مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

جلسات سخنرانی استاد قاسمیان، جلسه هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه سخنرانی هفتگی / ۲۸ آذر ۱۴۰۲ / حجت الإسلام قاسمیان / جلسه هفتم

در ادامه بحث های تربیتی، عرض می‌شود که دو نوع تربیتِ "توحیدی" و "غیرتوحیدی" مطرح‌اند. باید دقت شود که گاهی چیزهایی که ما و آنها می‌گوییم یکی هستند، پس به نظرمان می‌رسد که حرفمان مشترک است. آنها در اخلاق بحثی دارند به نام "Ethics" و آن را بر پایه مبانی نفس‌شناسی، انسان‌شناسی و یا هستی‌شناسی خود به حیطه‌های گوناگونی چون "Engineering Ethics” “Medical Ethics” ”Sport Ethics" و... تعمیم داده‌اند که کاری بس مضاف است. چرا که اینها به نوعی تنظیم‌گری در روابط‌اند. مانند آنچه در آموزش هتل‌داری مطرح است. پر واضح است که تخلق به اخلاق الله با این آموزشی که صرفا بر پایه مشتری‌مداری است، تفاوتی محسوس دارد. و یا من‌باب مثال افرادی که در مسابقات آسیایی از ورزشکاران استقبال می‌کنند و لبخند می‌زنند. اینها نشانه علاقه آنها به طرف مقابلشان نیست. اگر هم علاقه‌ای باشد، چونان علقه‌ای به شیء است، نه به خاطر "لقد کرمنا بنی آدم..." و مفاهیمی با این عظمت! ما در اخلاقمان مقوله‌ای داریم تحت عنوان "سلام" که پیشی گرفتن درآن برایمان جزئی از آداب است. اما می‌بینید که همین سلام را می‌گویند به دائم‌الخمر نگویید! و یا در بحث آداب "عُطاس"‌. همین عطسه کردن هم می‌گویند به خدا ربط دهید؛ در برابر عطسه‌کننده بگویید "یرحمکم الله"، این از "عافیت باشد" بهتر است، چرا که به خدا ربط دادیدش.

فلذا "Ethics" ای که در غرب این‌چنین بر سر زبان‌ها افتاده، گستردگی‌اش در عرض است؛ عمیق نیست. برای ما اخلاق، صرف اخلاق نیست، که مکارم الاخلاق است! ما انفاقمان "aid" نیست، صرف کمک نیست، بلکه فی‌سبیل‌الله است! ما نمی‌گوییم "کمک‌های بشردوستانه"، انفاق ما در وهله اول کمک به خودمان است، به رشد معنوی خودمان. انفاق ما آنجایی ارزشمند می‌شود که شخص را به خدا گره می‌زنیم نه به خودمان؛ کار را الهی می‌کنیم نه زمینی!

پس توجه کنید هرآنچه بوی توحید دهد دینی است نه آنچه شرک در آن نفوذ کرده باشد.

لذا ما دنبال "Ethics" غربی نیستیم، چرا که چنین مفهومی برایمان دروغ شاخ‌دار است! آقای جورج بوش در خلال یک سخنرانی گفت که این متنی که می‌خوانم را شخص دیگری برای من نوشته. همه آنجا به‌به و چه‌چه کردند که چه صداقتی... بعد اما ادعا کرد که عراق مسلح به سلاح کشتار جمعی است. رسما دروغ گفت؛ دروغی که به واسطه‌اش یک میلیون نفر کشته شدند! حتی در هیروشیما و ناکازاکی هم جمعا صد هزار نفر با بمب هسته‌ای قربانی شدند... بعد هم گفتند آقا اشتباه شده و تمام!

یا در همین کشور خودمان شخص را می‌بینی که در عموم برای کار شخصی، خودکار عوض می‌کند که بیت المال است و فلان و بهمان، اما در پشت پرده کارش اختلاس‌های چند میلیاردی است.

ما دنبال این دروغ‌ها نیستیم. ما می‌خواهیم متخلق به اخلاق‌الله شویم، به مکارم الاخلاق...

در سوره ابراهیم )س) رسیدیم به آیه ۲۴”:الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء “بحثی مفصلی که اینجا مطرح است، فهم نظام شجره‌ای و نظام گسسته است. در مفاهیم شجره‌ای، یک سری ام‌الکتاب وجود دارند که اصل‌اند؛ باقیِ مفروعات، هر چند میوه‌های متنوع و حرف‌های متعدداند، اما باید بهآغوش ام‌الکتاب و سنن واحد برگردند، والا حرف‌هایی بی‌ربط‌اند. یک زمان شما یک بدن دارید که آنجا دست و پا و چشم و گوش به آن بدن مرتبط‌اند؛ اما وقتی جسد داشته باشید، اجزا دیگر در نظام شجره‌ای نیستند.
انسان ممکن است مشارب مختلف داشته باشد. کما اینکه موسی دوازده مشرب و گروه درست کرد. "قد علم کل اناس مشربهم". قرار نیست همه در یک شاخه باشند. البته که باید موسوی بشوند و از یک امّ و ساقه باشند، ولی ممکن است شاخه‌های متفاوتی داشته باشند. اینجاست که آن تنه باید آن قدر قوی باشد که بتواند برای همه شاخه‌ها و میوه‌هایشان امّ شود. متاسفانه در بین بچه مذهبی‌ها داریم که فکر می‌کنند اگر بسیجی‌اش خوب است، آن‌ یکی‌اش خوب نیست. اما نه، این خوب است آن هم خوب است، هرچند در ظاهر متفاوت باشند. ما در فلسفه به این می‌گوییم «تکثر موکد وحدت». هرچه اینجا کثرت بیشتر، وحدت قوی تر! درختِ پرشاخه‌تر و پرمیوه‌تر، بهتر دیده می‌شود. آهای بچه مذهبی‌ها، اینقدر درخت مذهب را حرص نکنید... قرآن نگفته "اصلها ثابت و فرعها ثابت". اتفاقا فروع باید غیرثابت باشند. منتهای مراتب نه به این معنا که اجتفاف صورت گرفته باشد و آن فرع غیرثابت از ریشه درآمده به زمین افتاده باشد، بلکه به تعبیر قرآن فروعاتش به آسمان‌هاست!

بعد می‌فرماید: "توتی اکلها کل حین باذن ربها..." به اذن پرودگار در هر زمان به هرکجا متناسب با نیازها، خوردنی‌های متفاوت می‌دهد؛ نه یک خوردنی، لفظ اُکل آمده!

در ادامه، بحث شجره خبیثه به میان می‌آید. گاهی درختی را آب و کود می‌دهید اما جز تیغ چیزی تحویل شما نمی‌دهد. اما شجره طیبه از کود، میوه می‌دهد. حال می‌پرسند آیا می‌توانیم از علم غربی استفاده کنیم؟ شجره طیبه می‌تواند. از خواص کود استفاده می‌کند، مواد غیرضروری‌اش را کنار می‌گذارد و میوه می‌دهد... لذا شخص تا طیب نشود نمی‌تواند این معارف غربی را بگیرد و معارف طیبه تحویل بدهد.

در ادامه آیات آمده: "...کشجره خبیثه اجتُثَّت من فوق الارض..." یعنی برای این درخت اجتثاث رخ داده، جثه اش از خاک خارج شده و "...ما لها من قرار". چون به تنه‌ای ثابت متکی نیست، قرار ندارد. مانند برخی افراد که هر روز به یک جهت‌اند؛ امروز از پاپ کاتولیک‌تر‌اند و فردا از عاشورا هم درس مذاکره می‌گیرند! امروز در روزنامه‌شان (که اسمش "سلام" بود) به آقای هاشمی می‌گویند "عالیجناب سرخ پوش" و انتقادش می‌کنند و فردا همین آقا برایش می‌شود قطب الاقطاب عالم! الحمدلله این چیزها هنوز در حافظه تاریخی ملت هست. اینها یعنی "ما لها من قرار". اینها یعنی "سندروم دست بی‌قرار"! البته نمی‌گوییم که جبهه مقابلشان خیلی علیه‌السلام‌اند، بلکه می‌گوییم این چپ و راست‌ها دیگر خیلی بی‌مبنا هستند... در ادامه اینجا خدا بسی زیبا جمع‌بندی می‌کند:"یثبت الله الذین ءامنوا بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا والاخره". خداوند مومن را به واسطه اصل ثابت و منطق واحدش در دنیا و آخرت ثابت می‌دارد. نمی‌شود که در دوران جبهه بگویید "قرآن" ولی اکنون بگویید "قرآن نه". مسئول مملکت آمده رسما می‌گوید قرآن کتاب زندگی نیست و ما باید با واقعیات زندگی کنیم و...! این برخلاف منطق توحید است. این همان پراکندگی و عدم ثتبیت شرک است که به اجتثاث دچار شده. این رسم خداوند برای اضلال کافر است؛ البته که خداوند کسی را به ضلالت نمی‌کشاند اما برای کسی که خود را به تمام جثه از توحید فاصله داده:"لیضل الله الظالمین و یفعل الله ما یشاء..."

حافظه تاریخی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید