مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۹ دقیقه·۱ سال پیش

جمع‌بندی بحث «ابتلاء غیبت برای مردم آخرالزمان»

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه‌ی سخنرانی هیئت هفتگی / ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ / حجت‌الاسلام صفاریان

‌گفتیم که حقیقت غیبت یک ابتلاء و یک حقیقت تکاملی است؛ برای رسیدن به کمالی است که به هیچ نحوی غیر از غیبت دست‌یافتنی نیست. طول غیبت اما به ما ربط دارد و هر چه ما تأخیر کنیم ظهور هم به تأخیر می‌افتد.

عرض کردیم قرار است امام زمان(عج) همه‌ی آمال و آرزوهای انبیاء گذشته را به ظهور برسانند. برای همین همه‌ی ابتلائات و فتنه‌ها و سختی‌هایی که در امت‌های قبلی وجود داشت، همه باید یک‌کاسه در امت حضرت ختمی(ص) هم وجود داشته باشد. یکی از این ابتلائات غیبت است. فقط غیبت هم نیست. اینکه شما می‌بینید در قرآن کریم اشاره‌ی ویژه‌ای به داستان انبیاء شده، به خاطر همین است؛ ما اگر سنت‌ها و ابتلائات امت‌های پیشین را ندانیم، وقتی آن ابتلاء برای ما پیش می‌آید ممکن است رفوزه بشویم.

از آنجایی که قرار است همه‌ی کمال‌های پیشین و بالاترین حد کمال در انسان‌هایی که در آخرالزمان زندگی می‌کنند اتفاق بیفتد، لازم است همه‌ی ابتلائات و شدید‌ترین ابتلائات هم در همین امت ایجاد شود. آیا این حرف من است؟ خیر.

هر چه در امت‌های پیشین اتفاق افتاده، در امت من هم اتفاق خواهد افتاد

پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند:

كُلَّمَا كَانَ فِي الْأُمَمِ السَّالِفَةِ يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ مِثْلُهُ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ.

هر چیزی که در امت‌های پیشین اتفاق افتاده، دقیقا همان در امت من هم اتفاق خواهد افتاد، مو‌به‌مو، گام‌به‌گام. در کلام دیگری نقل شده که آن‌قدر موبه‌مو و ریز‌به‌ریز، که حتی اگر ماری در آن زمان در سوراخی وارد شده باشد، در امت من هم در آن سوراخ وارد می‌شود.

لذاست که عرض کردیم در روایت ما خیلی بیان شده که خوش‌به‌حال آنهایی که در آخرالزمان زندگی می‌کنند. عجب ایمان‌های خاصی دارند اینها! عجب آدم‌های بایقینی هستند اینها!

امام باقر(ع) می‌فرمایند:

يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَغِيبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ فَيَا طُوبَى لِلثَّابِتِينَ عَلَى أَمْرِنَا فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ إِنَّ أَدْنَى مَا يَكُونُ لَهُمْ مِنَ الثَّوَابِ أَنْ يُنَادِيَهُمُ الْبَارِئُ جَلَّ جَلَالُهُ فَيَقُولَ عِبَادِي‌ وَ إِمَائِي آمَنْتُمْ بِسِرِّي وَ صَدَّقْتُمْ بِغَيْبِي فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوَابِ مِنِّي

زمانی برای مردم می‌آید که امامشان غایب می‌گردد. خوش به حال آن کسانی که در آن زمان بر امر ما اهل‌بیت پایدار می‌مانند. کمترین چیزی که برای آنها وجود دارد این است که خود خداوند متعال آنها را ندا می‌دهد، که شما به سرّ و غیب من ایمان آوردید، من شما را بشارت می‌دهم به ثوابی که از جانب من است. این است که سلمان و ابوذر را آرزومند می‌کرده است که در این زمانه زندگی کنند.

خیلی سخته‌ها! خیلی مشکلات داره‌ها! اصلا بحث ما از همینجا شروع شد، که چرا این‌همه مشکلات دارد برای ما پیش می‌آید؟ ما که جامعه‌مان جامعه‌ی اسلامی است، ما که گفتیم خدا، ما که گفتیم پیغمبر، ما که گفتیم ولی خدا! دلیلش این است؛ این حرف‌ها را که زدی، باید نشان بدهی که پایش هستی. بتوانی از این ابتلائات سربلند بیرون بیایی.

خب این‌طور که من دارم تأکید می‌کنم قاعدتا لابد ماها رفوزه‌ایم در این امتحانات، چون خیلی شدید است. یک نکته‌ای را باید اینجا عرض بکنم.

امتحانات الهی متناسب با توانایی ماست

تکلیف در حد طاقت وضع می‌شود. خداوند تکلیفی وضع نکرده که فوق طاعت ما باشد. آن‌قدر خدا مهربان است که تکلیف را حتی در حد طاقت ما هم وضع نکرده، کمتر از طاقت ما از ما می‌خواهد. خدا چیزی از ما نمی‌خواهد که از ما برنیاید.اگر امتحانی را درش رفوزه شدیم، تقصیر خودمان بوده. وگرنه ما در حدی بوده‌ایم که خدا آن امتحان را از ما بگیرد.

پس نترسیم وقتی گفته می‌شود امتحان خیلی شدید می‌شود. منتظر باشیم امتحانات سخت‌تری اصلا ما در پیش داریم! شاید این ابتلائات برای ما خیلی جدی هم نبوده. کما اینکه حضرت آقا بارها گفته‌اند که فتنه‌ی بعدی حتما سخت‌تر از فتنه‌ی قبلی‌ست. اینها پیشگویی نیست، گفتن سنن الهی‌ست. سنت‌های الهی این است.

اینکه مدام می‌گوییم امتحانات سخت است و شدید است،این تأکید به این معنا نیست که آن امتحانات مافوق توان ما وضع شده است.

بله؛ از آنجایی که طاقت انسان‌های آخرالزمان طاقت ویژه‌ای‌ست، امتحانات آنها هم امتحانات ویژه‌ای‌ست.

اگر به این نکته دقت نکنیم ممکن است بگوییم ولش کن، ما اصلا ایمان را نخواستیم. شما باشید و حکومت اسلامی و ابتلائات‌تان. اگر می‌گوییم ابتلائات سخت است، یعنی باید حواس‌مان را جمع کنیم. یعنی اگر رفوزه شویم از غفلت خودمان بوده، مشکل از امتحان نبوده.

اگر مردم زمانه‌ای به آن کمال نرسیدند چه؟

عرض کردیم هر موقع انسان‌ها آن کمالی که در پس‌پرده‌ی ابتلاء غیبت است را بهش دست پیدا کردند، ظهور اتفاق می‌افتد. خب یک سؤال پیش می‌آید. ممکن است من در یک جامعه‌ای زندگی بکنم که خودم به آن کمال دست پیدا بکنم ولی بقیه دست پیدا نکنند. در این صورت چه می‌شود؟

ما در اینجا یک باب مهمی داریم تحت عنوان فرج شخصی. فرج عمومی آن زمانی است که حضرت(عج) تشریف می‌آورند و حکومت جهانی‌شان را پایه‌گذاری می‌کنند. اما فرج شخصی نیز رخ می‌دهد. این داستان‌هایی که می‌شنوید که شخص شرفیاب می‌شود محضر امام زمان(عج)، همان فرج شخصی است.

بر این اساس برای حرکت ما هیچ مانعی وجود ندارد. نباید معطل بمانیم برای حرکت کردن به سمت آن حقیقت کمالی. من و شما برای حرکت خودمان معطل هیچ‌کسی نیستیم. اما حواسمان باشد که در این حرکت باید ابتلائات را پشت سر بگذاریم. باید برسیم به آن حدی که بگوییم من الان هر اتفاقی که بیفتد، پای کار خدا و پیغمبر(ص) هستم.

ماجرای نزول عذاب برای مردم زمان حضرت نوح(ع)

داستان حضرت نوح(ع) را از این زاویه عرض بکنم. حضرت نوع(ع) بعد از اینکه ۹۵۰ سال دعوت کرد و مردم ایمان نیاوردند از خداوند درخواست عذاب کرد. آیا عذاب نازل شد؟ خداوند متعال دانه‌های نخلی فرستاد و فرمود این دانه‌ها را بکارید، هنگامی که رشد کرد فرج نزدیک است. وقتی نخل‌ها بارور شد حضرت نوح(ع) به خدا گفت خدایا حالا چه باید بکنیم؟ خداوند فرمود از خرماهای این درخت‌ها بخورید و دوباره دانه‌ها را بکارید تا رشد کند. یک عده اینجا گفتند ما را گیر آورده‌ای؟ مگر نگفتی این دانه‌ها را بکارید بعدش عذاب نازل می‌شود؟

این اتفاق تکرار شد. تا هفت‌بار! هر بار که این اتفاق تکرار می‌شد یک‌عده ریزش می‌کردند. بار هفتم دستور آمد که حالا این درخت‌هایی که کاشتید را بکارید و از چوبش کشتی بسازید. آقا این تازه اول تمسخر مسخره‌کننده‌هاست! وسط بیابان ما بیاییم کشتی بسازیم؟؟ شما پیغمبر خدایی؟ پس عذاب الهی چه شد؟ هر کسی رد می‌شد هم یک تیکه‌ای به این مؤمنین می‌انداخت.

گذشت تا کشتی ساخته شد. آن مؤمنینی که مانده بودند و ریزش نکرده بودند آمدند پیش حضرت نوح(ع). گفتند ما به تو ایمان داریم، ولو صدبار دیگر بگویی خرما بخور و بکار. اینجا خداوند فرمود که سوار کشتی بشوید، و عذاب الهی نازل شد. ابتلاء این‌قدر ادامه پیدا کرد.

سنت تغییرناپذیر خدا

زمان حضرت موسی(ع) چطور بود؟ فرعونیان از پشت سر بودند، و دریا در پیش. همه داد زدند «إِنَّا لَمُدْرَكُونَ»! ما به درک واصل شدیم! کار تمام شد. هیچکس باورش نمی‌شد چنین اتفاقی بیفتد. دریا شکافته شد و رفتند آن‌طرف. کی این اتفاق افتاد؟ وقتی که اینها دیگر به آخر خط رسیده بودند. طرف دیگر هیچ راه مادی‌ای به ذهنش نمی‌رسید برای فرار از این مخمصه. آن موقع نجات پیدا کردند.

در زمان صدر اسلام هم این اتفاق خیلی افتاد. در جنگ احزاب، زمانی که همه‌ی احزاب و همه‌ی ائتلافات که بر ضد پیغمبر(ص) بودند آمدند ایستادند جلوی پیغمبر(ص)، و خداوند دید که ایمان مؤمنین تا به اینجا استوار است، بدون جنگ و خونریزی جنگ را به پایان برد و مسلمین پیروز شدند.

سیستم خدا این است؛ شما اگر سنت الهی را بفهمی، از آنجایی که «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّـهِ تَحْوِيلًا»، انگار خدا نقشه را به شما داده است. شما دیگر نقشه را می‌خوانی و می‌روی می‌رسی به گنج. و سنت خدا این است؛ تو به من نشان بده ایمان داری، من پای کارت هستم. و حواست هم باید باشد، اینکه می‌گویی من ایمان دارم، این نیاز به هزینه‌دادن دارد. باید از مراحل امتحانات عبور کنی.

مردم در دوره‌ی غیبت مرتد می‌شوند؟

امام کاظم(ع) می‌فرمایند:

إنَّهُ لا بُدَّ لِصاحِبِ هذَا الأَمرِ مِن غَيبَةٍ، حَتّى يَرجِعَ عَن هذَا الأَمرِ مَن كانَ يَقولُ بِهِ

اصلا چاره‌ای نیست از غیبت. باید اتفاق بیفتد. و بعد چه اتفاقی می‌افتد؟ غیبت تا آنجا ادامه می‌یابد که اکثر کسانی که قائل به ایمان به امام زمان(عج) هستند، از حرف‌شان دست بکشند.

پس اینجوری که شما می‌گویی اکثر مردم مرتد می‌شوند؟ اکثر مردم بی‌ایمان می‌شوند؟ گویی آخرش ۴، ۵ نفر می‌مانند با ایمان. آیا اینگونه است؟ آیا اکثر مردم دنیا اهل نجات نیستند؟ آیا اکثر اهل ایمان ریزش می‌کنند؟ درباره‌ی این باید صحبت کنیم.

ایمان در هر رتبه‌ای نسبت به رتبه‌ی بالاترش بی‌ایمانی است. مرتبه‌ی ۵ ایمان نسبت به مرتبه‌ی ۶ بی‌ایمانی است.

مسئله این است که در این مراتب ایمان جای ما کجاست. اینکه حضرات معصومین(ع) می‌فرمایند اکثر مردم ریزش می‌کنند به این معنا نیست که طرف کلا از این قطار پیاده می‌شود. خیر، اما به طرف فهمانده می‌شود که ببین تو که ادعای ایمان درجه‌ی ۱۰ می‌کنی، ایمان شما در حد درجه‌ی ۷ است.

اینکه می‌فرمایند اکثر مردم از دین خارج می‌شوند، این خارج‌شدن به این معنا نیست که طرف کافر می‌شود، مشرک می‌شود. به این معناست که طرف قرار بود به یک قله‌ی ایمانی برسد، توی دامنه گفت من خسته شدم. این نوعی ارتداد است، نوعی بی‌ایمانی است.

بله یک عده هستند که کلا ریزش می‌کنند. در فتنه‌ها همه‌ی ما دیده‌ایم چنین افرادی را. طرف می‌گوید آقا اصلا من تا الان هم اشتباه آمدم. کلا پیاده می‌شوند از قطار. ولی تعداد اینها خیلی اندک است. اکثر افراد این شکلی هستند که در طیف ایمانی باقی می‌مانند.

کسی که در آخرالزمان به درجه‌ی ایمانی بالایی دست پیدا نکند، از ظرفیت بالایی که در وجودش هست استفاده نکرده. فرق می‌کند با کسی که در امت‌های سابق به نتیجه نرسید. چون می‌توانست به آن درجه‌ی بالا برسد.

اولین گام برای ظهور

انتظار ما فقط انتظار است. اشتباه فکر می‌کنیم که یک‌شبه همه‌چیز عوض می‌شود. در یک فرآیندی اصلاح صورت می‌گیرد. خب من خودم باید شروع بکنم این فرآیند اصلاحی را. و شروعش از شخص خودم است. برای این اصلاح معطل کسی نمانیم. آن وقت می‌بینیم که درهایی به سوی انسان باز می‌شود. به سمت بعثت درونی می‌رود. شخصی مثل حضرت امام(ره) مبعوث شد. باید این را متوجه شویم، که شخصی تا بعثت درونی پیدا نکند نمی‌تواند کسی را با خودش بکشاند.

وقتی شما می‌بینید که با شهادت یک حاج‌قاسم کشور می‌ریزد به هم، دنیا می‌ریزد به هم، این به‌خاطر بعثت درونی اوست. بعثت درونی او باعث شده که همه‌ی انسان‌ها با او حس واقعی پیدا بکنند.

برای این حرکت به این سمت معطل هیچ چیز نباید بشویم. وقتی این حرکت را شروع کنیم، دیگر ناامیدی معنا ندارد، بن‌بست برای ما معنا ندارد.

این باور باید در ما جا بیفتد، که هیچ‌کس نمی‌تواند جلوی کمال ما را بگیرد؛ خود ما هستیم که باید تصمیم بگیریم برسیم به آن قله یا نرسیم به آن.

هدیه کنیم به پیشگاه مقدس آقا امیرالمؤمنین(ع)، یک صلوات محمدی(ص) ختم بفرمایید.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفهیات هفتگیسخنرانیحجت‌الاسلام صفاریان
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید