مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۱۸ دقیقه·۵ سال پیش

حاکمیت، صالحین‌پایه است

سلام علیکم و رحمه الله
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله طاهرین

جهت شادی ارواح طیبه شهدا، روح حضرت امام و همه‌ی گذشتگان، ذوی الحقوق، پدر و مادرمان، معلمان و اساتیدمان الفاتحه مع الصلوات

سخنرانی شب سوم فاطمیه هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
سخنرانی شب سوم فاطمیه هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف


حب مال موجب ناخوشایندی مرگ
"اتی نبی صلی الله رجل"؛ کسی خدمت پیغمبر خدا آمد، "فقال ما لی لا احب الموت"؛ می‌گوید: من نمی‌دانم یک جوری هستم، از مرگ خوشم نمی‌آید. می‌گوید طوری هستم که از مرگ خوشم نمی‌آید، چه کار کنم از مرگ خوشم نمی­آید. حضرت می‌فرمایند:"الک مال؟"؛ پول داری؟ "قال نعم"؛ می­گوید پول دارم. می‌فرمایند که: "فقدمته"؛ پولت را پیش پیش بفرست آن دنیا. ببخشید " قال فقدمته؟"؛ پولت را پیش پیش فرستادی آن دنیا؟ "قال لا"؛ نه، "قال فمن ثم لا تحب الموت"؛ به خاطر این است مرگ را دوست نداری. اگر مرگ را دوست نداری به خاطر این است که پول‌هایت پیشت است، مالت پیشت است. اگر مال را می‌فرستادی، از خودت می‌کندی آن طرف می‌فرستادی، آدم دوست دارد پیش مالش برود. این خیلی چیز مهمی است. ببینید بحث انفاق را که در دین مطرح می‌کنند، گاهی اوقات ما به نظرمان می‌آید که جهتش این است که برای طرف مقابل کمکی می‌شود، برای طرف مقابل یک نوع‌دوستی است، قرآن خیلی وقت‌ها از این زاویه مطرح نمی‌کند. می‌گوید: "لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ" تو به مقام ابرار نمی‌رسی. اصلا کاری نداریم طرف استفاده می‌کند یا نمی‌کند، تو به مقام ابرار نمی‌رسی اگر انفاق نکنی! باید بتوانی از خودت بکنی تا دلت هوای مالت را بکند. مالت را بفرست آن طرف. آقا اینجوری نیست که هر کس یک مالی پیدا کند، ماشینش را مثلا از شاسی کوتاه بکند نیم شاسی، باز خدا به او بدهد، بکند شاسی بلند، بعد خانه‌اش را از این بکند آن، از آن بکند آن، به اسم چی؟ به اسم اینکه من باید رفاه برای خانواده داشته باشم. خب طبیعتا یک رفاهی برای خانواده باید آماده شود، ولی جای انفاق کجاست؟ مگر این مسابقه آخر هم دارد؟ خب شما هر چی حساب کنید آخرش خانه را می­شود آن کرد، آن را حیاط کرد، آن آپارتمان را حیاط­دارش کرد، بعد ماشین را فلان جورش کرد، بالاخره هر چیزی را می‌شود درش آب کرد دیگر. می‌شود دیگر، نمی‌شود؟ مگر این بازی آخر هم دارد؟ جایگاه انفاق کجاست؟ بالاخره ما داریم به یک سرنوشتی می­رویم که آن سرنوشت محتوم است. آن چیست؟ مرگ است. و ملاقات و لقای الهی است. خب انسانی که دوست ندارد به خدا برسد، این چیز بدی است. به آدم گفتند تقاضای مرگ نکند ولی نباید اینجوری باشد که تا بگویی مرگ بگوید وای مرگ! مرگ خب، طرف می‌میرد پیش خدا می­رود دیگر‌.
سرّ اینکه دارد که سامری وقتی خواست آن‌ گوساله را بسازد، دارد که: "فاخرج لو مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ"؛ زیورآلات و مالشان را گرفت، گوساله کرد. همینطوری نرفت یک گوساله بسازد. مگر نمی­شد یک گوساله بسازد؟ بله؟ می­شد دیگر. مگر ربط داشت به اینکه از طلا بسازد یا مال اینها؟ خب از سنگ می­ساخت. نه، باید از مال اینها می­ساخت. برای همین است که دارد: "وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِم"؛ که حبّ این گوساله در شراشر قلب اینها رفته بود. شما روایات ذیلش را ببینید، دارد وقتی که این گوساله را آتش زدند، براده­هایش را به دریا ریختند، این یهودی‌ها در دریا می‌رفتند و براده‌ها را می‌خوردند. از بس که به این گوساله علاقه‌مند بودند. اینها می­رفتند براده­هایش را می­خوردند. آدم انقدر به مال علاقه‌مند است.

خیلی وقت­ها دین با مال­ها جلو می­رود
مالت را بفرست آن طرف، آن طرف تحویل بگیر. کارهای برای خدا، نه برای ریا و اینها. حالا ما در جریان فدک ان­شاالله می­گوییم، خیلی وقت­ها اسلام و تدین و دین و اینها با همین اموال پیش رفته. مثلا همین جا فکر می­کنید یک دهه محرم برگزار می­کنند، هوا می­خورند؟ کلی هزینه دارد. این هزینه­هایش را یکسری آدم با اخلاص می­دهند. خیلی وقت­ها دین دارد با همین هزینه­ها پیش می­رود. شما الغدیر علامه‌ را ببینید، فکر می‌کنید علامه امینی نشست این همه الغدیر نوشت؟ نه ‌خیر، خود علامه امینی می‌گوید اگر حاج حسین آقا کاشانی نبود، _که یک حاجی بازاری بود_ می­گفت الغدیر تولید نمی‌شد. می­گفت اگر حاج حسین آقا کاشانی نبود، الغدیر تولید نمی­شد. ایده برای علامه امینی بود، حاج حسین آقا کاشانی هم گفت روی آن بایست. او هم آسید عبدالعزیز طباطبایی را با پول حاج حسین‌ آقا کاشانی در جهان اسلام فرستاد، نسخه تهیه بکند. آیت الله اردوباری را آوردند که نسخه‌خوانی کند و قلمی­اش کند و فلان و اینها. مدام خود علامه می‌گوید حاج حسین آقای کاشانی _یک حاجی بازاری بود_ دین خیلی وقت­ها با همین چیزها جلو رفته، با همین خدمات جلو رفته، با همین مال‌ها جلو رفته است. امروزه شما علامه امینی را، الغدیر را می­شناسید، حاج حسین آقا کاشانی را نمی­شناسید. ولی آن دنیا حاج حسین آقا کاشانی را می‌شناسند. و او مالش را در آن دنیا فرستاده است. حتما در ثواب الغدیر شریک است. خب اینها چیست؟ اینها همین است که "الک مال؟"؛ اگر مال داری، "فقدمته"؛ نه خیر، بده برود، تا خودت هم دلت دنبال مالت برود. و عملا دوست داشته باشی پیش مالت بروی که ان­شاالله در راه خیر این مال مصرف شود. که ان­شاالله من در جلسات بعد درباره فدک و نکته اقتصادی فدک صحبت خواهم کرد. یک صلواتی مرحمت بفرمایید.

اهمیت تشکیل حاکمیت
"لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ و أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ و أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ"
جریان حق باید ایجاد شود، راه بیفتد، از طرف انبیا با خصوصیت‌هایی که این جلسه کمی به آن اشاره می‌کنم، تا "لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ"؛ مردم قسط را به پا کنند. حرف جلسه گذشته این بود، بزرگ­ترین افق به پا کردن قسط، تشکیل حاکمیت است، حرف دیشبمان این بود. تا می­گویند "لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ"؛ یاد این نیفت که در ترازو یک کاغذ این ظرف بگذاریم و یک پاکت آن طرف بگذاریم، خب شد قسط! اصل قسط، این هست که کسی بتواند حاکمیّت را تشکیل بدهد. بحث حاکمیّت، همان بحث جدی است که گفتم، منابع را عوض می‌کند، معارف را عوض می‌کند. با پول‌هایی که دارند همه‌ی معادلات را حاکمیت‌ها عوض می‌کند. حاکمیت‌ها که عوض می‌شود، مردم عوض می‌شوند. شما الان بروید اسپانیا، در آندلس و این‌ها، ببینید خبری از اسلام هست؟ نه خیر، حاکمیت در جنگ با مسحیّت وقتی که شکست خورده، جامعه مسیحی شده، تمام شده است. همه‌ی آندلس­های مسلمانی که کلی از اوقاتی از حوادث بودند و کتاب داشتند، مثل امثال قرطبه و اینها تاریخشان جمع شده و رفته‌اند. حاکمیت وقتی جمع می­شود اینها جمع می­شوند، شوخی ندارد. انقدر حاکمیت مهم است. حاکمیت با دین باشد، یک هزارم بحث‌های ولایت فقیه که امروز انجام می‌شود، در قبل از انقلاب انجام نمی‌شد. خاصیّتِ حاکمیت است، حاکمیت پول هزینه می‌کند، پول خرج می‌کند، تریبون می‌دهد، از یک عده تریبون می‌گیرد. گفتم یک موقع بود می‌زدند یک کعب‌الاحبار، دو کعب الاحبار، ورزش بین دو نیمه کعب الاحبار، خب اینطوری می‌شود که معارفشان این می‌شود. بعد، پول می‌دادند، می‌گفتند آقا هر کس توانست علیه امیرالمومنین مطلبی، مقاله‌ای چیزی بدهد، در حد ISI چاپ می‌کنیم. جدی این‌ را عرض می‌کنم که در حد ISI چاپ می‌کنیم، هر چی می­خواهد باشد، زهرمار. کسی در مذمت امیرالمومنین از پیغمبر چیزی شنیده یا نه؟ پول می‌دهیم. فراوان از پیغمبر حدیث در مذمت امیرالمومنین داریم. اینها کار حاکمیت است. ببینید کار امیرالمومنین به کجا رسیده است که در نهج‌البلاغه از خودش دفاع می‌کند. راجع به چی؟ آدم فکر می‌کند یک تهمتی به او بیاندازند بعد از خودش دفاع کند، مثلا بگویند: آقا جلاد و خون‌ریز است، بگویند: نه خیر، من در بدر این همه آدم کشتم به دستور پیغمبر کشتم. نه خیر، در نهج‌البلاغه، روی منبر از خودش دفاع می­کند که آقا من چشمم دنبال ناموس مردم نبود. روی این باید از خودش دفاع کند. ببینید چه کردند. خب اسلام این طرف و آن طرف رفته‌، در شام رفته، در شامی که نماز ‌‌جمعه را چهارشنبه می‌خوانند، چهارشنبه خواندند، هیچ‌کس هیچ چیزی نگفته است. به علی نامه نوشت با لشگری می­آیم که نماز‌جمعه را چهار‌شنبه خوانده، هیچ‌کس چیزی نگفته‌. طرف لعن امیرالمومنین را کرد، صدایش زدند گفتند بیا ببینم برای چه لعن می‌کنی؟ گفته علی شوهر عایشه بود، انقدر او را می‌زد! این معارف شده بود، علی شوهر عایشه بود و او را می‌زد، این معارف جهان اسلام شده است. بحث حاکمیت و رسیدن به حاکمیت این است. آقا به خدا رای به رایتان را مدیون هشتاد میلیون آدم هستید، حواستان را جمع بکنید، آدم مدیون است. یک موقع عقیل خدمت امیرالمومنین آمد، مطالبه مالی بیش‌‌تر از سهم بیت‌ المال کرد، حضرت به او گفتند من یک حاجی بازاری در کوفه می‌شناسم، برویم لختش کنیم و پولش را بزنیم. گفت آقا این چه حرفی است که شما می‌زنید؟ گفت اگر در شهر بد است در حیره یک حاجی بازاری می‌شناسم، بیرون آمد خفتش می­کنیم، پولش را می­زنیم. گفت آقا این چه پیشنهاد عجیبی است شما می‌دهید؟ گفت ما مدیون دو سه نفر آدم باشیم، بهتر از این است که مدیون بیت‌المال باشیم، مدیون کل مسلمانان بشویم. این است که مسئله حاکمیت و مسئله درست کردن یک حاکمیت درست، کسی این را پس نزند، "الإسلام‏ هو الحکومة بجمیع شؤونها"؛ اسلام با جمعیع شؤونش، حکومت است. دیشب در تاکیدمان بوده ‌است، مجددا بر‌نمی­گردم.

شرایط ولایت

خب، آقا این جریان حقی که باید راه بیفتد که در جلسه اول گفتیم، جریان حق را بیفتد معادلات را عوض می‌کند، چه خصوصیتی دارد؟ این دو ویژگی دارد،کلش اگر این دو ویژگی را داشته باشد آن موقع به جریان حق منسوب می‌شود. حتی اگر اشتباه داشته باشد.
این آیه 44 سوره مبارکه مائده که ممکن است در این منبر باز هم این آیه را خوانده باشیم، این آیه مهم است، شاید مهم­ترین، شاید که قطعا جزء مهم­ترین عدله­ی بر حتی خود ولایت فقیه است. در سوره مبارکه مائده وقتی که، خب آنجا بحث­ها مربوط به حوزه بحث­های ولایت است، حالا اسم­های چرا اینجور شده است؟ اسم­هایشان را پیغمبر نگذاشته­اند. حالا همه جانورشناس بودند، به نام بقره و گاو و نمل و نحل و عنکبوت و فلان و اینها، اینها را اسم­گذاری می‌کردند، وگرنه اسم­ها مال پیغمبر نبوده. حالا این سوره مائده، حالا از آن مائده خیلی خوشمان می‌آمد، اسمش را مائده گذاشتند. وگرنه این سوره، واقعا سوره ولایت است، محتوایش همه ولایت است. آیات سه ستاره ولایت در این سوره است. راجع به تورات می‌گوید: "إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ"؛ خوب دقت کنید، "إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ"؛ ما تورات را نازل کردیم، در آن هدایت و نور است. خب چه بشود؟ "يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا"؛ که نبییون، این دوتاست، نبی کتاب را دستش بگیرد، یعنی معارفش معارف کتاب باشد. خودش که باشد؟ خودش نبی باشد. بعد براساس اینها حکمرانی کند. نبی حکمرانی کند، هندبوکش چیست؟ کتابش است. تمام؟ نه. "وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ"؛ دانشمند و حبر یهودی هم آن مقداری از کتاب را که می‌داند، براساس کتاب، او هم "يَحْكُمُ"؛ او هم حاکمیت کند. یعنی چه؟ یعنی آقا اشتباه نکن. حکومت و حاکمیت در قرآن نبی پایه نیست، نبی پایه نیست، صالحین پایه است. کسی است که حبر و دانشمندی است، _این حرف زید و عمرو نیست، اینها آیات قرآن است._ حبر و دانشمندی است که براساس قرآن حکم می‌کند و حکومت می‌کند. نبی بود نبی است، نبود، این حبر است، این دانشمند است که این کار را می‌کند. یعنی جای پای نبی پا می­گذارد.

قدر نعمت ولایت را بدانیم
ما نعمت ولی فقیه را نفهمیدیم برادر. نعمت اینکه حکومت به دست یک دانشمند دینی انجام بشود، معارفی که سر دست می‌گیرد قرآن باشد. آقا اگر این شرایط، این دوتا شرط، در این سید بزرگوار نباشد اصلا دیگر نیست. خب چرا انقدر در آن آب می­کنید؟ دانشمند نیست؟ که همه می‌گویند دانشمند است. آشنا به زمان نیست؟ که همه می­گویند آشنا به زمان است، قرآن نمی‌فهمد؟ که آقای مطهری در جوانی ایشان می­گفتند ایشان تخصصش تفسیر است، این می‌شود. آقا آن موقعی که علما جاهایی بوده به ندرت دستشان را در دست هم دادند کولاک کردند، اینجا نقش خواص است. خواص حواسشان را جمع می‌کنند، تنگه­دارها حواسشان را جمع می‌کنند. الان متاسفانه، اینجوری است. نماز عید دیگر از شؤون حاکمیت است. خب این عید اعلام می‌کند، او عید اعلام می‌کند. این می‌گوید من مجتهدم، او می‌گوید من مجتهدم، من هم اینجور دستم می­گیرم می­گویم من هم مجتهدم. همه می­گویند آقا ما مجتهدیم. خب باشد مجتهد، خب درست را بده. درس خارجت را بگذار. نمی­شود که یک عید می‌خواهد در این مملکت اعلام شود، همه اعلام عید می‌کند، این اعلام عید می­کند، او فردایش اعلام عید می‌کند. آن یکی... . یک جا بوده در کمال ضعف اینها دستشان را در دست همدیگر دادند، بردند. همین قضیه تنباکو. میرزای شیرازی از نجف و سامرا به ناصرالدین شاه نامه می‌نویسد، نامه‌ها را بخوانید اوقاتتان تلخ می‌شود، که زعیم شیعه، تک زعیم شیعه چگونه نامه می­نویسد، با چه حالت خفتی. به خدا به عزت رسیده‌ایم، این را یک حسابی بکن. که زعیم شیعه نامه می­نویسد، با چه حالتی، بعد صدراعظم جواب می‌دهد، جواب است است: "نامه شما را به محضر پای ملوکانه رساندیم" یعنی نامه زعیم شیعه را خاک مال پای ملوکانه کردند. به خاک پای ملوکانه رساندند. خود شاه جواب نمی­دهد، صدراعظمش با این ادبیات جواب می‌دهد. و بعدش تازه ادبیات محترمانه است. آدم بیشترش را می­خواند اوقات خودش تلخ­تر می­شود. که با زعیم شیعه اینگونه حرف می­زند. می­گوید اگر اینطور باشیم نسبت به دولت فخیمه انگلیس بد عهد می‌شویم که اینها کمپانی رژی، _ کمپانی رژی چه بوده؟ همان monopolies ایران خودرو خودمان، هر آشغالی بدهد ما باید بخریم. چیزهایی که مونوپول می­شود همینطور می­شود دیگر. پدیده­ای است. همه شرکت­های خودروساز دنیا اصرار می­کنند ماشینشان را بفروشند تا ثبت نام کنیم، طرف مثلا دوازده ماه در انتطار می­ماند تا بتواند بگیرد. بعد یک آشغالی می­دهد، می­گوید همین است که هست. مونوپول یعنی همین دیگر._ هیچ کس حق ندارد توتون و تنباکو بفروشد الا به این کمپانی رژی، که آن هم رژی می­داند چقدر بخرد. هرچه قیمت را آن تعیین می­کند. خب مگر می­توانستند این را همینطور زمین بزنند؟ پیش میرزای آشتیانی آمدند. میرزای آشتیانی بزرگ مرجع تهران است. میرزای آشتیانی گفت من این حکم را نقض نمی­کنم. دارد می­گوید در حکم محاربه با امام زمان(عج) است. عرق­خورها در تهران می‌گفتند عرق بخوریم ولی قلیان نکشیم. عرق می­خوردند ولی قلیان نمی­کشیدند. می‌گفتند عرق خوردیم، می­رویم سراغ خدا یک کاری می­کنیم، ولی قلیان کشیدن در حکم محاربه با امام زمان است. پیش شیخ فضل الله رفتند ولی ایشان قبول نکردند. با همین ترفند که چند تن از علما دست در دست هم دادند، قرارداد را در اوج ضعف پایین آوردند. امروزه همه "انا رجل" هستند. آدم بالای منبر چه بگوید؟ راجع به تکلیف شب بیانیه می­دهند، راجع به استادیوم رفتن موضع­گیری می‌شود، راجع به فلان موضوع موضع­گیری می‌شود. بعد آقا حرف می­زند، میاندار حرف می­زنند، آن وقت آنهایی که باید تایید کنند، کار را جلو ببرند، جلو نمی­برند. دستشان را به دست هم نمی‌دهند.این نعمتی که امروز، نعمت عزت است، اینکه با تمام اشکالاتی که شما و من می­دانیم، با همه این اشکالات، بالاخره ما فی دولت ائمه الکفر نیستیم. در دولت اسلامی هستیم، در مملکت اسلامی هستیم. خود این جریان حق می­شود. آن موقع می­گوید: "يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ"؛ اینکه شد، دیگر تمام. "فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ"؛ دیگر نمی­خواهد از کسی بترسی، فقط از من بترس. یعنی فقط مراقب من باش، مراقب چیز دیگری نباش، چون دیگر کار تمام شد. "وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا"؛ این گوهر گرانبهایی بود که دادم، این را به بهای اندک نفروش.

تعریف­ها عوض می­شود

"وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئكَ هُمُ الْكَافِرُونَ"؛ کسی اگر حکم به ما انزل الله نکند، نه اینکه حکم به غیر ما انزل الله بکند، نه، اگر پای اینها نایستد "فَأُولَئكَ هُمُ الْكَافِرُونَ"؛"وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ"، نه "و من حکم بغیر ما انزل الله"؛ کسی که حکم نکند را کاری ندارم. من با حاکمیت اصلا کاری ندارم، می­خواهم دینم را داشته باشم. بعد می­گوییم دینت یعنی چه؟ می­گوید دعای کمیلم را بخوانم. نمی­شود. دیشب عرض کردیم. حتی اخلاق­ها فرق می­کند. آشیخ مرتضی حائری، استاد آقا، به جهت روحی و معنوی خیلی آدم گلی بوده، البته دیگر با انقلاب زاویه گرفت. خیلی هم آقا به این استادشان احترام می­گذاشتند. ایشان استاد آقای ری­شهری هم بودند. آقای ری­شهری برای من تعریف می­کرد که آشیخ مرتضی پیش امام آمده بود، می­گفت من نمی­دانم این ری­شهری وقتی می­خواست خیار را نمک بزند، احتیاط می­کرد. چطور اینطوری آدم می­کشد؟ من نمی­فهمم. امام می­گفت درستش همین است. اصلا مدل اخلاق عوض می­شود. شما مگر می­توانی نجنگی؟ مگر می­توانی بجنگی، نکشی؟ مگر می­شود؟ این کسانی که می‌گویند "نه نه فلان، نه نه اینجوری، نه نه آنجوری، آنجا نرویم، اینجا نیاییم" مدل تقدس‌ها عوض می‌شود. مقدس شهید است، شهیدی که در میدان می‌رود. تعریف معنویت عوض می‌شود. اینها خیلی عوض می‌شود. بزرگ‌ترین عرفای ما، شهدای ما می‌شوند. تعریف­ها عوض می‌شود.

وعده به مومن و صالح

مسئله ما پیغمبرپایه نیست، جریان حق متاسفانه به دلیل تطبیق‌هایی که در مصداق اتم در روایات وجود دارد، ما به اشتباه مدام در آن مصداق اتم می‌بریم. چه می‌گویم؟ شما این آیه را از سوره مبارکه نور شنیدید؟ "وعداللّه الّذین آمنوا منکم وعملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الأرض کما استخلف الّذین من قبلهم ولیمکّننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً ومن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون"؛ خدا وعده داده زمین را بالوراثه به مومنین می‌دهد، به کی؟ به انبیا؟ نه به صالحین. بعد چون در روایات این به جریان ظهور تطبیق شده، و ما حواسمان نیست، خیلی‌ها حواسشان نیست، که وقتی در روایات تطبیق می‌دهند، تطبیق بر مصداق اتم یکی از کارهای جدی ائمه‌ست، که بر مصداق اتم تطبیق می‌دهند. یعنی چه؟ یعنی مصداق اتم "لیستخلفنّهم فی الأرض"؛ خب معلوم است، زمان ظهور انجام می­شود. ولی قرآن مگر این را می­گوید؟ نه، می­گوید "الّذین آمنوا منکم وعملوا الصّالحات"؛ مومن و عمل صالح، اینها را خدا وعده می­دهد که "لیستخلفنّهم فی الأرض"؛ اینها را خلیفه زمین می­کند. برای اینکه آن شبهه شما هم حل شود، می­گوید "کما استخلف الّذین من قبلهم"؛ قبلا هم همین کار را می­کرد. بحث ظهور نیست، "ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً"؛ بعدش خدا امنیت می­دهد. "یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً"؛ به خدا اگر همین حاکمیت دینی نبود، دورمان نگاه کنیم، در شرق و غرب کشور خودمان ببینیم چه آتشی به پاست. اینکه می­گویند: "طاعتنا نظاماً للملةطاعت ما آن نخ تسبیح است که اگر پاره شود، همه‌ چیز پاره می‌شود. که خیلی‌ها می‌دانند وقتی دارند به نظام، _به نخ تسبیح می‌گویند نظام_ به نخ تسبیحش حمله می‌کنند، این نخ تسبیح را پاره بکنید تمام اجزای آن‌را پاره کردید و دور ریختید. دیگر تسبیحی باقی نمی‌ماند. تسبیحی دیگر باقی نمی‌ماند. اینکه اگر می‌بینید همینی‌که داریم "لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً"؛ این‌ همه خوف اطراف ما هست، این کشور امن است. شما شک نکن که به ‌خاطر وجود جریان حق است. همین مقدار حقی که ما داریم، همین مقدار که مولفه که در جریان حق داریم، همین مقدار، به ‌خاطر همین هست که نگه‌ داشته شده ‌است. "يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ"؛ آن آیه "وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ"؛ این بحث امام زمان نیست. اصلا در آیاتش نگاه کنید. بحث چه‌ کسی هست؟ بحث حضرت موسی(ع) است. بعد خدا به عنوان یک سنت می‌گوید: "وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ"؛ مستضعفینی که ذیل موسی عمل می‌کنند ما اینها را امامان زمین می‌کنیم. "وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ"؛ اینها را امام زمین می­کنیم. بیایند سینه بزنند. اینطوری که نمی­شود. وقتی به امیرالمونین آقا این علی با آن علی از زمین تا آسمان فرق می‌کند. آن علی که در آسمان‌ها بود، به او می‌گفتند که تو حکومت‌داری بلد نیستی. می­گفت "لِلَّهِ أَبُوهُمْ"؛ خدا پدرت را بیامرزد، من بیست ‌سالم نشده بود در جنگ بودم. "ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّينَ"؛ الان از شصت هم گذشتم. چی حکومت‌داری بلد نیست؟ "وَ لَكِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ"؛ چه رأیی دارد برای کسی وقتی اطاعت نمی‌شود؟ چه‌ چیزی بگوید؟

وظیفه تنگه­داران در تنگه

چهار خواص بی‌بصیرت توییت می­زنند. شما این توییت‌های جدید و این مصاحبه‌های جدید را باورتان می­شود؟ آدم بسیار تعجب می‌کند. بابا همین الان تشییع حاج ‌قاسم بود، همین الان مردم این پیام را دادند. باورناپذیر به نظر می‌رسد. می­گذاشتی احتیاطی می‌کردی. حالا بعدا این کد را به آمریکایی‌ها می‌دادی که ترامپ این توییت را نزند. چرا عزت مردم را حراج می‌کنی؟
تقصیر کی هست؟ تقصیر همه. وقتی گیر هشتاد میلیون آدم می­افتد، اوضاع همین است. ریشش گرو هشتاد میلیون آدم است. مال و ناموس و جان ملت را دست یک عده می­دهید. سنگین نیست؟ جان و مال و ناموس مردم را دست یک عده دادی، تا برایت تدبیر کنند. پس حاکمیت مهم است، حکومت صالحان مهم است، به شرطی که تنگه‌داران، تنگه را رها نکنند. الان خیلی از بچه‌های شریف و اینها از تنگه‌داران هستند. گردنه‌داران خیلی‌ها از همین­ها هستند. آنهایی که بالاترند، بالاتر. کسانی که تریبون و منبر دارند بیشتر، همه همین­اند.

عناصر جریان حق

اینجاست که وقتی می‌گوییم جریان حق، جریان حق به دو عنصر شناخته می‌شود. یک حبر و دانشمند که قرآن را دستش گرفته، می‌خواهد این قرآن را اجرا کند، این جریان حق می‌شود. و اگر یکی از این‌ها نباشد حبر و دانشمندی می‌آیند قرآن را اجرا نمی‌کند، یا یک کسی می‌خواهد قرآن را اجرا کند اصلا حبر و دانشمند هم نیست، اصلا تضمین نشده است، خدا همچین تضمینی نداده، اصلا معنی ندارد. بله زمان شاه که بهترین حالت این بود که یک مقداری کاری به کار علما نداشتند، همین آقای سید حسن امامی امام جمعه‌ی تهران که حقوقدان است، _حقوقی‌ها کتاب‌های حقوق مدنیش را می‌خوانند_ با خفت و خواری، تاج شاه را این بر سر شاه گذاشت. اینجوری می­شود. باید شما اعلی حضرتی باشید که مکتب جعفری را در کل عالم ترویج دهیم. عالم دینی که نخواهد قرآن را اجرا کند، می­بینی با شاه کنار می‌آید. خودش تاج شاه را می‌گذارد. عالم دینی قرآن را اجرا کند. این دو تا جریان حق می­شود.

لزوم شفافیت
حالا گیر هست، اینگونه است، بد است، خراب است، باید تایید صلاحیت می‌شد نشد، نباید می‌شد شد، آن جا یک عده دارند پول می‌خورند، پول نمی‌خورند، همه‌ی این‌ها درست است. خیلی وقت‌ها هم شما امروزه با این کمپین سازی‌هایی که می‌توانید بکنید، همین نماینده‌هایی که می‌خواهند نماینده مجلس شوند را سیخ کنید ببینید که قرار است به شفافیت رای بدهند یا نه. از همین الان از آنها مصاحبه بگیرند. شما می‌خواهید به شفاف‌سازی رای بدهید یا نمی­خواهی بدهی؟ چون خیلی از اینها برای بحث شفافیت است. در آرا شفافیت نیست هر کس هر غلطی دلش می‌خواهد می‌کند، به هر چیزی که دلش می‌خواهد رای می‌دهد شما هم نمی‌دانید. نمی‌دانید کی دارد چه‌ کار ‌می‌کند. قرارداد‌ها شفاف شود، آنها شفاف شود، تمام صندوق‌های بازنشستگی شفاف شود. شفافیت را اجرا کنید. وقتی امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید اگر ترسیدی، خوف و بیم این شد که تو داری ظلم می‌کنی شفاف سازی کن. الان که ملت خوفش را ندارند، گمانش را ندارند. دارد که اگر گمان کردند، که داری ظلم می‌کنی شفاف سازی کن. الان ملت گمان ندارند، یقین دارند. فرض کردند، بیایید شفاف سازی کنید. قرارداد‌ها شفاف، صندوق‌های بازنشستگی شفاف، اموال فلان شفاف. الان می‌نشینند در مجلس رای می‌دهند که شفاف نباشد. این تعارض منافع می‌شود دیگر. خودشان به خودشان رای نمی‌دهند.

ان­شاءالله در جلسه آینده به شرط حیات بحث مالی فدک را خدمتتان عرض می‌کنم. بحث به شدت مهمی در بحث‌های مالی که جزو ارکان جدی همین حاکمیت است. از ارکان جدی حاکمیت است. صلواتی مرحمت بفرمایید.

هیات الزهرادانشگاه شریففاطمیه 98حجت‌السلام قاسمیان
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید