سلام علیکم و رحمه الله
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله طاهرین.
جهت شادی ارواح طیبه شهدا، روح حضرت امام، همۀ گذشتگان، ذوی الحقوق، پدر و مادرمان، معلمین و اساتیدمان الفاتحه مع الصلوات.
وجود بینظیر تاریخ
شب شهادت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است. وجود نازنینی که واقعاً آدم باور نمیکند اصلاً یک شخصیتی به این صورت در تاریخ ظهور کرده باشد، که علیرغم تمام مناسبات متفاوت، او همیشه اول است؛ در میان عبّاد، همه میگویند علی، در میان زهّاد، همه میگویند علی، رزمآوران، حرفشان علی است، جنگآوران و پهلوانها، علی است، صوفیه و دراویش، حرفشان علی است، علما و فقها، حرفشان علی است. انسان باور نمیکند، اگر تاریخ وجود چنین عظمتی را اثبات نمیکرد، باورش سخت بود. کمااینکه پیامبر در مورد حضرت فرموند: «یا علی، اگر نمیترسیدم که آنچه نصاری راجع به حضرت عیسی گفتند، در مورد تو بگویند، فضائلی را در مورد تو میگفتم، فقط میترسم که تو را به خدایی بگیرند»؛ نگفتند و عالم را پر از فضائل امیرالمؤمنین کردند. نگفتهاند و خود حضرت نگفته است و عالم پر از فضائل امیرالمؤمنین است. خودشان گفتند: «اگر نبود که شخص از خودش تعریف نکند، بد است، بد است که کسی از خودش تعریف بکند، «لذَکَر ذاکر فَضائلَ جَمِّه»، من این فضائل انباشته را میگفتم»، نگفتند و این همه گفتند، حرف نزدند و این همه حرف زدند.
خدا این بلیّه را ببخشد
الحمدالله که خدا ما را از شیعیان و موالیان و محبین این بزرگوار قرار داده، بگردید در عالم بی نظیر است. خدا را شکر که ما سر این سفره قرار گرفتیم و نان این سفره را داریم میخوریم. و خدا به عظمت این شبهایی که در آن هستیم، این بلیّه آسمانی را، که حتماً نتیجۀ اعمالی از اعمال خودمان بوده، و بشریتی که به انحراف رفته. از آن طیباتی است که خدا حرام کرد، کما اینکه بر یهود، میگوید: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ»، به واسطۀ ظلمی که کردند ما یکسری طیبات را حرام میکنیم. مسجد جزو طیباتی بود که در این مدت حرام شد، بر مؤمنان هیئت حرام شد، مشاهد مشرفه حرام شد، رفت و آمدها حرام شد، و اینها حرام شد و ممنوع شد، به واسطۀ ظلمی که خود بشریت در حق خودش کرد.
انشاءالله که خدا به این ضجهها، به این نالهها، به این العفوها یک نظری بکند، کمااینکه در روایات ما داریم؛ وقتی که بلا بر قوم حضرت موسی آمد، آنقدر در این مساجد جمع شدند و ناله زدند، در آن مساجد خودشان، آنقدر جمع شدند و ناله زدند و فریاد کشیدند که خدا به موسی وحی کرد: «یا موسی ۱۷۰ سال از عذاب اینها مانده بود، به واسطۀ این عجز و لابه و ضجهها، این قضا را ما از سر اینها برداشتیم و این بلیّه را برداشتیم».
خدایا تو را به عظمت این ماه، این ماه عزیز، این که ما جماعت مؤمنین را نبینیم، با مؤمنین نچرخیم، اینها را نبینیم. به خدا دق کردیم در این ۲۰ شب شما کجا بودید؟ که این دستهای رو به سمت خدا بلند بشود و همه با هم العفو بگوییم. خدایا نپسند که اربعین به همین صورت باشد. ما در محضر اماممان برسیم و آنجا سلام بدهیم، به این صورت واقعاً نکند عادت بکنیم، اینها نتیجۀ ظلمهای بشریت است، که در حق خودش کرده، در حق خدا کرده و در حق موجودات عالم کرده، آن موقع است که خداوند هم میگوید این طیبات ممنوع، حالا که این شد، طیبات ممنوع و حلالهای الهی ممنوع، طیبات خدا ممنوع، انشاءالله که به عظمت این شبها، خدا تتمۀ این بلا را بر ما ببخشد، به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.
وصیت حضرت امیر
در شب شهادت مولا، چه بگوییم که بهتر از خود وصیت مولا باشد. وصیتی دارند که در نامۀ ۴٧ نهجالبلاغه مندرج است. این وصیت در شرایط خیلی خاص و ویژهای هم گفته شده، در شرایطی که حضرت از هوش میروند، به هوش میآیند، قسمتی از این وصیتنامه را میفرمایند. دوباره از هوش میروند، دوباره به هوش میآیند، قسمت دیگری میفرمایند... همینطور بریده بریده گفته شده. در حقیقت وصیتهایی در نفسهای آخر است. وصیتی به امام حسن و امام حسین علیه السلام است. با این عبارات شروع میشود که؛
«أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا، وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا، وَ قُولَا بِالْحَقِّ، وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ، وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ میفرمایند که من شما دو نفر را، یعنی امام حسن و امام حسین علیه السلام را دعوت به تقوا میکنم. البته از ادامۀ این وصیت معلوم است که فقط این دو بزرگوار نیست. بعد میگویند: «أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي»؛ هر کسی که این نامه به دستش رسید، هر کسی این وصیت به دستش رسید.
ویژگی مهار در شخص
«بِتَقْوَى اللَّهِ»؛ به تقوای الهی. تقوا یعنی آن حالت ترمز خدا، بیمهابا عمل نکردن. این مناسب ماه مبارک رمضان هم هست. من چند بار هم شاید در همین مجلس خدمتتان عرض کردم، عبادتی به نام روزه عبادتی است از سنخ کفّ نفس، از سنخ اینکه شما ترمز میزنید. اگر دقت کنید، عبادت روزه همۀ آن یکسری «نه» است؛ یعنی این کارها را نکن، نخور، نیاشام، نگاه نکن، دروغ خدا و پیغمبر نگو، سرت را زیر آب نکن، نه، نه، نه، همه اینگونه است. این عبادت اصلاً کفّ نفسی است. اگر کسی میخواهد بر این عبادت پافشاری کند، و این عبادت را عمیق کند، بر کفّ نفسها باید بیفزاید. یعنی در همین شرایط عصبانی نشو، فحش نده، غیبت نکن. همه یکسری «نه» است. صحنههایی را نبین، حرفهایی را گوش نده. وگرنه انسان به باطن روزه دست پیدا نمیکند. میبینید که فقط نمیخورد و نمیآشامد، بعد میبینید تغییر آنچنانی ایجاد نمیشود، تقوا همان ترمز خدا است.
وقتی میگویند «أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ»، یعنی اساساً در وجودت یک مهار شخصی و ترمز داشته باش. لزومی ندارد هر حرفی بزنی، لزومی ندارد هر چیزی را توییت کنی. لزومی ندارد هر چیزی را فوروارد کنی، لزومی ندارد و لزومی ندارد، و لزومی ندارد. «نه، من چون میخواهم خودم را نشان دهم، همه جا باید خودم را نشان دهم. حرف بزنم، توییت کنم، به هم بریزم»، این میشود، شخص بیتقوا است. یعنی برای خودش مهار ندارد. تا کسی که به دروغ رسید، «ابداً، ابداً دروغ نمیگویم»، به نفعت است که دروغ بگویی، «نه، دروغ نمیگویم، اگر چه بشود که پای جان محترمی در میان باشد، وگرنه دروغ نمیگویم». «غیبت نمیکنم، در این مجلس نمینشینم». این کسی که مهار به خودش زدهاست، اصلاً یک ویژگی است، ویژگی مهار در شخص، که مقداری احتیاطات دارد. تا کسی که تا یک نفر پستی برایش میفرستد، همان را در گروه دیگری میفرستد. این معلوم است که مهار ندارد.
دنیا را نطلب
«أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا»؛ و دنیا را نطلب، ولو این که دنیا تو را بطلبد، دنیا تو را بخواهد. این جا هست که برخی از مترجمین، برای این که عمق آن مطلب واضح نشده، یک حرام کنارش گذاشتهاند. امیرالمؤمنین به امام حسن و امام حسین که نمیگویند «دنیای حرام را نطلب، ولو این که دنیای حرام تو را بطلبد»، اینجا بحث دنیای حلال و دنیای حرام نیست، همان بحث دنیای حلال است که نطلب، یعنی چه؟ یعنی کار نکن؟ نه اصلاً این معنی نیست، از روایات عرض میکنم، ولی همین دنیای حلالش خالیبندی است. بروید، تا هر جای آن که بروید، میبینید خالیبندی است. تا پست بروید، هر چه قدر جلوتر میروید؟ میبینید خالیبندیاش بیشتر است. پول همین طور است، مگر آدم سیر میشود؟ آبرو و اعتبار اجتماعی خالیبندی است. ببینید آدم آبروی اجتماعی پیدا میکند، چند صباحی مثل یک جقجقهای او را به خودش مشغول میکند، بعد میبیند که نه، باز دوباره نشد، انگار درنیامد. پول، از میلیون به میلیارد تغییر فاز میدهید، میبینید که نه نشد، باز هم نشد. نه تنها نشد، بلکه در وجود انسان اتفاق بدتری افتاد. زن، بچه، پست، شاگرد، استاد همهاش با هم خالیبندی است. اگر هر کس تا قبر با شما آمد، آن معلوم است واقعی است. ریشتان که سفید بشود، در سن نضع که قرار بگیرید، یواش یواش در سن ۵۰ که ببینید قوای بدنیتان دارد از دست میرود، و کوس الرحیل دارد زده میشود، یواش یواش میبینید که همهاش خالیبندی است و بوده.
قرآن وقتی که میخواهد همین دنیا را مثال بزند، در سوره مبارکۀ یونس اینطور مثال میزند، «إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کماء»؛ مثل حیات دنیا چیست؟ خودم، منِ خدا به تو میگویم که مثل چی هست، همین حیات دنیا، «إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الاْرْضِ»؛ مثل آبی است که از آسمان میآید و با رستنیهای زمین مخلوط میشود، یعنی آب آسمانی است ولی زمینی در میآید، «مِمَّا یأْکلُ النَّاسُ وَالاْنْعَامُ»؛ جالب است، از آن چیزهایی که شماها میخورید، گاوها هم میخورند، یعنی خدا هیچ تعارفی هم ندارد، در این زمینه الناس و الانعام را میگذارد کنار دست همدیگر، «مِمَّا یأْکلُ النَّاسُ وَالاْنْعَامُ»؛ از این چیزهایی که شما میخورید، گاوها هم میخورند، «حَتَّی إِذَا أَخَذَتِ الاْرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّینَتْ»؛ تا اینکه زمین زیور و زینت خودش را بگیرد، دارد میگوید اینها زینت زمین است و زیور و زینت شما نیست، «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها»؛ آن چیزی که روی زمین است، زینت زمین است، تمام زیبایی و حافظه و همۀ این چیزهایی که کوچکترین زحمتی هم شما برایش نکشیدید زینت زمین است، اینها زینت ما نیست. اینقدر افتخار به زیبایی و حافظه و چه و چه...، اینها را شما تلاش کردی؟ اینها هم زینت زمین است، آن چیزی که زینت شماست ایمان است، همین. قرآن نظرش همین است. «لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»؛ رشد به این است که کسی زینت اصلی را به خودش بگیرد، وگرنه آن که قرآن میگوید، آن که خدای این عالم میگوید، میگوید: «حَتَّی إِذَا أَخَذَتِ الاْءَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّینَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیلاً أَوْ نَهَاراً فَجَعَلْنَاهَا حَصِیداً کأَن لَمْ تَغْنَ بِالاْمْسِ»؛ دقیقاً همین است عزیز من.
تا میآیی که برسی به دنیا، آن را بگیری، خدا میگوید که دنیا اینطوری است که ما به یکباره بلای آسمانی میآوریم و درو میکنیم، «فَجَعَلْنَاهَا حَصِیداً کأَن لَمْ تَغْنَ بِالاْمْسِ»؛ که انگار اصلاً دیروز نبوده، بعد یک تگ کنارش میگذارد، «كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»؛ این برای کسانی است که اهل فکر هستند، بشینید به این فکر بکنید که، بنشینیم به این فکر بکنیم که، همین دنیای حلال را میگویند: ندو دنبالش، همین دنیای حلال را. دنبال آخرت بدو، در دنیا کار کن، منتها آخرتی کار کن. آنسویی کارکن.
ترک گناهان باطنی
بگذارید این عبارت امیرالمؤمنین را در نهجالبلاغه خدمتتان عرض کنم، عبارت خیلی شیرین و جوانب قضیه را دارند توضیح میدهند، میفرمایند: «النَّاسُ فِي الدُّنْيَا عَامِلَانِ»؛ مردم در دنیا دو مدل عمل میکنند. بحث حلال و حرام نیست! اصلاً بحث را از این زمینه بیرون بیاورید. ما داریم فریب بحث حلال و حرام را میخوریم. مدام از همه سؤال میکنیم، آیا این حلال است یا حرام است؟ این رسالهها هم ما را در این زمینه یک مقدار اذیت کرده است، اصلاً ائمه به این شیوه صحبت نمیکردند، که یک چیز حلال است یا حرام است. تا بحث از گناه میشود، تازه میگوییم، گناهان میشود غیبت، تهمت فلان...؛ نه خیر، اصلاً اینطور نیست. خود قرآن این ادبیات را قبول نمیکند. میگوید: «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ»؛ ظاهر گناه را کنار بگذار، باطن گناه را هم کنار بگذار. بعد میگوید: من آن باطنها را هم محاسبه میکنم؛ «قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ»؛ من این ظاهرها را حساب میکنم، باطنها را هم حساب میکنم. عجب مگر چیست؟ عجب بدترین گناه است. مگر گناه ظاهری است؟ کسی نشسته برای خودش، خودش را برای خودش، نه دیگران، درست فاکتور میکند. در ذهن خودش. برای کارهای خودش فاکتور عدد بالا میزند. یک گوشه نشسته است. به کسی هم نمیگوید. این بدترین کار است. بدترین ویژگی است.
حسد از بدترین کارها است. این که انسان ببیند رقیبش زمین خورد، یک بهجت قلبی به او دست میدهد، این از بدترین کارها است. اینها را باید استغفار کرد. ببیند یک اهتزاز قلبی دارد پیدا میکند، وقتی رقیبش دارد زمین میخورد، رفیقش دارد زمین میخورد، میبینی یک اهتزاز قلبی دارد پیدا میشود.
«ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ»؛ ظاهر گناه و باطن گناه. گناهان باطن دارد، آنها هم باید رها بشود. اینها اصلاً بحث حلال و حرام نیست! کلاس جای دیگری است، الان در کلاس احکام نیستیم. کسی که خودش را میخواهد مدام قاطی دنیا بکند، و ظرفیتش را ندارد، و دل میبندد، این آخر کندنش سخت میشود. او میبیند دستش در آخرت خالی است؛ شما که کاری را برای آخرت نکردی. میفرمایند: «النَّاسُ فِي الدُّنْيَا عَامِلَانِ عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا»؛ عاملی است که عمل میکند در دنیا برای دنیا. میخواهد به این پول برسد، که این ماشین را بخرد. نگو حرام است یا حرام نیست، اصلاً الان کلاس بحث این نیست. میخواهد برود این پولش را دربیاورد، خانه بخرد، بعد پول بیشتر در بیاورد و خانۀ بزرگتر بخرد. ماشینش را عوض بکند. اینجا آن کار را میکند، بعد پول درآورد، باز دوباره یک ویلا هم روی آن میگذارد. بعد دوباره پول درآورد یک خدم و حشمی هم برای خودش درست میکند.
مشغول دنیا
برای چه؟ «عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا»؛ شاخصهاش چیست؟ قرار نیست من به کسی شاخص بدهم، مولا شاخصی دارد میدهد که با آن شاخص شما بروید خودتان را بسنجید، بنده هم بروم خودم را بسنجم. «قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْيَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ»؛ دنیایش دارد از اخرتش مشغولش میکند. میبینی تمام معادلات ذهنیاش را که بگردد، به فکر این نیست که آخرتم چه؟ الان من بمیرم، دستم چه طور است؟ دستم خالی است؟ پر است؟ جواب دارم؟ جواب ندارم؟ نکند در یوم الحسره حسرت بخورم؟ خدا رحمت کند، باید آقای بهجت را میدیدید. پشت کنکوری زندگی میکرد. واقعاً پشت کنکوری زندگی میکرد. یک طوری زندگی میکرد، آدم میگفت این پیرمرد در نود سالگی، دو تا درس میدهد، درس میخواند، عبادت میکند، زیارت عاشورای صد لعن و صد سلام میخواند، همۀ نوافل را میخواند، عجیب و غریب، همین طوری عبادت، کار، تلاش، آنسویی.
ببینید این که میگویند: «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ»؛ اگر میخواهید مثالش را در ذهنتان مرور کنید، دیدهاید با بعضیها وقتی صحبت میکنید، با شما صحبت میکنند، اما حواسشان جای دیگری است؟ مادرهای بچهمرده را بعد از ۴۰، ۵۰ روز دیدهاید؟ حواسش به شما هست، با شما حرف میزند، حتی لبخندی هم میزند؛ ولی در عمق نگاهش گه نگاه میکنید، میبینید که در فکر بچهاش است، در یاد و ذکر بچه است. این، در یاد خداست، در عمق نگاههایش در یاد خداست، گرچه با شما دارد حرف میزند، میگوید، میخندد. «قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْيَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ»؛ این دنیایش از آخرتش مشغولش کرده است. میبینید نمازش را میزند، عباداتش را میزند. طرف میگفت: «حاج آقا نمازت را تند بخوان، کار داریم». نماز را تند بخوان، کار داریم!
«يَخْشَى عَلَى مَنْ يَخْلُفُهُ الْفَقْرَ وَ يَأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِهِ»؛ او روی بازماندگان که میخواهد بگذارد از فقر آنها میترسد، «وَ يَأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِهِ»؛ خودش انگار ایمن است، فکر میکند تمام است دیگر، من که بارم را بستهام! بعد چهکار میکند؟ «فَيُفْنِي عُمُرَهُ فِي مَنْفَعَةِ غَيْرِهِ»؛ عمرش را فانی در منفعت دیگران میکند، حتی منفعت زن و بچه. هر کس برای زن و بچه، برای شوهر و بچه، برای رفیق و شاگرد و ... هم اگر کار میکند، اگر برای غیر خدا کار کند و برای خود آن افراد کار کند، بعداً ضربهاش را میخورد. برای خدا، انسان به زن و بچهاش کمک میکند. عمرش را در منافع دیگران فانی میکند.
«قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا»؛ اگر این چیزها، پدر، مادر، زن، بچه، شغل و ... نسبت به خدا احب است، منتظر باش. این یک عامل است.
دنیا برای آخرت
عامل بعدی، «عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا»؛ این کلاً آنطرفی است. طرف آمده به امام گفته: من از مرگ میترسم. حضرت گفتهاند: پول داری؟ گفته: پول دارم، چه ربطی دارد؟ گفتهاند: انفاق میکنی؟ گفته: نه. گفتهاند: برای همین میترسی. به خاطر اینکه پولهایت را نمیفرستی جایی، که قرار است پیش پولهایت بروی.
«عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا»؛ بعد ببینید امیرالمؤمنین به ما چه میگوید: «فَجَاءَهُ الَّذِي لَهُ مِنَ الدُّنْيَا بِغَيْرِ عَمَلٍ». احسنت. اینطوری خوب است. دولت آن است که بی خون دل آید به کنار. میگوید آن موقع آن چیزی که از دنیا لازمش است، بدون عملش برایش به دست میآید. یعنی چه؟ یعنی در محاسبه بگذاری، باید او بابت این مقدار، پوست خودش را میکند. خدا میگوید من از یک طریق دیگر میدهم. مگر برای من نمیخوای بایستی و حرف بزنی؟ تو مگر برای من نمیخواهی کار بکنی؟
آقا اگر شما خدا را اندازۀ یک مدیر دولتی اگر حساب میکردید، اندازۀ یک آدم با مرام، میدانستید که اگر بگوئید من کارهای تو را انجام میدهم، او هم به شما میگوید: من هم کارهای تو را انجام میدهم. تو برو کارت را انجام بده، کار من را انجام بده، من هم پای کار تو میافتم کار تو را انجام میدهم.
چه میشود؟ «فَأَحْرَزَ الْحَظَّيْنِ مَعاً»؛ هر دو حظ را با هم میبرد. دو بهره را با هم میبرد. دو تا حال را با هم میکند. حال دنیا را میکند حال آخرت را هم میکند. این جزء بی برو برگردهای قرآن است که نمیشود کسی فقط حال دنیا را کند. نه. امیرالمؤمنین میگویند: «مَن باعَ اخِرته بدنياه خَسِرهما و مَن اِبتاع اخِرته بِدُّنياه ربِحَهما»؛ هر دوی آنها. یا دنیا و آخرت را باید با هم جمع بزنیم یا دنیا و آخرت با هم! کلاً اینها با هم است. اینگونه نیست که دنیایت را خراب کن برو آخرت بگیر، آخرتت را آباد کن بیا این را بگیر، این را خراب کن برو آن را بگیر. یا همه را با هم گند میزنیم یا هر دوتا را با هم به دست میآوریم. ببینید این که در بسیاری از روایات، حتی دارد: من خدا بنایم بر این است که به شما رزق بدهم، گناهان شما یکسری از کفاراتش هموم در طلب معیشت است، درست میکنم. من قرار بود به شما بدهم، منتها یکسری گناه میکنید، کفارهاش دیگر نماز روزه و اینها نیست، کفارهاش دغدغه در طلب معیشت است. کفارههای اینطوری دارد. پس حالا بدو. حالا بدو. «فَأَحْرَزَ الْحَظَّيْنِ مَعاً وَ مَلَكَ الدَّارَيْنِ جَمِيعاً»؛ هر دو دار، دارالدنیا و دارالآخره. در این دنیا حال میکند، در آن دنیا هم حال میکند.
بعد چه میشود؟ «فَأَصْبَحَ وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ»؛ این چهره میشود. ببینید این «یا وَجیهاً عِندَاللّهِ» که ما به ائمۀ هدی علیهم السلام میگوییم، این مخصوص اینها نیست. بالاترین رتبۀ وَجیهاً عِندَاللّهِ است، مگر نه چهره شدن پیش خدا اینگونه است. «فَأَصْبَحَ وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ»؛ او پیش خدا چهره میشود. چهره شود، میشود «لَا يَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَةً فَيَمْنَعُهُ»؛ نمیشود از خدا چیزی بخواهد، خدا به او ندهد. چهره شده است دیگر. آنجایی که آبرویش را میگذارد خدا هم میگوید چشم.
نگاه آخرتگرا
امیرالمؤمنین در این وصیت میگویند: «وَ أَلاَّ تَبْغِيَا اَلدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا»؛ شما نطلب، دنیا یک موقعی میآید. شنیدید که هفتاد هزار اندازۀ سکه بهار آزادی خراج یعنی مالیات سالیانۀ امیرالمؤمنین بود. شما ببینید مالیات سالیانۀ یک نفر هفتاد هزار سکۀ طلا باشد.
«وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا»؛ برای چیزی هم که رفت تاسف نخورید.
«وَ قُولَا بِالْحَقِّ»؛ حق را بگویید.
«وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ»؛ برای اجر کار کنید، برای آن طرف کار کنید.
آقا نگاه آخرتگرا که متاسفانه جمع شده و در نگاههای جدید وجود ندارد. خدا با همین نگاههای آخرتگرا پلیس درست میکند. همهاش این نیست که قانونگذار قانون وضع کند. شما نگاه کنید در همین ابتدای سورۀ مبارکۀ مطففین همین است؛ «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ» ﻭﺍی ﺑﺮ ﻛﻢﻓﺮﻭﺷﺎﻥ. «الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ»؛ کسانی که کیلو میکنند که بگیرند تا آخرش میگیرند. «وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ»؛ کسانی که کلیو میکنند که بدهند، کم میگذارند. خب حالا قوانین تنظیم بازار چه میگوید؟ بعد خدا میگوید: «أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ، يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ نمیداند یک موقعی یک لنگه پا میایستد و الان باید این را جواب دهی؟ بابا پلیس درونی، قیامتی هست، یک قیامتی که «وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ»؛ سراغ عمل میآیند، «فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا».
دارد: «وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا»؛ عمل خودش حاضر است، دیگر جای دبه هم نمیگذارد. عمل خودش حاضر است. دیگر جای دبه هم باقی نمیماند. «وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ»؛ در این وصیت نیست، وصیتهای دیگری است. حضرت در شب آخر چندین وصیت دارند. دارند چشمشان را میبندند و باز میکنند و آن موقع میگویند در رؤیا رسول خدا را دیدم، برادرم جعفر را دیدم، عمویم حمزه را دیدم، همسرم صدیقه طاهره را دیدم که در هودجی از نور بود در میان حورالعین. بعد میگویند: «لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ»؛ عامل میخواهد عمل کند باید برای همچین چیزهایی عمل کند. «لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ». «وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ»؛ محاسبه کنید. باید محاسبه کنیم، ببینیم این درسمان، بحثمان، کارمان، تجارتمان، زندگیمان، آخرش آنطرف چیزی هست؟
عون برای مظلومین
«وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ برای ظالم خصم باشید، برای مظلوم عون و کمک باشید، منطقتان این باشد. همین صدقاتی که... [حالا من انشاءالله در شب بیست و سوم هم نکتهای میگویم]، همین که بحثش هست، که شب قدر، شب دادن صدقات است، یک بحثش اساساً همین است؛ که شما چه قدر عون کسانی هستید که الان زیر دست و پا له میشوند؟ چه قدر به اینها کمک میکنید؟ شهرداری تهران چند سال پیش، ماهی یک میلیارد تومان، پول نان میداد [این را از اطلاع عرض میکنم]، به کسانی که محتاج پول نان شب هستند. این استعاره نیست، یعنی در شب فقط نان میخورند. ما الان در چنین مملکتی زندگی میکنیم. در چنین شهری زندگی میکنیم. در شهری زندگی میکنیم، که زن [عذر میخواهم]، با اطلاع شوهرش برای نان، تنفروشی میکند، نه برای چیز دیگری! فقط برای این که نان بخورد، همین. چه قدر قرار است اینها را در کاسۀ ما بنویسند؟
عرض کردیم بارها، مهجمههایی، کاسهخونهایی به آدمها میدهند، میگویند این سهم خون تو! میگوید من آدم نکشتم. میگویند فلان کارها را کردی، آن جا آدم کشتند. همینطور دومینویی رفت، آن جا آدم کشتند. این مقدار هم بخش خونی که شما باید بگیری. این مقدار خون هم پای شما است.
چه قدر قرار است فساد و فحشا پای ما بنویسند؟ سه سال عقد کرده و در خانه مانده، به خاطر یک تکه جهیزیه. در روستاها فراوان است. این که میگویم، از اطلاع میگویم.
خلق، عیال الله هستند
میخواهید اینطوری سوگولی خدا شویم؟ بعید نمیدانید؟ خلق خدا را ضایع میکنیم. اگر شما بچۀ مرا ضایع کنید، من این را به خودم میگیرم، درست است یا نه؟ نمیگویم این به بچۀ من بیاحترامی کرده، به من که نکرده. اگر شما بچۀ مرا از خطری نجات دهید، من از شما ممنون میشوم، نمیگویم بچۀ مرا نجات دادید، خود بچه باید تشکر کند. من از شما تشکر میکنم. اصلاً من ممنوندار شما میشوم. اگر من با شما اینطوری رفیق شوم، چه قدر کمک میکنم؟ داریم «الخَلقُ عِيالُ الله»؛ اینها عیال خدا هستند، اینها خانوادۀ خدا هستند.
بخشی از آن، مسئولین بروند کارشان را درست انجام دهند، اگر صدای مرا میشنوند. با یک امضا، با یک پایین شدن از صندلی، با یک دکمه فشار دادن، تکلیف هزار چیز را عوض میکنند و به هم میریزند و درست میکنند. بدانند لبۀ جهنم ایستادند. الان همین که یارانه را به مصرف، نه به کد ملی آدمها میدهند؛ یارانهای که دهک ده ما، یعنی طبقۀ پردرآمد ما مصرف میکند، ٢٣ برابر بهرهمندی یارانه توسط دهک یک است. یعنی داریم به اغنیائمان حال میدهیم. میگوییم دمت گرم مصرف کن، ما هم به تو پول میدهیم. سهم پایینی را هم بخور، باز هم دمت گرم. کسانی که مسئول هستند، پای تمام این فساد و فحشاها باید بایستند. لبۀ جهنم ایستادید. وقتی یارانه را به مصرف میدهید، همینطوری خیلی راحت یک امضا میکنید، یارانه را میدهید به آن. گور پدر محرومین! اینها مورد ظلم هستند. اینها مظلوم هستند.
دعای مظلوم
حواسمان به این باشد، امام مجتبی علیه السلام، وقتی که در سن خردسالی بودند، به حسب ظاهر، کسی آمد از امیرالمؤمنین سؤالاتی بکند، حضرت گفتند از او سؤال کن. ایشان بچه بودند. یک سلسله سؤالاتی شروع میکند از امام مجتبی در سن خردسالی میکند. اینها بزرگ و کوچک ندارند، بزرگ و کوچک اینها مثل قرآنهای کوچک و بزرگ است.
گفتند از امام مجتبی علیه السلام سوال کنید. طرف ضمن سؤالاتی که میکرد، گفت: «کم بین السماء والأرض؟»؛ فاصله بین آسمان و زمین چقدر است؟ حضرت فرمودند: «مد البصر و دعوت المظلوم»؛ گفتند اگر آسمان و زمین مادی را بخواهی تا هرجا که چشم کار بکند. آسمان و زمین معنوی را بخواهی دعای مظلوم. اگر مظلوم به نفع شما دعا کند، سقف آسمان را سوراخ میکند. اگر مظلوم علیه شما دعا کند، سقف آسمان سوراخ میشود. دودمانتان را به باد میدهد. کسانی که پارتیشان فقط خداست. اگر بگوید یا الله، هر کسی حق ما را خورد در این نظام، او را به خاک سیاه بنشان، بعد نمیدانیم از کجا داریم میخوریم.
کسب حرام به این معنا نیست که من شغلم حرام است یا خیر؟ خیلیهایش همین چیزها است. اینها است که باعث میشود دیگر حرف در گوش انسان نرود. بعد دنبال یک شخص صاحب نفس میگردد. از امام حسین علیه السلام صاحب نفستر داریم؟ وقتی صحبت میکنند، هلهله و فریاد میکشند. « مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ»؛ شکمهایتان پر از حرام شده است. مگر شغلشان حرام بود؟ خیر، کشاورز و دامدار بودند. همین حرامهای سیستماتیک بوده است که کشورشان از آن رنج میبرده است. پولهایی که باید در خون بزنند و بخورند.
تعریف نمازگزار
گفتند این هزار بسته را ما هم ترویج کنیم، واقعاً یک رزمایش و کار میخواهد. حضرت خودشان این کار را میکردند و هر شب خودشان شخصاً انجام میدادند. لطفی که در این که انسان خودش شخصاً این کار را بکند در جای دیگری نیست. یک بچه یتیم را هم شما برعهده بگیر. یک مشکلی را شما برعهده بگیر. اصلاً اینها تعریف نمازگزار است. بعضی وقتها فکر کردیم نمازگزار یعنی کسی که با حال نماز میخواند، قرآن این را نمیگوید. وقتی که مصلی را در سورۀ مبارکۀ معارج بخواهد تعریف کند، میگوید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا، وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا»؛ آدم با این طبع اولی خلق شده، «إِلَّا الْمُصَلِّينَ»؛ مگر مصلین. که مصلین طبع اولشان را عوض میکنند. خب اینها چه کسانی هستند؟ «الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ، وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ، لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»؛ مصلی کسی است که در اموالش حق معلومی برای سائل و محروم هست. گفتند اینها خمس و زکات است؟ گفتند نه. گفتند مؤمن مصلی کسی است که با خودش قرار میگذارد، ماهیانه، هفتگی،... برای این که پول بدهد، کمک بدهد، کمکحال محرومین باشد. این اصلاً لازم است. بحث توروخدا بیا کاری بکن نیست. اگر امیرالمؤمنین امام ما است، میفرماید: « اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ»؛ خدا قوت فقرا را در جیب اغنیاء گذاشته است. خدا این کار را میکند. بعد میگوید: «فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلاَّ بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ»؛ اگر فقیر است، به خطر این است که غنی، غنی است. اگر فقیر گرسنه است، چون غنی سیر است. به خودمان بیاییم.
مصرف سرانۀ گوشت دهک ده ما ٢٠ برابر دهک یک ما است. فردای قیامت جواب میدهیم؟ ٢٠ برابر است. یعنی دهک ده ما مثل خرس گوشت میخورد، دهک یک ما ماهی ٣٠ گرم گوشت میخورد. همین سنگ امیرالمؤمنین به سینه زدن و زندگی لاکچری کردن و حقوق فقرا را ندادن، و در قوانین مراعات نکردن، که سهم آن از این هزار بستهها بیشتر است.
ما در این روستاها جهادی میرویم و میآییم، میبینی کارهایی که میکنیم، یک میلی متر فاصلۀ فقیر و غنی را کم میکنیم، یک قانون در مجلس تصویب میکنند، ده متر فاصله را زیاد میکنند. اصلاً همه دچار یک یأس فلسفی میشویم. چه کار میکردیم؟
ولی این ایثارها، این انفاقها، اگر کسی از خودش هزینه نکند، اساساً وارد منطق دین نمیشود. این را بگذارید در جلسۀ آینده، مقداری به جایگاه انفاق اشاره کنیم. که اساساً دین یعنی هزینه کردن. صدق یعنی هزینه کردن. وگرنه «کونا لِلظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلومِ عَونا»؛ این را در عالیترین سطحش که جهانی هست هم ببرید، خدا را شکر که همه فهمیدیم ظالم یعنی آمریکا، استکبار یعنی آمریکا. با اینها دشمن باشید. با مظلوم حامی باشید، این همان منطق اصلی انقلاب ما است. این وصیتهای نفس نفسهای آخر است.
ببخشید تا ببخشد
عرضم را تمام میکنم با یک نکتۀ کوتاه شب قدری، و آن نکته این است؛ استاد عزیز ما حضرت آیت الله جاودان همیشه در شبهای قدر، از این آیه استفاده میکردند و میکنند؛ «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» عفو کنید، صفح کنید، مگر دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟ فرمودند یعنی این که یکی از مقدماتی که خدا انسان را ببخشد، عفو و صفح است. اگر رفتی در درون خودت، با کسی که دشمنی داری، الان دیگر نوبت امتحان تو است. امتحانهای شب قدری است. در داخل خودتان بروید و ببینید با چه کسانی خرده حساب دارید، که دیگر نمیشود از آنها گذشت. بگذرید. ببینید خدا چه کار میکند. در روایت هست «ان الله وضع الرحمه علی الرحیم»؛ خدا رحمت را در قلب رحیم میگذارد. بعد گفتند آقا ما همگی رحیم هستیم، بالاخره با زن و بچه و ... . فرمودند خیر. کسانی که یرحم المساکیناند. کسی اگر قلبش رحیم است، برای دیگران خوب میخواهد. خدا به این قلب نگاه میکند، ببیند این قلب ظرفیت دارد، خدایی ظرفیت دارد. به این میدهد. ببیند این یک شیر سماور باز کرده، خدا هم شیر فلکه باز میکند. ببیند این عفو میکند. خدا رحمت کند حاج آقا مجتبی تهرانی به مستند این حرف را در شبها قدر میگفتند، میگفتند: یک نفر را ببخشید از آنهایی که خورده حساب دارید، بعد به خدا بگویید: خدا من که این بنده ضعیف ذلیل هستم، بخشیدم. حالا من هم اینطوری آمدم تو هم ببخش. خدا هم میبخشد.
در مظان عفو و رحمت الهی انشاءالله قرار بگیریم.