أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا، حبیبنا و حَبیبِ إلَهِ العَالَمینَ أبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ، وَ عَلَى أهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ، سیم الحجه بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه.
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.
عرض تسلیت محضر امام زمان علیهالسلام در ایام شهادت جد عزیزشان آقا اباعبدالله الحسین. انشاالله این بیماریها، این گرفتاریها، از جمع عزاداران اباعبدالله الحسین، از این مجالس برطرف بشود. انشاالله اصلاً وارد نشود. در حقیقت از دیشب پیامهای مختلفی برای بنده از جاهای مختلف آمد که چرا اینجا در فضای سرپوشیده مجلس برگزار میشود؟ لذا من عمداً، چون ذهنم مشغول این مساله است و بعضیها ناراحت این موضوع هستند، عمداً دعا کردم که اصلاً این نوع بیماریها واقعاً وارد مجالس امام حسین نشود. انشاالله هیچ کجا، در هیچ کجای عالم، هر کجا که شیعیان اهل بیت، مسلمانها، خوبها و مستضعفین دور هم جمع شدند و میخواهند برای امام حسین اشک بریزند، هر بلا و هر مصیبتی که در عالم است؛ از سرشان برطرف بشود به برکت یک صلوات بر محمد و آل محمد (ص). «اللهم صلی علی محمد و آل محمد».
حقیقتاً این نکته را متذکر بشوم؛ ما جزو آن دستهای نیستیم که بگوییم آقا دستورالعملها و مسائل عقلانی و مسائل دینی را رعایت نکنید، چون حالا اینجا مجلس امام حسین است. نه! اینطور نیستیم و حقیقتاً چون شب آخر من هم هست، میخواهم در اول صحبتها از این هیئت محترم واقعاً تشکر کنم؛ از همهی خادمین هیئت، از شما عزیزانی که اینطور دارید مراعات میکنید. واقعاً دهان خیلی از یاوهگویان بسته شده، بهخاطر نوع عقلانی و رفتار درستی که بچههای هیئتی دارند. من بعضی از اشتباهات را ندید میگیرم؛ اصلاً آنها را کاری ندارم. عموم هیئتها الحمدالله الان دارند مراعات میکنند. من میخواهم این را عرض بکنم؛ با وجود مراعات، من دیشب شنیدم مأمور حتی به اینجا آمد و مشاهده کرد؛ مأمور بهداشت و از طرف ستاد و از این حرفها و گفته بود همه چیز اینجا رعایت میشود. با وجود رعایت همهی این مسائل و دستورالعملهایی که دادند، الان دیگر فکر میکنم جای طعن و لطیفه و استهزا کردن، نیست. بگذارید آن حفظ شعائری که اهل بیت به آن دستور دادند، در هر فضایی، بههرحال باید شعائر حفظ بشوند. باید این مجالس برپا بشوند. نمیشود این مجالس را تعطیل کرد؛ ولی باید دستورالعملها، همهی موازین را باید رعایت کرد. الحمدالله که شما رعایت میکنید. اینجا هم من تصور میکنم؛ حالا باز باید مأمورین بیایند بفرمایند؛ ما سواد بهداشتی که عزیزان دارند را نداریم. ولی اینکه این سقف بلند و این فضای تهویهای که اینجا است با توجه به دستوری که عزیزان دادند بهنظر میآید که مورد تأیید است. ولی با این حال باید مراعات کرد، دعا کرد و توسل کرد که اصلاً این بلا ریشه کن بشود انشاالله. به برکت یک صلوات دیگر بر محمد و آل محمد (ص). «اللهم صلی علی محمد و آل محمد».
«لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ»(حدید،۲۵)، کتاب و میزان که ایجاد جامعهی دینی میکند و باعث میشود که مردم به سمت حق حرکت بکنند، همین کتاب و میزان میتواند باعث انحراف جامعهی دینی بشود که در چندین جلسهی گذشته، این موضوع را بررسی کردیم. عاملی که عرض کردیم «جَعَلوا کِتابَ الله دَخَلا»، قرآن را ابزار دین فروشی می کنند و به واسطهی قرآن جامعه را منحرف میکنند، بررسی کردیم. یک نکتهای باز از آن موضوع ماند. به عنوان جمعبندی، من فقط یک روایت بخوانم؛ پیامبر اکرم فرمودند: «آفَتُ الدین، ثَلاثةٌ...». دین با سه تا امر از بین میرود، نابود میشود. آفت یعنی آسیب. «...فقیهٌ فاجر...»؛ آن فقیهی که گنهکار است؛ فاجر است. یعنی طغیانگر است. «...و امامٌ جائر...»، حاکمی که در جامعهی دینی حکومت میکند اما خودش از نظر دینی، پوسته است، خالی است، منحرف است. «...وَ مُجتَهِدٌ جاهِل»، مجتهدی که بهعنوان دینشناس است، اما جاهل است. خیلی عجیب است. پیامبر اکرم آفت دین را در همین وادی، یعنی عالمان دینفروش و حاکمان دینفروش بیان کردند.
ما در جلسهی گذشته این موضوع را گفتیم؛ گفتیم کار اهل بیت بعد از پیغمبر خیلی دشوار شد؛ چون شعار ابوسفیان در برابر «لا اله الا الله» پیغمبر، «اُعلُ هُبَل» بود. این شعار آنقدر جذابیت ندارد؛ مردم میدانستند از هُبَل کاری برنمیآید. اما شعار مقابل امیرالمؤمنین آیهی قرآن بود. «لَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ...»(اسرا،۳۳)، بعد اینها میآیند شروع میکنند و خدا میفرماید: «وَ مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنصُورًا»(اسرا،۳۳). ما هم داریم قرآن میخوانیم، اگر میشد که انشاالله به چند آیهی قرآن ما هم توجه بفرمایید. ما هم داریم قرآن میخوانیم و سعی میکنیم که آن آفت جامعه را بررسی بکنیم؛ خب اینها هم قرآن خواندند؛ آن وقت خیلی بصیرت میخواهد که کسی خط «اُعلُ هُبَل» ابوسفیان را از این آیهی قرآن پیدا بکند؛ و بفهمد اینهایی که با شعار قرآن آمدند مقابل امیرالمؤمنین ایستادند، همان «اُعلُ هُبَل» است؛ ولو اینکه حالا همسر پیغمبر است، ولو اینکه صحابی پیغمبر اکرم باشد. کار علی (ع) اینجا مشکل شد. با قرآن مقابل علی ایستادند.
بعد آن وقت آرام آرام چه اتفاقی پیش میآید؟ کعب الاحبار یهودی، میآید فتوا میدهد «لَوْ لَمْ يَطْلُبِ النَّاسُ بِدَمِ عُثْمَانَ لَرُمُوا بِالْحِجَارَةِ مِنَ السَّمَاءِ»، اگر مردم مطالبهی خون عثمان را نکنند، از آسمان برایشان سنگ میبارد. آن وقت چه اتفاقی پیش میآید؟ اولین مانع حکومت امیرالمؤمنین، جنگ جمل میشود. بهخاطر فتوای کعب الاحبار، همسر پیامبر اکرم میرود جلوی امیرالمؤمنین میایستد. کعب الاحبار را چه کسی بزرگ کرد؟ من جلسهی گذشته مفصل عرض کردم که باید برویم ریشههای کربلا را در کعب الاحبار یهودی پیدا بکنیم. کعب الاحبار اصلاً ابتدای خلافت خلیفهی دوم ایمان آورد؛ مسلمان شد. عباس عموی پیغمبر به او گفت -کعب الاحبار یعنی قبلهی احبار یهودی، علمای یهودی؛ این بزرگ علمای یهودی است.- به او گفت چرا الان مسلمان شدهای؟ چرا زمان پیغمبر مسلمان نشدی؟ گفت پدرم یک چیز مهر و موم شده به من داد و گفت این را زمان خلیفهی دوم باز کن. ببین چقدر این یهودیها سیاستمدار جلو رفتند! یعنی کعب الاحبار را تربیت کردند که زمان خلیفهی دوم ایمان بیاورد برای اینکه خلیفهی دوم را تأیید بکند. بعد خلیفهی دوم ایشان را چه کرد؟ مرجع تقلید مسلمانها کرد. بعد چه اتفاقی پیش میآید؟ معاویه میآید میگوید: «هو من اصدق هولا محدثین»، محدث میخواهی، کعب الاحبار است.
بعد کعب الاحبار چه کار میکند؟ جنگ جمل را راه میاندازد. بعد کار را به کربلا میرساند. کعب الاحبار، ابنعبداللهابنِفلانی را تربیت میکند که عبدالله بیاید به امام حسین (ع) بگوید: تو دنیا زدهای. امام حسین (ع) به کربلا میروند و به عنوان دنیازده و دنیاطلب ایشان را میکشند. این انحرافی میشود که بعد از پیامبر پدید آمد.
شما باورتان نمیشود ولی باور بکنید، رسانه و دولت و حکومت منحرف میتواند یک یهودی را عالم دین بکند. یک نفر پیش امام باقر (ع) آمد، روایتی را از کعب الاحبار نقل کرد. گفت کعب الاحبار گفته: «انّ الکعبة تَسْجُدُ لبیت المقدس». ببینید یهودیها چه کار میکنند؛ عالمی که یهود درست میکند و در جهان اسلام میاندازد، میآید حدیث میسازد که کعبه در برابر بیتالمقدس سجده میکند. امام باقر (ع) فرموند: این حرف را چه کسی زده؟ گفت: کعب الاحبار. حضرت فرموند: «کَذَّبْتَ وَ کَذَّبَ والله»، به خدا دروغ گفت و به خدا قسم تو هم داری دروغ میگویی که کعب الاحبار راست میگوید. اینها کارشان چه بود؟ کارشان این بود که در فضای سیاسی و فضای فرهنگی، تمام آیات قرآنی که دربارهی اهل بیت است، دربارهی خلفای خودشان گفتند.
شما نگاه کنید، من چه گفتم؟ گفتم تطبیق قرآن، کار فرهنگی، «جعلوا کتاب الله دخلا»، تطبیق قرآن بر مصادیق انحرافی. مثلا آیه قرآن نازل میشود؛ «...أُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ...» (نساء،۶۹)، پیامبر اکرم (ص) فرمود، نبی من هستم، صدیق، امیرالمومنین، علی (ع) است. اینها همین را آمدند عوض کردند، به خلیفه خودشان گفتند، صدیق، فاروق اکبر. درست شد؟ امیرالمومنین فرمودند: «أنا الفاروق الأکبر». آنها گفتند، او فاروق اکبر است.
ابن عباس، عبدالله ابن عباس، همان کسی که جلوی امام حسین (ع) را گرفت، ببینید این خیلی مهم است، یک آیتاللهی که آنها درست کردند، بیاید جلوی امام حسین (ع) را بگیرد، مردم متوجه میشوند که این کار امام حسین (ع) غلط است که آیتالله جلوی ایشان را گرفته است. من جلسه گذشته گفتم عبداللهِ فلان، آمد جلوی امام حسین (ع) را گرفت. ابن عباس شاگرد تفسیری امیرالمومنین، صحابه پیامبر، آمد جلوی امام حسین (ع) را گرفت.
همین ابنعباس میآید حدیث جعل میکند، چه میگوید؟ این در کتاب بخاری است، تاریخالاکبر، جلد ۷، صفحه ۱۱۴، «عن ابنعباس، عن رسول الله» اسم نمیبرم، «دومی منی، و انا من دومی»! «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»، اینها را برای دومی گفتند. بعد «و الحق بعدی مع دومی حیث کان»؛ «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ»، علی هر کجا برود، حق دنبال علی است. دقیقا همین را برای نفر دوم سقیفه گفتند، خلیفهی دوم. خلیفه هم نباید بگوییم، باید بگوییم نفر دوم سقیفه. درست شد؟
همین ابن عباس، در کتاب کفایهالاثر است، آخر عمرش، یعنی هفت سال بعد از کربلا، آمدند پیش ابن عباس، ابن عباس گفت چه خبر؟ گفتند که اوضاع اینطور است دیگر، اوضاع بعد از کربلا را تشریح کردند. ابن عباس گفت میدانید مشکل چه است؟ پیغمبر اکرم فرمودند: «علی مع الحق و الحق مع علی، و هو الامام و الخلیفه من بعدی فمن تمسکه فاز و نجی». میدانی مشکل چه است؟ تمسک به علی نکردند، که الان کارشان به اینجا رسیده که بروند شصت پای حجاج بن یوسف را ببوسند. آقای ابن عباس آخر من چه بگویم. تویی که در مدینه به عنوان خطیب مسجد پیامبر اکرم روی منبر نشستی، امام حسین پای منبر تو باید بشیند؟ تو که حق را میشناسی، چرا آمدی برای دومی حدیث جعل کردی؟ آن وقت هفت سال بعد از کربلا میگویی هر چه مصیبت در جهان اسلام است به خاطر این است که علی را بالا نبردند. تو این کار را کردی. ولی خیلی پیدا نیست. ما وقتی میرویم در کربلا، فقط شمر و عمر سعد را میبینیم، اینها بازوی اجرایی یک جریانی هستند.
برو سراغ علمای بزرگ دینفروش، برو سراغ آن حاکمان اصلی کار، امام حسین علیهالسلام -موقع روضه میخوانم، این را یادت باشد موقع روضه به حرف من دقت کنی.- تیر که به قلب حضرت خورد، همه تماشا کردند، حضرت صورت خودشان را یک جوری تبلیغاتی کردند که رسانهها به صورت حضرت توجه بکنند. صورت خودشان را خونی کردند و فرمودند: «قتلنی فلان و فلان»؛ آن دو نفری که اینها را درست کردند. حرف من اینجا است، ما در جامعهی دینی باید به سراغ ریشههای مشکل برویم. این کار را ابن عباس کرد، فقط گفت «فلانی مع الحق و الحق مع فلان»، درست شد؛ این دیگر یک ریشهای را درست کرد که به کربلا رسید، امام حسین علیهالسلام فرمودند: «ویلکم اتقتلونی علی سنه بدلتها»؛ آیا من چیزی از سنت پیامبر عوض کردم که میخواهید مرا بکشید؟ اینها گفتند: نه. «ام علی شریعه غیرتها»؛ آیا دین پیغمبر را عوض کردم؟ گفتند: نه. «ام علی جرم فعلته»؛ آیا گناهی کردم؟ گفتند: نه. «ام علی حق ترکته»؛ آیا حقی را ترک کردم؟ گفتند: نه. گفت: پس چرا میخواهید من را بکشید؟ همه با هم دیگر گفتند: چون پدرت امیرالمومنین است. به خاطر پدرت.
چرا؟ چون یادت است ابن عباس علی مع الحق را عوض کرد؟ بعد آرام آرام مدام امیرالمومنین، متهم میشود، گناهکار میشود. یک مرتبهای کعب الاحبار میگوید علی اجتهاد به رای ندارد پس به درد ریاست نمیخورد. آرام آرام علی چه میشود؟ در جامعه پست میشود، کی پستش کرد؟ عمر سعد، شمر؟ کی پستش کرد؟ آن کسی که کعب الاحبار را مرجع تقلید کرد. آن کسی که به ابن عباس آنقدر در جامعه موقعیت داد، به او منبر داد، به او فتوا داد، از دورهی دومی ابن عباس مفتی جهان اسلام شد. کرسی فتوا به او دادند. خب این وقتی بر کرسی فتوا مینشیند، میگوید من چه کار کنم موقعیت خودم را حفظ کنم؟ یک کلمه میگوید «فلانی مع الحق و الحق مع فلانی»، تمام شد. آقای ابن عباس، تو حسین را کشتی. دیگر چرا به او میگویی کربلا نرو؟ تو کردی.
خوب مسائل سیاسی را بفهمید. من قصهگوی کربلا هستم، چون امام صادق فرمودند: «قاص یقص»، یک نفری بیاید برای مردم قصهی کربلا را هر سال تعریف کند و مردم هر سال برنامه زندگی را از قصه کربلا بگیرند. من دارم قصه کربلا را میگویم، تو خودت میفهمی چه اتفاقی میافتد. بعد امام صادق(ع) فرمودند: «إذا کُتِبَ الکِتابُ قُتِلَ الحُسَینُ(ع)»، وقتی کتابی نوشته شد، حسین ما کشته شد. نفرمودند عمر سعد کشت، نفرمودند شمر کشت، نفرمودند یزید کشت، آنها که عامل خُردند. «إذا کُتِبَ الکِتابُ قُتِلَ الحُسَینُ(ع)»، کدام کتاب؟ شش نفر با یکدیگر هم عهد شدند. گفتند ما اجازه نمیدهیم بنیهاشم بعد از پیغمبر اکرم در سطح جامعه بیاید. تا میتوانیم بنیهاشم را میزنیم. آنهایی که بنیهاشم را در دوشنبه بعد از پیغمبر زدند، آنها خیمههای امام حسین را سوزاندند. این را چه کسی میگوید؟ این را عاقله بنیهاشم میگوید. عاقله بنیهاشم زینب کبری است. آن کسی که میتواند بنیهاشم را خوب تحلیل کند، یک خانم به نام زینب کبری است. آیتاللهالعظمی میخواهی زینب کبری است. زینب کبری فرمود: «بِابي مَنْ اَضْحي'، عَسكَرُهُ في يَوْمِ الاِثنين نَهبا»، جانم فدایت شود برادر، خیمههایت را دارند میسوزانند، دوشنبه سوزاندند. امروز جمعه نسوزاندند. دوشنبه سوزاندند.
قسمت دوم عرایض بنده، عرایض من سه قسمت دارد که باید امشب این سه قسمت را جمع بکنم. این بخش فرهنگی-سیاسی، انحرافی که بعد از پیغمبر افتاد را خیلی خلاصه گفتم.
قسمت اقتصادی را خیلی خلاصه بگویم. فرصتهای بعدی، این سه ریشه را آنقدر بررسی میکنیم که در آخر این ریشهها درست بشوند و اماممان ظهور پیدا کنند. قسمت اقتصادی را میگویم که یک مقدار در این چند جلسه صحبت بنده کمرنگ شد. بعد از پیغمبر اکرم در بخش اقتصادی چه بلایی آوردند که پیغمبر در پیشبینیشان فرمودند: «جَعَلُوا مَالَ اَللَّهِ دُوَلاً»، امام علی(ع) در خطبه شقشقیه، خطبه سوم نهج البلاغه، فرمودند: «قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ]». بعد از پیغمبر اکرم اینها آمدند با تمام دهانشان مال خدا را خوردند. یعنی از تمام ظرفیتهای حکومت دینی استفاده کردند، که شکم خودشان را پر کنند. ذرهای از این ثروت را در اختیار بندگان خدا نگذاشتند و فقط بندگان خدا را اجیر خودشان کردند. زمانهای قبل را خیلی نمیتوانیم بگوییم. از عثمان به بعد را شروع میکنیم. عثمان چه جنایتی کرد؟ جنایت عثمان این بود که آمد گفت: «لَوْ أَنَّ بِیَدِی مَفاتِیحَ الْجَنَّةِ لاَعْطَیْتُها بَنِی أُمَیَّةَ»، من هر چه کلید دارم فقط به بنی امیه میدهم. خودش از بنی امیه بود و از نسل امیه بود. گفت تمام امکانات را به این قشر میدهم. از ایشان یک سوال داریم. شما به عنوان حاکم جهان اسلام، شما چرا هر چه امکانات داری، به بستگان خودت میدهی و تصریح هم میکنی؟ ما قبل از عثمان این تصریح را نداریم. قبل از عثمان ظاهر عدالت را خیلی سعی میکردند حفظ کنند ولی بعدش نه. گفتند چرا اینقدر بریز و بپاش میکنی؟ گفت: «انا اعطي اهلي و قرابتي ابتغاء وجه اللَّه»، بعد آیه قرآن خواند: «وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّه»(بقره،۲۷۲). اینجا است که به آدم تیر میزند. ای کاش یک نفری در جامعه اسلامی، جنایت که بکند، اشتباه که بکند؛ بگوید من خطا کردم، من اشتباه کردم. بگوید ببخشید این تصمیم من غلط بود. اما آنجایی ریشه جامعه اسلامی میسوزد و از بین میرود و انحراف ایجاد میشود و حسینها کشته میشوند، که آیه قرآن بخوانی، آیه ۲۷۲ سوره بقره را بخواند و در صورت ما بزند. بگوید: «وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ»(بقره،۲۷۲)، من به خاطر خدا دارم این کارها را میکنم. عبدالله ارقم گریهاش گرفت از بس که این آقا سوم دائما به بیت المال میفرستاد و میگفت بروید از آنجا بگیرید. کم هم نمیداد.
چهار نفر از قریش داماد سومی شدند، ایشان به هر کدام نفری ۱۵ میلیارد تومان شب عروسی هدیه داد. این مطالب را از کجا میگویم؟ دینار، یک مثقال شرعی است. هر مثقال شرعی، ۴.۵ گرم طلا است که به محاسبه اتفاقات دیروز طبق ارقام امروز کمک میکند. آنچه که ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه مینویسد این است که به هر داماد خود ۳۰۰۰ دینار طلا بخشید. حالا محاسبه کنید.
آفریقا را تصاحب کردند، هر چه غنیمت در آفریقا جمع شد، -میدانید آفریقا کشور ثروتمندی است و معدن طلا دارد.- تمامی غنایم را مستقیم به پسر عموی خود مروان بن حکم داد. مروان بن حکم کیست؟ ریشهی کربلا مروان است. مروان کسی است که خواست دستش را دراز کند و با حضرت علی علیهالسلام بیعت کند، حضرت علی علیهالسلام طبق آنچه در نهج البلاغه است، گفتند: «لاَ حَاجَةَ لِي في بَيْعَتِهِ! إِنِّهَا كَفٌّ يَهُودِيَّةٌ»، این (مروان) دست کثیف یهود است. سومی به این مروان (پسر عمو جانش) کل غنائم آفریقا را میدهد. بعد بابایش گفت عمو جان به ما چیزی نمیدهی؟ گفت حتما، و ۵ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان هم یکباره به او هدیه داد. حالا شما توقع دارید مروان چه کند؟ کربلا درست نمیکند؟
«قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا»، امام فرمودند آن کسانی که دیوانه دنیا بودند امام حسین علیهالسلام را کشتند. یک شخص دیگر برادر رضاعی او است و با همدیگر از یک مادر شیر خوردهاند. اسمش عبدالله بن ابی سرح و کسی است که آیه قرآن علیه او نازل شده است. چون کسی بود که خطش خوب بود و در برابر پیغمبر هنگامی که آیات قرآن نازل میشد، مینوشت و آیات قرآن را عوض میکرد. پیغمبر اکرم نفرینش کردند و آیه قرآن نازل شد که: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا»(انعام،۲۱)، چه کسی ظالمتر از کسی است که به خدا دروغ بگوید؟ «و قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ»(انعام،۹۳)، ادعا کرد که بر من وحی میشود. بعد خداوند متعال به پیغمبر (ص) گفت: این مرتد شد. پیغمبر (ص) گفتند: بروید او را بگیرید. او فرار کرد و به مکه رفت، نتوانستند او را بگیرند. همین آدم فراری را عثمان فرماندار مصر کرد، بعد به او چقدر اعطا کرد از بیتالمال؛ گفت شما که برادر رضاعی من هستی، ما کشور مغرب را که فتح کردیم، کل مال مغرب مال تو باشد. همین طور بریز و بپاش میکرد، فرماندار مصر هم شما باشید.
شرح نهجالبلاغه، عبدالله ابن ارقم میآید گریه میکند، میگوید عثمان چه کار داری میکنی؛ عثمان گفت گریه ندارد، خدا در قرآن میفرماید که «...وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا»(نسا،۱)، بابا من دارم آیهی قرآن را عمل میکنم، قرآن میفرماید ارحام خودتان را صلهی رحم بکنید، من برای صلهی رحم دارم این کار را میکنم. این میسوزاند. بگو آقا من اشتباه کردم، بگو اصلا من ظالمم، بگو هر چه دلت میخواهد؛ اما چرا آیهی قرآن میخوانی، این قرآن خواندن میسوزاند. این قرآن خواندن سر امام حسین(ع) را بالای نیزه میبرد.
بعد آن وقت چه شد؟ به طلحه هزار میلیارد تومان داد، به زبیر سیصد و بیست و چهار میلیارد تومان داد، همین جوری اعطا کرد؛ آن وقت طلحه و زبیر وقتی آمدند پیش امیرالمومنین (ع)، حضرت امیر (ع) گفتند: من روی چه حسابی این پولها را به شما بدهم، آمدند جنگ جمل را راه انداختند، دیگر واضح است. حضرت امیر (ع) فرمودند: این قدر اینها اقتصاد جامعهی اسلامی را خراب کردند که منِ علی (ع) وقتی آمدم روی کار، هنوز سیستم رشوه و سیستم زیرمیزی بود؛ لذا اشعث ابن قیس برای من حلوا آورد، من گفتم: اشعث، این حلوا را برای چه آوردی؟ گفت: «هَدیةٌ!»، حضرت (ع) فرمودند: «أتَخدَعُنی بِمَعجونَةٍ؟»، با یک حلوا میخواهی سر من را کلاه بگذاری؟ بعد حضرت (ع) این جمله را فرمودند: «واللّهِ لو اُعطِيتُ الأقاليمَ السَّبعَةَ...»، هفت تا دنیا را به من بدهند، «...على أن أعصِیَ اللّهَ فی نَملَةٍ أسلُبُها جُلْبَ شَعِيرَةٍ ما فَعَلتُهُ»، من این کار را انجام نمیدهم. فقط بیایم یک دانه پر کاه را از مورچه بگیرم، آن وقت توی اشعث یهودی نامرد، برای آن که در محکمه پیروز بشوی برای من حلوا آوردی؟ بعد آن وقت شما توقع دارید اینها جنگ درست نکنند؟ اینها در زمانهای قبل میلیارد میلیارد خوردند، حالا یک نفری میآید میگوید من یک حلوا را شب قبول نمیکنم تو هدیه بیاوری در خانهام؛ بعد هم امیرالمومنین (ع) دستش را رو میکند، آن وقت تو توقع داری اشعث نیاید پسر امیرالمومنین (ع) را بکشد، امام حسن (ع) را کی کشت؟ دختر اشعث کشت دیگر؛ خب میکشند دیگر واضح است. اقتصاد خراب شده است؛ اقتصاد خراب بشود، آدمکش بار میآورد.
چه شد، این را پارسال گفتم، چه شد مسلم ساعت ده صبح همه میزدند روی زمین میگفتند: «یا مَنْصورُ اَمِتْ»، بکش منصور، ما با تو هستیم ای کسی که خدا دارد به تو کمک میکند، بیست هزار نفر یک شعار میدادند: «یا مَنْصورُ اَمِتْ». غروب یک نفر هم کنار مسلم نبود، عجیب است، این که مسلم در کوچهها سرگردان است، خود مردم کوفه دارند گزارش میکنند، یعنی دارند مسلم را میبینند، نیامدند کمکش بکنند، چه اتفاقی افتاد؟ اقتصاد است دیگر. این قسمت را پارسال توضیح دادم.
بخش سوم عرایض بنده، عزیزان من بگذارید در همین قسمت یک ذره هم بیایم در فضای روز جامعه، «...تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ...»، ششصد و چهل و دو هزار فقره چک به ارزش نه هزار میلیارد تومان در یک ماه بهمن 97، چک بیمحل پاس شده، یعنی چک بیمحل گزارش شده. یک بار دیگر عدد را بخوانم: ششصد و چهل و دو هزار فقره چک به ارزش نه هزار میلیارد تومان، در یک ماه. یک روایت میخوانم، چه کار کنم که باید خلاصه صحبت کنم، یک روایت بخوانم، «كُلُّ ذَنْبٍ يُكَفِّرُهُ اَلْقَتْلُ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلاَّ اَلدَّيْنَ...»، هر گناهی به واسطهی خون در راه خدا از بین میرود، مگر بدهی. لذا امام حسین (ع) شب عاشورا گفتند آنهایی که دِینی به گردنشان است بروند، چون خون فردا گناهشان را پاک نمیکند. حالا بگویم، ای لعنت بر اقتصادی که مردم را بدهکار، سبک زندگی مردم را بدهکار بار آورده است. من نمیخواهم بگویم آن کسی که چک بیمحل میکشد بدهکار است، میگویم نظام اقتصادی که این بیچاره برای اینکه بتواند در آن نفس بکشد، بتواند در آن کاسبی بکند، باید چک بیمحل بکشد که بتواند در بازار دوام بیاورد. آن اقتصاد، اقتصاد خرابی است.
قسمتی را از خلیفهی سوم نگفتم؛ میدانید خلیفهسوم چه کار کرد؟ پیامبر اکرم فرمودند بازار و زمین و مغازهی تجارت باید رایگان در اختیار مردم قرار داده شود. روایت داریم که پیامبر اکرم بازار میساختند، مغازه میساختند در بهترین جای شهر، میگفتند مردم بروند کاسبی کنند، مثل همین مغازههای دوشنبه بازار و جمعه بازار که بازار رایگان است، تو فقط میروی آنجا جنس میفروشی، دیگر دغدغهی سرقفلی و اجارهی مغازه نداری. پیغمبر فرمودند کاسب نباید دغدغهی سرقفلی و اجارهی مغازه داشته باشد. اولین کسی که آمد و بازار رایگان جهان اسلام را به فامیلهای خودش بخشید، یک مرتبه بستگان عثمان آمدند، شروع کردند از کاسب، اجاره گرفتن. این زمان بنی امیه و عثمان ایجاد شد. بعد آرام آرام در جامعه نظام طبقاتی آمد؛ کاسب هر چه کار میکرد باید بابت اجاره و فلان میداد، عدهای در خانه نشستند و پولدار شدند. دامداریها را هم اینگونه کردند. دامداری، محل چِرا، باید رایگان باشد، آنها آمدند کرایه و مالیات گرفتند، پولی کردند.
یک گزارهی دیگر، میخواهم خلاصه عرض کنم؛ حدود چهل میلیون نفر عزادار امام حسین هستند. چهل میلیون نفر آمدند دین را کاملا اجرا بکنند. یک محاسبه سرانگشتی؛ اگر این چهل میلیون نفر زکات و خمسشان را بدهند، قطعا تا سال آینده محرم ما هیچ فقیری نداریم. روایت را بگویم؛ «إنَّ اللهَ سُبحانَهُ فَرَضَ فیاَموالِ الأغنیاءِ اَقواتَ الفُقراءِ، فَما جاعَ فقیرٌ اِلاّ بِما مَنَع غنیُّ» مَنَع یعنی زکات واجبش، خمس واجبش.
حالا یک آمار بگویم؛ زکات ۵٩ آیه در قرآن دارد، ٢٠٠٠ روایت هم دارد. نایب رئیس اتحادیه طلا و جواهر گفت ٣٠٠ تن طلا و سکه الان بالفعل در منزل مردم هست. این چیزی است که در فضای رسمی اعلام کردند. یک قلمش ۶٠ تن طلایی است که چند سال پیش دولت محترم رایگان، یعنی در حد خیلی ارزان در بین مردم توزیع کردند. من اصلا کاری به سیستم غلط اقتصادی ندارم، همان فضای اقتصادی که خود اسلام مطرح کرده است، برای اینکه مال ما پاک شود، حداقل اقتصاد ما درست شود، حضرت فرمودند اگر یک خمس و زکات پرداخت میشد دیگر در جامعه فقیر نبود. و حالا مدام رسانهها و این طرف و آن طرف بگویند اینها که در سطل زباله دنبال آشغال میگردند.
نظام اقتصادی غلط است، من قبول دارم، اما خود ما هم باید از خودمان شروع کنیم. به هر حال طلایی که استفاده نمیشود به آن خمس و زکات میخورد. زکات هم نخورد، خمس میخورد. اینها خیلی گزارههای سادهای است که باید از آن بگذریم.
خیلی هم صریح بگویم؛ خدا در قرآن، اهل بیت گفتند، امام صادق فرمودند ما تضمین میکنیم کسی خمس دهد من امام صادق تضمین میکنم از مالش کم نمیشود. بعد حضرت فرمودند زکات از مادهای زَکَوَ هست، زَکَوَ به معنی رشد است، بعد خود خداوند متعال در قرآن میفرماید زکاتی که میدهید رشد میکند، اما ربایی که میخورید از بین میرود. دیگر اینها آیاتی است که از آن میگذریم.
این هم بگویم در جهانبینی توحیدی اقتصادی اسلام، ما بانکدار هستیم. یک بار در پنجرهی دریافت نشستیم و یک بار در پنجرهی اعطا نشستیم. نه آن دریافتش در جیب ما میرود، چون مال خداست طبق ادبیات قرآنی، نه موقع اعطا از ما کم میشود چون مال خداست طبق ادبیات قرآنی. خدا در قرآن میفرماید «...رَزَقَكُمُ اللَّهُ...» (مائده، ٨٨).
تمام مشکل قارون این بود که «...إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي...» (قصص، ٧٨)، من متخصص هستم، مدیریت دارم، نابغه هستم، آدم قوی هستم، میتوانم جمع کنم، خودم جمع کردم، به تو چه خدا؟ این شد قارون. اما وقتی که نزد حضرت سلیمان میرود، حضرت سلیمان میفرماید «...هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي يَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ...» (نمل، ۴٠)، خدا این فضل را به من داده، تا آزمایش کند، چقدر شاکر هستم. بدانیم از ما چیزی کم نمیشود. اگر در جامعه مقداری التهاب میافتد، خدا در قرآن میفرماید «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لهم» (توبه، ١٠٣)، اگر مالشان پاک شود، آرامش ویژهای هم در خانههایشان حاکم میشود.
من عرضم را تمام کنم؛ انشاالله که این سه بخش را دقت داشته باشیم و ریشههایش را در جامعه پیگیری کنیم. در بخش مشکل فرهنگی یادمان باشد ما باید سراغ اسلام اصیل، فقاهت، قرآن درست برویم. در بخش اقتصاد، باید اقتصادمان را درست کنیم و همینطور در بخش سیاست.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.