بتمن را بدون جوکر، هریپاتر را بدون ولدمورت و سرزمین میانه را بدون سائورون تصور کنید. اولی مرد پولداری خواهد شد که برای تفریح، با گجتهای عجیب غریب و متنوعش بر فراز شهر دوردور میکند. هریپاتر جادوگر سادهای میشود مانند هزاران جادوگر دیگر در دنیای رولینگ که اسمی از آنها نشنیدهاید و سرزمین میانه نیز یک سرزمین عادی میشود که اتفاق هیجانانگیزی درون آن نمیافتد. به نظر میرسد دشمن داشتن آنچنان هم بد نیست؛ ممکن است پدر و مادر شما را در کودکی بکشد، شما را در دو راهیهای سخت اخلاقی قرار دهد یا لشکری از غولها را برای نابودی سرزمینتان جمع کند اما در نهایت باعث میشود فیلمتان رکوردها را در گیشهها جابجا کند!
برگردیم به دنیای واقعی، اینجا هم میشود نمونه هایی پیدا کرد که دشمنی باعث پیشرفت بوده. رقابت شوروی و آمریکا در دوران جنگ سرد زمینهساز بسیاری از پیشرفتهای علمیای بود که شاید در فضای عادی اینقدر سریع رخ نمیدادند. یا اصلا به همین روزها نگاه کنیم که چین و آمریکا سرگرم رقابت بر سر اینند که چه کسی سریعتر به تکنولوژی 5gدست پیدا میکند.
در زندگی روزمره هم از این مثال ها داریم. نمیدانم برایتان اتفاق افتاده یا نه ولی لج کردن با یک استاد به جز اینکه میتواند شما را به فکر حذف کردن آن درس بیندازد، میتواند انگیزهای قوی برای کم کردن روی استاد و گرفتن بهترین نمره در آن درس باشد!
اشتباه برداشت نکنید.قصدم این نیست که دشمنی را ستایش کنم. مثال نقض هم فراوان است از کسانی که بدون داشتن رقیب، به وسیله انگیزههای دیگری پیشرفت کردهاند یا دشمنی هایی که هر دو طرف را نابود کردهاند؛ اما اینکه دنیایی داشته باشیم که همه با هم دوست باشند و در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنند فرضیست که فقط در انتهای یک داستان خیالی رخ میدهد.در دنیای واقعی هر کس برای خودش منفعتی میبیند و خواه یا ناخواه در جایی این منافع با هم درتقابل قرار میگیرند و زمینهساز دشمنی میشوند. حرف این است: اتفاقی افتاده و شما با استادتان لج کردهاید، بهتر نیست که از این کلکل استفاده کنید و به بهانه این رقابت، درس رو کامل بشید؟ سال ها بعد اون استاد و درس و نمرهاش را فراموش میکنید ولی تلاش و کوششی که برای پیروزی بر رقیبتون داشتید، اثرش را تا آخر عمر بر شخصیتتان خواهد گذاشت.