بسم الله الرحمن الرحیم
۲۱ آذر ۱۴۰۲ / حجتالاسلام قنبریان / جلسه اول
«تا اینکه آسیاب اسلام با محوریت ما چرخید؛ و شیر روزگار جوشید؛ و نعرههای نخوت آمیزِ شرک کم کم به سردی گرایید؛ و فوران دروغ و تهمت فروکشید؛ و آتش کفر به خاموشی گرایید؛ و دعوت به هرج و مرج و آشوب کم کم بیارامید؛ و نظام دین انسجام یافت و سر و سامان گرفت.»
انسجام یافتن نظام دین، این جملۀ کلیدی امشب است. فاطمه زهرا هشدار میدهد که شما یک دامنه را آمدید و به یک جایی رسیدید و حالا از این راه آمده برنگردید. دو سوال مهمی که در این شبها به دنبال آن هستیم یکی اینکه نظام، چگونه نظام دینی میشود؟ و دو آنکه دین وقتی نظام گرفت، چطور انسجام پیدا میکند؟ برای ترسیم دامنهای که در خطبۀ فدکیه از آن صحبت میشود به سراغ خطبۀ قاصعه در نهجالبلاغه میرویم. امیرالمومنین در این خطبه، رفتن به سمت دامنه را علامتگذاری میکند.همانطور که پیامبر وقتی وارد مدینه شد، آن جامعه طوری بود که سالها میان آنها جنگ دائمی بود، و بخاطر این جنگها دائما فرصت سوزی میشد.
اولین قدم پیامبر این بود که اطاعتها را به دین گره زد و با دعوت خویش آنها را با هم الفت داد. «فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ، وَ جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ طاعتها» گرد یک دین و آیین که بر اساس فطرت است جمع میشود و میتواند از ظرفیت خود استفاده کند. دومین قدم این بود که بالهای نعمت خود را گستراند تا نشر نعمت دهد برای آنها و جداول نعمت را جاری کند. قبلاً چقدر تلفات میدادند الان چقدر برکت جاری شده. «َشَرَتِ النِّعْمَةُ عَلَیْهِمْ جَنَاحَ کَرَامَتِهَا» پیامبر با ملت و آیینی که آورد، در ذیل نعمتهایی که برایشان آورد آنها را مئتلف کرد و اخوت بین مهاجران و انصار برقرار کرد. جامعه ای که به هم یکپارچه شده میتواند حرکتهای بزرگ کند و حکومت مقتدر داشته باشد. نه جامعهای که پایههایش متزلزل است. مهاجران که همه چیز خود را رها کرده بودند به واسطه انصار صاحب مکان و شغل شدند. مهاجر در زمین انصار کار میکرد، کمک میکرد و سهم میبرد. اگر جامعهای را کنار هم قرار دادی، تمام ظرفیتهای آنان را آزاد میکند. اینها در نعمتِ اسلام غرق شدند. دقت کنید که این اتفاقها زمانی افتاد که بیشترین جنگها بود. نگویید پیامبر دشمنی نداشت. روزهای اول وضع خیلی اسف بار بود. اما با اقدامات پیامبر، اینها به این قدرت و نعمت رسیدند.ان ها قبلا همدیگر را میکشتند اما بعد، با همان نیرویی که قبلاً با هم جنگ میکرد و تلف میشد رفتند دشمن را کشتند و با غنائم و ... فقر به کلی ریشهکن شد.
دورۀ بعد ازفتح خیبر دورۀ عجیبی است. اگر فضه خادمه حضرت زهرا هست بعد از خیبر است. وگرنه قبل از آن که در تاریخ آمده حضرت زهرا به سوی پیامبر رفت و از ایشان درخواست کمک کرد، (که حضرت شبها عبادتهای سنگین داشتند و روزها زحمت کشیدنهای فراوان برای فرزندان و مسلمانان که مقداد و سلمان میگویند بارها دیدیم که از آسیاب فاطمه بخاطر تاولهای دست مبارکشان خون میچکد) با این حال پیامبر گفت چگونه کسی را به عنوان خادمه بفرستم در حالی که شکمهای گرسنهای در مسجد من هستند. تسبیحات حضرت زهرا نفیِ اقازادگی است. تسبیحات حضرت زهرا هویت و شناسنامه سیاسی است.
سومین قدم: «قَدْ تَرَبَّعَتِ الاْمُورُ بِهِمْ، فِی ظِلِّ سُلْطَان قَاهِر» در سومین قدم ایشان، جهاد جاگیر شد، نمازی که قبلاً یواشکی میخواندند جاگیر شد. اسلام مدینه را امنیت داد و حاصلخیز کرد و سپس امور جاگیر شد. امر باید جاگیر شود. عدالت باید جاگیر شود، نهادینه شود. نه اینکه وصل به آدمها باشد.
چهارمین قدم: «وَ تَعَطَّفَتِ الاْمُور» و در نهایت در چهارمین قدم، امور به آنها مایل شد و زمختی آن گرفته شد.
این چهار مرحله که طی شد، با تدبیرهای پیامبرانه و کارهای درست و اساسی، نظام دین جاگیر شد.
سینه سپرِ همۀ این کارها امیر المومنین بود. هرجا هیچ کس جرئت ورود نداشت، او اولین نفر بود. در صف غرامتها نفر اول بود اما در صف غنیمتها نفر آخر. اول بسیجی امیرالمومنین بود. ایشان فرمایشی را از پیامبر یاد گرفته بود: اگر تیری به پهلوی کسی رفت آن آدم به این تیر از بقیه سزاوارتر نیست. همین تیر را باید از پهلویش درآورد و در بین غنیمتهای دیگر بگذارد و بعد میان مسلمانها تقسیم شود. فاطمه زهرا کاری که آن روز میتوانست بکند این بود که این مرد را در چشم همه بزرگ کند. هر کاری که میتوانست انجام دهد برای این کار کرد. از گریه، از روشنگری، از درِ خانۀ انصار و مهاجر رفتن ... .