حضرت حق در کتاب شریفش فرموده:«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»{غافر، ۵۱} ما رسولانمان و مومنان را دائما یاری میکنیم.
چون ممکن بوده است که در ذهن ما بیاید منظور قیامت و بهشت و اینها است؛ تصریح میکند که «فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ»؛ هم دنیا هم آخرت.
ممکن است بدعتا به ذهن ما این برسد که این یعنی ما دائما پیروزی ظاهری خواهیم داشت. در حالی که قرآن کریم از شکستهای ظاهری پی در پی انبیا و اولیا زیاد دارد و «یقتلون نبیین بغیر الحق»{آل عمران، ۲۱}؛ چاله میکندند و مومنان را در آن آتش میزدند؛ اگر کسی ادبیاتش مشترک نباشد باید بگوید پس این نصرت نیست. در احد پیغمبر اکرم شکست خورد. پایان صفین علیرغم پیروزی نظامی منجر به حکمیت و شکست و افتراق در بین یاران امیرالمومنین شد.
مکرر است اینها. سید الشهدا در کربلا شکست صد در صدی نظامی خورد. اگر قرار بود ظاهر را نگاه کنیم، آن وقت باید در مقابل این آیه دو برخورد داشته باشیم. یا باید بگوییم ادعای دروغ است، کجا لننصر رسلنا؟
پدر جان تو ادبیاتت با آیه یکی نیست. «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا» منظورش قاعدتا اگر از جانب یک حکیم عاقل و عادی هم صادر شده باشد، یک نویسنده که ششصد صفحه است کتاب نوشته است، نمیگویم وحی، اینقدر دیگر حواسپرت نیست که ده تا مورد شکست ظاهری را فراموش کند بعد بفرماید «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا» بلکه مجموعه را داشته نگاه میکرده. این نگاه یزید است در واقع.
امروز که ما داریم نگاه میکنیم دیگر قصه لو رفته است. امروز کسی یزید را پیروز میدان نمیداند. ولی فلسفه قیام سیدالشهدا یکی از کارکردهایش این است که از سال ۵۰ به این طرف یک انقلاب درست کرده. یعنی هزار و سیصد و اندی سال بعد، روی این که قیام اباعبدالله الحسین علیهالسلام حکومت محور است یا نهی از منکر محور است یا برای شهادت است یا برای تعظیم شعائر است یا چیست، دهها نظریه دارد، بحث دارد، کتابهای فراوانی نوشته شده است. متفکران مختلف، آمدند اثرگذار هم بودند. فقط تئوریک نبوده. یک انقلاب هم به پایش شده. لذا یکی از مبانی انقلاب فلسفه قیام سیدالشهداست. لذا اگر نگاه کنید جریانهایی که با انقلاب خیلی خوب نیستند، یا کسانی که نگاه سکولار دارند، یکی از نقاطی که ما را با آن بزنند فلسفه قیلم سیدالشهداست. یک رصدی بکنید ده روز مانده به محرم، کانالهای تلگرامی سکولارها نظریه فرار حسینی را بازنشر میکنند هرسال.
نمونه دیگرش در قیام حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها که ما برایش عزاداریم امروز، یک طرف یک زن بینظیر کنشگر عدالتخواه منجی بشریت است، طرف مقابل اصلا قدرت دفاع از فعلش ندارد و سعی میکند در مرحله اول انکار کند. ببینید یکی از ویژگیهای مکتب اهل بیت این است که شیعیان مکتب اهل بیت نه بدر را انکار میکنند، نه احد را، نه جمل را، نه صفین را، نه نهروان را. همه اینها حتی روزهای شکست روز شکوه و عظمت انسانیت است. روز افتخار است. حرف داریم برای گفتن.
اگر شما حضرت صدیقهی طاهره سلام الله علیها را برای همهی عالم مادر ندانید. مادر نصبی نیست برای همهی عالم ولی شأن مادری دارد. آنجایی هم که یک نوجوانی که از اصحاب بود و خیلی از چیزی خبر نداشت از حضرت پرسید که چرا شما انقدر گریه میکنید، فرمود <اگر حق را به اهلش برگردانده بودند بین دو نفر اختلاف نمیشد، برکات آسمان و زمین نازل میشد، من میبینم که گردن های شما رو شمشیرها خواهند برید!
خب ببرد. شما چه کار دارید؟ مثل این است که الان به ما بگویند داعشیها و النصرت زدند همدیگر را تکه و پاره کردند. "دیگری" هستند آنها. میگوییم «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین» و خوشحال هم میشویم. مثل این است که یک روز به ما بگویند اسرائیلیها و آمریکاییها همدیگر را کشتند.
او نگاهش برای عموم نگاه مادریست که دنبال تربیت است. در اتفاقاتی که برای ما میافتد اگر ما محور حب و بغضمان را او قرار دهیم، اگر ما جهت فعل را فراموش کنیم، گاهی ممکن است در جبههی حق قرار بگیریم اما شیوهی عملمان مثل جبههی باطل باشد.
در جبهه حق تشفی نداریم. برای این که دلمان خنک شود نمیزنیم. در جبهه حق توسعه دشمنی نداریم، اتفاقا تضعیف میکنیم دشمن را. یک اتفاقی امروز در دانشگاه شما میافتد، یک نفر یک غلطی میکند. شما حق ندارید بیدلیل، بیبرهان توسعه بدهید. توسعه دشمنی نداریم. معیار حب و بغض معلوم است. یکیاش: انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم. شما اگر با برادرت اختلاف نظر داشته باشی، شب سر یک سفره غذا میخورید. تمام شیعیان امیرالمومنین، مرحله بعد تمام محبان امیرالمومنین، مرحله بعد تمام مسلمین، برادرند. سر یک سفرهاند. شما حق دشمنی ندارید الا کسی که به دلیل. برادر من هم اگر قاتل باشد قصاص باید شود.
فرق کسانی که در جبهه حق دوست دارند باشند، و آنهایی که نیستند، این است که این سختی را باید اضافه بر سختیهای دیگر تحمل کنند که نفسشان را کنترل کنند. آن چیزی که مسلم است، از صدر اسلام بارها تکرار شده است این است که دو تا کار را میخواهند که شما انجام دهید و ما هم معمولا این دو تا کار را انجام میدهیم. رسانههامان خیلی زیاد انجام میدهند. یک: رفتار آنها را تکرار کنید. با تکرار رفتار آنها اولین چیزی که شهید میشود، ذبیح میشود حقیقت است. ما هرگز حق ظلم نداریم. بین مظلوم شدن و ظالم شدن هزار بار مظلوم شدن را انتخاب میکنیم.
موضوع را نباید یک خطی دید،اگر بنا بر یک خطی دیدن بود قطعا امیرالمومنین از صدیقه طاهره دفاع میکردند آنها هم شهید میشدند. سخت ترین صبر عالم صبر امر المومنین است ،انقدر سخت است که انقدر شیعیان سوال کردند،تنوع پاسخ دارد از طرف اهل بیت. یک بار در جهت عقلی اش را توضیح میدهند،یک بار میگویند دستور نبوی است ،یک بار میفرمایند آیات قرآن است،تعارض ندارد اینها باهم ،تنوع پاسخ دارد از پس که سنگین بوده این . چرا دفاع نکردن، خیلی عجبیه. مهمترین فارس عرب پهلوان حجاز در مهم ترین صحنه ای که به مهم ترین فرد عالم وجود حمله کرد دست به شمشیر نبرد.
میدان یک بعدی نیست،اختلاف من و شما با دیگران شش ماهه، دوماهه، سه ماهه حل نمیشود. هیچ راهی هم ندارد جز تا میتوانیم دشمن را تنها کنیم.
یکی از راههای معاویه این بود که ما شبیه او عمل کنیم و این خیانت است به حقیقت، دومی هم این است که میخواهند شمارا خسته کنند، هر دو استراتژیک کهنه تکراری لو رفته است، استراتژی دشمن این دوچیز است ،باید خدا را شکر کنید که بدون کشته دادن ،شما یه آسیبی خوردید که به قول برادری که اینجا ایستاده بود ،خط معلوم شد اون طرف مقابل دنبال گفت و گو نیست.البته اون طرف مقابل را شما حق ندارید ضرب در کسانی که مثل شما فکر نمیکنند بکنید. این حق را ندارید. به نفع شماست.
بی رحمی، ندید گرفتن بعضی از تفاوت ها، سواستفاده از قدرت، این شیوه امیرالمومنین نیست،من هر چه گشتم پیدا نکردم ثبت کرده باشند امیرالمومنین سرباز صفر زده باشد در جنگ.
رفتار پیغمبر به گونه ای بود که او را محترم ترین فرد مدینه میدانستند. افکار عمومی قبول داد که حضرت فاطمه سلام علیها محبوب ترین فرد امت است. این محبوبت هم یعنی عظمت جایگاه دینی، تقدس.