ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

خلاصه سخنرانی ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ هیات هفتگی

درباره‌ی امام صادق(ع) دو نگاه افراطی و تفریطی وجود دارد، و یک نگاه خود امام صادق(ع)، که ایشان دنبالش بودند.

درباره‌ انقلاب خودمان هم باید بفهمیم که ما برای چه انقلاب کردیم، دنبال چه بودیم؟

دیدگاه فضای افراطی درباره‌ی امام صادق(ع)

فضای افراطی آن عده‌ای بودند که می‌آمدند نزد امام(ع) دائم غر می‌زدند و گلایه می‌کردند، که چرا قیام نمی‌کنید؟ آقا شما صدهزار شیعه داری که برای تو شمشیر می‌زنند. چرا نشسته‌ای؟ ماجرای تنور برای همین قضیه است. وقتی آن شیعه‌ی تنوری آمد و رفت داخل تنور نشست، حضرت(ع) از آن شخص پرسیدند چندتا از اینها در سپاهت داری؟ گفت لا واحدٌ والله، یک دانه هم ندارم. فرمودند ما خودمان به زمانه آگاه‌تریم...

در میان افراطیون کسانی بودند که شیعیان عالی امام(ع) بودند. حضرت(ع) اگر پنج‌تا شیعه داشته باشند، یکی‌شان سدیر صیرفی است. شیعه‌ی درجه‌یک ایشان است.

روزی بر امام صادق(ع) وارد می‌شود و می‌گوید به خدا قسم وقت نشستن نیست. می‌پرسند از کجا این حرف را می‌زنی؟ می‌گوید از کثرت محبین و یاران و شیعیان شما؛ اگر علی(ع) نصف شما شیعه داشتند آن اتفاقات برایشان نمی‌افتاد. فرمودند فکر می‌کنی چند نفر هستند؟ می‌گوید صدهزار، نه دویست‌هزار، حتی بیشتر! امام(ع) او را می‌برند بیرون و به گله‌ی گوسفندی اشاره می‌کنند و می‌فرمایند اگر به این تعداد یار داشتم، قیام می‌کردم. می‌گوید وقتی امام(ع) این را گفتند، من تعداد گوسفندان را شمردم. ۱۷ تا بود.

زید‌بن‌علی عموی امام صادق(ع) است. بر ایشان وارد می‌شود. بحثی ایجاد می‌شود و بحث بالا می‌گیرد. زید می‌گوید یا دستت را جلو بیاور تا با تو بیعت کنم و یاری‌ات کنم، یا دستم را جلو می‌آورم با من بیعت کن و یاری‌ام کن. چرا نشسته‌ای و جهاد نمی‌کنی؟

ما در زیارت‌هایمان می‌گوییم «أشهد أنک جاهدت فی‌الله حق جهاده» ما معتقدیم امام صادق(ع) بالاترین جهاد را کرده‌است. اما در زمان خود امام(ع)، نزدیکان او این گونه به او می‌گویند.

فردای آن روز زید می‌آید پیش امام(ع) و می‌گوید آقا مرا ببخش. می‌پرسند چرا این حرف را می‌زنی؟ می‌گوید دیشب پیامبر(ص) به خوابم آمد، گفت تو اگر این‌چنین با امام زمانت برخورد کنی، عاقبتت در آتش است. زید توبه کرد و عاقبت‌به‌خیر هم شد. اما چنین صحنه‌ای، چنین فضایی آن زمان برای حضرت(ع) وجود داشت.

زمان امام صادق(ع) زمانی است که حیله‌های عجیبی روی کار می‌آید. شعار بنی‌عباس که با آن بالا آمدند «الرضا من آل محمد(ص)» بود. منصور دوانقی بعد از شهادت امام صادق(ع) بالای مزار ایشان دو ساعت خطبه خواند. شهید مطهری می‌گویند اگر امام رضا(ع) نبودند، ما امروز مأمون را به عنوان یک عالم بزرگ شیعه تقدیس و تعظیم می‌کردیم.

دیدگاه فضای تفریط

فضای تفریط چه بود؟ فضای تفریط را همین امروز هم داریم؛ امام صادق(ع) چه کار می‌کرد؟ کلاس درس داشتند، شاگرد تربیت می‌کردند، کاری با سیاست هم نداشتند. مثل فرزندشان موسی‌بن‌جعفر(ع) هم یک کار‌هایی نکردند که نتیجه‌اش این بشود که در سیاهچال بیندازندش. آمدند علم را گسترش دادند، امام به این می‌گویند! این می‌شود دیدگاه تفریطی.

امام صادق(ع) به دنبال چه کاری بودند؟

اما نگاه مستقیم چیست؟ الان می‌خواهیم این را بررسی کنیم.

امام صادق(ع) یک افقی دارند به عنوان افق مهدویت. حضرت(ع) در دوره‌ خودشان این افق را به شدت در دوره‌ خودشان ترسیم کردند. هر چه دعای عاشقانه نسبت به امام زمان(عج) شما شنیده‌اید از امام صادق(ع) است. یکی‌اش دعای عهد است. با آن مضامین عالی. یا دعای ندبه.

آمدند به امام صادق(ع) گفتند آیا قائم شما متولد شده‌است؟ فرمودند اگر متولد شده بود که من همه‌ی عمرم را خدمت به او می‌کردم!

به نظر من هدف امام صادق(ع) در همان زمان هم خدمت به امام زمان(عج) بود.

انقلاب ائمه(ع)، زمینه‌ساز قیام حضرت حجت(عج)

قیام مخصوص امام زمان(عج) است.

ما هم انقلاب کردیم، اما قیام نکرده‌ایم. قیام مختصات خاصی دارد.

تمام اهل‌بیت حرکت کردند برای انقلاب، انقلابی که منجر به آن قیام شود. اگر این را باور کنیم، نگاهمان به انقلاب تغییر می‌کند. به هدف انقلاب تغییر می‌کند. امام حسین(ع) وقتی انقلاب کردند، گفتند من برای اصلاح امت خروج کردم. انقلاب برای اصلاح است، برای ایجاد رشد در مردم است.

وقتی این رشد اتفاق بیفتد، مردم با پای خودشان حرکت می‌کنند، خودشان به یاری امام‌شان می‌شتابند. تبعیت و نصرت امام(عج) آنگاه با فهم و درک رخ می‌دهد. انقلاب زمینه‌ها را ایجاد می‌کند، موانع را برمی‌دارد، تا انسان‌هایی که خشک‌ شده‌اند خودشان بشکفند.

جملاتی از امام(ره) برایتان بخوانم:

مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطۀ‏‎ ‎‏شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنافداه ـ است که‏‎ ‎‏خداوند بر همۀ مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار‏‎ ‎‏دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از وظیفه ای که بر عهده دارند‏‎ ‎‏منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی تمامی سعی و توان خود را در ادارۀ هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا‏‎ ‎‏نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف‏‎ ‎‏کند.

در این فضاست که رهبر ما چنین حالتی پیدا می‌کند، که خطوط قرمزی ترسیم می‌کند و می‌گوید من از این‌ها کوتاه نمی‌آیم. یکی از اینها استکبارستیزی است. چون اصل برای من این است که زمینه را فراهم کنم، و اگر دست استکبار بیاید روی سر مردم، مردم اسیر می‌شوند.

در حل مشکلات اقتصادی هم مثلا اگر یک سری بگویند که، اگر یک توافق درست با آمریکا بکنیم مشکلات اقتصادی‌مان حل می‌شود، زیر بار نمی‌رود؛ هدف اصلی من این نیست که اقتصاد درست بشود. هدفم این است که زمینه درست بشود. در مسیر درست‌کردن زمینه باید تلاش کنیم اقتصادمان هم درست بشود. اما اصل درست‌شدن زمینه‌ست.

اگر این فهم شود افراط و تفریط‌ها در انقلاب ما هم حل می‌شود.

می‌گوید آقا این چه وضع حجاب است؟ بزنید تا درست بشود برود دیگر!

مگر ما دنبال درست‌شدن هستیم؟ ما دنبال تربیت هستیم؛ ما دنبال رشد افراد هستیم.

رتبه‌ و ارزش انسان‌ها نزد خدا به چیست؟ تقوا؟

سید اسماعیل حمیری شاعر اهل بیت است. اما یک ایرادی دارد؛ اهل شراب است. نگاه اجتماعی‌اش اما درست بود. هیچ‌وقت در حرکت اهل‌بیت بر ایشان خرده نگرفت. سید حمیری توی مسیر بود.

روزی حمیری داشت خمره‌ی شرابی با خودش حمل می‌کرد که امام صادق(ع) او را دید. امام(ع) پرسیدند در خمره‌ات چیست؟ خواست حرمت را حفظ کند، بی‌ادبی نکرد جلوی امام(ع) بگوید شراب است؛ گفت آقاجان شیر است. فرمودند اندکی برایم بریز. وقتی ریخت، دید شیر از خمره سرازیر شد...

فرمودند امام زمانت کیست؟... گفت ... آن کسی که شراب مرا تبدیل به شیر کرد...

در کتب محکم ما آمده این حدیث:

قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً.

حتما و قطعا عذاب می‌کنم، کسانی را که اراده‌شان را دست امام باطل داده‌اند؛ روش‌هایشان، هدف‌هایشان، آرمان‌هایشان را در مسیر جبهه‌ی باطل قرار داده‌اند، برای آن جبهه کار می‌کنند. اگر چه در اعمال فردی‌شان مانند ابرار و متقین باشند. چه بسا نماز اول وقت هم‌ بخواند.

و حتما و قطعا می‌بخشم، کسانی را که پشت سر امام حق، در جبهه‌ی حق محکم ایستاده‌اند. و اگر چه در رفتارشان ظلمی و گناهی باشد.

ببین علمت، ببین تلاشت، به نفع کدام جبهه است.

باید متوجه شویم رتبه‌ی انسان‌ها به چیست؟

«إنّ أکرمکم عند‌الله أتقاکم»، منظور چه تقوایی است؟

اصل تقوا، نگه‌داشتن خود در جبهه‌ی حق است؛ ایستادن پای حرکت جبهه‌ی حق است.

اقتصاد بر مبنای رقابت، اقتصاد بر مبنای رفاقت

در جبهه‌ی حق، توجه خاص به حرمت مؤمنین خیلی مهم است.

حدیث است که، به خدا قسم به خدا ایمان ندارد، کسی که اگر برادر مؤمنش برای حاجتی نزد او آمد بدون خنده (خوش‌رویی) با او برخورد کند؛ ذره‌ای اخم کند، که باز این آمد یک چیزی می‌خواهد.

چون وا نمی‌کنی گرهی خود گره مشو                                        ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست

یک اقتصادی بر مبنای رقابت است، یک اقتصادی بر مبنای رفاقت. فرق هست بین این‌ها.

یک رسمی وجود داشت قبل‌تر، مغازه‌دار‌ها صبح که می‌آمدند، یک چهارپایه دم در مغازه می‌گذاشتند. این یعنی من هنوز دشت نکرده‌ام. بعد هم که دشت می‌کردند می‌گذاشتند داخل. بعد وقتی یک مشتری جدید می‌آمد، نگاه می‌کردند چه کسی چهارپایه‌اش داخل نیست، مشتری را می‌فرستادند پیش او؛ تا او هم دشت کند.

این فرق دارد با این فضای اقتصادی که افراد بگویند بیا اینجا! من ارزان‌تر می‌فروشم.

می‌گویند ای‌بابا! آقا چرا ۲۰ سال است اقتصادی حرف می‌زنند، هر اتفاقی هم می‌افتد دوباره درباره‌ی اقتصاد صحبت می‌کنند، اندکی فرهنگی حرف بزنید!

ما دنبال اقتصاد فرهنگی هستیم. اصلا بدبختی‌های ما به خاطر اقتصاد غربی است، این اقتصاد وحشی و غیرانسانی، که هرچه بی‌رحم‌تر، هرچه فریب‌کار‌تر، هرچه زرنگ‌تر باشی بیشتر سود می‌کنی.

یک چشمه از فعالیت‌های اقتصادی امام صادق(ع) را برایتان بگویم:

یک فردی هست از محبین امام صادق(ع) در ایران، که جزو متمولین ایران هم هست. از ایران می‌رود مدینه و پیش امام صادق(ع) می‌ماند. یک روز می‌گوید آقا من شرمنده می‌شوم همیشه پیش شما می‌مانم، من می‌روم حج، شما این پول را بگیرید یک خانه در نزدیکی خانه‌ی خودتان برایم تهیه کنید. حضرت(ع) می‌گویند تو این پول را بگذار در اختیار من و برو. رفت و اعمال حج را انجام داد و برگشت. وقتی برگشت آمد خدمت حضرت(ع)، گفت آقا خانه را خریدید؟ حضرت(ع) به غلامشان فرمودند یک کاغذ بیاور سند خانه را بنویسم؛ نوشتند برای این دوستم، خانه‌ای را تضمین می‌کنم در بهشت، که یک جانب آن به دست امیرالمؤمنین(ع)، یک جانبش به دست امام حسن(ع) و یک جانبش به دست امام حسین(ع) است. پولی که به من دادی، با آن برای چند نفر محتاج هر کدام خانه‌ی کوچکی را خودم تهیه کردم. هر وقت هم آمدی مدینه، بیا می‌خواهم مهمان خودم باشی. وقتی برگشت ایران، یک نگذشت که از دنیا رفت. در وصیتش نوشته بود که من دست‌خط امام صادق(ع) را دارم، که خانه‌ای در بهشت را برایم تضمین کرده‌اند. ورثه وقتی او را دفن کردند و رفتند، وقتی برگشتند دیدند روی قبرش نوشته شده، والله آنچه آقایم به من گفت را مشاهده کردم...

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفهیات هفتگیسخنرانیحجت‌الاسلام هدایت
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید