بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه سخنرانی هیأت هفتگی / ۱۶ آبان ۱۴۰۲ / حجتالاسلام طباخیان (جلسه دوم)
سال ۴۱ هجری مصادف میشود با یک تحول عجیب سیاسی-اجتماعی؛ صلح امام مجتبی(ع) با معاویةبنابیسفیان. امروز مکاتب مختلف اهل سنت وقتی خلفای جهان اسلام را برمیشمارند، پس از امیرالمؤمنین(ع) امام حسن(ع) را نام میبرند و پس از او معاویه را و پس از آن را دوران پایان خلافت و آغاز سلطنت میشمارند. لذا معاویه شد خلیفهی ششم، و پس از این صلح بود که خلیفه شمرده شد.
ما به دنبال این بودیم که ببینیم چطور شد که بعد از دوران حکومت حضرت امیر(ع)، امام مجتبی(ع) کار را به معاویه واگذار کردند؟ مگر دولت علوی پیشینهای از اقتدار، عدل، امنیت، ... نداشت؟ تصور عمومی ما از دولت امیرالمؤمنین(ع) یک دولت عاری از نقص است؛ این تصور نسبت به شخص حضرت امیر(ع) صحیح است؛ اما دولت ماحصل فرد نیست، دولت یک مجموعه است و به همین خاطر باید همهی طرفین درگیر در آن را با هم ببینیم.
امروز قدری شرایط روزهای پایانی حکومت امیرالمؤمنین(ع) را توضیح میدهیم، تا ببینیم حکومت در چه شرایطی به حسنبنعلی(ع) واگذار شده.
ما وقتی به رجوع میکنیم به تاریخ، میبینیم دولت امیرالمؤمنین(ع) در سال پایانی دچار بحرانهایی است؛ هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) به شهادت میرسند، مرزهای جغرافیایی حاکمیت علوی بهشدت محدود شده؛ حکومت مرز از دست داده، و بهطور جدی هم مرز از دست داده؛ هنگامی که حضرت(ع) به حکومت میرسند منطقهی وسیعی را در اختیار دارند.
اما هنگامی که حضرت امیر(ع) به شهادت میرسند، حکومت یمن را تحت نفوذ ندارند، یمن سقوط کرده.
بخش عمدهای از شمال عراق دیگر تحت حکمرانی ایشان نیست.در سال ۳۹ دشمن به «انبار» حمله میکند؛ انباری تا مرکز حکومت حدود ۲۷۰ کیلومتر فاصله دارد. یعنی دشمن توانسته به عمق مرزها دسترسی پیدا کند.
شامات سقوط کرده؛ تمام منطقهی وسیع شامات.
بدتر از همه مصر سقوط کرده؛ مصر گذرگاه جهان عربی به منطقهی شامات است. منطقهی استراتژیکی است و از لحاظ اقتصادی هم اهمیت فوقالعادهای دارد. امیرالمؤمنین(ع) برای حفظ مصر تلاش مضاعفی انجام دادند. مالک اشتر را در آن شرایط سخت فرستادند به مصر تا شاید بتواند مصر را حفظ کند، اما دشمن در مسیر او را به نیرنگ مسموم کرد و به شهادت رساند.
بدترین اتفاقی که رخ داد، در ذیالحجهی سال ۳۹ حج با دو پرچم برگزار شد. حج برای مسلمانان موضوعیت دارد و اهمیت دارد که حج تحت لوای چه کسی انجام بگیرد. معاویه لشگری را به مکه فرستاد و گفت یا امسال حج برگزار نشود یا تحت لوای من انجام بگیرد. والی مکه در مقابل لشگر معاویه وا داد! اول که میخواست فرار کند. نهایتا ماند اما با لشگر معاویه مصالحه کرد و حج با دو پرچم برگزار شد؛ به این صورت پرچم معاویه در مراسم حج هم بالا رفت.
نکتهی بعدی، عموم نخبگان مدافع علی(ع) به شهادت رسیدهاند. وقتی در جامعه تعدادی از نخبگان به شهادت میرسند، تا جایگزینی نفراتی در تراز آنها در اجتماع مدتی طول میکشد و این فاصله میتواند خلأ سیاسی ایجاد کند.
معاویه در جنگ صفین بالای منبر میرود و میگوید علی دو بازوی توانمند داشت، هر دو را من بریدم؛ هاشم مرقال (فرماندهی مهم حضرت) و عمار. حضرت(ع) در سال ۴۰ تعداد زیادی از فرماندهان مهمشان را از دست دادهاند. کسانی که در این برهه ماندهاند توانایی آنها را ندارند.
مالک اشتر نخعی در صفین موفق میشود لشگر ۹۵ هزار نفری یا ۸۵ هزار نفری را سامان بدهد برای جنگ. عدیبنحاتم در این زمان وقتی به حضرت(ع) اعلام میکند که قبیلهی من آمادهی جنگ هستند، تعدادی که میگوید ۲ هزار نفر است. ظرفیت نخبگان اینگونه تنزل پیدا کرده.
چطور میشود حاکمیتی که در رأس آن معصوم نشسته دچار چنین بحرانی شود؟ جلسهی آینده در اینباره صحبت خواهیم کرد...