بسم الله الرحمن الرحیم
شب نهم محرمالحرام ۱۴۴۵ / ۴ مرداد ۱۴۰۲ / حجتالاسلام قاسمیان
در ماجرای هتاکی به قرآن دلهای همهی ما جریحهدار شد. اما این قضایا را اگر بدهید دست قرآن میگوید بسیار اتفاق خوبی افتاده. این صفآرایی که کردند اتفاق خوبی است. این اتفاق اتفاقی قدیمیایه که در قرآن هست. «وَقَالَ الَّذِینَ کفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَٰذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکمْ تَغْلِبُونَ» از آن موقع این بحث بوده، که اگر این کتاب را بشنوند بهش روی میآورند، کار جنجالی بکنید که قرآن به گوش نرسد، بلکه بتوانید غلبه پیدا کنید. اتفاقا از باب «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّـهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّـهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» اتفاقا خدا میخواهد از رهگذر این داستانها این نور را کامل کند.
یک قاعده و سنتی دارد خداوند، که اگر بخواهند در جنگهای رسانهای وارد شوند و با حق مطلق جنگ رسانهای کنند، این باعث میشود که خودشان در چنبرهی رسانهی خودشان بیفتند.
یک نمونه داستان حضرت ابراهیم(ع) است. آنجایی که دارد «قَالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ»، فقط حرف نمرود نبود. «قَالُوا». سوزاندن ابراهیم(ع) را گفتمان کردند. طوری کار رسانهای روی سوزاندن ابراهیم(ع) کردند که به مدت سهچهار ماه مردم داشتند هیزم جمع میکردند. حتی پدر به پسر وصیت میکرد که اگر من در این چند ماه مردم بخشی از اموالم برای تهیهی هیزم باشد. وقتی این هیزمها بعد از این مدت جمع شد اینقدر بزرگ شد که نمیدانستند چطور او را بیندازند در آتش.
ما چه کردیم؟ «قَالُوا»، «قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ». ما هم گفتیم که آتش بر او سرد و سلامت بشود. چنان با این اتفاق بعد رسانهای حضرت ابراهیم(ع) تقویت شد، که در آن محاجه با نمرود که گفت خدای من خورشید را از مشرق میآورد، تو بگو از مغرب بیاورد.
«قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ»
اگر شما خدای نکرده جای نمرود بودید چه میگفتید؟ میگفتید به خدای خودت بگو از مغرب بیاره ببینم. ولی اینقدر این داستان آتش رسانهای شد، برخی از مفسرین میگویند برای همین این را نگفت؛ گفت اگر بگویم از مغرب بیاورد یکهو میبینی میاره! دستش بسته شد.
در داستان فرعون و حضرت موسی(ع) و سحره، اینها گفتند قرار بگذاریم. حضرت موسی(ع) یک قرار وحشتناکی با اینها گذاشت. توی پستو و کوچهپسکوچهها نه، توی استادیوم صدهزار نفره. «قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» یک زمان و مکانی که همه باشند. همه و همه آمدند که موسی منکوب شود، و شد آنچه که شد. سحره سجده کردند، و ماجرای رسانهای کلا معکوس شد.
لذا اصلا نگران نباشید. اینها اتفاقات خوبی است که دارد دومینووار میافتد.
مستند «تغییر مأموریت» را بروید ببینید. خیلی لازمه برای شما جوانها به خصوص. مربوط به جهاد خودکفایی ارتش است. داستان حضرت آقا هست در این مستند که من رفتم نیروی هوایی و به من گفتند که ما بیشتر از ۱۷ روز دیگر نمیتوانیم ادامه بدهیم. توان هوایی که برایمان مانده همینقدر است. رفتم خدمت امام(ره) گفتم متخصصین ما اینطور میگویند که ۱۷ روز بیشتر توان رزم نداریم. امام(ره) گفتند این حرفها چیه؟ بروید بجنگید. آقا اینجا میفرمایند که از شما چه پنهان، آنجا خود من هم دلم خالی شد.
سنتهای خدا واقعا اینجوریه. اگر میخواهیم با عقلهای گنجشکیمان بفهمیم، عمرا نمیفهمیم. به خاطر همین من میگویم سعی نکنید این سنتها را عقلایی توضیح بدهید؛ عقلایی نیست. چرا هی سعی میکنید توضیحش بدهید که عقلایی جلوه کند؟ آقا این عقل شما دوبعدی است، آن سنتها سهبعدی است. دیمانسیونشان فرق میکند. شما هر چقدر سطح روی هم بگذارید که حجم نمیشود.
سورهی احزاب. «إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا» آنها لشگر آوردند، من با باد آمدم. یک جنودی آوردم که نمیشود دید. بالاخره اینها یا داستان است، باید بخوانیم بگوییم چقدر جالب! یا اینکه بالاخره واقعیت همینهاست.
آقا میگویند با خودم گفتم ضمیر امام(ره) ضمیر روشنی است. بیحساب چیزی نمیگویند. رفتم دنبال بحث خودکفایی در قطعات هواپیما. اعتماد کردند به یکعده همافر ۲۸ ساله، از آنجا خودکفایی هوایی ما بیرون میآید. و اصلا ورق جنگ را بر میگرداند.
این پیامهایی که برای هم فوروارد میکنید، هی توی دل همدیگر را خالی میکنید، آقا این پیامها را فوروارد نکن. اینها را نگو. این حرفها را نزن.
ماجرای سورهی نور ماجرایی شبیه ماجرای پارسال خودمان است، با یک تفاوتی. آنجا گفتگو میکند از یکعدهای که «يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا» دوست دارند فحشا گسترش پیدا بکند. بعد خطابش را میگیرد به بچهمذهبیها. که چرا این حرفها را پخش میکنی؟؟
همین قضایایی که پارسال اتفاق افتاد را بدهی به قرآن، میگوید بسیار اتفاق خوبی افتاد. «لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم ۖ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ» خیلی اتفاق خوبی بود. قرار بود قورباغهوار در ۱۰ ساله پخته شویم، ما را به هوش آورد. طراحیها را متوجه شدیم.
در جنگ احزاب شما ببینید. آنجایی که جنگ مغلوبه شد، یک جنگ نرم را شروع کردند و آن جنگ نرم حجاب بود. چرا آیهی حجاب بعد از ماجرای احزاب آمده به خاطر همین است. «قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ» پیغمبر به زنها بگو چادرهایشان را محکمتر بگیرند. آن آیهی شدید مربوط به منافقین بعد از همین آیه است. «لَّئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا» اگر منافقین دست برندارند... چون منافقین دارند طراحی میکنند. بحث دختر دبیرستانیه نیست، بحث طراحی است. اینکه آقا میگویند حرام سیاسی است همینه، به مردم حالی کنید دارند طراحی میکنند، بحث این نیست که دو تا تار مویش را میخواهد بگذارد بیرون یا نمیخواهد. و بعد ادامهاش هم بدترین نوع برخورد با منافقین در همین بحث حجاب است؛ نه با دختر دبیرستانیه، با آن کسی که دارد طراحی و تدارک میکند. مهم این است که متوجه شویم، که یک جنگ ترکیبی تمدنی با ما دارد میشود.
هر چقدر ما مستقیمتر سنتهای الهی را تحویل بگیریم، خدا امدادهایی برای ما میآورد که اصلا فوق توقع ماست. ما مشکلمان این است با قرآن تکلیفمان را روشن نکردهایم. با بعضی مسئولین هم که صحبت میکنیم بعضیهاشان تصریح میکنند، که با قرآن که نمیشود زندگی کرد!...
إنشاالله که در صراط مستقیم حرکت کنیم و این پرچم را به دست صاحبش حضرت مهدی(عج) برسانیم.