بسم الله الرحمن الرحیم
۴ آذر ۱۴۰۲ / حجتالاسلام علوی / جلسه اول
در جلسات چهارشنبه به مسئله معرفت پرداختیم که ریشه همه واجبات است. این معرفت به معنای مصطلح و رایج علم نیست بلکه معرفت دین است. کسب معرفت دین، واجبی است «من المهد الی الحد»، واجبی است عینی و نه کفایی و واجبی است دائمی و نه منقطع.
شیعه با سایر مذاهب تفاوتهایی دارد و یکی از آنها این است که اعتقاد داریم در پس اعمال مفاسد و مصالحی هست که بنا بر آن حرام و واجب تعریف میشود؛ یعنی عملی که اثرش مفسده هست حرام و عملی که اثرش اصلاح است واجب می شود، اگرچه نتوانیم این مفاسد و مصالح را با عقل خود درک کنیم. در حرام مفاسدی هست که مانع مصالح فعل واجب هم میشود و به همین دلیل ترک حرام اولی است از انجام واجبات.
در واجبات بعد از معرفت، واجبی بالاتر از نماز نیست. در قرآن گفته شده «...أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»، چون ریشه همه گناهان غفلت است.
گر کیمیا دهندت بی معرفت گدایی
گر معرفت خریدی بفروش کیمیا را
فلسفه این همه تاکید چیست؟ چه مصالحی در کسب معرفت هست؟
این معرفت چند جهت ارزش دارد:
مواجهه صحیح با أمور: معرفت منطق مواجهه است برای بالا بردن بهرهها و پایین آوردن خسارتها
معرفت یک نوع از بلوغ است، ورود به یک مرحله بالاتر از حیات است. معرفت باعث میشود انسان اوج بگیرد. نماز را همه ما میخوانیم اما نماز ما میتواند متعلق به قعر جهنم باشد «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ» یا بالاترین مرتبه بهشت.
در روایات داریم: « إِنمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخلْقَ فطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا؛ همانا فاطمه، فاطمه نامیده شد؛ چراکه خلق از شناخت و معرفت او بریده شده اند. »
فلسفه معرفت مواجهه درست بود، وقتی معرفت ممکن نیست مواجهه درست چه هست؟ حضرت صدیقه طاهره،خیر بیانتهاست؛ به این معنا که هر چه از ایشان بهره ببریم، فوقش هست، محدود نیست. ایشان خیر کثیر هستند. ما اگر از نعمتهای خدا کم بهره ببریم به خاطر کاستی معرفت خودمان است.