ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

خلاصه سخنرانی هیأت هفتگی / «إنَّکَ کادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلاقیه...»

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه سخنرانی هیأت هفتگی / ۴ مهر ۱۴۰۲ / حجت‌الاسلام صالحی (جلسه اول)

یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ ﴿٦﴾

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرمایند خداوند در قرآن دو روش کلی در بیان محتوا دارد؛ یکی بیان هدایت در ضمن ساختار هدایتی خاص در سوره‌هاست. سوره یک قالب ویژه است برای بیان یک مأموریت هدایتی خاص. ابتدا و انتهای یک سوره همه دارند یک ساختار هدایتی خاصی را ایجاد می‌کنند برای رساندن مخاطب به آن هدایت. روش دوم قالب آیات است. آیات یک سوره هم به صورت مستقل یک بیان هدایتی ویژه دارند هم در ساختار سوره یک هدایتی را در راستای هدف سوره دنبال می‌کنند.

سوره‌ی انشقاق یک ساختار هدایتی خاص دارد. از ابتدا تا انتهای سوره با آیاتش یک هدفی را دنبال می‌کند؛ بعضی آیات مقدمه‌اند و بعضی آیات نقاط کانونی‌اند که مقدمات برای رسیدن به این نقاط است:

سیاق اول، حرکت گریزناپذیر انسان به‌سوی پروردگار

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّ‌حْمٰنِ الرَّ‌حِيم، إِذَا السَّمَاءُ انشَقَّتْ» آن گاه که آسمان می‌شکافد. «وَ أَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَ حُقَّتْ» که آسمان در این تحولش دارد فرمانبرداری از پروردگارش می‌کند، و همین شایسته است.

«وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ» و همه‌ی پستی و بلندی‌های زمین صاف می‌شود، «وَ أَلْقَتْ مَا فِیهَا وَ تَخَلَّتْ» و هر چه در درون دارد بیرون می‌ریزد، «وَ أَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَ حُقَّتْ» و در این امر دارد از پروردگارش اطاعت می‌کند و همین شایسته است.

حالا خدای سبحان رو به مخاطب اصلی‌اش می‌کند، «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا» تو در تلاش و حرکتی سخت به سوی پروردگارت هستی، «فَمُلَاقِیهِ» و پروردگارت را ملاقات می‌کنی.

این حرکت گریزناپذیر است، همان‌طور که زمین و آسمان به سوی امر پروردگار حرکت می‌کنند، تو نیز در چنین حرکتی به سوی پروردگارت هستی. در این مسیر نوع توجه و حرکت تو به سوی این ملاقات، دو نوع ملاقات را برای تو رقم می‌زند؛

«فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ» آن کسی که کتاب اعمالش به دست راستش داده شود، «فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا» او حساب آسانی خواهد داشت. «وَیَنقَلِبُ إِلَىٰ أَهْلِهِ مَسْرُورًا» و با خوشی و شادمانی وارد می‌شود و اهلش را ملاقات می‌کند.

«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ» و اما کسی کتاب اعمالش از پشت سر به او داده شود، «فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُورًا وَ یَصْلَىٰ سَعِیرًا» با داد و فریاد به سمت آتش جهنم می‌رود. «إِنَّهُ کَانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورًا» این قبلا در دنیا بود که با اهلش خوشی داشت، «إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ» و به ملاقات امروزش باور نداشت، «بَلَىٰ إِنَّ رَبَّهُ کَانَ بِهِ بَصِیرًا» و خدا به وضعیت او بینا بود.

تا اینجا سیاق و دسته‌ی اول مجموعه‌ی آیات سوره است. نقطه‌ی تمرکز این سیاق کجا بود؟ آیه ۶ که گفت «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ» آیات قبل مقدمه‌ای بود برای بیان این ملاقات. آیات بعد هم می‌گفت که این ملاقات چه صورت‌هایی دارد.

سیاق دوم، حرکت مرحله‌به‌مرحله

در دسته‌ی دوم و سیاق دوم آیات، خدای سبحان درباره‌ی این حرکت قطعی به سمت ملاقات خدا بیان می‌کند که این حرکت مرحله‌به‌مرحله است.

از آیه ۱۶ به بعد خداوند قسم‌هایی یاد می‌کند. دقت کنید به چه‌چیز‌هایی قسم می‌خورد؟ «فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ، وَ اللَّیْلِ وَ مَا وَسَقَ، وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ» ما وقتی قسم می‌خوریم به چیز‌هایی قسم می‌خوریم که یک ارزش قدسی و ارزش والایی دارند. خداوند به چه چیزی قسم می‌خورد؟ چیز‌هایی که خدا به آنها قسم یاد می‌کند به‌خاطر نسبتی که با خدا دارند و آیه‌ای از خدا که هستند ارزش خاصی پیدا می‌کنند.

«فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ» قسم می‌خورد به شفق. شفق قبل از غروب آفتاب است، سرخی‌ای که آسمان پیدا می‌کند هنگام غروب نامش شفق است. شفق حرکت از روز به سمت شب است. «وَ اللَّیْلِ وَ مَا وَسَقَ» بعد به شب؛ در ادامه‌ی حرکت قبل هوا تاریک و تاریک‌تر می‌شود تا تاریکی کامل آسمان را فرامی‌گیرد. خدا به این حرکت به سمت تاریکی کامل قسم می‌خورد. «وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ» آیه‌ی عکس آیات قبل حرکت به سمت روشنایی است؛ به ماه اشاره می‌کند، هنگامی که رو به کامل‌شدن می‌رود.

این سه قسم را خدا یاد می‌کند تا چه بگوید؟ می‌رسیم به نقطه‌ی کانونی سیاق دوم؛ «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ» قطعا شما پیوسته در حال دگرگونی هستید. از مرحله و طبقه‌ای به مرحله و طبقه‌ی دیگر منتقل می‌شوید. در این حرکت به سوی پروردگار عالم. این قسم‌ها مَثَل حرکت انسان‌هاست. دو قسم اول مثل حرکت کافران به سمت تاریکی، و قسم سوم مثل حرکت مؤمنان به سوی روشنایی‌ست.

«فَمَا لَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ» پس چرا ایمان نمی‌آورند؟ «وَ إِذَا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لَا یَسْجُدُونَ» چرا وقتی این آیات بر ایشان خوانده می‌شود سجده نمی‌کنند و به اطاعت روی نمی‌آورند؟ چرا؟ «بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُکَذِّبُونَ» نه چون نمی‌دانند، می‌دانند و پیام‌های قرآن را می‌شنوند، اما نمی‌خواهند بپذیرند و تسلیمش بشوند. به‌جای تصدیق، تکذیبش می‌کنند. «وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا یُوعُونَ» خدا به آنچه در دل‌هایشان پنهان می‌کنند آگاه است. «فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» آنها را بشارت به عذاب دردناک بده. «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ» جز کسانی که به ایمان و عمل صالح روی می‌آورند که برایشان اجر بی‌پایان است.

دو بال حرکت

خب متوجه شدیم که یک حرکت گریزناپذیر و قطعی و مرحله‌به‌مرحله به سوی پروردگار عالم داریم. حالا در این مسیر حرکت چه باید بکنیم؟ خدای سبحان در آیات مختلفی مبانی این حرکت را بیان کرده. من امروز به یکی از این آیات که علامه‌ی طباطبایی هم می‌فرمایند این آیه از قله‌های آیات قرآن است، اشاره می‌کنم.

خدای سبحان در آیه‌ی ۱۰ سوره‌ی فاطر چنین می‌فرماید: «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا» همه‌ی عزت پیش خداست. همه قدرت مال خداست. انسان عاشق قدرت است، چون قدرت یک کمال است و انسان هر کمالی را دوست دارد؛ بی‌نهایتش را هم دوست دارد و راضی به کمش هم نیست. امام خمینی(ره) گفت این کارتر دنبال قدرت است، کل زمین را هم بگیرد راضی نمی‌شود باز می‌خواهد برود مریخ را هم بگیرد! چرا؟ چون انسان فطرتا قدرت‌طلب است. اما دنیا جوابش نیست. دنیا قدرت بی‌نهایت نیست. خدا در قرآن می‌گوید قدرت بی‌نهایت می‌خواهی منم، پیش من است قدرت بی‌نهایت.

می‌فرماید همه‌ی عزت پیش خداست، و بعد عبارت بعدی، خوب دقت کنید، خیلی عبارت بلندی است؛ می‌فرماید «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» به سوی او صعود می‌کند کلام پاک، «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» عمل صالح این کلمه‌ی طیب را رفعت می‌دهد و بالا می‌برد.

یک صعود گفته شد و یک رفعت. فرق این صعود و رفعت چیست؟ «کلمه‌ی طیب» از سنخ علم است، نه علمی که صرفا مفهوم باشد، علمی که در جان انسان نشسته، شناختی که تبدیل به باور شده. کلمه‌ی طیب می‌شود عقیده‌ی خوب و پاک، باور توحیدی. می‌گوید چیزی که انسان را به سمت خدا صعود می‌دهد اون باوره‌ست. عمل صالح چکار می‌کند؟ «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» آن باور را رفعت می‌دهد. ولی باز هم چه‌چیزی به خدا می‌رسد؟ اون باوره. عمل دارد این باور را بالا می‌برد.

ما از کوه که می‌خواهیم بالا برویم حرکت‌مان دو جنبه دارد؛ اولا قدم ما به سمت قله باید صعود کند و بالا برود، همزمان با این صعود باید از مرتبه‌ی پایین‌تر بکَنَد. یک پیوستن است و یک گسستن. یک اتصال است به جایی که بالاتر و عالی‌تر است و یک انقطاع است از جایی که پایین‌تر و پست‌تر است. در همان حالی که داری انقطاع پیدا می‌کنی، با همان حرکت داری اتصال به نقطه‌ی بالاتر را هم پیدا می‌کنی.

این انقطاع را در این آیه ازش تعبیر می‌کند به یَرْفَعُهُ؛ کندن از آن مرحله‌ی پایینی، از آن پستی‌ها. وصل‌شدن به مرحله‌ی بالاتره می‌شود یَصْعَدُ. پس در این حرکت سلوکی یک وصل‌کردن داریم و یک ‌قطع‌کردن. هر یک از این دو نباشد حرکت محقق نمی‌شود. آنی که ما را وصل می‌کند به مرحله‌ی بالاتر، علم و باور است. آنی که ما را می‌کَند چیه؟ عمل است. پس این علم و عمل دو بالی هستند که انسان با اینها باید به سمت ملاقات با خدا برود. شما مطابق آن علمی که داری عمل که می‌کنی، آن عمل این علم را ترفیع می‌دهد و یک علم بالاتر پیدا می‌کنی. إتقوا الله، یُعلِّمُکم الله؛ شما عمل صالح انجام می‌دهی، یکهو می‌بینی لطافت‌ات، شناخت‌ات، تیز‌بینی‌ات افزایش پیدا می‌کند. هر مرحله از علم دعوت می‌کند به یک عملی، العلم یَهتِفُ بالعمل، دعوت می‌کند به یک عمل، آن را اگر عمل کرد، این علم ترفیع پیدا می‌کند. این دو، دو بال توأمان است در زندگی انسان و حرکت او.

سخنرانیهیات الزهرا سدانشگاه شریفهیات هفتگیحجت الاسلام صالحی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید