بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه سخنرانی هفتگی / 6 خرداد 1402 / حجت الاسلام علوی
بحث با آیه شریفه «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» شروع و حول این موضوع ادامه پیدا کرد.
احساس استغنا و بینیازی از یادگیری و کسب علم به مرور زمان باعث خواهد شد که در وجود انسان و زندگی آن خلاء معرفتی ایجاد شود. به لحاظ تخصصی میگوییم طلب علم و معرفت اصالت دارد، یعنی برخلاف واجب کفایی که به منظور حل یک مسئله قرار داده شدهاست و دیگر با حل موضوع، وجوبی ندارد. طلب علم در همه مواقع بر همه مسلمین واجب بوده و این وجوب برداشته نمیشود. منظور از علم، آن دسته از آگاهیها است که با وجود آن، زندگی جهت دهی پیدا میکند.
این علم پاسخ میدهد که خدا در زندگی یعنی چه؟ خدا در رابطه عاطفی یعنی چه؟ این علم باید فقط از خداوند طلب شود و اساسا توجه داشتن و دیدن غیر از خداوند شرک است؛ در کودکی و عالم بچگی یک شرک داریم و دربزرگسالی و روابط عاطفی نیز یک شرک داریم. راوی بیان میکند: «در نزد امام صادق علیه السلام، دو کبوتر دیدم که در حال بغبغو بودند. همان زمان، حضرت به آنها یک التفات و سپس تبسم کردند. از من پرسیدند آیا متوجه شدی با هم چه میگویند؟» به زبال حال گفتم: «یابن رسول الله ما را چه به زبان کبوتران؟» ایشان فرمودند: «کبوتر نر به جفت خود میگوید من بعد از این آقا تو را بیشتر از هر کسی دوست دارم!» شرک در ازدواج یعنی شیفتگی مطلق. در ازدواج توحید حبی را درک نمیکنیم و شامل این آیه شریفه میشویم.
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ
طلب علم دین و قرآن واجب است و بر همه چیز مقدم است. در روایات آمده که بعد از طلب این علم و معرفت، نمازهای پنجگانه اولویت دارد چرا که به قول بزرگان، نماز نیز مصداق و تجلی همین کسب معرفت است. از امیرالمومنین علی علیه السلام نقل شد: «إِذَا عَرَفْتَ الْحَقَّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ خَيرٍ يقْبَلْ مِنْکَ؛ هر گاه حق را شناختي، پس هر چه از اعمال نيک كه خواستي انجام ده كه از تو پذيرفته ميشود.» اینکه میگوییم نیت مومن از عمل آن ارزش بالاتر دارد از این جهت است که پایه اصلی تمام افعال ما، معرفت است. معنای معرفت، معنای این است که من هرکاری انجام میدهم برای چه کسی و چه دلیلی انجام میدهم؟
معنای زندگی دو کبوتر از اینجا نشأت میگیرد که میگوید: «بعد از این آقا تو اولین محبوب من هستی.» در زیارت جامعه کبیره میگوییم: «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ»، یعنی در برابر امام افراط و تفریط باعث هلاکت و پوچ شدن زندگی است. این امر نه فقط منحصر به افعال و کارهای ما، بلکه معانی در قالب محبت و علاقه نیز همین قائده را شامل میشود.
مسیر اکتساب علم صحیح در ابتدا با سکوت است نه با گوش دادن، یعنی ابتدا باید سکوت کردن را آموخت و بعد از آن باید گوش داد و پس از آن عمل کرد. بعضا سوال میشود که توصیهای به ما بکنید ما تا همه مشکلاتمان درست شود؛ این توصیه ها معجزه کار انبیاء است. ما میگوییم اکتساب علم مسیر خودش را دارد و این مسیر در روایات هم به تفسیر و هم به صورت اجمالی بیان شده است.
گفتیم که علم و معرفت مذکور علم دین و قرآن هست. سایر علوم به خودی خود توانایی هدایت و یا شقاوت انسان را ندارند مگر اینکه محیط یادگیری آن علم، محیطی آلوده باشد. این دسته از علوم، ابزار هستند و حکم یک ضریب برای آدم دارند. علوم ابزاری وجود یا عدم وجودشان به ما ضربهای نخواهد زد کما اینکه اگر ما در کشور پزشک و مهندس نداشته باشیم میتوان آن را اجیر کرد همانطور که بسیاری از کشورها بودهاند که هویت خودشان را حفظ کردهاند و علوم ابزاری را وارد کردهاند. آن علمی که به اصطلاح باعث مثبت و منفی شدن زندگی آدمی میشود، همین علم دین و کسب معرفت است. این علم معنای زندگی، «من» بودن و رابطه ما با هستی را در بر دارد.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
دین واقعی انسان را به کمال میرساند و اینجاست که گفته میشود انسان هدایت تشریعی دارد، یعنی نیمی از هدایتش به دست خود اوست. میتواند آنچه که ساخته به معنای ظرفیت را رشد بدهد و بزرگ کند. آیه ابتدای بحث هم اشاره به همین موضوع دارد و میگوید نشانه انحصاری علماء، خشیت از خداوند است. از طرف دیگر انسان میتواند آنچه که ساخته به معنای استعداد را، کج، منحرف و نابود کند. یعنی اگر در پاسخ به ربوبیت خداوند آری گفته شد، انسان به هدایت و کمال خواهد رسید در غیر این صورت انسان به شقاوت کشیده خواهد شد. آنجاست که میگوید: «یا لَیتَنی کُنتُ ترابا.ً»
معنای معرفت الله و کسب معرفت و علم دین، اثبات خداوند نیست؛ ما را چه به اثبات خداوند. در وجود خدا شکی نیست، فقط باید چشم گشود و آنرا در زندگی مشاهده کرد. برای اکتساب علم و معرفت الله بعضی مواقع نیاز به تلاوت قرآن است و برای بعضی دیگر نیاز به تزکیه نفس است؛ روش تحصیل این علم در کتب آمده است و از غیر از خدا نباید طلب کرد که این عمل عین شرک است. یک لحظه توجه دل به غیر از خدا شرک را بوجود میآورد. برای ما روزه گرفتن ساده است چرا که بحث امساک، خوردن و یا نخوردن است، نماز سخت است چون از جنس ذکر و فعل جوانحی است و عمل جوانجی عمل قلب و دل است. برخلاف عمل جوارحی که عمل دست و پا و اعضاء بدن است، علم دین علمی است که مقصودش جان و جوانح ماست.
عزیزان! ما در نمازهایمان با خدا سخن نمیگوییم (توجه به نماز نداریم). بعد از نماز میگوییم: «راستی فلان چیز یادم آمد.» معرفت الله از این طریق که غیر از خدا را دنبال میکنیم حاصل نمیشود. خداوند در حدیثی قدسی میفرماید: «من طلبني وجدني و من وجدني عرفنی و من عرفنی احبنی.» چرا ما به این نقطه نرسیدیم؟ چون معرفت الله حاصل نشده است. وقتی به غیر از خدا اعتقاد داشته باشیم هیچ گاه نمیتوانیم این مسیر را طی کنیم و یک نماز که باعث تقرب شود بخوانیم.