تعبیری که برای ذات ما در قرآن آمدهاست قلب است. مهمترین کار انسان را خداوند به قلب نسبت میدهد و فهم عمیق خدا میفرمایند که برای قلب است و این قلب هم منظور این قلب فیزیکی نیست بلکه آن حقیقت ماست.
«إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ ۚ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ-حجرات 3-»
«آنان که نزد رسول خدا به صدای آرام و آهسته سخن گویند آنها هستند که در حقیقت خدا دلهایشان را برای تقوا آزموده. آنهایند که آمرزش و اجر عظیم دارند.»
این آیه چرا این قدر عجیب است ؟ چون خداوند نمیگوید آن چیزی که در آن است را امتحان میکنیم بلکه میگوید خود قلب را امتحان میکنیم، موقعیت این آیه طوریست که ابتدا که خوانده میشود، باعث خنده میشود ، اگر صدایت را بالا ببری هبط عمل شدی ولی اگر صدایت را پایین بیاوری در امتحان موفق شدهای، این چیزی که قرآن میگوید یعنی چه؟
کشتن برای تو هبط عمل نمیآورد یعنی یکی مثل نتانیاهو که آدم کشته که قطعا باید در آخرت جواب دهد ولی معلوم نیست که این کارش باعث شود آن کارهای خوبی که انجام داده از بین برود یا نه، اما در این آیه میفرمایند که اگر این کار را انجام دهید، طوری میشود که کارهای خوبتان نیز از بین میروند و این کار بلند کردن صدا برای پیامبر است؛ یعنی اگر صدایت را در برابر پیامبر پایین بیاوری در امتحان قلب موفق شدهای ، شبهه اکنون حتی بیشتر میشود؛ چرا که در این زمان پیامبر حضور ندارند!
ایشان فقط پیامبر نیست یعنی فقط پیامی از سوی خداوند نیاوردهاند؛ دقت بفرمایید از پیامبری یک مقامی بالاتر داریم به نام امامت؛ حضرت ابراهیم(ع) در آخر عمر خود به امامت رسید، این مقام امامت را نیز پیامبر ما داشت. امامی که مقامی خاص دارد و صرفا حاکم سیاسی نیست. اانسان میتواند یک رابطه ولایی برقرار کند و این رابطه اصل ذات انسان را رقم بزند.
شما کی صدایتان را بلند میکنید؟ وقتی که میخواهید حرف خود را به کرسی بنشانید و کی صدایتان را پایین میآورید؟ وقتی که حرف طرف مقابل به کرسی نشستهاست. اگر مردم در قبال ولی خدا صدایشان را بالا ببرند یعنی که من مهم هستم و شمای پیامبر مهم نیستی و اگر همیشه صدایشان را پایین بیاورند یعنی اینکه ای فرستاده خدا، تو مهمی و من مهم نیستم و من تابع تو هستم و اگر بیرون بایستد و داد بزند یعنی پیامبر را صرفا یک آدم عادی حساب کردهاست.
این حدیث زیر به مراتب تکرار شدهاست از خود پیامبر، از حضرت علی و ... و این حدیث آورده شده از خود پیامبر است:
«إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ.-بصائر الدرجات في فضائل آل محمد علیهم السلام , جلد۱، صفحه۲۰-»
«حديث آل محمّد صعب مستصعب است؛ جز فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل يا بنده اى كه خدا دلش را به ايمان آزموده، به آن ايمان نياورد.»
پیامبر میفرمایند حکایت خاندان ما خیلی صعب است؛ در ادبیات عرب صعب به اسبی میگویند که سوار شدن بر آن خیلی سخت باشد و مستصعب به اسبی میگویند که نمیگذارد سوارش شوی، پیامبر میفرماید حدیث ما صعب مستصعب است و حدیث یعنی مطالب ما؛ حقیقت ما یعنی آن چیزی که به ما مربوط است کسی به آن ایمان نمیآورد مگر چه کسی؟ فرشتگان مقرب یا نبی مرسل یا بندهای که خداوند قلب او را امتحان کردهاست.
در طرف دیگر تقیه یکی از معارف شیعه است که به شدت مهم است؛ امام حسین(ع) در صحبتی میخواهند تقیه را توضیح بدهند، میفرمایند:«میدانی تقیه یعنی چه؟ یعنی انسان را به مقام بالا میبرند، تا آنجا که انچیزی که سلمان متوجه میشود را نمیتواند به ابوذر بگوید چون اگر ابوذر آن را بفهمد اورا میکشد!» درحالی که خود پیامبر بین این دو نفر برادری برقرار کردهاست ولی این سلمان در برابر ابوذر اینقدر تقیه میکند که در روایات میگویند سلمان پله ده ایمان و ابوذر پله نه ایمان است.
این امتحان را فقط از فرشتهای گرفتهاند که مقرب است و از نبی گرفتهاند که مرسل است و از بندهای گرفتهاند که مومن است و هنوز امتحانش را پس ندادهاست و مومنی که این امتحان را پس دادهباشد، میتواند آن حدیث را تحمل کند یعنی آن ولایت یک امتحانی در وجودش دارد که از ما هنوز آن را نگرفتهاند و معلوم نیست چند نفر از ما موفق و چند نفر رد میشویم و با این اوصاف خداوند از حضرت زهرا(س) کی و چگونه امتحان را گرفتهاند؟
«يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ»
یعنی قبل از اینکه تو را بیافریند تورا آزمودند! یعنی قبل از اینکه ما در دنیا آفریده شویم یک امتحانی از ما گرفتند (سوره اعراف آیه 172) که به آن میثاق الست میگویند و از یک عده میثاق غلیظ گرفتند (سوره احزاب آیه 7) (طبق گفته حاج آقا عابدینی در حدیث داریم که این میثاق غلیظ یعنی ولایت تا امام زمان) و این میثاق غلیظ را پیامبران اولوالعزم دادند.
در امتحان از لفظ موفق شدن استفاده میشود ولی برای حضرت زهرا(س) داریم:
«فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً»
به جای موفقه، کلمه صابره استفاده میشود، یعنی حقیقت موفقیت در امتحان صبر است .
«وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ»
امام باقر(ع) در ادامه دعا میفرمایند:«که ما خیال میکنیم و دلمان میخواهد که ولی تو باشیم، تصدیق میکنیم که هرچه پیامبر و وصی ایشان آورد و روی آن صبر میکنم و روی چیزی که برایت سخت است صبر میکنی.»
«فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ»
یعنی در دعا می گوییم:«ما از تو، یا حضرت زهرا(س) میخواهیم که اگر ما واقعا تو را تصدیق کردیم، تو هم به ما بشارت بده که با ولایت تو ما پاک شدیم.»
در بین چهارده معصوم، سیزده نفرشان که پیامبر و امام هستند که اثبات میکنیم که معصوم هستند ولی چهاردهمی آنها یعنی حضرت زهرا(س) را چطور قبول و اثبات میکنیم؟ چون سیزده نفر دیگر بر این امر اصرار داشتند و عصمت حضرت زهرا(س) را برای این قائلیم و چرا باید عصمت داشته باشند؟ سیزده امام داریم پس یک ماموم معصوم هم نیاز داریم! حضرت علی(ع) وظیفه اش سکوت است ولی وظیفه ماموم در این میان سکوت نبود و ماموم باید تمام جانش را فدای ولایت میکرد.
برای این است که حضرت زهرا(ُ) کلید ولایت است که در تاریکترین لحظه تاریخ چراخی روشن کردهاست. هر کسی چه شیعه و چه سنی برود با هر منبعی تحقیق کند باید تصمیم خودش را بگیرد که ولایت را قبول میکند یا نه.