنید". خود را نباید درگیر صحنهآراییها کنیم، نباشد که بسیج و انجمن اسلامی و چهارتشکل دیگر در اینسو با هم درگیر باشند و اصلکاریها در پشتصحنه کار خود را بکنند. یا ما گاهی در زمینه مباحث اقتصادی فکر میکنیم همه کاره وزیر است، درحالی که آمریکا همیشه دست روی رئیس بانک مرکزی میگذارد، چرا که اوست که مهم است. همه اینها یعنی صحنه را ما جای دیگری میبینیم و دعوا جای دیگری است!
در ادامه آیات آمده: " و اما تخافن من قوم خیانته فانبذ الیهم علی سواء..." وقتی نشانههایی از خیانت در قراردادها نمایان شد، آن را تبدیل به قرارداد یک طرفه نکنید! تنها مادامی که طرف مقابل متعهد است، شما هم به آن عمل کنید. در غیر این صورت نه آنکه قرارداد را نقض کنید، بلکه آن را پرت نمایید"فانبذ الیهم علی سواء"! یا اگر آنها پاره کردند شما به آتش بکشید آن قرارداد را. لذا طوری بازی نکنید که طرف مقابل حس کند برگ برنده و قدرت عمل دست اوست."ولا تحسبن الذین کفروا سبقوا..."
"و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله..." به این معنا که از تمام استعدادها و تجهیزات استفاده کنید تا بدین سبب بترسانید دشمن خدا و دشمن خودتان را. فکر نکنید که ما صرفا به لحاظ ارزشی با آمریکا دشمنیم؛ خیر، آمریکا در هر بلادی که وارد شده دشمن شناخته شده، چین هم با او میجنگد. یا اینگونه فکر نکنید که تنها برای دین میجنگید؛ که مثل برخی بگویید خوب بود با آمریکا مذاکره میکردیم ولی چه کنیم که دین دست ما را بسته؛ نه خیر، ایرانیت دست ما را بسته. اصلا در مورد آمریکا هیچ جایی نیست که او وارد شده باشد و آبادانی به جا گذاشته باشد. ممکن است در ظاهر کاری کرده باشند ولی از پشت تمام ذخایر مادی و فرهنگی و انسانی را به تاراج بردهاند. اینجاست که دشمن خدا همان دشمن ماست!
"و ءاخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم". نه تنها خودشان، بلکه افرادی در پشت درهای بسته از قدرت شما خواهند ترسید که شما از وجودشان هم بیخبرید...
"و ما تنفقوا فی سبیل الله...". اینجا قرآن میگوید اصل انفاق، برای نظام است. آن هزینهکرد اصلی، هزینهای است که برای حفظ و پاسداشت کلمه توحید و مقابله با ائمه کفر پرداخت میشود.