مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۰ دقیقه·۴ سال پیش

جهان سراسر محبت خدا به بنده‌اش است!

بسم الله الرحمن الرحیم

یا بقیه الله فی ارضه؛ یا صاحب الزمان

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقیَّه الله، صَلَّ الله عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ، مَوْلينا یا صاحِبَ الزَّمانِ، اَغِثنا، اَدرِکنا، اَجِرنا و اَضِفنا، نَحنُ ضُیوفُک، نَحنُ المُفتَقِرون اِلی عِنایَتِک، نَحنُ المُنتظرون.

جهت تسلای قلب مبارک امام زمانمان در مصیبت شهادت مظلومانه شمس الشموس، حضرت اباالحسن، علی بن موسی الرضا (ع) و تعجیل در ظهورشان و ثبات قدم ما و آمادگی‌مان برای زمینه‌سازی فرج و نصرت آن بزرگوار در غیبت و حضورشان، صلوات ختم بفرمایید. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرَجَهُم.

هدیه به ارواح طیبه شهدا، شهیدان کربلا، سالار شهیدان، امام حسین (ع)، شهدای تاریخ توحید و ولایت، شهدای انقلاب و قیام حسینی در ایران از ابتدا تا مدافعان حرم و سید شهدای مقاومت و دفاع از حریم حرم، کانون اخلاص، حسن تدبیر، عقلانیت، عشق به ولایت، تعبد، حاج قاسم سلیمانی و همراهانشان صلوات ختم بفرمایید. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرَجَهُم.

جهت شفای بیماران، بیماران موردنظر، سفارش‌شده، رفع این ویروس و صیانت و حفاظت ما از امراض سخت و از اخلاق بد، ویروس بی‌دینی، بی تعهدی، بی‌موالاتی و نابودی استکبار، صهیونیسم، تکفیر، ترور، نفوذ، نفاق، خیانت، تفرقه، صلوات ختم بفرمایید. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرَجَهُم.

«أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيْمِ»

«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»

«الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»

«اَلصَلاهُ عَلَی خَاتَمِ المُرسَلیِن، طَبِیبِنَا، حَبِیبِنَا، شَفِیعِ ذُنُوبِنَا، اَبُوالقَاسِمِ، مُحَمَد»

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرَجَهُم»

«و آلِهِ المَعصُومِین سِیَمَا بَقِیَهَ الله فِی العَالَمِینْ، عَجَلَ اللهُ فَرَجَه، وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهْ و نُصْرَتَهْ و رِضَا وَ رَاًفَتَهْ وَ دُعَائَهُ وَ خِیْرَا وَ لَعْنُهُ عَلَی اَعْدائِهِماَجْمَعِیْنْ»

دفتر الهی

مَن أحَبَّ أن (یلقی الله یوم القیامه و هو عنه راضٍ) (یَلقَى اللَّهَ ضاحِکاً مُستَبشِراً) فَلیَتَوَلَّ عَلِیَّ ابنَ مُوسَى الرِّضا(ع)

تسلیت عرض می‌کنم شهادت ولی نعمتان حضرت امام رضا (ع) را؛

خداوند متعال جهان را عالم را، مدرسه آفریده. تمام آفریده‌های خدا، کلمات کتاب هدایت‌اند و خداوند متعال در قرآن از مخلوقات خودش به کلمه تعبیر کرده‌است. گویا مجموعاً یک کتاب‌اند؛ هر موجودی، یک حرف است، پیام دارد. خدای متعال با هر موجودی به ما یک درسی داده‌است. هارون، لعنت الله علیه، از حضرت موسی‌بن‌جعفر (ع) درخواست کرد که، «اِذْنِی وَ قَصِرْ»، من را موعظه کن ولی حرف کوتاهی باشد. فرمود:«مَا تَرَاهُ عَینَاکْ فَفِیهِ عِبْرَهْ»؛ هرچیزی که می‌بینی درس دارد برایت. بیخیال نگذرید، تمام موجودات فلش هستند، حرف دارند.

ما سمیعیم و بصیریم و باهوشیم

با شما نامحرمان ما خاموشیم

این مجموعه کتاب راهنماست، کتاب هدایت است، منبع علوم بشری است، و در عین حال مذکِّر است. برای دلشده، یادگار اوست. شما هرچه می‌بینید خدا را در آن می‌بینید.

برگ درختان سبز در نظر هوشیار

هر ورقش دفتریست، معرفت کردگار

جهان سراسر محبت خدا به بنده‌اش است.

عاشق هر اثری از معشوق ببیند دلش می‌رود. این مجموعه آثار خداست. لذا در عالم امکان اصلاً امر زشت وجود ندارد، همه‌اش قشنگ است. «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ۖ» {سجده – ۷} هرچیزی که آفریده قشنگ آفریده. بوی او را می‌دهد. اثر اوست، نمود اوست. همین‌جوری که حرف آدم، مظهر نیت آدم است، مظهر علم آدم است

تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد.

«الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ» خدا هم مجهول بود، موجودات را آفرید تا خودش را نشان دهد. مخلوقات خدا، آیینه خود خداست. خودش را نشان می‌دهد.

این مجموعه اسرار، رموز، علوم، که در اختیار ماست؛ مقصودِ از آفرینش ما که این همه خدا ریخته به پای ما، همه‌ طور بی‌نهایت، نعمت، ما را احاطه کرده‌است. شما هرچه می‌بینید نعمت خداست، هرچه می‌شنوید نعمت خداست. ولی، «وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ» {سبا-۱۳} ما از نعمت‌های خدا کیف نمی‌کنیم، ماها معمولا گرفتار مشکلات درونی هستیم، لذا سراغ کمبودها و نبودها را می‌گیریم، خودمان را ناراحت می‌کنیم. در حالی که اگر بودها را می‌دیدیم، خوشحال می‌شدیم «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»؛ خدا می‌دید ما شارژ هستیم، هی پمپاژ می‌کرد شادی ما را بیشتر می‌کرد. این آیات کریمه‌ای که در مورد حضرت نبی مکرم اسلام (ص) فرمود:

«وَالضُّحَى» {ضحی-۱} «وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى» {ضحی-۲} «مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى» {ضحی-۳} «وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى» {ضحی-۴} «وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى» {ضحی-۵} «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ» {ضحی - ۹} «وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ» {ضحی-۱۰}

«وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» {ضحی - ۱۱}

فقط نعمت‌ها را خدای متعال به رخ پیغمبرش، حبیبش می‌کشد. «مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى» {ضحی-۳}، اگر یک دو روزی سیم تلفتن‌ت قطع شد، جوابش را ندادیم، این امتحان بود، ما با تو قهر نکردیم، با تو وداع نکردیم، تو را رها نکردیم، ما با تو هستیم، تو با مایی، «مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى» {ضحی-۳}، مگر می‌شود آدم «رب» داشته‌باشد، «ربِ» آدم، آدم را ول کند؟! من که تو دامن خلقت او، آفرینش او، حکمت او، رحمت او، به وجود آمدم، رشد کردم، من که غیر او کسی را ندارم، من را می‌خواهد به چه کسی بدهد؟ «مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى» {ضحی-۳} هم خدا باهات وداع نکرده، هم باهات قهر نکرده، «قَلَى»، یعنی قهر کردن خدا باهات، قهر نکرده، رویش را از تو برنگردانده، یک شعر لطیفی است که بعضی امام زمانی‌هامان می‌خوندن، خدا رحمت کند آقای کافی را،

من رشته محبت خود از تو می‌برم

شاید گره خورد به تو نزدیک‌تر شوم

این طناب وقتی بریده می‌شود، این گره [که زده می‌شود] یک مقدار نزدیک‌تر می‌کند دیگر، همان بود ولی فاصله را کم کرد شاید گره خورد به تو نزدیک تر شوم. حبیب من می‌خواستم عشقت را تیزتر کنم. «مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى» {ضحی-۳} «وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى» {ضحی- ۴} باش تا صبح دولتش بدمد، اینجا که همیشه نوازشت می‌‌کنم، هوایت را دارم، «فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» {بقره - ۱۳۷} ، در برابر این دشمنان قدار توطعه‌گر قدار خدا کفایتت می‌کند، سیل دشمنان در اطراف و اکناف عالم که از نظر عدد و عده هم خیلی زیاد هستند. اینها نمی‌توانند جلوی راه تو را بگیرند، جلوی دین تو را بگیرند. نه! ما هوایت را داریم، ما با تو قهر نیستیم، با تو رفیقیم، با تو هستیم، هوایت را داریم! «مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى» {ضحی-۳} حالتی که اینجاست می‌بینی «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» {صف – ۸} این‌ها که نتوانستند با تبلیغاتشان، با جوسازی‌هایشان با حصر اقتصادی‌شان با فشارهای امنیتی‌شان با ایذا و اذیتشان، با هوچی‌گریشان، نتوانستند جلوی آوازه‌ی تو را بگیرند، نور تو را خاموش کنند.

«چراغی را که ایزد برفروزد»، کدام دهان است که می‌تواند چراغ خدا را خاموش کند؟ مگر می‌شود؟ مگر شدنی است؟ حالا ببین در آخرت چه خبر است! «وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى» {ضحی- ۴} «وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ» {فتح - ۲۰} یک پیش‌رس است، این اولین میوه است، خیلی چیزها برایت نگه داشتیم «وَلَلْآخِرَةُ...» {ضحی - ۴} خدا کند آخرت را باور کنیم. اینجا خیلی زود تمام می‌شود ها! تمام هم شد، گویا یک خواب بود! «وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى» {ضحی- ۴} «وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى» {ضحی-۵} روز قیامت ظرفیت دارد. ما آنجا جلال تو را می‌خواهیم به عالم نشان دهیم. اینجا محدود است. عبارت که رسا نیست. دنیا هم تنگ‌تر از عظمت توست. تو در تنگنای این زندان نمی‌گنجی، ولی وقتی این مرزها را در عالم قیامت برمی‌داریم، آنجا بناست تجلی کنی. «وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى» {ضحی-۵} آنجا بناست من راضی‌ات کنم. آنجا بناست من سفره‌ی رحمة للعالمین را برای عالمیان نشان دهم که چه جور رحمتی برای عالم است! که شباهت کبری‌ای پیغمبر آن روز است، جلال پیغمبر(ص) آن روز است. همه‌ی انبیا، همه‌ی انبیا و امت‌هایشان، زیر پرچم رسول‌اللّه هستند و پرچم رسول‌اللّه هم لوای حملش به دست امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب -علیه‌الصّلاة و السّلام- است. پیغمبر! این نوازش من است.

یتیم نوازی؛ در قبال راضی شدن کامل پیامبر(ص)

حالا توقع من از تو چیست؟ ما که این جور هوایت را داریم، با تو قهر نمی‌کنیم، قطع رابطه نمی‌کنیم، آخرتت هم جلال و جمالت را بناست آنجا به عالمیان نشان بدهیم. می‌دانی چه توقعی از تو داریم؟ «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ» {ضحی-۹} به این خانواده‌های بی‌سرپرست برس، به این پدر از دست داده‌ها ترحم کن. نه! اینها را اکرام کن، هوای اینها را داشته باش، اینها بی‌پدری برایشان عقده نباشد. تنها مسئله‌ی شکم نیست. «فَلَا تَقْهَرْ» اینها مقهور نباشند، اینها احساس کوچکی نکنند، اینها احساس حقارت نکنند. شخصیت کسانی که سرپرست ندارند، لگدمال نشود. آدم خودش را بی‌پناه ببیند، بی‌کس ببیند، ببیند احترام نمی‌شود، [امام هادی(ع)] فرمود که: «مَنْ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ»، این از روایات تربیتی و روانشناسی است. اگر کسی شخصیتش لگدمال شد، حسابی برای خودش باز نکرد، احساس حقارت کرد، فرمود «...فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ». از شر او در امان نباشید. انسانی که احترامی برای خویش قائل نبود، زندان برایش هم برای او مهم نیست. فحش برای او مهم نیست، ذلت برای او مهم نیست. وقتی هیچ چیزی برای او مهم نبود دیگر هر جنایتی را می‌تواند بکند. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ» {ضحی - ۹} نسبت بچه‌های خودمان نسبت به خودمان. با شخصیت باشیم و همه را باشخصیت ببینیم. «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ...» {اسراء - ۷۰} خداوند بنی آدم را احترام کرده است، تکریم کرده است. این را به ما می‌گوید که من چون به تک تک بندگان خودم احترام کرده‌ام شما هم به هم احترام بگذارید، یکدیگر را بزرگ بدارید، حریم یکدیگر را در خانواده ها حفظ کنید. در محیط های اجتماعی همه بزرگ هستید، شرافت ایمان دارید، گوهر نور خداوند در وجود شما است، خداوند از روح خودش در شما دمیده‌است، خیلی سرمایه دارید شما. هم خودتان را کشف کنید هم یکدیگر را احترام کنید و اکتشاف کنید شخصیت و استعداد و کارایی را. خیلی هنر‌ها در وجود شما نهفته است چون تشویق نشده‌اید این‌ها به صورت عقده در ضمیر ناخودآگاه شما باقی مانده‌است و زمینه برای بروز پیدا نکرده‌است «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ» {ضحی - ۹}.

امام، جمع کننده همه امت! وحدت، وحدت

یک یتیم رسمی شناسنامه‌ای داریم که برای پدرش برگ فوت کشیده‌اند در شناسنامه‌اش، شناسنامه را باطل کردند و یک یتیم اجتماعی داریم. امام پدر جامعه است. لذا در غیبت امام زمان (عج) شیعه مسائلش، مسئله‌ی ایتام است.این است که فقها را فرمودند این‌ها متکفلین ایتام آل پیغمبر صلوات الله علیه هستند. این برای ما افتخار است که من پدرم امام زمان است. وقتی بالای سرم نیست حکم یتیمی دارد. او یک بزرگواری را معین کرده که ما را جمع و جور کند، نگذارد ما اینطور پراکنده شویم، نگذارد ما به جان هم بیفتیم... «وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة» {حضرت زهرا (س)} این مسئله که پروردگار عزیز پیغمبرش را مامور فرموده «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ» {ضحی - ۹} تو بابای این‌ها هستی ها! بالای سر این‌ها نباشی یتیم هستند ها. همه را تحویل بگیر، همه را جذب کن. «وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» {شعرا - ۲۱۵} جناح به معنای دست و بال است. وقتی انسان پرواز می‌کند این‌هایی که پروبال ندارند زمین می‌مانند. آدم‌ها اوج می‌گیرند این می‌ماند فقط نگاه می‌کند می‌بیند کجا رفته. حربه نگاهی کرده‌ بود به خورشید گفت بگویم خدا بلندت کند که بلندی، بگویم خدا جلالت دهد که چه عظمتی داری. تنها چیزی که میتوانم بگویم، میتوانم بگویم خدا سایه‌ات را از سر ما کم نکند. پیغمبر افق تو بلند است اما شعاع نورت این‌ها را بالا ببرد. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ» افرادی هستند که نیاز باعث می‌شود این‌ها دست نیازشان را باز کنند، به زبان بیاور نکند از این‌ها خسته شوی بگویی ای بابا! تا کی می‌خواهیم با این‌ها.. واما المسائل و لا تنهر. مسئله سوم و اما بنعمت ربک فحدث. این همه موهبت هایی که از خدا دیدی، شما در جنگ بنا بود از بین بروید، سه روزه بنا بود صدام در تهران مصاحبه کند. شما بود پیروز شدید؟ «...وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى...» {انفال - ۱۷} دست خدا را ندیدید؟ شما چه داشتید با قدرت‌های اتمی شرق و غرب شجاعانه دست و پنجه نرم کردید و با این گرگ‌ها مقابله کردید و عقب نشینی نکردید؟ چه کسی شما را پیروز کرد؟ چه کسی آن روحیه را به شما داد؟ چه کسی به شما عشق به جبهه داد؟ از یادتان نرود دشمن سه استان شما را گرفته بود. الان یک وجب از خاک شما در اختیار دشمن نیست. دشمنت کجاست؟ چه شدند؟ دوران طاغوت، دوران شاه در دانشگاه‌ها شما یک مورد نماز جماعت سراغ دارید؟ یک یا حسین در تمام دانشگاه‌های ایران سراغ دارید؟ یک نماز شب خوان از میان اساتید و دانشجوها سراغ دارید؟ این نعمت نیست؟ شما امروز پرچمداران فرهنگ عاشورا هستید. شما امروز پرچمداران کمک‌های مؤمنانه هستید. در هر خیری، در هر جبهه‌ای از دانشگاه‌های ما، دانشجویان ما، هیئت‌ها علمی ما، انسان‌های خط شکن در خط مقدم جبهه حضور دارند. این نعمت نیست؟ نباید قدر این‌ها را دانست؟ هر کشوری جای شما بود با فشار تحریم تا حالا از بین رفته بود. همان دستی که در بمباران‌ها شما را نگه داشت، همان وقت هم تحریم بودید، سیلوهایتان هم خالی بود، کشورها هم هیچ معامله‌ای با شما نمی‌کردند، سیم خاردار هم به شما نمی‌دادند اما آن زمان احساس فقر و بهم ریختگی اقتصاد مثل الان نبود. یادمان رفته است. این خدا همان خدا نیست؟ نباید به معنویت برگردیم؟ نباید به اطاعت کامل از آن پرچمی که این پیروزی‌ها در گرو راهنمایی، رهبری و معنویت اوست برگردیم؟ «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» {ضحی - ۱۱}

بالاترین نعمت، نعمت ولایت امیرالمومنین و ائمه‌ی اطهار است

یک معنای دیگر «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» {ضحی - ۱۱} هر جا نعمت مطلق در قرآن یاد شده است حکومت معصوم است، ولایت امیرالمومنین و ائمه‌ی اطهار بالاترین نعمت است. در میان نعمت‌ها هیچ نعمتی به حکومت صالح نمی‌رسد. لذا تا حکومت امام زمان در عالم برقرار نشده بشر روی سعادت نخواهد دید، روی خوشبختی نخواهد دید، روی امنیت نخواهد دید. «...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و اَتمَمت‌ُ عَلَيكُم نِعمَتي‌...» {مائده - ۳} نمی‌دانید علی چه نعمتی است که خدا به شما داده است. دوازده امام چه نعمتی هستند. خدا این سرمایه را به شما داده است. ما چه کار کردیم که با امام رضا (ع) آشنا شویم؟ من کجا و امام رضا کجا؟ دل من کجا و محبت حضرت ثامن الحجج کجا؟ لذا وجود نازنین حضرت اباالحسن علی بن موسی الرضا نعمتی است که هیچ کسی عظمت حضرت رضا(ع) را نمی‌تواند کیل کند، نمی‌تواند وزن کند، نمی‌تواند توصیف کند. علی بن موسی الرضا علیه آلافُ التَّحِیَّهِ وَ الثَّناءِ خودشان در وصف امامت یک بیان مفصلی دارند، که امام را توصیف می‌کند، امام را تشبیه به ابر پرباران می‌کنند، امام را تشبیه به پدر مهربان، به رفیق شفیق، به مادری که نسبیت به بچه‌ی خودش همه چیزش را نثار می‌کند که این بچه به جایی برسد، رابطه امام را با ماموم، یک ارتباط تکوینیِ عاطفیِ خدادادی، همین‌جور که مادر با فرزند خودش رابطه‌اش شناسنامه‌ای نیست، قراردادی نیست، دایه نمی‌تونه مادر باشد مادر مادره خدا امام را برای شما یه همچین چیزی قرار داده، او رابطه‌اش با شما رابطه تکوینیه، رابطه باطنی و سری هست؛ امام سرالله است و در وجود همه شما سریان دارد، جریان دارد. هرکسی ارزشش به مقدار نوری‌ست که از امام خودش دریافت می‌کند، و وجود مقدس حضرت ثامن الحجج؛ آمدنشان به ایران، آن نعمتی را که در غدیر آیه‌اش آمد «... أَكْمَلْتُ ... و اَتمَمت‌ُ عَلَيكُم نِعمَتي‌...» {مائده - ۳} این را از دور ما دستی بر آتش داشتیم، این را در عینیت جامعه، برای ما حسی کردند. ما امامت را، ما نور خدا را، ما جلوه خدا را، ما اسما جمالیه و جلالیه خدا را در وجود نازنین حضرت اباالحسن علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا دیدیم. مامون الرشید، وجود امام رضا (ع) را برای خودش مزاحم می‌دید، ولی تجربه خلفای بنی امیه و پدر خودش و خلفای بنی عباسِ قبل از خودش را تجربه‌ی ناموفقی می‌دید، می‌دید که این‌ها امام‌ها را کشتند و ظلم کردند و زندانی کردند و روز به روز جامعه نفرتشون به این‌ها بیشتر شد و آن‌ها روز به روز جامعه نفرتشان به این‌ها بیشتر شد، و آن‌ها محبوبیتشان بیشتر شد، دل‌ها را فتح کردند و همه ارواح جامعه با آن‌ها ارتباطش ارتباط غیرقابل انفکاک شد؛ گفت، یک راه جدیدی را ما باید در پیش بگیریم که این قداست را از امام بگیریم، این نعمتی که برای مردم نعمت است، تکیه‌گاه است، راهنماست، مشکل‌گشاست، باب الحوائج است، ما باید این قداست را از امام بگیریم. چه کار کرد؟ او را به عنوان خلیفه ابتداعاً دعوت کرد. و وجود نازنین حضرت رضا (ع) به مامون در برابر این پیشنهاد که شما عالم‌ترید، این کار، این امر به شما مربوط می‌شود. شما بیایید خلافت را، من با شما بیعت ‌کنم، شما امیر بشوید و من زیر پرچم شما و خدمت‌گزار شما باشم، امام رضا (ع) فرمودند: اگر این خلافت حق توست، نمی‌توانی به کسی واگذار کنی! اگر حق تو نیست حق کی را داری به من واگذار می‌کنی؟ خیلی صریح و شفاف، حضرت رضا - علیه صلاه و السلام – دست رد زدند و خنثی کردند این توطئه را، دید نشد، مساله ولیعهدی را مطرح کرد. باز حضرت رضا (ع) باهاش مناظره کرد، اما آخرش ناچار شدند باطن کثیفش را ظاهر کند، گفت یا قبول می‌کنی یا گردنت را می‌زنم؛ حضرت رضا (ع) فرمودند فعلا خدا اجازه قتل به من نداده؛ و ولایت‌عهدی را با چند شرط قبول کرد، حضرت رضا (علیه الصلاه و السلام) مقصود مامون این بود که امام رضا (ع) را با مردم جدا کند، چون وقتی قصر نشین شد؛ علت این‌که ما در جمع شماها توفیق عرض ادب داریم، برای این‌ است که یال و کوپالی نداریم. اگر بنا بود که ما هم حریمی داشته‌باشیم و قصری داشته باشیم، ما کجا و مجلس امام رضا (ع) کجا؟ ما کجا و مجالس مختلف کجا؟ رمز موفقیت روحانیت شیعه این بود که در خانه‌های مردم رفتند. وصیت‌نامه‌های مردم را نوشتند، عقد بچه‌های جوان‌های مردم را خواندند. بچه‌های کوچک مردم را در گوششان اذان گفتند؛ این مردمی بودن، این سیره علماائمه ما سلام‌الله علیهم اجمعین‌ست. «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ »، ما امام را برای مردم قرار دادیم، مردم باید در ارتباط با امام خودشان باشندباشد. باید بتوانند دامنش را بگیرند باید بتوانند دردهایشان را به او برسانند. گفت اولا قصر نشینشان می‌کنیم رابطه اش را با مردم با همین قصرنشینی قطع می‌کنیم، ثانیا اعتقادی را که مردم داشتند که این‌ها خیلی زاهدند، این‌ها دنیا گریزند، وقتی ما آوردیم این‌جا می‌گویند، این‌ها آب نبوده شنا کنند والا این‌ها هم شناگران خوبی هستند. این شیطنت دوم و مقصد پلید دومش بود سوم این‌که، امام رضا (ع) در مدینه بود من اشراف مستقیم نداشتم، رفت و آمدهایش را نمی‌توانستم کنترل کنم. اینجا که بیاید، زیر نظر خودم‌اند. چهارمین هدف شومی که مامون و الرشید داشت، این بود که این انقلاب‌هایی که سادات آل بیت در گوشه و کنار علیه خلفای سابق داشتند، حالا وقتی امام رضا (ع) می‌آید دیگر نه تنها انقلابی نخواهد بود؛ همه توجیه‌گر مظالم دستگاه طاغوت خواهند بود. خود امام رضا (ع) تا حال خودش مستقل بود دعوت به خودش می‌کرد، ولی حالا ولیعهد من‌ست، خود به خود دعوت به من خواهد کرد. امام رضا (ع) وقتی تشریف آوردن این هجرت، یکی از آن، نقطه عطف‌های جهش یک جامعه توحیدی‌ست، که نباید درجا بزند، همیشه باید مهاجر باشد. «...وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۗ...» {نسا - ۱۰۰} امام رضا (ع) هجرت کردند و ما را هم دعوت به هجرت کردند. در جا نزنیم، بالنده باشیم، به وضع موجود قناعت نکنیم، به وضع موجود راضی نباشیم، باید دنبال تحول باشیم که حضرت آقا در ایام رحلت حضرت امام، این تحول‌گرایی امام، همان هجرت و دعوت به هجرت دائمی است. جامعه‌ای که متحول نباشد، انقلابش به رکود کشیده شود، به مرگ کشیده می‌شود. مرگ اجتماعی، مرگ سیاسی، مرگ اقتصادی در رکود است. این رکود بسیار بد و خطرناک است. باید این رکود را شکست و تبدیل به هجرت کرد.

فروتنی امام رضا (ع)

حضرت رضا (ع) با هجرتشان، تمام حرکت‌های اینها را خنثی کرد. یک کسی که سمت ولیعهدی دارد، یک بار در حمام قصر حمام نکرد. به حمام عمومی می‌رفت. وارد حمام شد، نوشته‌اند یک جندی -جندی یعنی سرباز- سرباز که نمی‌شناخت این آقا کیست، گفت پشت مرا کیسه بکش. حضرت هم کیسه را گرفتند و قشنگ مثل یک کارگر حمام این بنده خدا را کیسه کشیدند. کسی آمد، دید امام رضا است. هم مساله خلافت الهی و حجت خدا است و هم ولیعهد ظاهری است که دارد برای این بنده‌ی خدا کیسه می‌کشد. خیلی برافروخته شد و به آن فرد اعتراض کرد که می‌دانی او کیست؟ پرسید کیست؟ گفت این آقا علی بن موسی الرضا است. این امام زمان ماست. [سرباز] دستپاچه شد، امام رضا (ع) فرمودند نه، این کار برای من ثواب دارد و آن را به پایان می‌رسانند. کدام تبلیغ می‌تواند این عمل را خنثی کند؟ یک وقتی آدم حرف می‌زند، «دو صد گفته چون نیم کردار نیست». خودش رفته در حمام دارد کیسه این بنده خدا را می‌کشد. از طرفی هم برای این‌که نشان بدهد در حکومت اسلامی سلطنت، اشرافیت و رفاه‌طلبی نیست؛ امام رضا (ع) در دوران ولایتعهدی‌شان، هر وقت می‌خواستند ناهار بخورند و غذا میل کنند، می‌فرمودند همه غلامان بیایند. ما مدتی در دانشگاه خواجه نصیر کلاس داشتیم، یکی دو سالی آن‌جا حضور داشتیم. من می‌رفتم با دانشجوها کنار میز آنها غذا می‌خوردم. برایشان خیلی جالب بود. معمولا رده استادان جدا است ولی وقتی یک استاد در کنار دانشجو بر سر یک میز غذا می‌خورد؛ او احساس می‌کند از خودش است، احساس یگانگی می‌کند. امام رضا غلام‌ها، حتی آنهایی که در طویله خدمت می‌کنند؛ منتظرشان می‌شدند که همه آنها بیایند و با امام رضا بر سر یک سفره بنشینند و با هم غذا بخورند.

و در مساله این‌که دستش به کارهای دستگاه آلوده نیست از اول شرط کرد که من در عزل و نصب‌ها و در عطا و قطع‌ها، هیچ دخالتی ندارم. درست عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. امام رضا به این‌جا آمدند تا از پایگاه دستگاه ظلم، امامت را آن‌گونه که خدا امام را برای مدیریت جامعه آفریده، امام همه است. لذا امام که واجب الاطاعه است، تحمیل نیست. امام جان مردم است. امام خود مردم است. او وقتی پخش می‌شود، همه می‌شود. همه وقتی جمع شوند، می‌شود امام. هیچ فاصله‌ای بین امامت و امت نیست، سلطنت نیست. مردم دل دادند. مردم ایمانشان با او وصل شده. سیم عشقشان با امام و رهبرشان، اینها را به یک جامعه واحد متصل کرده است.

«صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ، یا عَلی بنْ موسَی الرّضا»

«السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ اللَّهْفَانِ وَ مَنْ صَارَتْ بِهِ أَرْضُ خُرَاسَانَ»

پناه عظیم، علی‌بن‌موسی الرضا {۳۹:۰۷ - انتها}

خدمت شما عزیزان مکررا این جریان آقای بهجت را عرض کردم؛ که آیت الله بهجت وارد حرم امام رضا شده بودند، ضریح به رویشان باز شده بود، حضرت رضا علیه‌السلام دعوتشان کرده بودند، رفته بود با خود امام رضا (ع) نشسته بود. مرحوم آیه‌الله فهری این را برای من نقل کرد، من هم خدمت آیه الله بهجت که منبر رفته بودم این را در محضر خودشان گفتم، ایشان هم نگفتند این‌جور نبود. آقای بهجت میگویند حضرت رضا (ع) با من مطالبی فرمودند یک جمله‌اش این بود، فرمودند:

آیا ممکن است آیا ممکن است آیا ممکن است کسی به ما پناه بیاورد و ما به او پناه ندهیم؟

یا امام رضا، امام رئوف ما، پناه ما تویی، از شر این ویروس به تو پناه می‌بریم.

می‌گویند حج فقراست، هرکسی دستش به هیچ‌جا نمی‌رسد، برود خراسان.

یَا أَبَا الْحَسَنِ، یا عَلی بنْ موسَی الرّضا. شباهت‌هایی در سیره زندگی‌شان با مادرشان حضرت زهرا (س) دارند؛ یکی‌ همین است که غلام‌نواز بودند. حضرت زهرا (س) هم یک‌مقدار در این جهت، یک قدم جلوتر بودند. فضه را به عنوان کنیز استفاده نمی‌کردند. یک روز حضرت زهرا (س) خدمتکار کنیز بود. یک روز فضه زحمت می‌کشید ولی یک روز، روز استراحتش بود، حضرت زهرا (س) برای فضه کار می‌کرد.

فدای بزرگواریتان، ضعیف‌نوازیتان بشوم یا آل‌بیت رسول‌الله. یک شباهت هم در این بود، حضرت زهرا (س) به امیرالمومنین (ع) گفتند علی دلم می‌خواهد خلوت کنیم، وقتی خلوت شد بی‌بی می‌خواستند بلند شوند… با نیت دارم قلب‌هایتان را می‌برم مدینه، یعنی شما قلب مرا می‌برید مدینه. با مادرمان کار داریم، یا فاطمه الزهرا،…. وقتی خلوت شد، بی بی در بستر افتاده بود، میخواهد بلند شود برای علی حرف بزند اما آب شده، دیگر نا ندارد، نمیتواند بایستد. اول مظلوم عالم دست مبارکشان را آوردند زیر سر بی‌بی ، آرام آرام بالا آوردند، بی‌بی سرش را گذاشت به سینه علی مظلوم، به پهنای صورتش اشک میریزد. عزیزم علی جان من خلوت کردم تا گریه‌ات را ببینم، ابکنی، به من گریه کن علی.

دارند به ما درس میدهند، به مظلوم باید گریه کرد.چه کسی مثل دختر پیغمبر انقدر مظلوم شد.بین درودیوار او را فشردند، در کوچه سیلی زدند، چادرش خاکی شد، علی جان به حال مظلومان عالم باید گریه کرد، ابکنی، برای من گریه کن، وابک للیتامی، بچه های من کوچک هستند، مادر جوانشان را دارند از دست می‌دهند، به حال بچه‌هایم گریه کن، ولا تنس قتیل العدی. برای حسینم گریه کن علی.

امام رضا(ع) هم قبل از شهادتشان، خواهر مهربانش، فاطمه معصومه(س)، را و همه‌ محارم را، بانوان بنی هاشم را، دعوت کردند، فرمودند: من می‌نشینم دور من حلقه بزنید، به من شیون کنید. عرضه داشتند: آقا همه کس ما هستی، مسافرهستی، نباید دنبال مسافر گریه کرد. فرمودند: مسافر هستم ولی دیگر قصد سفر کرده‌ام.

بی بی حضرت زهرا(س) موقع جان دادن به فضه فرمودند: اتاق را خلوت کن، من لباسم را عوض‌ کردم، غسلم را کردم، من می‌روم بخوابم، برو و برگرد، صدا بزن، اگر دیدی جواب نمی‌دهم بدان که دیگر فاطمه نداری.

امام رضا هم به اباسعد فرمودند: اباسعد من می‌روم این‌ها مرا احضار کردن، وقتی از قصر بیرون می‌آیم اگر عبایم را سرم کشیده بودم بدان کار تمام شده است. در حجره را باز کن ولی تنهایم بگذار.

اباسعد میگوید: من در را باز کردم آقا رفتند ولی من دلشوره داشتم، طاقت نیاوردم زود رفتم در را باز کردم ببینم آقا در چه حالی هستند. وقتی در را باز کردم دیدم یک نوجوان مثل قرص ماه کنارعلی بن موسی الرضا ایستاده است، تعجب کردم پشت در بسته! آقازاده از کجا آمدید؟

فرمود: به یک چشم‌ به‌ هم‌زدن خدایی که از مدینه تا به اینجا من را آورده در بسته را هم به رویم باز می‌کند.

اباسعد می‌گوید: فهمیدم نور دیده‌ی اوست، فهمیدم عزیزدلش است، فهمیدم جوادالائمه است، آمده موقع جان دادن پدر مظلومش با او خداحافظی بکند.

در کربلا پسربه بالین پدر نیامد، ولی پدر به بالین پسر آمد، چه پسری؟ «فقطعوه بسيوفهم اربا اربا» آمد دید بدن فرزند شهیدش را قطعه قطعه کردند، به قدری بدن به‌هم ریخته که یک نفرنبود این بدن را جمع بکند، صدا زد یا فرزندان بنی‌هاشم.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفحجت‌الاسلام صدیقیصفر99
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید