بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه سخنرانی هیأت هفتگی / ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ / حجتالاسلام احمدی
إنَّ الوُصول إلی اللهِ عزّوجلّ، سفرٌ لا یُدرَکُ إلّا بإمتِطاءِ اللَّیل
عبارت وصول الی الله، رسیدن به خدا، ما این را تقریبا جای دیگری نداریم. ادبیات قرب، تقرب، نزدیکشدن، صیرورت را چرا، داریم. اما خدا مگر دور است از ما؟ ما داریم که «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» از رگ گردن خدا به ما نزدیکتر است. یا حتی بیشتر؛ «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» بین انسان و قلبش، بین انسان و خود انسان خدا حائل است.
پس خدا نزدیک است. اما ما چی؟ ما گاهی دور میشویم از خدا. ما نیاز داریم به خدا نزدیک بشویم، اما خدا به ما نزدیک هست. این را موقع نماز هم داریم. میگویند موقع نماز در پیشگاه خداوند هستی؛ مگر بقیه مواقع در پیشگاه خدا نیستیم؟ چرا، اما این انگار یک قرار ملاقات خصوصی است. به خاطر همین هم میگویند همهچیز را بینداز پشت سرت.
آقا امام حسن عسکری(ع) این سفر را اینگونه توصیف میکنند: «سفرٌ لا یُدرَکُ إلّا بإمتطاءِ اللَّیل» کسی نمیتواند این سفر را درک کند، به این سفر برسد، مگر با یک مرکب خاصی؛ با مرکب شب.
ترتیب نزول سورههای قرآن یک اهمیت ویژهای دارد. به ما نشان میدهد سیرهی تربیتی رسولالله(ص) را برای جامعه؛ خدا با وحیاش داشت جامعهی رسولالله را به یک سمتی میبرد. علامه طباطبایی میفرمایند ترتیب نزول را ما با روایاتی که رسیده به این راحتی نمیتوانیم پیدا کنیم. اما چند سورهی اول تقریبا اتفاق نظر هست. سومین یا چهارمین سورهای که نازل شد بر پیامبر(ص) همین سورهی مزّمل است که تلاوت شد.
«یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا» ای جامهبهخودپیچیده، شب را زندهبدار، بهپاخیز، جز کمیاش را. چقدر؟ «نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا أَوْ زِدْ عَلَیْهِ» نصفش را یا کمی کمتر یا کمی بیشتر. «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» و قرآن بخوان، ترتیل کن یعنی طوری شمرده بخوان که فهم کنی و در جانت بنشیند. چرا این کار را باید بکند پیغمبر؟ «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا» ما میخواهیم یک قول ثقیلی را به تو القا کنیم. «إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا وَ أَقْوَمُ قِیلًا» اگر میخواهی آمادهی دریافت این قول سنگین باشی باید از ظرف شب و ظرفیت شب استفاده کنی. شب یک زمان خاصی است که سخن در آن محکمتر و قویتر است. «إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا» تو در روز سبح طویلی داری؛ در روز باید بدوی و تلاش فراوان بکنی، اگر میخواهی این توان را داشته باشی باید شب را بهکار بگیری.
تازه رسولالله اینطور نبودند که بخوابند و آخر شب بیدار بشوند؛ شب میخوابیدند، پا میشدند دو رکعت نماز میخواندند، دوباره میخوابیدند. دوباره پا میشدند دو رکعت دیگه. دوباره میخوابیدند دوباره دو رکعت دیگه... خواب رو بیچاره میکردند!
پیغمبر به این دستور عمل کرد. آیهی آخر سوره میگوید پیغمبر! خدا میداند که تو نزدیک به دو سوم شب را زنده میداری. یک طایفهای از افراد دورت هم این کار را میکنند.
اگر میخواهی کمنیاری در روز، باید شارژ بشی. دیدی میخوای بری سفر گوشی رو شارژ میکنی، پاوربانک رو آماده میذاری؟ خدا رحمت کند آیتالله ناصری را. میگفتند اگر یکیتان ساعت دوی نصفشب پرواز داشته باشد، ممکن است خواب بماند؟ پا میشی. ساعت یک اونجایی! یه خواب کوچکی میکنی اما خودت را میرسانی. ردخور نداره. چرا؟ چون میدانی اگر نرسی به هواپیما دیگه رفته، از دستش دادی!
ما اگر این وزنه را نزنیم به جایی نمیرسیم. اگر معاد را که ملاقات با پروردگار است قرار است درک کنیم، باید عادت بدهیم خود را با این ملاقات. نماز شب ملاقات خصوصی با خداست.
یکی از قدیمیهای اصفهان میگفت توی لشگر چهارده یه پیرمردی بود کارش این بود، هیچ کار دیگری نداشت داخل لشگر چهارده، دو ساعت مونده به اذان صبح بلند میشد حاجحسین خرازی و این فرماندههای لشگر را بیدار میکرد. کارش فقط همین بود. آیا اگر این پیرمرد نبود، حاجحسین خرازی حاجحسین خرازی میشد؟
حاجاحمدآقا نقل میکرد امام(ره) سالهای آخر که شبزندهداری میکردند یکجوری اشک میریختند که با حوله اشکشان را خشک میکردند. مردان خدا اینجوریاند.
باید یاد بگیریم. از فرصتهایی مثل زیارتها، اردوها، ... باید یاد بگیریم و خودمان را عادت بدهیم. لذتش را بچشیم، و بعد توی زندگیمان دائم بیاریم.
الان به شما بگویند دیدار با آقا دارید، چیکار میکنید؟ این ملاقات خاص با خود خداست؛ هر شب کارت دعوتش را دادهاند...